تحلیل از چپ و راست؛
حول محور مذاکره
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
سنگ بزرگ یا شروطی واقعی؟
عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «به گزارش تلویزیون المیادین و نزدیک به بخشی از ساختار قدرت در ایران، هیات ایرانی در مذاکرات وین 5 شرط برای گروه 1+4 ارائه کرده است. رفع تحریمهای مربوط به توافق هستهای، راستیآزمایی درباره رفع تحریمها، کسب ضمانت عدم خروج امریکا، جبران خسارتهای ایران و بازگشت تمامی طرفها به تعهدات ذیل توافق برجام. به عنوان یک ایرانی و حتی یک شهروند عادی در این جهان سیاست، معتقدم که هر پنج شرط مذکور، بسیار منطقی و حقوقی تنظیم شده است و به طور قطع دوست دارم که بر همین اساس توافق شود. فقط نمیدانم که آیا تهیه چنین شروطی نیازمند این همه زمان و رفتن به وین بود؟ در همان ۲۸ خرداد یا حداکثر ۱۲ مرداد و با آمدن دولت جدید، میتوانستند طی یک بیانیه از تهران شروط به این روشنی و حتی منطقی را اعلام کنند و توپ را به طور کامل به زمین طرف مقابل بیندازند و نیازمند شش ماه و چهار ماه اتلاف وقت نبود. مهمتر این که چرا از همان زمان که ترامپ از برجام خارج شد، چنین سیاستی را به وضوح اعلام نکردید؟ شاید گفته شود که اشتباه دولت قبل بود. این پذیرفتنی نیست؛ زیرا اگر این اشتباه بود باید خیلی سریع جلوی آن گرفته میشد، زیرا این حد از تفاوت میان سیاست دو دولت بیش از اینکه سلیقهای باشد، راهبردی است و نباید اجازه داده میشد که آنان ۳ سال وقت تلف کنند. حالا میتوانیم از گذشته بگذریم. این شروط از دو حال خارج نیست؛ یا اینکه قطعی است یا قابل تعدیل است. اگر قطعی است، میتوان گفت به معنای پایان مذاکرات است. اینکه ایران تحقق این شروط را منطقی و حق خود میداند، درست است؛ البته در عمل به معنای پایان مذاکرات هم هست. ولی اگر این شروط قابل مذاکره و تعدیل است، مشکلی را ایجاد میکند که زیان آن قابل چشمپوشی نیست. تعدیل تا کجا؟ اگر آن را مصداق سنگ بزرگ علامت نزدن بدانیم، طبعا کوتاه آمدن از این شروط به نحوی که موارد اصلی آن از جمله تضمین و جبران خسارت و تقدم رفع تحریمها پیش از انجام تعهدات برجامی ایران، از سوی طرف مقابل پذیرفته نشود، به منزله عقبنشینی و شکست تلقی خواهد شد که طرح آنها به لحاظ دیپلماتیک محل پرسش خواهد بود.مگر اینکه بر اثر گفتگوها به نحو متعارفی این شروط پذیرفته شوند که بعید میدانم چنین اتفاقی رخ بدهد. البته اگر رخ بدهد به طور قطع یک دستاورد سیاسی بزرگ برای دولت جدید است و باید به آن احترام گذاشت و اگر هم مذاکرات مختومه شود و دوباره به شورای امنیت برویم، متقابلا یک شکست مهم تلقی خواهد شد. در هر حال دولت باید شکست یا پیروزی خود را از ابتدا توضیح بدهد، والا فردا هر نتیجهای حاصل شود، میتوانند ادعا کنند که پیروز شدیم. با توجه به این نکات میتوان نتیجه گرفت که سرنوشت مذاکرات از دو حال خارج نیست. یا به سرعت به پایان میرسد و ختم برجام اعلام میشود و یا آنکه مسیر طولانی در پیش است با این نتیجه که بخش اصلی شروط اعلام شده در عمل محقق نخواهد شد و این برای ارزیابی از عملکرد گروه مذاکرهکننده مثبت نخواهد بود.»
رمزگشایی از مواضع چین در حمایت از سیاست جدید ایران
فاطمه فهیمی، کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی که روزنامه «ایران» منتشر کرده نوشته : «یکی از مسائل مهم که در موضوع مذاکرات ایران و ۱+۴ مورد توجه قرار میگیرد، موضع چین در قبال سیاست جدید ایران است. ... بررسی روند مواضع چین نشان میدهد که این موضع سیاست اصولی چین در ماههای اخیر بوده و آن را بارها تکرار کرده است. سیاستی که چین به عنوان یکی از طرفین توافق هستهای برجام به طور جدی آن را پیگیری میکند این است که امریکا و ایران را به اجرای کامل و مؤثر برجام بازگرداند. چین امریکا را بهعنوان طرفی که یکجانبه از توافق هستهای با ایران خارج شده، آغازگر بحران هستهای ایران میداند.
چین اعلام کرده که وضعیت کنونی موضع ایران بدون شک ناشی از خروج امریکا از برجام و سیاست فشار حداکثری آن علیه ایران است و ایران به عنوان یک قربانی متعاقباً مجبور شده است تعهدات خود را در اجرای برجام به عنوان یک اقدام متقابل کاهش دهد. ... مواضع چین را در چهارچوب نقش جهانی که چین برای خودش قائل شده است و تلاش برای حاکمیت چندجانبهگرایی میتوان بهتر تحلیل کرد.
چین در سالهای اخیر بهشدت تلاش میکند با یکجانبهگراییهای امریکا مقابله کند. تا پیش از این چین نقش مستقل فعالی در مذاکرات هستهای برای خودش قائل نبود و به گفته تعدادی از کارشناسان نقش تبعی را به دنبال روسیه ایفا میکرد، اما در یک سال اخیر تلاش کرده است که نقش فعالتری پیدا کند. ...چین همچنین تلاش میکند تا در عرصههای مختلف با یکجانبهگرایی امریکا و تبعیضهای این کشور در عرصه بینالمللی مقابله کند. ... از طرفی چین در پی رقابتهای استراتژیک خود با امریکا در چند سال اخیر بارها مورد تحریمهای یکجانبه امریکا قرار گرفته است. اکنون چین بهخوبی میداند که امریکا تلاش میکند تحریم را به ابزاری متعارف در عرصه بینالمللی تبدیل کند و چین این توسعه تحریمها را به زیان خود میداند، فلذا مقابله با تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران را در جبهه مقابله گسترده خود با امریکا میبیند.
چین میداند که توسعه تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران و به تبع آن توسعه تحریمهای اشخاص ثالث ناشی از تحریم ایران عرصه را برای مبادلات بینالمللی در همه جای جهان و خصوصاً چین تنگ میکند. متعارف شدن تحریمهای یکجانبه و فارغ از تصمیمات سازمان ملل برای امریکا تحریم را به ابزاری تبدیل میکند تا هر حرکتی را که امریکا آن را به ضرر خود میبیند در دایره تحریمهای خود درآورد و در واقع تحریم را به ابزاری کمضرر و پرفایده جایگزین مداخلات دیگر خود در امور کشورهای دیگر کند. ... امریکا و سایر طرفهای غربی با علم به اینکه ایستادن چین در سمت ایران میتواند موضع ایران را قویتر کند در این دور از مذاکرات بسیار تلاش میکنند تا چین و روسیه را از ایران جدا و با خود همراه کنند. تلاشهای دیپلماتیک امریکا در چند ماه اخیر برای متقاعد کردن چین برای عدم خرید نفت از ایران و منزوی کردن آن، نیز گوشه دیگری از تلاشهای نافرجام امریکا برای جدا کردن چین از ایران بود.
اما آنها میدانند که همراه کردن چین جهت راهاندازی یک کارزار هماهنگ چندجانبه علیه ایران احتمالاً روندی کُند و دشوار خواهد داشت و سیاست خارجی چین نسبت به سال 2015 که برجام امضا شد حالت تهاجمیتری به خود گرفته و چین امروز با چین پنج سال پیش متفاوت است. همانطور که «دانیل راسل»، مقام سابق وزارت خارجه امریکا گفت: «اینکه انتظار داشته باشیم چین سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ به وین برگردد خیالبافی است. به نظرم آن روزها به پایان رسیدهاند.»
نان برخی در آلوده کردن هواست
حسین آخانی استاد دانشگاه تهران در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «زمانیکه مسئولان تایید میکنند 32 میلیون لیتر در نیروگاههای حرارتی مازوت مصرف میشود، یاد همان صحبتهای سال گذشته میافتیم که بارها تاکید کردند که مردم یکی را انتخاب کنند یا «خاموشیهای مکرر برق» یا «آلودگی هوا». امسال نیز همان سناریو اما در ابعاد وسیعتر و زودتر از سال گذشته تکرار شد و کار بهجایی رسیده که حالا اورژانس در خیابانها مستقر است. این ابعاد همان افزایش سوخت مازوت در نیروگاهها و در کشوری است که بر روی گاز قرار دارد. مسئولان مازوت میسوزانند چون انبارهای نگهداری مازوت بهواسطه تحریمها سرشار از صدها هزار یا شاید میلیونها لیتر مازوت شده و دیگر جایی برای نگهداری آنها وجود ندارد. در این میان مسئولان کشور ما، بدترین راه مصرف مازوت را انتخاب کردهاند و از سوخت کوره به عنوان آلایندهترین پسماندهای نفتی در شرایطی برای تولید برق بهره میگیرد که موضوع وارونگی هوا بهدلیل سرما و دود خودروها، جان مردم را به لبشان رسانده و حالا دود مازوت نیز در دو سال گذشته به خفگی مردم دامن میزند. براساس آنچه که وزارت بهداشت اعلام کرده سال گذشته تنها در تهران بیش از سه هزار نفر از شهروندان بالای 30سال جانشان را براثر عوارض ناشی از آلودگی هوا از دست دادند که از بین این افراد ۸۵ نفر بیماران مزمن تنفسی، ۹۶ نفر بیماران مبتلا به سرطان ریه، ۱۰۵۸ نفر بیمار قلبی و ۵۲۶ نفر دچار سکته مغزی شدند! این درحالی است که آلودگی هوا سالانه بر بیش از ۳۳ هزار مرگ در کشور تاثیر میگذارد و این تاثیر با ورود ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون به ریه و بافت بدن به افزایش مرگ کمک میکند. متاسفانه مازوت منشا آلودگی هوا در بسیاری از شهرهای کشور است و لازم است یکبار برای همیشه این مشکل برطرف شود. سیاستهای توسعهای کشور که همیشه متاثر از منافع بازیگران شرکتهای خصولتی است، سالهاست پروژهها را نه مبتنی بر کاهش تقاضا که براساس افزایش عرضه گذاشته است. این سیاست هم در آب و هم در برق، سیاستی ویرانگر است که برای محیطزیست و اقتصاد کشور آسیبزاست. کشوری که استعداد فوقالعاده در استفاده از انرژیهای نو دارد، همچنان گرفتار تامین انرژی به هر قیمت با سدسازی در سازندهای خطرناک همچون گچساران (مانند سد چمشیر) و استفاده از مازوت در نیروگاههای حرارتی است. درحالیکه تغییر ریل توسعه ضروری است. این تغییر، مستلزم پذیرش خطاهای گذشته و استفاده از روشهای نوین در مدیریت کشور است. تغییر هم جسارت میخواهد و برای حذف آلایندههای زیستبوم، باید روشها و بازیگرانی حذف شوند که نانشان در آلوده کردن خاک، آب و هوای کشور است.»
امیدواری به مذاکرات برجامی
روزنامه «جمهوری اسلامی» امروز در یادداشتی نوشته است: «عبور قیمت دلار از 30 هزارتومان، ورود قیمت سکه به کانال 13 میلیون تومان و افزایش قیمت خودرو و سایر کالاها خبرهای ناگواری برای اقتصاد کشور و برای مردم هستند. اینکه آیا این افرایشها به بینتیجه بودن مذاکرات اخیر وین مربوط میشوند یا از عوارض سوءاستفادههای فرصتطلبان هستند، بحث تعیینکنندهای نیست. آنچه مهم است اینست که این وضعیت که به معنای کاهش شدید ارزش پول ملی است، زندگی مردم را تحت تاثیر قرار میدهد.
تردیدی وجود ندارد که نه آقای روحانی و نه آقای رئیسی خواهان بالا رفتن قیمت دلار و بیارزش شدن پول ملی و گران شدن کالاها نبودند و نیستند. اگر در دولت آقای روحانی در مدت 8 سال، دلار از 3400 تومان به 24000 تومان رسید و در دولت آقای رئیسی در همین مدت کوتاه 100 روزه از 30 هزارتومان هم بالاتر رفته، قطعاً برخلاف میل و اراده این دو رئیسجمهور و دولتهای آنها بوده است. این دولتمردان هرچه در توان داشتند برای جلوگیری از بالا رفتن قیمت ارز و برای ثابت نگهداشتن ارزش پول ملی انجام دادهاند و میدهند ولی نکته بسیار مهم و انکارناپذیر اینست که انجام این امور تا زمانی که سیاست برجامی کشورمان دستخوش تحول اساسی نشود، از عهده و توان روسای جمهور و دولتها خارج است. بنابراین، نباید به دولت و رئیسجمهور رئیسی خرده گرفت که چرا دلار به کانال 30 هزارتومانی وارد شده و ارزش پول ملی هر روز کاهش مییابد.
وعدههائی که در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری و بعد از آن داده شده و میشود، همگی برای امید دادن به مردم بوده و وعدهدهندگان لابد اطلاعاتی درباره اینکه سرانجام قرار است مذاکرات برجامی به نتیجه برسد و تحریمها برداشته شود دارند. این اطلاعات از نظر مسئولین لابد محرمانه هستند و فعلاً حضرات مصلحت نمیدانند در اختیار افکار عمومی قرار بگیرند. تحلیل منطقی و معقولی که میتوان از موضوع مذاکرات و مجموع شرایط و رفتارها و گفتارها داشت نیز همین را نشان میدهد که مذاکرات برجامی در دولت سیزدهم به نتیجه خواهد رسید و تحریمها برداشته خواهند شد. لزومی ندارد این اتفاق در همین روزهای اول مذاکره و ماههای اول عمر این دولت بیفتد. برای انجام این قبیل امور، به مقداری زمان نیاز است به ویژه آنکه اقدامات مهم سیاسی همیشه بعد از طی مراحل خاصی صورت تحقق به خود میگیرند.
روشنترین دلیل برای مقرون بودن این تحلیل به واقعیت اینست که شرایط اقتصادی کشور و تابآوری مردم در برابر گرانیها و فشارهای اقتصادی ناشی از کاهش سریع ارزش پول ملی، اجازه استمرار وضعیت کنونی را نمیدهد و مسئولان باید هرچه زودتر تکلیف سیاست برجامی را روشن کنند و راه را برای رفع تحریمها باز نمایند. رجزخوانیهای مربوط به بیاثر بودن تحریمها و اظهار بینیازی به احیاء برجام و بیاعتنائی به FATF نیز در شرایط کنونی مستمع و مخاطبی ندارد. این قبیل نطقهای شعاری برای دوران تبلیغات انتخاباتی قابل ارائه بودند و در میدان عمل، تاریخ مصرف گذشته محسوب میشوند. اکنون دولت باید با جدیت درصدد حل مشکلات سفره مردم باشد و دیگر نمیتواند از این مشکلات با فرافکنی و به گردن دیگران انداختن عبور نماید.
روی آوردن دولت سیزدهم به مذاکره برای احیاء برجام و رفع تحریمها، به معنای کشیدن خط بطلان بر تمام ژستهای ضدمذاکره در دوران قبل از انتخابات 1400 است. کسانی که از خنثی کردن تحریمها و بودجهریزی بدون رفع تحریمها حرف میزنند خودشان هم میدانند که سفره مردم را با این شعارها نمیتوان رونق داد. به همین دلیل، تردید نباید کرد که دولت سیزدهم برای به نتیجه رساندن مذاکرات برجامی برنامه دارد و همه باید به اجرائی شدن این برنامه کمک کنند. رسانه ملی هم حساب خود را از مخالفخوانها جدا کند و با درک واقعیتهای جامعه، برای به نتیجه رسیدن مذاکرات برجامی تلاش نماید»
شکستن معادله تحریم و تهدید
ابوالقاسم قاسم زاده امروز در یادداشتی برای روزنامه اطلاعات نوشته است: آنچه که در آستانه شروع جلسه دوم برای گفتگوها درباره برجام در وین در فضای خبری و سیاسی بینالمللی دیده میشود، به صورت خلاصه چنین است.
۱ـ در حالی که همه طرفهای گفتگو از ایران تا چین و روسیه و اتحادیه اروپا و حتی آمریکا به دستیابی نتیجه مثبت و موفقیتآمیز در این دوره از گفتگوها امیدوارند، اما همچنان احتمال شکست را نیز میدهند. با این تفاوت که هم ایران و هم آمریکا و دیگر کشورها میگویند اگر این دور از مذاکرات نتیجهای ندهد، در عمل تکرار آن بیفایده است. از هماکنون نماینده بایدن در مصاحبهای گفته است: «زمان بسیار فشرده است و اگر نشست وین نتیجه ندهد، ما خود را برای افزایش موارد تحریم و فشار حداکثری علیه ایران آماده میکنیم.» چنین شرایطی را صهیونیستهای عضو که «آیپک» (لابی اسرائیل در آمریکا) خواهانند. اما همه طرفها میدانند که شکست گفتگوهای وین، پیامدهای تنشآفرین در منطقه خواهد داشت که مهار آن بسیار هزینهساز است.
۲ـ تجربه نشان داده است هربار که فصلی برای گفتگوها باز شده است تا پرونده هستهای ایران از مسیر دیپلماسی و توافق، بررسی شود و به نتیجه برسد، در داخل آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی و به خصوص از سوی رژیم صهیونیستی، پروژه به صدا درآوردن «آژیر تهدید» و «جنگ» اجرا شده است. این بار نیز وزیر جنگ دولت صهیونیستی، راهی واشنگتن شد و با وزیر جنگ دولت بایدن ملاقات و گفتگو کرد که از محورهای اصلی آن بیان خطر ایران برای کشورهای منطقه و اجرای پروژه نظامی در صورت به بنبست رسیدن مذاکره در وین بود. شبکههای فارسیزبان در لندن و نیویورک خبر این دیدار را در صدر اخبار خود با تفسیرهای قدرتنمایی برای اسرائیل در مقابله با ایران قرار دادند، در حالیکه به طور عمومی در رسانههای خبری اروپا و آمریکا انعکاس چندانی نداشت. در کشورهای عربی منطقه نیز، رسانههای خبری عربی با بیتفاوتی از کنار آن گذشتند. در پایان این دیدار در واشنگتن اعلام شد که برگزاری یک مانور مشترک نظامی ـ هوایی از سوی آمریکا و اسرائیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت! همین خبر را شبکه بی،بی،سی فارسی به انجام حمله نظامی مشترک آمریکا و اسرائیل علیه ایران، نشانهگیری تبلیغاتی ـ سیاسی کرد تا اذهان عمومی در ایران را آشفته سازد! واقعیت این است که تجربه نشستهای برجام از گذشته تا امروز نشان میدهد که در آستانه برگزاری آن در همه ادوار گذشته، فصلی از تهاجم سیاسی ـ خبرسازی منفی علیه جمهوری اسلامی ایران به خصوص از سوی شبکههای خبری فارسیزبان در لندن و نیویورک به اجرا درمیآید.
۳ـ در حالی که در وین گفتگوهای سیاسی ادامه دارد، معادله «تحریم» و «تهدید» همچنان برقرار است. همه کسانی که به ارزیابی شکست یا موفقیت گفتگوهای برجام میپردازند، بر این باورند تا معادله «تحریم» و همزمان ادامه «تهدید» شکسته نشود و طرفین به دور جدیدی از روابط دو و چندجانبه برپایه منافع مشترک نرسند، حتی اگر در وین توافقهایی صورت پذیرد، همچنان ناپایدار خواهد بود. مجموعه کشورهای مسلمان در منطقه به دنبال روابط دو چند جانبه فارغ از معادله «تحریم و تهدید» هستند. در این میان رژیم صهیونیستی که به پادگان بزرگی از سلاحهای گوناگون و انبار کلاهکهای هستهای تبدیل شده است، بقای خود و گسترش هژمونیک قدرتش را در ناپایداری و تقابل کشورها براساس معادله تحریم و تهدید میبیند.
اکنون سه کشور آمریکا، چین و روسیه در شرایط بحران تهدیدها به سر میبرند که پیشبینی وقوع «جنگی بزرگ» را برخی از کارشناسان نظامی ـ سیاسی میدهند، در حالی که موفقیت در وین و تنظیم کاربردی روابط معقول دو و چند جانبه با ایران تا حدود زیادی «تنشزدایی» را بار دیگر در روابط بینالمللی زنده و تثبیت خواهد کرد.»
ساعات تعیینکننده در یمن
جعفر بلوری در یادداشت امروز «کیهان» نوشته است: « چند روزی است که خبری از جنگ یمن و به نقل از روزنامه «والاستریتژورنال» دست به دست میشود که گویای نکات بسیار مهمی درباره این جنگ شش و نیم ساله است. طبق این گزارش، ذخایر تسلیحاتی عربستان که چند سالی است بهطور هفتگی آماج حملات پهپادی و موشکی انصارالله یمن قرار دارد رو به پایان است و این کشور از آمریکا، اروپا و کشورهای حاشیه خلیج فارس درخواست «کمک فوری» کرده است. آنطور که این روزنامه آمریکایی نوشته، زرادخانههای عربستان از موشکهای رهگیریکننده «به شکل خطرناکی» در حال خالی شدن است و اگر متحدان غربی عربی این رژیم به کمکش نیایند، مراکز حساس نفتی و اقتصادی عربستان ضربات مهلکی از انقلابیون یمن خواهند خورد. در اینباره گفتنیهایی هست:
1- در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، یکی از بزرگترین قراردادهای نظامی- اقتصادی تاریخ بین آمریکا و عربستان به امضاء رسید. قراردادی 500 میلیارد دلاری که بیش از 100 میلیارد دلار آن، تسلیحاتی بود... حالا گزارش جدید والاستریتژورنال را بگذارید کنار این اخبار. چه نتیجهای حاصل میشود؟ در این میان دو نکته بیشتر به ذهن متبادر میشود: الف: میزان جنایات سعودیها در یمن و ب: میزان مقاومت انقلابیون یمن در برابر این جنایات. وقتی گفته میشود ذخایر عظیم موشکی و تسلیحاتی سعودی رو به اتمام گذاشته آیا معنایی غیر از این دارد که عربستان این همه موشک و تسلیحات نظامی را بر سر مردم یمن ریخته؟! ...
2- بهدلیل وضعیت نامطلوبی که رژیم آلسعود در افکار عمومی جهان دارد، حمایت از آن حتی از سوی متحدانش، هیچگاه کار راحتی نبوده و اگر دلارهای سعودی نبود چهبسا حمایت از این کشور عصر حجری برایشان مقرون به صرفه هم نبود. این وضع پس از جنایتهای هولناک سعودی در یمن، بدتر هم شده و برای حفظ ظاهر هم که شده، برخی سیاسیون غربی از دولتمردان خود خواستهاند فروش سلاح به این کشور را متوقف یا حداقل محدود کنند. ...
3- آمریکا، اروپا و متحدان ثروتمند و عربِ سعودی چه موشک و تسلیحات نظامی به سعودیها برسانند چه نرسانند، میتوان به راحتی نتیجه این جنگ شش و نیم ساله را از هماکنون پیشبینی کرد. کارشناسان نظامی میگویند امروز نتیجه جنگ مأرب است که نتیجه کل جنگ یمن را تایید خواهد کرد و در حال حاضر، این الحوثیها هستند که در این جبهه دست برتر را دارند و هر لحظه این احتمال وجود دارد که، خبر آزادسازی استان مهم و راهبردی مأرب رسانهای شود. »
نوماکیاولی آمریکایی
احمد غلامی . سردبیر «شرق» در سرمقاله امروز نوشته است: «در این یادداشت دو هدف را دنبال میکنم؛ ابتدا میخواهم بحثهای هفته گذشتهام، افول هژمونی آمریکا را با آرای «جوزف نای» تکمیل کنم و از طرف دیگر سعی میکنم با این آرا نیمنگاهی به شیوه تغییر قدرت و اعمال آن در جهان داشته باشم. اگرچه «جوزف نای» بهصراحت از پایان هژمونی آمریکا سخن نمیگوید و به این قائل است که آمریکا قدرتمندترین کشور جهان به لحاظ نظامی است و از این منظر قدرت برتر و هژمونیک است، اما او باور دارد عمر و دوره هژمونیهای نظامی به پایان رسیده است و کشورهای قدرتمندی همچون چین، روسیه و آمریکا برای صیانت از قدرت دیگر نمیتوانند به برتری نظامی بسنده کنند: «در جهان امروز قدرت در قالب الگویی توزیع شده است که شبیه یک بازی شطرنج سهبعدی است. در صفحه بالایی شطرنج، قدرت نظامی عمدتا تکقطبی است و ایالات متحده تا مدتی در جایگاه برتر خواهد ماند، اما در صفحه میانی شطرنج، قدرت اقتصادی بیش از یک دهه است که چندقطبی شده و در این میان ایالات متحده، اروپا، ژاپن و چین بازیگران عمده آن هستند... قسمت زیرین شطرنج حوزه روابط فراملی است. این قسمت بازیگران غیردولتی گوناگونی را دربر میگیرد؛ از بانکهایی که مبالغی عظیمتر از بودجه یک کشور را انتقال میدهند تا تروریستهایی که سلاح تبادل میکنند یا هکرهایی که امنیت سایبری را تهدید میکنند... این قسمت همچنین شامل چالشهای فراملی جدیدی همچون بیماریهای همهگیر و تغییرات آبوهوایی است. در صفحه زیرین، قدرت بسیار پراکنده است و در اینجا صحبت از تکقطبی، چندقطبی، هژمونی و دیگر تعابیر کلیشهای که سیاسیون و صاحبنظران در سخنان خود به کار میبرند بیمعناست».
دست بر قضا اگر صفحه زیرین شطرنج را حاشیه آن بگیریم، باید گفت این حاشیه چنان پررنگ شده که بر متن میچربد ... جوزف نای بحث دقیقی درباره منابع قدرت دارد که برای کشورهای پیرامونی بسیار حائز اهمیت است. او باور دارد داشتن منابع همواره موجب برتری کشورها نیست چهبسا کشورها در استفاده از این منابع قدرت به خطا رفته و نهتنها با آن نتوانند به قدرت برتر دست یابند بلکه این منابع را نیز حیف و میل کنند. جوزف نای بهدرستی از کشورهای پیرامونی سخن به میان آورده است که بیش از هر چیز وابسته به ذخایر طبیعیاند... او باور دارد تغییرات اساسی در شکل قدرت رخ داده است و ما امروز با سهگانهای از قدرت: قدرت سخت، قدرت نرم و قدرت هوشمند روبهرو هستیم. قدرت سخت، نظامی و اقتصادی است و بر رفتارهایی همچون وادارکردن، اجبار و فرمان متکی است که منابع این اجبار و فرمان تطمیع، الزام، رشوه و تنبیه است. قدرت نرم، بر جاذبه استوار است؛ شاهبیت نظریات جوزف نای در همین جاذبه و اغواگری نهفته است و پاشنه آشیل نظریاتش نیز همینجاست.
قدرت نرم، وابسته به رفتارهای سازمانی و همکاریهای جهانی است و منابع آن فرهنگ است؛ فرهنگ در معنای ارزشها، نهادها و سیاستها. اما قدرت هوشمند، مهمترین و امروزیترین نگاه نای به قدرت است. او آمیزهای از ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم را قدرت هوشمند میخواند. قدرتی که متکی بر اطلاعات، فضاهای سایبری و در یک کلام عصر تکنولوژی است. این سه قدرت سخت، نرم و هوشمند قرار است همان کار هژمونی ازدسترفته را انجام دهند؛ چراکه دیگر در جهان امروز قدرت در یک کشور متمرکز نیست و قدرت بین کشورها پراکنده شده است و مهمتر از آن دیگر قدرت منحصر به حکومتها و دولتها نیست و بازیگران غیردولتی نیز در آن دخیل هستند. ... آیا روش جوزف نای شیوه بهروزشده اندیشههای ماکیاولی است؟ ... جوزف نای هم تکنسین قدرت است و هم اندیشمندی نوماکیاولی. وظیفه تکنسین قدرت، سادهسازی و عقلانیسازی آن برای اعمال سلطه است. نای با هوشمندی درصدد است از طریق قدرت، سلطه را کالاییسازی کند. مردم دنیا را میتوان با جاذبههای فرهنگی و سیاسی اغوا کرد، دنیا یک بازار است و دست نامرئی آدام اسمیت آن را هدایت میکند: «همانطور که آدام اسمیت معتقد است هنگامی که مردم در بازار آزاد تصمیم میگیرند درواقع به وسیله دستی نامرئی هدایت میشوند. تصمیمات ما در بازار اغلب به واسطه قدرت نرم شکل میگیرد؛ قدرت ناملموسی که ما را متقاعد میکند تا بدون هیچ تهدید روشن یا انجام معاملهای با اهداف دیگران همراه شویم». این گفتههای جوزف نای با گفتههای اندیشمندان مهمی در قدرت همچون فوکو، گرامشی و اسپینوزا فرسنگها فاصله دارد. اندیشمندانی که تمام تلاششان برای رهایی از سلطه و قدرت است. اما نای تکنسین قدرتی است که به ما میآموزد چگونه با سلطه کنار بیاییم. سبک رئالیستی او دو جریان فکری ایرانی را برانگیخته است. برخی باور دارند فقط واقعگرایی سیاسی ما را به سرمنزل مقصود میرساند و برخی که آموزههای نای را مصداق پروژههای تهاجم فرهنگی میدانند، فریاد برآوردهاند: شاهد از غیب رسید. پس بیدلیل نیست که کتاب «قدرت نرم ابزار موفقیت در سیاست بینالملل» را انتشارات دانشگاه امام صادق منتشر کرده است. خوشبختانه نظرات این اندیشمند آمریکایی چنان صراحت دارد که راه هرگونه تأویل از متن را میبندد. او در یادداشتی که اخیرا نوشته است، میگوید: «رهبران سیاسی هوشمند میدانند ارزشها قدرت تولید میکنند. اگر من بتوانم شما را جذب و قانع کنم که همان چیزی را بخواهی که من میخواهم، دیگر مجبور نمیشوم مجبورت کنم یا پول بدهم کار دلخواه مرا انجام بدهی».