تحلیل از چپ و راست؛

از مذاکرات تا طالبان

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1113712

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

دور جدید مذاکرات؛ بایدها و نبایدها

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: « اکنون که مذاکرات وین دوباره آغاز شده است و با یک‌دست شدن تمامی ارکان قدرت در ایران، از صدر تا ذیل انتظار می‌رود که با خیال راحت با طرف‌های غربی گفت‌وگو کنند و به توافق برسند و امید زیادی هم برای رسیدن به این توافق باید داشت. به ویژه اینکه نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که اکثریت مردم هم خواهان رسیدن به چنین توافقی هستند، از این رو لازم است که به چند نکته اشاره شود؛ ‌گرچه پیش‌ از این هم کمابیش به این موارد پرداخته شده است. 

۱ـ پایه مذاکرات و توافقات بین‌المللی جز در موارد استثنا که طرفین رضایت دهند، نه قانون و حقوق که قدرت است. 

۲ـ   رفتارهایی که مبتنی بر انتخاب آزاد است، بر چند پایه است. این پایه‌ در روابط شخصی و عاطفی و نیز دینی و... متفاوت از پایه رفتارهای سیاسی و اقتصادی است. در رفتارهای سیاسی و اقتصادی باید بر عقلانیت ابزاری تکیه کرد. به عبارت دیگر هدف معین باشد و سود و زیان آن فعل براساس آن هدف تعیین شود. هیچ شیوه دیگری نمی‌تواند جانشین چنین امری شود. به ویژه در رفتارهای سیاسی باید منطق سود و زیان برجسته باشد. در امور سیاسی یک تفاوت مهم دیگر هم وجود دارد. ...

 ۳ـ یکی از مهم‌ترین مسائلی که به عنوان موضوع جدید مطرح می‌شود، گرفتن ضمانت اجرایی کافی برای جلوگیری از نقض توافق از سوی طرف مقابل، به‌طور مشخص امریکا است. در این باره بهتر است وقت را تلف نکرد. نه اینکه آنان نمی‌توانند چنین ضمانتی را بدهند، به نظرم می‌توانند. شاید نیاز چندانی به تصویب کنگره هم ندارد. نمونه‌اش توافق الجزایر است. حتی اگر کنگره هم امضا کند هر گاه لازم دانستند از آن خارج می‌شوند. از کنوانسیون‌های بین‌المللی هم به راحتی خارج می‌شوند چه رسد به این مورد. فراموش نباید کرد که تضمین هرگونه توافقی ناشی از پایداری درونی آن است. یعنی چه؟ اگر توافق براساس موازنه قوا میان طرفین تهیه و تصویب شده باشد، تا زمانی که این موازنه وجود دارد، آن توافق نیز پایدار خواهد بود. در حقیقت طرفین توافق به این نتیجه می‌رسند که نقض توافق به نفع آنان نیست. فقط هنگامی که یک طرف ماجرا گمان کند که موازنه به نفع او شده است، آن را نقض خواهد کرد. در حقیقت نقض توافق از همان منطق تصویب توافق تبعیت می‌کند. پس اگر ایران خواهان تصویب است، باید توافق را براساس موازنه قوا تدوین و تصویب کند و در ادامه نیز توجه به آن داشته باشد. ...

۴ـ در اظهارات اصولگرایان تندرو همیشه بر این نکته تاکید می‌شود که مذاکرات باید عزت‌مندانه و از موضع قدرت باشد و از مذاکرات عزت‌مندانه تعریف دقیقی ندارد. بهتر است بگوییم که مذاکرات کارشناسانه و مقرون به‌صرفه و سودآور باشد. اگر یک میلیون تومان به دو نفر بدهیم که بروند بازار مواد غذایی بخرند، آن خریداری موفق‌تر است که با آن مبلغ بتواند مواد بیشتر و با کیفیت‌تری را خریداری کند. این را نمی‌گویند خرید عزت‌مندانه، بلکه خرید هوشیارانه و کارشناسی می‌گویند. اکنون نیز هیات ایرانی رفته است که مذاکره کند، چیزهایی را باید بدهد و چیزهایی را باید بگیرد. اگر آنچه می‌خواهد بگیرد فاقد ارزش مهم است یا آنچه را که می‌خواهد بدهد، خیلی ارزشمند می‌داند، بهتر است همین الان برگردد، ولی اگر می‌داند که مطالبات او ارزشمند است و به آنها نیاز دارد و مابه‌ازای آن نیز باید چیزهایی را بدهد، در این صورت عزت‌مندی بی‌معنا است، بلکه هوشیاری و کیاست و معامله‌گری حرف اول را خواهد زد تا کمترین امتیاز را در برابر بیشترین درخواست مبادله کنید. البته فراموش نشود که هرگونه معامله‌ای که یک طرف مغبون شود، موجب اختلال در تداوم آن خواهد شد.

۵ـ نکته دیگر اینکه لطفا سیاستمدار باشید. هر چه در گذشته درباره برجام گفته‌اید را به فراموشی بسپارید. بسیاری از سخنان را یا برحسب مصلحت جناحی و شخصی زده‌ شده، یا از روی ناآگاهی بوده‌. مشکلی نیست. اکنون براساس مصالح و منافع عمومی نظر دهید و تصمیم بگیرید. مردم درباره سیاستمداران داوری خاص خود را دارند. فقط براساس اشتباهات آنان را قضاوت نمی‌کنند، بلکه از آن مهم‌تر براساس اقدامات مثبت و به ویژه شجاعانه، آنان را داوری خواهند کرد. فراموش نکنیم که این‌بار و به دلیل یک دست بودن کل ساختار، هر گونه تصمیمی که در وین یا هر جای دیگر گرفته شود، به پای کلیت ساختار نوشته خواهد شد. ...

 ۶ـ یک نکته روشن را نادیده نگیریم. ایران دو دهه است که درگیر بحران هسته‌ای است. این مهم‌ترین عامل در توقف رشد اقتصادی کشور و نزول شدید جایگاه آن شده است. اتفاقا بخش مهمی از رویگردانی جامعه از ارزش‌های رسمی همین وضع اقتصادی است. ادامه این وضع کشور را بیش از پیش زمین‌گیر کرده و فقر را توسعه خواهد داد و مردم را از انقلاب و اسلام دورتر و دورتر خواهد کرد. پس دلیلی ندارد که به این بحران تن داده شود. از اتخاذ تصمیم نباید ترسید. ».

 

کلاه گشاد طالبان بر سر تطهیرکنندگان

روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشت امروز خود آورده است: «شیرمحمدعباس استانکزی، از عناصر برجسته گروه تروریستی طالبان، یک روز بعد از آنکه از اهمیت آمریکا گفت و خواستار سرعت بخشیده شدن به عنایت واشنگتن در حق حکومت خودساخته طالبان در افغانستان گردید، به معاونت وزیر خارجه منصوب شد.

استانکزی را باید به خاطر صداقتش تحسین کرد، زیرا برخلاف سایر سران گروه تروریستی طالبان که شعارهای ضدآمریکائی می‌دهند و چهره واقعی خود را پنهان می‌کنند، بدون پرده‌پوشی گفت: «طالبان بدون آمریکائی‌‌ها نمی‌تواند کاری انجام بدهد و تمام مسائل داخلی و خارجی آمریکا به مشروعیت دادن توسط آمریکا ربط دارد». وی حالا به عنوان معاون وزیر خارجه می‌گوید: «اگر آمریکا امروز سفارتش را در کابل بازگشائی کند، نیم‌ساعت بعد همه کشورهای اروپائی اینجا می‌آیند. ما، در این زمینه تلاش می‌کنیم و چون من عضو هیات مذاکره‌کننده با آمریکائی‌‌ها بوده‌ام، از روی اخلاق و رفتارشان مطمئن هستم که انشاء‌الله به‌زودی برمی‌گردند». ... معنای سخن استانکزی اینست که برای فریب دادن افکار عمومی و جا انداختن این دروغ که آمریکا از افغانستان فرار کرده و طالبان در مبارزه با آمریکای اشغالگر پیروز شده، چند ماهی زمان لازم بود و حالا در حال نزدیک شدن به زمانی هستیم که برای پایان دادن به بازی فریب مناسب است. نقش عادی‌سازی موضوع برعهده همین آقای شیرمحمدعباس استانکزی گذاشته شده، کسی که خود یکی از اعضاء اصلی هیات مذاکره‌کننده با آمریکا در دوحه و از امضاکنندگان توافق‌نامه 400 صفحه‌ای بوده است.

396 صفحه محرمانه توافق‌نامه 400 صفحه‌ای آمریکا با طالبان، حاوی وظایفی است که دولت آمریکا برعهده حکومت خودساخته و کودتائی این گروه قرار داده است. خودداری از هرگونه مزاحمت علیه منافع آمریکا در افغانستان، باز گذاشتن دست شرکت‌های آمریکائی برای بهره‌برداری از منابع زیرزمینی و منحصر به فردی که در افغانستان وجود دارند و همکاری برای اجرای اهداف و طرح‌های آمریکا در منطقه از محورهای مهم بخش محرمانه توافق 400 صفحه‌ای دوحه می‌باشند. همانطور که در 4 ماه گذشته مشاهده شد، حکومت خودساخته طالبان کمترین تعرضی نسبت به منافع آمریکا در افغانستان نداشته و این واقعیت را به اثبات رسانده که شعارهای بی‌رمق ضدآمریکائی این گروه نیز کاملاً مصلحتی و طبق توافق قبلی بوده است. ملامحمدحسن آخوند، نخست‌وزیر طالبان هم که در سخنرانی هفته گذشته خود به آمریکا چک سفیدامضا داد.

نکته بسیار مهم در این میان اینست که عده‌ای از سیاسیون منطقه و حتی سران بعضی کشورها فریب شعارهای دروغین و مصلحتی گروه تروریستی طالبان را خوردند و بدون آنکه به واقعیت‌های پشت پرده توافق 400 صفحه‌ای این گروه با آمریکا فکر کنند، سخن از شکست آمریکا در افغانستان گفتند و درصدد تطهیر طالبان برآمدند! سران گروه تروریستی طالبان در همان زمان که با آمریکائی‌‌ها توافق محرمانه امضا می‌کردند، به سران کشورهای منطقه ازجمله جمهوری اسلامی ایران وعده می‌دادند که ما یک حکومت ضدآمریکائی در افغانستان تشکیل خواهیم داد! متاسفانه سران این کشورها نیز این وعده‌های دروغین را باور کردند و حالا که با عملکرد 4ماهه طالبان و سخنان اخیر شیرمحمدعباس استانکزی معلوم شده کلاه گشادی بر سرشان رفته، نمی‌دانند چگونه خود را از تله طالبان نجات دهند. تجاوز تروریست‌های طالبان به پاسگاه‌های مرزی ایران در چهارشنبه گذشته، یکی از نشانه‌های بارز عدم صداقت طالبان است. سوال مهم‌ اکنون اینست که آیا کشورهای منطقه هم همانطور که استانکزی گفته به دنبال آمریکا، درصدد به رسمیت شناختن طالبان برخواهند آمد یا پیروی از آمریکا را یک ننگ خواهند دانست».

 

شورای هماهنگی مردم‌نهاد

عبدالله گنجی در سرمقاله امروز «جوان» نوشته است: «شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی یکی از کانون‌های میدان‌دارِ مانور مردمی و قدرت بسیج‌گری نظام جمهوری اسلامی است که منشأ خدمات بزرگی بوده است. با استعفای آیت‌الله جنتی، در حکم مسئول جدید این شورا نکات قابل توجهی آمده است که رویکرد و راهبرد‌های عملیاتی این شورا را دگرگون می‌سازد. ... همانگونه که در ذات این تشکیلات است و رهبری نیز تأکید کرده‌اند، شورای مذکور متولی مراسمات «دینی و انقلابی» است. این حصر موضوعی نشان می‌دهد که مأموریت این شورا حیطه دین و انقلاب اسلامی و به میدان آوردن مردم در این دو حیطه است. اما آنچه منظور نگارنده از این وجیزه است، توصیه رهبری به «مردمی کردن بزرگداشت‌ها و فعال کردن مساجد و نهاد‌های مردمی است.» این گمشده شورای مذکور در دو دهه اخیر است. به همین دلیل ملت ایران که در دفاع از مظلومان و مقابله با قلدران جهان پیشتاز ملت‌هاست در برخی از موارد از ملت‌های دیگر عقب افتاده است. ... نباید حرکت کند، بروکراسی سنگین و عدم اعتماد به نفس باعث عقب‌افتادگی مواضع ملت ایران درباره مسائل ملی و بین‌المللی شود. سال‌هایی که در مرکزیت جریان دانشجویی کشور بودیم، بار‌ها از مسئولان محترم این شورا خواستیم که مراسماتی مانند ۱۳ آبان را در اختیار دانشجویان مسلمان و انقلابی قرار دهید که نه‌تن‌ها این نشد که بیانیه پایانی مراسم نیز بعضاً توسط کارمندان شورا قرائت می‌شد. از توصیه رهبری می‌توان فهمید که مردمی کردن به معنای حضور مردم در صحنه نیست که این مهم الان نیز وجود دارد بلکه مردم باید برگزارکننده مراسمات باشند و اگر این شد چابک‌سازی و حذف زائده‌های مدنظر رهبر معظم نیز محقق خواهد شد. ... سرعت و مردمی بودن اجرا، دو نقیصه است که حتماً حجت‌الاسلام موسی‌پور به آن توجه ویژه دارد. فرض کنید در آستانه ۹ دی هستیم، لزومی ندارد که شورای هماهنگی به میدان بیاید، بیانیه بدهد یا کنفرانس بگذارد. کافی است بسیجیان و عناصر محوری چند مسجد یا NGO مسلمان را مأمور این مهم نمایند تا خود نیز با فراغ بال نظارت نموده و با آسیب‌شناسی اجرا را اصلاح و رشد مراسمات بعدی را نظاره‌گر باشند.

بدون تردید و به‌رغم محاصره دشمن و فشار حداکثری بر ملت ایران، همچنان از نظر مردمی بودن جایگاه نظام جمهوری اسلامی در رأس کشور‌های جهان است. نباید این حضور و حمایت مردمی به «مراسم حکومتی» تعبیر شود. باید راهی یافت که پیشنهادات اجرای یک مراسم و خلاقیت‌های جدید از کف جامعه به شورا برسد. چه خوب است که همان پیشنهاددهندگان میدان‌دار شوند و خلاقیت‌ها نیز به کار گرفته شود. البته شرط این مهم تقویت اعتماد به نفس در این شورا است و نباید به خاطر حاشیه‌های احتمالی صورت مسئله اجرای مردمی مراسم را پاک کنند. همان‌گونه که اعتماد به نفس رسانه ملی در حال بازگشت است. این شورا نیز باید چنین شود و ریسک حاشیه‌های احتمالی آن را بپذیرد. البته، چون صرفاً مراسمات مذهبی- انقلابی در حیطه این شوراست، طبیعی است که اهل آن نیز به میدان خواهند آمد؛ بنابراین باید جریان دانشجویی محور طراحی و اجرای روز ۱۳ آبان باشد. مساجد باید محوریت بزرگداشت یوم‌الله تاریخی و مذهبی ملت ایران شود. نحوه شکل‌گیری، حرکت و رفتار هیئت‌های مذهبی می‌تواند پایه و الگوی مردمی کردن و ورود نهاد‌های مردمی به اجرای مراسمات مدنظر انقلاب اسلامی باشد.  ... بعد از این حکم و توصیه رهبری باید شبکه‌های مردم نهاد اسلامی در سراسر کشور هویت یابند و خود را مجری مراسمات بدانند و شورای مذکور پشتیبانی و نظارت نماید. اگر این مهم محقق شد، توصیه دوم که چابک‌سازی است به صورت خودکار اتفاق می‌افتد.

 

‌فریز تاریخی

احمد غلامی . سردبیر «شرق» در سرمقاله امروز نوشته است: «اگر بخواهیم بحث هفته قبل درباره هژمونی را ادامه بدهیم تا موضوع روشن‌تر شود، اول باید تفاوت استیلا و قدرت را نشان بدهیم. به تعبیر پیتر میلر «استیلا شیوه خاصی از اعمال قدرت است؛ اعمال قدرت بر فرد یا گروهی از افراد که درست برخلاف آرزوها و خواسته‌هایشان انجام می‌پذیرد» اما قدرت بماهو قدرت «مدبرانه‌تر و اقتصادی‌تر عمل می‌کند. قدرت صرفا در پی سلب آزادی و محدودکردن فرد برای به مبارزه طلبیدن او نیست. قدرت می‌خواهد فرد را با مجموعه‌ای از افراد و بلندپروازی‌های شخصی محاصره کند... . قدرت شیوه دخالت در مناسبات اجتماعی است و برای همین تولید دانشی از سوژه و روش کنش‌ورزی و اعمال قدرت بر سوژه مهم و حیاتی است».‌ حالا با روشن‌شدن تعریف قدرت و استیلا می‌توانیم به بحث خود بازگردیم. آیا هژمونی قدرت است یا استیلا. این نکته را گوشه ذهن داشته باشید که استیلا نوعی از اعمال قدرت است اما خودِ قدرت نیست. بهتر است قبل از آغاز بحث بگوییم به دنبال چه هستیم تا تکلیف روشن باشد. در یادداشت گذشته و در این یادداشت می‌خواهم نشان دهم همان‌گونه که هژمونی در طول تاریخ معنا و شیوه‌های اثرگذاری‌اش عوض شده است، در جهان امروز نیز دیگر سخن‌گفتن از یک جریان مسلط همچون گذشته امکان‌پذیر نیست. ... حتی کسی امروز سخن‌گفتن از الگوی سیاست‌ورزی از روسیه را جدی نمی‌گیرد. از سوی دیگر، آمریکا به صراحت می‌گوید چین نمی‌تواند قدرت برتر جهان باشد؛ چرا‌که در میان مردمان دنیا کمتر کسی پیدا می‌شود که رؤیای زندگی در چین را داشته باشد. ترجمان این نکته عیان است. چین قدرت هژمونیک نیست. کسی در وضعیت رضایتمندی به چین گرایش پیدا نمی‌کند. 

گرایش‌ها به چین و روسیه ابزاری‌اند؛ همان‌گونه که آنها به خاورمیانه نگاهی ابزاری دارند؛ در یک رابطه صرفا اقتصادی و نه چیز دیگر. آمریکا نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ کشوری قدرتمند که فاقد هژمونی است. برخی بر این باورند نئولیبرالیسم و مالی‌سازی اقتصادی، آمریکا را هنوز به‌عنوان یک جریان مسلط پابرجا نگه داشته است، اما دست‌بر‌قضا همین مالی‌سازی بازارهای بزرگ جهان نشان داده است دیگر چیزی به نام فرهنگ آمریکایی، دموکراسی آمریکایی، حقوق بشر آمریکایی حنایشان رنگی ندارد و قدرت آمریکا عریان و برتری‌اش اقتصادی و امنیتی است. با اینکه کمی بحث ساده‌انگارانه شد اما ما را به مقصود نهایی نزدیک کرده است؛ اینکه با صراحت می‌توان گفت در شرایط کنونی، هیچ کشوری در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی هژمونیک نیست. حالا باید به این پرسش پاسخ داد چه اهمیتی دارد که کشوری توان هژمونیک داشته باشد؟ آنچه بر یک جریان مسلط تشخص می‌بخشد، اجبار نیست، اقناع است؛ یعنی پذیرش سیاست‌های فرهنگی کشوری با رضایت. سیاستی که در آمریکا بعد از بوش پسر دود شد و به هوا رفت. بعد از بوش پسر، آمریکا برای پیروزی یا باید بجنگد یا عقب‌نشینی کند یا معامله؛ حتی اگر این معامله با طالبان باشد که با تمام باورهای دموکراتیک غربی مغایرت دارد. از این منظر بود که در یاداشت قبل گفتم وضعیت افغانستان الگوی تمام‌عیار یک آمریکای بدون هژمونی است. این کشورهای بدون هژمونی در برابر یکدیگر و در برابر کشورهای کوچک همچون گرگ‌های گرسنه‌اند. قدرت‌های برهنه‌ای که استیلا ندارند اما در فرصت مغتنمی می‌توانند به سمت استیلا گام بردارند. به تعبیری، جهان در وضعیت صلح معلق است؛ به معنای دقیق‌تر، جهان با قدرت‌های بزرگی همچون چین، روسیه و آمریکا روبه‌رو است که اتوریته لازم برای اثرگذاری را دارند اما فاقد مشروعیت‌اند و این عدم مشروعیت موجب مقاومت جدی کشورهایی با قدرت‌های کمتر شده است. کشورهایی با قدرت‌های غیردموکراتیک که می‌توانند بر خواسته‌های خود پافشاری کرده و با ارتجاعی‌ترین حکومت‌ها بر سر کار بمانند. چه کسی است که نداند این اتوریته بدون مشروعیت بیش از هر چیز به ضرر مردمان کشورهای غیر‌دموکراتیک است؛ چرا‌که دولت‌های این کشورها با جدیت در برابر خواسته‌های مردم و هرگونه تغییر و تحول اساسی مقاومت خواهند کرد. آیا این وضعیت معنایی جز فریز تاریخی دارد؟»

 

دست باز دولت با قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها

عباس مقتدایی، نایب‌رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس امروز در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشته است: «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از حقوق ملت ایران، روندهای غلط گذشته را شناسایی کرده و به آنها خاتمه داد.  قانون اقدام راهبردی، لغو کامل تحریم‌ها و صیانت از حقوق ملت ایران را در دستور کار داشته است، بنابراین با تغییر دولت موفق شدیم ریل مخروب گذشته را به مسیر صحیح بازگردانیم. 

در قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از حقوق ملت ایران بر این نکته تأکید کردیم که منافع ملت ایران اصل است و اگر این منافع تأمین شود مذاکرات می‌تواند تداوم یابد و بر همین اساس دولت قبل چند دور مذاکرات را انجام داد و مذاکرات جدید بر اساس قانون راهبردی برای لغو تحریم‌ها پیش می‌رود. 

هدف قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها حصول کامل منافع ملت ایران است و باید بدانیم مجلس و دولت با همراهی یکدیگر قرار است به باج‌خواهی طرف مقابل پاسخ عملی دهند و عملا دست قوه مجریه را برای اجرا و عمل متناسب با منافع کشور و ملت، باز کرده است. قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها عملا سرخط‌های اساسی برای حفظ منافع ایران به منظور لغو کامل تحریم‌‌ها را مشخص می‌کند. 

دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم اگر در هر مذاکره‌ای شرکت می‌کند باید در چارچوب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها موضوع را دنبال کند چون هدف و مبنای این قانون منفعت مردم عزیز ایران است. 

مذاکره‌کنندگان ایرانی باید در چارچوب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها با طرف‌های مقابل مذاکره کنند، ضمن اینکه جمهوری اسلامی بارها نشان داده اهل مذاکره است کما اینکه پیش از این هم نشان دادیم عهدشکنی، پیمان‌شکنی و فریبکاری از سوی طرف‌های مقابل ما بوده و اکنون زمان آن رسیده که دولت‌های اروپایی به تعهدات خود در برابر ایران عمل کنند ولی طرف غربی باید دیوار بی‌اعتمادی ایجادشده را کوتاه کند. 

اگر منافع ملت ایران تامین نشود مذاکره‌ای که تامین‌کننده نیازهای جمهوری اسلامی نباشد و نتواند منافع ملی ما را تامین کند عملا مثمر ثمر نخواهد بود و تهران صرفا وقتی در مذاکرات به صورت جدی حاضر می‌شود که احساس کند طرف مقابل به دور از هرگونه فریبکاری یا ریاکاری به دنبال تامین حقوق ملت ایران است. »

  

تخم طلای توافق دوباره شفک می‌شود

احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار و فعال سیاسی امروز در یادداشتی که «آرمان ملی» منتشر کرده، نوشته است: « اگر می‌خواهیم تخم طلای برجام به دست بیاید و شفک هم نشود باید توسط جریان اصولگرا و جریان قدرت انجام شود. چون توافقی که اصولگرایان امضا کنند بسیار محکم‌تر از توافق دولت روحانی است. معتقدم حتی اگر این توافق امضا شود رئیس جمهور بعدی آمریکا هم نمی‌تواند آن را شفک کند و توافق را به هم بزند. البته فعلا معلوم نیست حزب جمهوریخواه و دونالد ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۴ پیروز شوند، اما حتی اگر این جریان و ترامپ پیروز انتخابات باشند این توافق به هم نخواهد خورد. چون این بار بر هم زدن توافق و خروج از برجام تبعات گسترده سیاسی و دیپلماتیک برای آمریکا در پی خواهد داشت. به هر حال در مذاکرات وین، ایالات متحده هم سعی دارد منفعت مشترکی از دل توافق احتمالی به دست بیاورد. بنابراین اگر این منفعت مشترک برای آمریکا در توافق جدید تعریف شود سبب خواهد شد که پیامدهای انجام این توافق همه ابعاد سیاست خارجی ایران و آمریکا را تحت الشعاع خود قرار دهد. از این جهت هر دولت دیگری هم در آمریکا روی کار بیاید همانند سال ۹۷ راه ساده و بدون چالشی برای خروج مجدد از توافق نخواهد داشت. در عین حال طبیعی است که دولت بایدن نمی‌تواند ضمانتی برای عدم خروج مجدد ایالات متحده از برجام بدهد، اما آنچه که ضمانت عدم خروج آمریکا از برجام خواهد شد تعریف منافع مشترک در توافق جدید خواهد بود. یعنی ستون این توافق به صورت محکم در زمین کاشته می‌شود و دیگر مانند برجام دولت روحانی ضعیف نخواهد بود. چون یک طرف امضا کننده آن اصولگرایان و جریان قدرت در داخل کشور است. در این بین تنها اسرائیلی‌هاست که امکان دارند شلوغ بازی در بیاورند. با این حال اگر این توافق حاصل شود و حالت اجرائی به خود بگیرد تل آویو هم در نهایت مجبور خواهد شد با مفاد آن همراهی بکند، خصوصا آن که دولت ائتلافی و شکننده در اسرائیل روی کار است و امکان دارد هر کدام از اجزای این دولت ائتلافی با این توافق احتمالی همراهی کنند. اگر این توافق جدید امضا شود چنان مسیر دیپلماسی و سیاست خارجی را تحت الشعاع قرار خواهد داد که دیگر چیزی به نام برجام پلاس وجود نخواهد داشت. چون به دنبال حصول این توافق پرونده‌های مربوط به برجام پلاس به صورت اتوماتیک در دستور کار مذاکرات قرار خواهد گرفت. یعنی اگر این توافق انجام شود نیم نگاهی به مسائل مربوط به برجام پلاس هم شده است. پس قرار نیست مذاکرات و تواق جدید محدود به هسته ای باشد و بعد از آن پرونده های دیگر هم مورد مذاکره قرار گیرد. البته در این بین امکان دارد روس‌ها و چینی‌ها نقش جدی بر عهده بگیرند. چون این دو بازیگر برنامه‌های جدی برای مسائل منطقه‌ای دارند. ضمن اینکه پکن و مسکو سعی می‌کنند همه طرف ها راضی کنند. لذا تاکید می کنم اساساً امضای این توافق ایران را وارد یک دوره جدید می کند که مجبور است با برخی از این سیاست های فعلی خود خداحافظی کند. اگر تهران باید با ذهنیتی غیر از این وارد مذاکرت شود و مذاکرات به توافق هم منجر شود این توافق احتمالی یک روز هم دوام نمی آورد، اینگونه تخم طلای توافق دوباره شفک می‌شود.»

 

افق فراروی «جبهه مقاومت» در منطقه 

 سعدالله زارعی در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: «جبهه مقاومت» برای همه اعضای آن، از جمله ایران یک «سرمایه» زایا و مانا و با تأثیرات کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت است. دقیقاً به همین دلیل جبهه مقابل ایران با محوریت آمریکا سال‌هاست بیشترین فشار خود را برای از هم گسیختن و از میان برداشتن قدرت «جبهه مشاء مقاومت» وارد کرده است و تا به این هدف نرسد، هیچ امتیاز دیگری او را آرام نمی‌کند و دقیقاً به همین دلیل آمریکایی‌ها در متن و ذیل هر سند دیگر و در توضیح هر موضوع مورد اختلاف دیگری که با ایران یا با عراق یا با حزب‌الله لبنان دارند، موضوع «مقاومت منطقه‌ای» را مطرح می‌کنند و طرف مقابل را برای عقب نشاندن از آن تحت فشار قرار می‌دهند. با این وصف قدر و اهمیت جبهه مقاومت و نقش و موقعیت ایران در آن در داخل کشور به توجه بیشتر نیازمند می‌باشد. درخصوص این موضوع نکات زیر اهمیت دارند: 

1- تشکیل جبهه‌ای از کشورها، سازمان‌ها، جنبش‌ها با یک یا دو هدف توأمان صورت می‌گیرد. گاهی برای مقابله با تهدید و آسیب مشترک است و گاهی برای رسیدن به موقعیت بهتر و البته گاهی هم هر دو هدف را توأمان دنبال می‌نماید ... در عین حال بعضی ائتلاف‌ها و جبهه‌‌سازی‌ها با هدف تخصیصی امنیتی یا اقتصادی یا فرهنگی یا سیاسی یا حقوقی شکل می‌گیرند. ...

2- در مورد تشکیل جبهه مقاومت نمی‌توان روز خاصی را به عنوان «نقطه آغاز» در نظر گرفت. با این حال از یک‌سو هیچ‌کس نمی‌تواند در پیوستگی این جبهه با انقلاب اسلامی تردید کند و از سوی دیگر در این تردیدی وجود ندارد که انقلاب اسلامی از همان آغاز پیروزی و حتی پیش از آن تشکیل جبهه منسجمی از ملت‌ها را مد نظر قرار‌داده است. ...

3- رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خامنه‌ای که در دوره ریاست‌جمهوری خود ارتباط ویژه‌ای با سازمان‌های انقلابی دینی منطقه نظیر حزب‌الله لبنان و بدر عراق داشتند، از اول رهبری‌شان درصدد برآمدند برای تشکیل جبهه مقاومت، سامانه‌ای را پدید آورند و در عمل هم حدود یک‌سال و‌اندی پس از آن، جبهه مقاومت را در سال 1369در دو سامانه داخلی و خارجی طراحی کردند. سامانه داخلی تبدیل واحد یا معاونت بسیج در سپاه به «نیروی مقاومت» بود و سامانه خارجی آن تبدیل واحد نهضت‌های سپاه - که البته‌ مدت‌ها تعطیل بود - 

به «نیروی قدس» بود. در این طراحی هم بسیج و هم نیروی قدس، سازمان‌هایی چندبعدی و در واقع سازمان‌هایی فراگیر و با کارکردهای سیاسی، نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، اجتماعی و... دیده شدند. ... بنابراین به عبارتی می‌توان گفت حضرت امام در سطح گفتمان، جبهه مقاومت را مطرح کرد و جبهه مقاومت از لحاظ تأسیسی در سال‌های آغازین رهبری نورانی‌ امام خامنه‌ای و در سطح بین‌الملل پدید آمد و صد البته، رهبری در طول این سه دهه به تشریح ابعاد، نتایج، بایدها و نبایدهای این جبهه پرداخته‌اند که در تولید و فرهی و فربهی ادبیات جبهه مقاومت بسیار مؤثر بوده و در واقع چند جلد کتاب را دربرمی‌گیرد. 

4- همان‌طور که گفته شد جبهه مقاومت برای همه اعضای آن و از جمله برای ایران یک سرمایه‌گذاری چندسویه کوتاه‌مدت تا بلندمدت و تاکتیکی تا استراتژیکی است و تا اینجا هم برای ایران و بقیه اعضای آن منافع بسیار زیادی داشته است. اگر جبهه مقاومت نبود امروز اثری از دولت‌های ایران، عراق، سوریه، لبنان، یمن و... نبود. اگر جبهه مقاومت نبود، تحریم‌های شدید اقتصادی، به احتمال خیلی زیاد ایران را از پای درمی‌آورد و امروز نمی‌توانست امور اقتصادی مردم را اداره کند. اگر جبهه مقاومت نبود اقتصاد عراق و سوریه نیز از هم پاشیده بود. کما اینکه آمریکایی‌ها با پیگیری مجدانه تحریم‌های اقتصادی برای هر یک از اعضای جبهه مقاومت، برنامه منسجمی برای فروپاشی اقتصادی آنان دنبال کرده‌اند.  جبهه مقاومت امروز توانسته‌ است در نهادهای تصمیم‌گیر امنیتی و اقتصادی و سیاسی بین‌المللی حضور مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشد و ضمن ممانعت از شکل‌گیری تصمیمات ضدمقاومتی، افق‌های موفقیت اقتصادی، سیاسی و... را به روی اعضاء خود باز کند. با این حال بعضی از افراد داخلی که ادبیات و اقدامات آنان بسیار مشکوک است گویا منتظرند یک اتفاق معمولی در عراق یا سوریه یا افغانستان و یا.... بیفتد تا زبان باز کرده و بگویند چه نشسته‌اید که سرمایه‌گذاری و زحمات ما در کجا و کجا به باد رفت و دیگران سر سفره‌ای نشستند که ما با نثار شهدایمان آن را پهن کرده بودیم! این در حالی است که در طول این دو دهه که جبهه مقاومت عملاً شکل گرفته، هیچ سنگری - بخوانید هیچ کشور و دولتی - از جبهه مقاومت فرونپاشیده و از این جبهه جدا نشده و به طرف‌های دیگر متمایل نگردیده است. البته ما برای توسعه روابط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و امنیتی اعضای جبهه مقاومت با یکدیگر نیازمند اقدامات اصلاحی در ساختارهای داخلی خود هستیم تا این گسترش ارتباطات و انتفاع مشترک با سهولت و با دغدغه کم صورت گیرد.»

 

 

 

 

 

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: