تحلیل از چپ و راست؛

از مذاکرات تا اعتراضات

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1116993

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

«آینه‌های خمیده» در بزنگاه مذاکرات وین

مسعود اکبری در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: « کار «آینه» نشان دادن اشیاء است، به همان ‌اندازه‌ای که هستند. اما «آینه‌های خمیده» طوری طراحی شده‌اند که سوژه‌های خود را بزرگ‌تر یا کوچک‌تر و در مواردی هم به صورت وارونه نمایش می‌دهند. یکی از اصلی‌ترین اهداف و عملکردهای جریان تحریف، استفاده از این ویژگی آینه‌های خمیده است. ... جریان تحریف با تمرکز بر مذاکرات تلاش دارد تا هم بر روند گفت‌و‌گوها در وین تاثیر گذاشته و هم افکارعمومی در داخل کشور را دچار اختلال محاسباتی کند. در حقیقت تولیدات خط تحریف عملا برای سنگین کردن کفه آمریکا، و سبک کردن کفه (یا بدهکار کردن) طرف طلبکار یعنی ایران است. و اما از چند محور زیر با عنوان سرفصل‌های اصلی فعالیت جریان تحریف در مسئله مذاکرات وین می‌توان یاد کرد؛

1- یکی از کارویژه‌های اصلی جریان تحریف در هفته‌های اخیر تخطئه شروط ایران شامل لغو تحریم‌ها، تضمین و راستی‌آزمایی است. جریان تحریف در اقدامی مغایر با منافع ملی، از شروط ایران اعتبارزدایی کرده و آن را «خارج از توان آمریکا»! و «مطالبات حداکثری»! معرفی می‌کند. ... 

2- از دیگر کارویژه‌های جریان تحریف در مسئله مذاکرات وین، القای فرصت‌سوزی و از بین رفتن زمان است. این طیف وانمود می‌کند که ایران باید در اسرع وقت به توافق نهایی دست یابد و اگر این اتفاق رخ ندهد، نتایج بسیار دهشتناکی در انتظار ایران است. ...

3- بازی در پازل «برجام پلاس» از دیگر سرفصل‌هایی است که جریان تحریف در ماه‌های اخیر بدان پرداخته است. در واقع این طیف با تکرار ادعاهای سخیف و گستاخانه مقامات آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی مدعی است که برجام «ناقص» است و باید به توافقی «طولانی‌تر و بزرگ‌تر» مبدل شود. هدف اصلی این پروژه ضدایرانی، برجامیزه کردن توان موشکی و قدرت منطقه‌ای ایران و به عبارتی بتن‌ریزی در قلب توان موشکی و منطقه‌ای ایران است. ...

4- جریان تحریف همچنین در اقدامی مسبوق به سابقه، القای دوگانه دروغین «توافق- جنگ» و «توافق- قطعنامه» را با هدف هراس‌افکنی در افکارعمومی پی گرفته است. این طیف مدعی است که اگر مذاکرات وین به توافق ختم نشود، قطعا گزینه باقی مانده، یا جنگ و تقابل نظامی است و یا قطعنامه ضدایرانی در شورای امنیت. ...

5- شرطی‌سازی اقتصاد و ضریب دادن به نوسانات قیمت ارز از دیگر کارویژه‌های جریان تحریف در ماه‌ها و هفته‌های اخیر بوده است. این جریان مخرب اینگونه وانمود می‌کند که اگر ایران بر مطالبات قانونی و منطقی خود در مذاکرات پافشاری کند، دلار سیر صعودی به خود گرفته و در نقطه مقابل اگر ایران از مواضع خود عقب‌نشینی کند، دلار ارزان می‌شود. ...

6- از دیگر مواضع پرتکرار جریان تحریف در ماه‌ها و هفته‌های اخیر، کوبیدن بر طبل مذاکرات مستقیم با آمریکا است. این طیف مدعی است که گره اصلی مذاکرات وین، عدم مذاکره مستقیم ایران و آمریکاست. این ادعا در حالی است که آمریکا به صورت غیرقانونی و با گردن‌کشی از برجام خارج شده است. به همین خاطر اجازه حضور در میز مذاکرات وین را ندارد. ...

7- یکی دیگر از سرفصل‌های جریان تحریف در موضوع مذاکرات وین، فشار به تیم مذاکره‌کننده برای پذیرش بدون قید و شرط نتایج مذاکرات 1+4 با تیم مذاکره‌کننده دولت روحانی است.»

 

آسیب‌شناسی نبرد روایت‌ها

محمدجواد اخوان در سرمقاله «جوان» نوشته است: «بخش عمده‌ای از منازعه ادراکی ما و جریان معارض انقلاب بر سر روایت گذشته است. بیش از ۷۰ درصد جمعیت کنونی کشور متولدان نیمه دوم قرن حاضر هستند و در زمانه وقوع رویداد‌های مهم و تاریخ‌ساز این قرن همچون پیروزی انقلاب‌اسلامی، تسخیر لانه جاسوسی امریکا، دفاع مقدس هشت‌ساله و حوادث دهه ۶۰ یا متولد نشده یا در سنین طفولیت بوده‌اند، ازاین‌رو هیچ‌گونه ادراک حضوری‌ای نسبت به این تحولات مهم که تأثیرات آن بعضاً تا سال‌ها باقی مانده، نداشته‌اند. این نسل آنچه از دهه ۵۰ و ۶۰ قرن چهاردهم دریافته‌اند یا از خلال محتوا‌های کتاب‌های درسی نظام آموزشی بوده یا اندک تولیدات رسانه‌ای. در خصوص ضعف جدی نظام آموزشی در انتقال روایت صحیح که توضیح بیشتری لازم نیست و نیاز هم نیست که یادآوری کنیم که برای برخی حوادث مهم تاریخ‌ساز معاصر تولیدات سینمایی و تلویزیونی به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد و همان‌ها هم که ساخته‌شده بعضاً در سطح فاخری نیستند.

درست در زمانی که سال‌های سال در آرشیو تصویری سیما به روی محققان بسته بود و این گنجینه ارزشمند در حال خاک خوردن در زیرزمین‌های بروکراسی اداری بود، ناگهان تصاویری اختصاصی از رویداد‌های معاصر به دست شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه می‌رسد و ملاط و مصالح انبوهی از روایت‌پردازی دروغین را فراهم می‌آورد. حتی اگر از این هم بگذریم که بعد از گذشت بیش از یک دهه هنوز هیچ فرد مسئولی در خصوص سرقت و قاچاق این گنجینه آرشیوی محاکمه نشده، به این پرسش پاسخ نداده‌ایم که چرا بعد از این همه‌سال به‌اندازه حداقل موردنیاز تولیدات داستانی و مستند از حوادث تاریخ‌ساز معاصر ارائه نشده است؟

در نهج‌البلاغه می‌خوانیم که مولا امیرالمؤمنین على علیه‌السلام می‌فرماید: «اگرچه من به‌اندازه همه‌کسانی که پیش از من بوده‌اند نزیسته‌ام، اما در کردار آنان به‌دقت نگریستم و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آن‌ها به سیر و سیاحت پرداختم تا همچون یکى از آنان شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آن‌ها به من رسیده با همه آنان از اول تا آخر بوده‌ام. من قسمت زلال زندگى آنان را از قسمت تاریک و آلوده بازشناختم و سود و زیانش را دانستم.» بنابر این حکمت حضرت، روایتگری صحیح از تاریخ معاصر باید چنان باشد که نسل‌های فعلی و آتی خود را در متن حوادث و تحولات انقلاب و دفاع مقدس حس کنند.

وجه دیگر منازعه ادراکی در لحظه‌ها و ثانیه‌ها رخ می‌دهد و در نشاندن روایت اول و تثبیت آن در اذهان نمایان می‌شود. وقتی حادثه‌ای در حال وقوع است، طرفی که ابتکار عمل را در دست گرفته و سخن اول را در چیستی، چرایی و چگونگی پیشامد ارائه می‌دهد، زمین بازی را تعریف می‌کند. روایت اول حتی اگر چندان هم هوشمندانه ارائه نشود، اثر خود را بر بخشی از مخاطب می‌گذارد، چه رسد به اینکه طرف مقابل ما از اتاق‌های طرح‌ریزی و رسانه‌های نسبتاً مجربی در مدیریت ادراک و برداشت برخوردار است. سرعت، دقت و ابتکار عمل مهم‌ترین اصول تأثیرگذاری در نبرد روایت‌هاست و در همه این زمینه‌ها نیازمند کار بیشتری هستیم. هیچ‌کدام نباید فدای دیگری شود و نبایست به دلیل وسواس در ارائه روایت، از طرف مقابل جا ماند یا در دیگر سو برای سوار ماندن بر موج تحولات، مقهور امواج بزرگ و دنباله‌رو شد.

یکی دیگر از مهم‌ترین روزنه‌های امید دشمن در تأثیرگذاری روایت‌پردازی، اعتبارزدایی از تریبون‌های ما است. بی‌اعتبارسازی یا تردیدافکنی در مورد رسانه‌ها و مسئولان می‌تواند شدیداً از قدرت روایتگری آنان بکاهد و درست در لحظاتی که افکار عمومی منتظر شنیدن واقعیت‌هاست، صدای جبهه خودی چندان شنیده نمی‌شود و در مقابل جا برای روایت دشمن باز می‌شود.

این اعتبارزدایی البته گاه به دلیل قصور و تقصیر‌های خودی نیز هست. دشمنی که از یک کاه، کوه می‌سازد با ذره‌بین به دنبال یافتن بی‌دقتی، بی‌مبالاتی و سهل‌انگاری در موضع‌گیری ماست و متأسفانه ضعف سواد رسانه برخی تریبون‌داران، پازل دشمن را کامل می‌کند.

از آنچه گفته شد به روشنی پیداست که برای ترمیم آسیب‌های موجود در منازعه ادراکی و جنگ روایت‌ها در سه جهت باید تدبیر کرد؛ نخست روایت رویداد‌های تاریخ‌ساز معاصر را جدی گرفت و از ظرفیت‌های گوناگون هنری و رسانه‌ای برای آن بهره جست، دوم، در مدیریت ادراک رویدادها، سرعت، دقت و ابتکار عمل را در روایتگری به کار بست و سوم، برای ترمیم اعتبار حرفه‌ای تریبون‌های رسمی و رسانه‌ای و نیز آشکارسازی بی‌اعتباری رسانه‌های دروغ‌پرداز و شبهه‌افکن برنامه‌ریزی کرد.»

 

ریشه‌های اعتراض در آموزش و پرورش- ۱

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «وضعیت کنونی آموزش و پرورش اعم از اعتراض آموزگاران به حقوق خودشان یا شرایط بد موجود در نظام آموزشی کشور ناشی از چیست؟ در اینجا می‌خواهم به چند عامل اشاره کنم که گمان می‌کنم  اهمیت دارد. 

اولین مساله فلسفه نادرست آموزش و پرورش در ایران است. فلسفه‌ای مبتنی بر اینکه حکومت یا بزرگتران واجد گزاره‌های اخلاقی و انسانی و آموزشی ازلی و ابدی درستی هستند و باید آن را به ذهن دانش‌آموزان تزریق یا منتقل کنند. نظامی که آن را می‌توان معادل نظام آموزشی اسکولاستیک دانست. اگر نظام آموزشی اسکولاستیکی در چند قرن پیش می‌توانست مدتی دوام آورد، در قرن ۲۱ و با حضور اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و... همچنین دسترسی به سایر نظام‌های آموزشی قابل پیاده کردن نیست، چه رسد به اینکه دوام آورد. ...

مساله و ریشه بعدی که از دهه ۱۳۶۰ آغاز شد، مدارس غیرانتفاعی است. اجازه بدهید خیلی صریح بگویم؛  فرزندان خودم نیز حداقل بخشی از دوره تحصیل‌شان را در مدارس غیرانتفاعی گذرانده‌اند. ولی از همان ابتدا با این مدارس مخالفت داشته‌ام و بارها نوشته‌ام. زیرا گمان می‌کردم که از یک سو موجب فراموشی نظام آموزش و پرورش با حدود ۱۹ میلیون دانش‌آموز (در آن مقطع) خواهد شد، از سوی دیگر عدالت آموزشی را به مسلخ می‌برد و بدتر آنکه نیروهای جوان و خلاق را نابود می‌کند. ... از سوی دیگر سقوط سطح آموزش در  کشور ریشه اصلی بسیاری از ناهنجاری‌ها و بی‌فرهنگی‌های موجود در نسلی است که از آموزش خوب محروم شده‌اند. اتفاقی که در دانشگاه‌ها به شکل معکوس رخ داد. با تاسیس دانشگاه آزاد در عمل فشار از روی دانشگاه‌های دولتی برای جذب دانشجویان بیشتر برداشته شد و کیفیت آنها مخدوش نشد. ولی در مدارس عکس این رخ داد. با آباد کردن مدارس غیرانتفاعی، نظام آموزش و پرورش را ویران کردند و حتی درون این نظام چند جزیره محدود چون مدارس تیزهوشان، نمونه مردمی و... درست کردند و بقیه را به امان خدا رها کردند.

مدارس غیرانتفاعی یکی از شاخص‌های مهم برای فهم «طبقه جدید» یا همان «نومانکلاتورا»های اتحاد جماهیر شوروی در ایران است. ... برای یک ساختار غیرپاسخگو مهم‌ترین ابزار قدرت، مدیریت و مالکیت و کنترل این مدارس است. نهایت آنکه با این مدارس مساله آموزش فرزندان صدها و هزاران نفر از مسوولان حل شد. البته کسان دیگری هم که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسید از این وضعیت بهره‌مند شدند و در نتیجه میلیون‌ها دانش‌آموز و صدها هزار آموزگار به فراموشی نسبی سپرده شده و هم به لحاظ آموزشی و هم به لحاظ تربیتی و پرورشی به حاشیه رانده شدند. هزینه‌های انجام شده برای تحصیل در این مدارس نیز نوعی سرمایه‌گذاری با سوددهی بالا بود. نه نگران مشکلات تربیتی فرزند خود بودید، نه نگران پیشرفت تحصیلی و نه نگران قبولی در کنکور، مگر اینکه فرزندتان خیلی کم‌استعداد و سر به هوا باشد که بحث دیگری است. امکانات دولتی در حد وسیع و به صورت‌های گوناگون به این تعداد اندک مدرسه سرازیر شد و آبادی آنها به قیمت فراموشی و حتی ویرانی بخش‌های دیگر تمام شد.»

 

‌جامعه اسفنجی

احمد غلامی . سردبیر «شرق» در سرمقاله امروز نوشته است: « درباره ظهور و سقوط اصلاح‌طلبان بحث‌های زیادی شده است. در این میان علت اصلی برآمدن اصلاح‌طلبان را تغییر جامعه دانسته‌اند. ... اصلاح‌طلبان خوشه‌چین دوم خرداد 76 بودند. بسیار شنیده‌ایم که هیچ‌کس انتظار نداشت آنان به این پیروزی دست یابند، نه سیدمحمد خاتمی چنین باوری داشت و نه حتی نزدیکانش. در این پیش‌بینی عدم موفقیت، خاطرات بسیار گفته و منتشر شده و برخی از این خاطرات بعید است فعلا اجازه انتشار داشته باشد. غرض از این مقدمه کلیشه‌ای چیزی نیست جز یادآوری اینکه آنچه دلیل اصلی پیروزی اصلاح‌طلبان شد، از دید موافقان و مخالفان خاتمی مغفول بوده و آن چیزی نیست جز شرایط اقتصادی نسبتا مطلوب آن دوران که تغییر سبک و آرایش زندگی مردم را به دنبال داشت. جامعه‌ای که دستش به دهانش می‌رسد در پی گسترش مطلوبیت بیشتری است؛ مطلوبیتی از جنس تغییر در چشم‌انداز و در یک کلام در پی اصلاح‌طلبی. اصلاح‌طلبان به دلیل آنکه اکثراً از طیف‌های روشنفکر رسمی جامعه بودند، خواسته‌های فرهنگی جامعه را فربه ساختند و نه‌تنها پیروزی خود را مدیون این خصیصه رئیس‌جمهور و نزدیکانش می‌دانستند بلکه استراتژی دولت-ملت‌سازی خود را نیز بر همین رویکرد استوار کردند. ... با پیروزی دو مرحله‌ای احمدی‌نژاد در رقابت با هاشمی‌رفسنجانی، تئوری‌های روشنفکرانه و چشم‌انداز واقعی جامعه از مسیر خود خارج شد و این نگاه را تقویت کرد که اصلاح‌طلبان از طبقات فرودست غفلت کرده‌‌اند. این نظر هم تا حدودی مقرون به واقعیت بود اما همه واقعیت نبود. آن‌قدر این نظر در آن زمان منطقی جلوه می‌کرد که حتی مخالفان اصلاح‌طلبان نیز آن را پذیرفته بودند و خود را داعیه‌دار طبقات فرودست می‌دانستند. این انحراف از آنجایی ناشی شد که سیر تحول و خواسته‌های یک جامعه را مردم کف خیابان تئوریزه نمی‌کنند و به آن عینیت نمی‌بخشند بلکه نخبگان دولتی هستند که این قسم از خواسته‌های شهودی مردم را با ایده‌ها و منافع خود صورت‌بندی و آنان را بازتولید می‌کنند. تصویری که نخبگان از این تغییر ارائه داده‌اند چه بسا از تغییرات واقعی و مورد اعتقاد مردم بسیار دور بود، اما آنان تحت‌تأثیر پیروزی به‌دست‌آمده، نیازهای خود و قدرت را این‌همان کردند. از این‌رو دولتی که بر سر کار آمد چند صباحی فرصت داشت تا با تغییرات به‌وجودآمده جامعه همراه شود که البته چنین اتفاقی نیفتاد.

 چراکه به‌قدرت‌رسیدن دولت‌ها اصالتا با خواسته‌های مردمی نعل به نعل نیست و هر چقدر از عمر دولت‌ها می‌گذرد این گسست جدی‌تر می‌شود. بنابراین حرف اساسی این است که دولت‌های تازه براساس تغییر در زندگی روزمره و جامعه به وجود می‌آیند، اما هیچ‌کدام از این دولت‌ها پاسخ‌گوی این تغییرات نیستند و بر این قاعده هیچ یک از جناح‌های سیاسی به دیگری رجحان ندارد، هرچند باز هم این گفته چندان چیز تازه‌ای دربر ندارد. به گفته مارکس برگردیم و جامعه را از منظر او نگاه کنیم: «آینده طبقه کارگر به مثابه گورکن سرمایه‌داری با قدرت ناشی از صنعت، فلاکتی اجتماعی در نتیجه منطق فقرافزای تولید سرمایه‌داری برای سود به وجود می‌آورد»، اما آنچه مارکس به هم پیوند داده بود تاریخ از هم جدا کرد؛ چنان‌که صنعت پیشرفته، قدرت اجتماعی کار را به حداکثر رساند و کارگران تفکرات اصلاح‌طلبی براناشتاین را برگزیدند و در جاهایی که سطح تحول و توسعه اقتصادی پایین بود همچون روسیه شرایط ذهنی را برای انقلاب لنین هموار کرد. ... این نکته ما را به مسئله‌ای بنیادی رهنمون می‌سازد که در فقر تصویر ذهنی جامعه برای اعتراض، شورش و انقلاب آماده است. جامعه‌ای که از رفاهی نسبی برخوردار باشد اصلاح‌طلب می‌شود، ازاین‌رو اصلاح‌طلبان رفته‌رفته اثر خود را به دلیل فقر از دست دادند و فقر ذره‌ذره تار و پود جامعه را بدون آگاهی آنان درنوردید. احمدی‌نژاد هم سبب دو نوع فقر شد؛ فقر اقتصادی و فرهنگی. اگر بخواهیم از این منظر ماجرا را دنبال کنیم، آنگاه اعتراضات دی و آبان ۹۸ معنا پیدا می‌کند. تا اینجا نیز حرف تازه‌ای در میان نبود. تکرار فرایند اتفاقات بود. اما شاید نکته جالب توجه این باشد که در اعتراضات آبان و دی ۹۸ قشر روشنفکران رسمی و ارگانیک و نخبگان هیچ‌یک پا جلو نگذاشتند؛ چراکه می‌دانستند آنان که به خیابان‌ها ریخته‌اند بیش از هر چیز قدرت و مقبولیت آن را به چالش کشیده‌اند. در یک کلام الیت جامعه دیگر هیچ پایگاهی در اعتراضات نداشت و اگر قرار بود پا پیش بگذارد باید دنباله‌رو مردم می‌شد، مردمی که معلوم نبود چه سودایی در سر دارند. ازاین‌رو روشنفکران و نخبگان، این اعتراض را با اتیکت‌های شورش تهیدستان و شورش نان و... کدگذاری کردند. آنتاگونیسم بین روشنفکران و مردم، مردمی که در چهره‌ای تازه از حاشیه به متن کشیده شده بودند به بی‌قدرت‌شدن جنبش‌های اجتماعی و به‌تبع آن افول مرجعیت روشنفکران و نخبگان منجر شد و ما با جامعه‌ای اسفنجی روبه‌رو شدیم که در هر شرایطی آماده شکل‌گیری قدرت‌های بیرون از جامعه است.»

 

ایران؛ کنشگر اصلی مذاکرات وین

مصطفی خوش چشم، کارشناس مسائل بین الملل در یادداشتی برای روزنامه «ایران» نوشته است: «دور هفتم مذاکرات وین در حالی انجام شد که مشخص بود تغییر نگاه برآمده از بر سرکار آمدن دولت انقلابی در ایران ماهیت نگاه به مذاکرات را به دلیل کاسته شدن از وزن تأثیرگذاری مذاکرات در اقتصاد کشور تغییر داده و آن را به مسأله‌ای مجزا در کنار سایر مسائل تبدیل خواهد کرد. همین تغییر تا حد زیادی بار فشار را از تیم مذاکره کننده هسته‌ای برداشت و زمینه آن را فراهم ساخت که جمهوری اسلامی ایران بتواند در فضای جدید ایجاد شده خواسته‌های بحق خود را پیش روی طرف غربی بگذارد. همچنان که ابتکارعمل برآمده از ذکاوت کارشناسان تیم جدید به رهبری علی باقری‌کنی توانست در چند روز اول غرب را تا حدی دچار غافلگیری کند و شوک ناشی از آن زمین بازی را به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر داد. تیم ایران دو پیش‌نویس جدید را با خود به وین برد که دارای تفاوت‌هایی با پیش‌نویس وین 6 بود. از جمله آنکه موارد ناقض برجام در پیش‌نویس وین 6 اصلاح شد و مواردی که در ارتباط با لغو تحریم‌ها باقی مانده بود، مطرح شد. البته مشخص بود که طرف غربی مقاومت خواهد کرد، اما پس از استقامت طرف ایرانی و با اجرای درست فنون مذاکراتی بالاخره طرف غربی پذیرفت که خواسته‌های ایران در سند نهایی پیش‌نویس وین 7 گنجانده شود.

بر این اساس به نظر می‌رسد در دور جدید مذاکرات کنشگر اصلی جمهوری اسلامی است و پاسخ‌دهنده، طرف غربی و این می‌تواند برای ما دست برتر ایجاد کند. اگر چه که در مقدمه مذاکرات هستیم و از اینجا به بعد باید درباره تک‌تک آیتم‌ها و موارد اختلافی مذاکره کنیم. مشخص است که طرف غربی هم بیکار نخواهد نشست و به سختی امتیاز خواهد داد. چنان که در این مدت نیز سعی کرد از همه اهرم‌های فشار و جاروجنجال‌های تبلیغاتی و بازی پلیس بد و خوب استفاده کند تا ما را از دستیابی به این خواسته‌ها دور نگاه دارد.

مشخص است که پیشرفت در این مذاکرات با سرعتی آهسته انجام می‌شود و هیچ‌گاه نمی‌توان اعتماد کاملی بویژه به سه کشور اروپایی داشت که آیا تمام‌قد به مذاکره واقعی ادامه می‌دهند یا اینکه گاه نمایش مذاکره اجرا می‌کنند و گاه به مذاکره واقعی می‌پردازند. این هنر تیم مذاکره‌کننده ماست که بتواند مسیر مذاکره با طرف غربی را در روند مثبت و رو به جلو نگاه دارد. این کار دشواری است که به نظر می‌رسد دیپلمات‌های ما تا این زمان از پس آن برآمده‌اند.

همزمان با مذاکرات وین تحول دیگری که قابل ارزیابی است، توافقی است که میان ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به دست آمد و سبب تقویت موضع ایران در مذاکرات شد. توافق ایران و آژانس برای بازگرداندن دوربین‌های سایت هسته‌ای «تسا» مشروط به تحقق سه شرط ایران یعنی بررسی قضایی و امنیتی و محکوم کردن حمله خرابکارانه علیه تأسیسات ایران از سوی آژانس و چک دوربین‌های آژانس قبل از نصب از سوی کارشناسان ما بود که محقق شد. این توافق سبب شد طرف‌های روسی و چینی که در اتاق مذاکره همواره براساس اخبار قابل اعتماد از ما حمایت می‌کردند، بتوانند در مقابل رسانه‌ها نیز ضمن حمایت از ایران به انتقادات شدید از طرف‌های غربی بپردازند. در اتاق مذاکره هم این اقدام به کسب امتیازاتی برای ما منتهی شد. هرچند هدف از این توافق الزاماً تأثیر بر مذاکرات وین نبود. در ادامه این توافق توقع می‌رود دبیرکل آژانس از اعلام مواضع جانبدارانه و بعضاً زیاده‌خواهانه در قبال ایران دست بردارد، مواضعی غیر از این نشان از آن دارد که آژانس همچنان با ایفای نقش پلیس امریکا در برجام سعی می‌کند ما را مجبور به اجرای یکطرفه تعهدات هسته‌ای در چهارچوب برجام قبل از هر توافقی با طرف غربی کند.»

 

برجام و ترامپ‌های داخلی

روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشت امروز خود نوشته است: «از نوع سخن گفتن و اقدامات مسئولان سیاست خارجی و سازمان انرژی اتمی کشورمان در روزهای اخیر چنین برمی‌آید که آنان با هماهنگی تصمیم‌گیرندگان و مسئولان مذاکرات برجامی در حال آماده‌سازی زمینه‌های رسیدن به یک توافق در وین هستند. اقدام داوطلبانه نصب دوربین‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در تاسیسات هسته‌ای کرج و سخن وزیر امور خارجه کشورمان درباره لغو تحریم‌های برجامی، دو نمونه از این اقدامات و سخنان هستند. همانطور که رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان گفته، جمهوری اسلامی ایران در چارچوب مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی عمل می‌کند و رعایت این مقررات را لازم می‌داند. بنابراین، تصمیم اخیر سازمان انرژی اتمی کشورمان درباره موافقت با نصب دوربین‌ها در تاسیسات کرج نیز براساس عمل به همین مقررات است. سخن وزیر خارجه کشورمان درخصوص اینکه انجام توافق متوقف بر لغو تحریم‌های برجامی است، جایگاه درستی در مذاکرات مربوط به احیاء برجام دارد و البته منافاتی با استمرار مذاکرات برای لغو تمام تحریم‌ها ندارد.

اکنون که هیات مذاکره‌کننده برجامی کشورمان با حمایت همه‌جانبه و یکپارچه مسئولان نظام برای حل اختلافات و احیاء برجام و لغو تحریم‌ها مصمم است، همه باید از این هیات‌ حمایت کنند. وارد ساختن ایرادهای شکلی و لفظی و بازگشت به گذشته افراد و مواضع ضدبرجامی آنها در شرایط کنونی نه‌تنها مفید نیست بلکه زیانبار است. کسی انتظار زیر پا گذاشته شدن اصول و منافع و مصالح کشور و ملت به خاطر رسیدن به توافق برای احیاء برجام و لغو تحریم‌ها را ندارد. هیات مذاکره‌کننده برجامی نیز بهیچوجه چنین قصدی ندارد. تصمیم نظام اینست که با حفاظت از اصول و آرمان‌ها و منافع و مصالح کشور و ملت، اختلافات موجود حل شوند، احیاء برجام محقق شود و به لغو تحریم‌ها منجر گردد. این، یک تصمیم درست است که جامعه ما امروز نیازمند آنست و مسئولان مذاکرات می‌توانند با تدبیر و درایت و در نهایت عزت آن را محقق سازند.

نگاهی به صف مخالفین خارجی مذاکرات برجامی و مقایسه همسانی آنها با مخالفین داخلی این مذاکرات، نکته بسیار قابل تاملی را نشان می‌دهد که می‌تواند مایه عبرت باشد. یکی از تامل‌برانگیزترین نکات مربوط به ماجرای برجام همین است که صهیونیست‌ها و سران ارتجاع عرب با برجام مخالف بودند، اکنون نیز با احیاء برجام مخالفند و اصولاً آنها بودند که ترامپ را به خارج ساختن آمریکا از برجام تشویق کردند. بخشی از مخالفین داخلی برجام نیز دقیقاً همین مسیر را همراه با مخالفین خارجی پیموده‌اند و هم‌اکنون نیز همانند آنها با احیاء برجام مخالفند. بهانه‌گیری‌هائی از قبیل اینکه چرا با نصب دوربین‌ها در تاسیسات کرج موافقت کرده‌اید و چرا از تحریم‌های برجامی سخن می‌گوئید، هرچند رنگ و لعاب ظاهری خوبی دارند ولی در باطن از جوهر همسوئی با مخالفین خارجی احیاء برجام برخوردارند و هدف اصلی اینست که مانع رفع تحریم‌ها شوند. علت اصلی اینست که این هر دو گروه از رفع تحریم‌ها متضرر می‌شوند. مخالفان داخلی احیاء برجام، همان کاسبان تحریم هستند حتی اگر چهره ظاهری آنها چیز دیگری را نشان دهد و مخالفان خارجی برجام نیز با قدرتمند بودن و حل مشکلات بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران مخالفند. طُرفه اینکه ترامپ هم با احیاء برجام و رفع تحریم‌ها مخالف است و این دو گروه، در این ماجرا با ترامپ همسو و همداستان هستند. اگر هیچ دلیل دیگری بر درستی راهی که هیات مذاکره‌کننده برجامی انتخاب کرده است غیر از همین همسوئی ترامپ‌های داخلی با دونالد ترامپ و ترامپ‌های خارجی وجود نداشت، همین همسوئی برای اثبات ضرورت پیمودن این راه کافی بود.»

 

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: