تحلیل از چپ و راست؛
مذاکرات فردا؛ بیمها و امیدها
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
امروز چه روزی است؟!
حسین شریعتمداری در «کیهان» نوشته: «۱- دو روز بعد از مذاکرات هستهای ایران و ۱+۵ که در بغداد برگزار شده بود، یادداشتی به همان مناسبت در کیهان داشتیم که بخشی از آن وصفالحال است. در مطلع آن یادداشت آورده بودیم؛
«خانمها و آقایان! میدانید امروز چه روزی است»؟
این پرسشی بود که دکتر جلیلی مسئول تیم هستهای کشورمان در آغاز یکی از نشستهای کاری اجلاس بغداد از نمایندگان 1+5 پرسید. سؤال غیرمنتظره بود و اعضا و نمایندگان تیمهای مذاکرهکننده 1+5 که نمیدانستند این سؤال چه ربطی به موضوع مذاکرات دارد، با تعجب پاسخ دادند «امروز چهارشنبه 23 می2012 است» و دکتر جلیلی گفت « و سوم خرداد، یعنی دقیقا همان روزی که 30 سال پیش خرمشهر را از اشغال عراق دوران صدام آزاد کردیم» و سپس توضیح داد که چگونه در آن جنگ 8 ساله کشورهای متبوع گروه 1+5 و همه قدرتهای ریز و درشت در دنیای بلوکبندی شده آن روزها، با تمامی تجهیزات و ماشینهای جنگی و سیاسی و تبلیغاتی خود به حمایت از صدام وارد کارزار شده بودند، تانکهای لئوپارد آلمانی، چیفتنهای انگلیسی، موشکهای اگزوسه و جنگندههای میراژ و سوپراتاندارد فرانسوی، هواپیماهای میگ و موشکهای اسکادبی روسی، بمبهای شیمیایی آلمانی و انگلیسی، موشکهای سایدبایندر و هواپیماهای آواکس آمریکایی، دلارهای سعودی و کویتی و اماراتی و... در اختیار رژیم بعثی صدام بود و ما به قول حضرت امام راحلمان(ره) تنهای تنها بودیم ولی میبینید که آن عقبه سخت و نفسگیر را با پیروزی پشت سر گذاشتهایم و امروزه صدام کجاست؟ و ما در کدام نقطه ایستادهایم؟...
امروز در سالروز آزادی مقتدرانه خرمشهر و درحالی که حاکمیت عراق به مردم مظلوم آن و دوستان استراتژیک ما بازگشته است در قصر صدام با شما به مذاکره نشستهایم» دکتر جلیلی در ادامه میگوید؛ « آن روزها که همه دنیا در یکسو و ایران اسلامی در سوی دیگر ایستاده بود، تسلیم زورگویان غربی و شرقی و حامیان منطقهای آنها نشدیم بنابراین نباید انتظار داشته باشید امروز که در اوج اقتدار هستیم به کسی باج بدهیم و در مقابل خواستههای غیرقانونی و زورگویانه آنان تسلیم شویم «نقل به مضمون».
۲- فردا (۸ آذر ۱۴۰۰) مذاکرات متوقف شده وین درحالی از سر گرفته میشود که روزهای هفتم و هشتم آذرماه به ترتیب با سالگرد ترور و شهادت دو تن از دانشمندان بزرگ هستهای کشورمان، شهید مجید شهریاری و شهید محسن فخریزاده همزمان است. تیم هستهای کشورمان نباید فراموش کند که با چه گرگهای درندهای روبهروست. دیروز رابرت مالی، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران از اینکه تیم هستهای کشورمان حاضر به مذاکره جداگانه با تیم هستهای آمریکا نیست، بر آشفته و گفته بود «ما در یک هتل اقامت خواهیم داشت و باید صبر کنیم ببینیم دیگران که با ایران بر سر میز (مذاکره) صحبت میکنند چه چیزی (به ما) گزارش میدهند. البته نباید اینگونه باشد زیرا ما بارها به ایران گفتهایم که اگر خواهان حصول نتیجه و رسیدن هرچه سریعتر به نتیجه هستید بهتر است که رو در روی ما بنشینید». رابرت مالی بهگونهای تلویحی، خودداری تیم ایران از نشست رو در رو با تیم آمریکا را تحقیر کشورش دانسته و اعلام کرده بود این اقدام ایرانیها، حصول نتیجه را به تاخیر میاندازد که باید گفت؛ انتقام خون شهدای بزرگوارمان اگرچه هرگز نباید به فراموشی سپرده شود ولی ادامه تحقیر آمریکا و مخالفت با نشست رو در رو با تیم هستهای آن کشور، کمترین اقدامی است که از تیم هستهای کشورمان انتظار میرود. چگونه میتوان با قاتلان شهید سلیمانی و ابو مهدی و شهریاری و فخریزاده و علی محمدی و احمدیروشن و رضائینژاد و ... در دو سوی یک میز به مذاکره نشست؟!
۳- بدیهی است که این فقط جزء بسیار کوچکی از ماجراست و آتش مقدسی که از شهادت شهیدانمان در دل ملت زبانه میکشد حتی با انتقام و قصاص قاتلان آن شهدای عزیز هم خاموش شدنی نیست.»
مذاکرات فردا؛ بیمها و امیدها
یوسف مولایی استاد دانشگاه در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: « پیشبینی اتفاقاتی که هنوز رخ نداده، کار راحتی نیست برای اینکه متغیرهایی که میتواند تاثیرگذار باشد، هر لحظه میتواند تغییر کند و این دادهها تا آن روز همه ثابت نیست. گفتارها و موضعگیریها ممکن است تغییر کند بهاضافه اینکه هر یک از طرفین با یک ذهنیت خاصی که فعلا معنای آن تا روز مذاکرات معلوم نخواهد شد، موضعگیری و مسائلشان را مطرح میکنند. ولی قصد آقای رافائلأگروسی در سفر به تهران حل و فصل یک مشکل پادمانی بود و با اینکه همه مشکل حل و فصل نشد اما بهگونهای هم نبود که کاملا دست خالی برگردد و به همین دلیل شورای حکام قطعنامهای علیه ایران صادر نکرد. البته سخنرانی در شورا یک مقدار تند بود وهمه، ایران را تشویق و ترغیب و حتی تهدید کردند که حتما با بازرسان آژانس همکاری کند. اینها پیامهایی است که فقط کسانی که در بطن این کار هستند، قادر به تعبیر و تفسیر آن هستند ... ولی همین که مذاکرات میخواهد شروع شود، خودش نقطه قوت این پرونده است ... وقتی مذاکره صورت میگیرد آنهم در شرایطی که دو طرف مواضع دور از هم اعلام کردهاند، به این دلیل است که طرفین در عین حال این پیشبینی یا آمادگی را دارند که انعطاف هم نشان دهند وگرنه با این فاصله علیالاصول نباید مذاکره شروع میشد. درحقیقت آنچه از سوی طرفین بیان میشود بیشتر برای گرفتن امتیاز بیشتر است، برای اینکه هر طرفی با این نوع گفتمان و اعلام مواضع قبل از شروع مذاکرات میخواهد بگوید که در موضع ضعف نیست و حداکثر مطالباتمان را مطرح خواهیم کرد تا طرف مقابل یک مقدار آمادگی انعطاف را داشته باشد. درواقع به این معنی نیست که ایران میخواهد به طرف فعالیت هستهای غیرصلح آمیز برود. به هر حال ابزار ایران برای اعمال فشار این است که نشان دهد توانمندیها و قابلیتهای بیشتری دارد و اگر شرایط مساعد نباشد و بخواهد بیشتر تحت فشار قرار بگیرد بهطوری که نتواند از منافع مذاکره و فعالیت صلحآمیز هستهای دفاع کند، گزینههای دیگر را هم میتواند فعال کند. همانطور که آمریکاییها اعلام کردند همه گزینهها را روی میز دارند و اگر این مذاکرات به نتیجه نرسد، مسیر دیگری را خواهند پیمود. امری که تا حدی طبیعی است و طرفین تا قبل از مذاکره یک مقدار میخواهند خود را قویتر نشان دهند و ابزاری که در اختیار دارند را خیلی موثرتر و کارآمد جلوه دهند. ضمن اینکه در طول تاریخ همیشه جنگ روانی و رجزخوانی و بلوف زدنها وجود داشته و جدید نیست که بخواهیم در مورد آن به عنوان امری جدید که فقط در روابط ایران و آمریکا که فقط در پرونده هستهای حادث می شود، غیرمترقبه بدانیم و تعبیر خاصی برایش ارائه دهیم. اما فعلا برای مذاکرات میخواهم واقعبین باشم وهیچ نوع بدبینی نسبت به این مذاکرات نداشته باشم، برای اینکه خطر بههم خوردن و هزینه برهم خوردن مذاکرات برای هر دو طرف سنگین است. برای ایران خیلی بیشتر و به همین دلیل چون خطر و هزینه شکست مذاکرات خیلی بالاست، طرفین این ریسک بزرگ را نمیخواهند بر مناسبات خود داشته باشند و احتمالا بحثهای مقدماتی برای این است که هر طرف اعلام کند از موضع قدرت وارد مذاکرات میشود تا بتواند به امتیاز مورد نظر خود بیشتر نزدیک شود. مذاکرات یکطرفه به مثابه دعوا و جنگی است که یک طرف صد درصد پیروز و طرف دیگر صددرصد مغلوب است و آن دیگر مذاکره نیست و تسلیم بلاقید و شرط است. بنابراین مذاکره برای این است که هر طرف به بخشی از خواستههای خود برسد و انعطاف نشان دهد. همین هم در مورد مذاکرات روز دوشنبه صادق است. اگر قرار بود هرطرف سر مواضع حداکثری خودش بایستند، دیگر مذاکره نمیخواهد. طرفی که قوی است مواضع خود را پیش میبرد و طرفی هم که قوی نیست به نوعی تسلیم میشود. ولی در مذاکره منطق دیگری حاکم است. منطق این است که حتما هر دو طرف به یک نوع رضایتمندی نسبی برسند.»
ضرورت تقدم اصلاح شیوهها
عباس عبدی امروز در «اعتماد» نوشته است: «در خبرها آمده است که مقام رهبری در هامش نامه ارسالی از سوی آقای دانشجعفری درباره حکم سید احمد عراقچی معاون ارزی بانک مرکزی در دوره آقای سیف خطاب به ریاست قوه قضاییه متذکر شدهاند که مبادا برای این افراد حکم جائرانهای صادر شود و دقت کنید که اجرای جائرانهای هم اتفاق نیفتد. در واقع این تذکر شامل متهمان پرونده موسوم به ارز فردایی میشود که انجام آن جزو وظایف بانک مرکزی بود. ولی بنده میخواهم در این باره از دو زاویه دیگر به مساله بپردازم. اول اینکه دادگری در برابر بیدادگری یا جائرانه چیست و چگونه محقق میشود؟ دادگری یعنی اجرای قانون. اگر قانون نقص و ایراد دارد، تغییر آن را باید در جای دیگری از جمله مجلس و شورای نگهبان جستوجو کرد و پیگیری نمود. ولی اگر به هر دلیلی قانون را عادلانه میدانیم، دادگری یعنی صدور حکم براساس قانون. صدور حکم براساس قانون از یک سو مفهومی است، یعنی تطبیق اتهام به قانون درست انجام شده است و از سوی دیگر شکلی است یعنی رسیدگی منطبق بر قانون انجام شده است.
کدامیک از مراحل فوق در جریان رسیدگی به پرونده مذکور با اختلال مواجه شده است که برخی را به صرافت دادخواهی از طریق مافوق قوه قضاییه انداخته است؟ به نظر میرسد که اولین مشکل همان رسیدگی در قالب دادگاههای ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی است که رسیدگی عادلانه را دچار اختلال کرد و حتی مانع از تجدید نظرخواهی شده است. دومین مساله محدودیت انتخاب وکیل برای دفاع از متهمان است. سومین علت، غیرعلنی بودن دادگاهها است. در حقیقت آقای رییس قوه که نمیتواند و نمیباید در احکام دخالت کند، یا هر مورد را رسیدگی کند. بنابراین باید تاکید را بر وجود ویژگیها و فرآیندهای مذکور گذاشت، اگر حکم پرونده مذکور تا این حد محل اشکال و ابهام است، چه دلیلی دارد که انواع پروندههای دیگر که تحت شرایط مشابه رسیدگی شدهاند، واجد این مشکلات نباشد؟ بنابراین باید از ریاست محترم قوه درخواست کرد که مساله محدودیت وکلا، برگزاری غیرعلنی و دادرسیهای ویژه و تکمرحلهای را به کلی حذف نمایند. نکته دوم و مهمتر این است که آقای عراقچی انواع و اقسام لابیها را برای پیگیری حق خودشان دارند که البته این پیگیری لازم نیز هست. ولی تعداد فراوانی از محکومین هستند که واجد چنین امکانی نیستند تا بتوانند توصیههایی به این روشنی را دریافت کنند. کمتر کسی میتواند از این ارتباطات بهرهمند باشد. اگر آقای سیف و عراقچی براساس قانون و منصفانه محکوم شدهاند که در این صورت بحثی نمیماند ولی اگر ارادهای بر محکومیت جائرانه آقای عراقچی تعلق گرفته درحالیکه با جایگاه و ارتباطات آنان آشنا بوده، احتمالا این اراده بر محکومیت بسیاری دیگر هم میتواند تعلق بگیرد. پس باید بر اصلاح روندها تاکید کرد تا همه متهمان برخوردار از فرآیند عادلانه و منصفانه باشند و دیگر شاهد این مسائل نباشیم، یا حداقل اگر بود، برای اصلاح آن نیازی به طی کردن این فرآیند ویژه نباشد.»
این بار، توافقی از جنس تعهدات عینی
مهدی حسنزاده در یادداشتی برای «خراسان» نوشته است: « از فردا نخستین دور مذاکرات هسته ای در دولت جدید آغاز می شود. مذاکراتی که قرار است پس از خروج یک جانبه آمریکا از برجام، این توافق را احیا کند که از یک سو در عمل موانع تحریمی علیه کشورمان برداشته شود و از سوی دیگر کشورمان نیز به تعهدات قبلی خود در برجام بازگردد.طی سال های گذشته، نقدها و بحث های زیادی درباره برجام مطرح شده است. برخی مشکل را در روحیات خاص رئیس جمهور سابق آمریکا می دانند که یک جانبه از برجام خارج شد و برخی دیگر مشکل را در وضعیت نامتوازنی می دانند که اجازه می دهد آمریکایی ها به راحتی تعهدات خود را زیرپا بگذارند. آن چه مهم است این است که برجام چه خوب یا بد، تجربه ای بود که باید دانش ما را در دور جدید مذاکرات ارتقا دهد. برخی کارشناسان بر این باورند که اکنون با توجه به تجربه توافق قبلی و ایفای تعهدات از سوی ایران و عهدشکنی آمریکا و سکوت اروپایی ها باید شیوه ای برای اجرای توافق اتخاذ شود که فارغ از بحث های حقوقی درباره لغو تحریم ها، منافع عینی برای ما داشته باشد و این منافع عینی در مقابل تعهدات عینی و قابل نظارت ما قرار گیرد. به عبارت دیگر براساس احیای برجام ما باید بتوانیم نفت را در حد امکان و مقتضیات بازار جهانی بفروشیم، به پول آن دسترسی داشته باشیم و بتوانیم، در حد مورد نیاز سرمایه خارجی جذب کنیم. از سوی دیگر در سطح هسته ای نیز به دنبال امکان غنی سازی در حد متعارف برای رفع نیازهای معمول خود و پذیرش نظارت های معمول و اجرای پروتکل الحاقی متناسب با برجام هستیم. این مسئله در قالب توافقی که صرفا روی کاغذ لغو یا توقف اجرای تحریم ها را بیاورد، شدنی نیست، چرا که نظام تحریم های آمریکا به لحاظ حقوقی به گونه ای پیچیده شده است که در عمل نمی توان با حذف یا توقف اجرای برخی قوانین آن را از کار انداخت و تجربه قبلی نشان داده که این تحریم ها به سرعت قابل بازگشت است. آن چه که می تواند برای ما مفید باشد، دسترسی عینی به منافع اقتصادی است. چنان که در مقابل عمده تعهدات ما نیز از سطح غنی سازی تا میزان سانتریفیوژها و سطح نظارت ها، کاملا عینی و قابل راستی آزمایی است و ما نیز هراسی از نظارت های سازمان بین المللی انرژی اتمی نداریم.چیزی که می تواند مبنای اجرای دوباره توافق احیا شده را ایجاد کند، دور شدن از پیچیدگی های حقوقی و رسیدن به تعهدات عینی دوطرفه است. تعهداتی که به یک اندازه برای دوطرف قابل راستی آزمایی باشد و اجرای هرکدام از اجزای توافق برای هریک از طرفین به اجرای یک جزء خاص از توافق برای طرف دیگر ملزم شده باشد. البته به طور مثال می تواند متناسب با سطح دسترسی به منابع بلوکه شده، سطح غنی سازی ما نیز به میزان منطقی کاهش یابد یا متناسب با میزان فروش نفت، تعداد سانتریفیوژها کاهش یابد و به حداقل مدنظر در برجام برسد. نکته مهم این است که سطح بازگشت پذیری تعهدات به یک اندازه باشد. به عنوان مثال چنان چه تحریم ها با یک دستور رئیس جمهور آمریکا باز می گردد، سطح غنی سازی ما نیز با یک دستور رئیس جمهور افزایش می یابد. این تعهدات دوطرفه عینی کمک می کند که توافقی قابل راستی آزمایی و بدون ابهام و اختلاف در تفسیر اجرای توافق شکل گیرد. افزایش وزن مسئولان اقتصادی در تیم مذاکره کننده ما این نوید را می دهد که تلاش ما بر منافع عینی اقتصادی و رفع اشکالات قبلی مانند موضوع یوترن و... در این حوزه متمرکز شده است و این رویکرد می تواند ما را به توافقی ملموس تر و پایدارتر برساند. شرط تقویت این رویکرد، نزدیکی نگاه تیم سیاسی و اقتصادی در مذاکرات است. باید از فرصت پیش آمده که جهان به افزایش صادرات نفت ایران بیش از سالهای قبل احتیاج دارد، استفاده و این توافق را با حفظ منافع ملی و صیانت از دستاوردهای هسته ای احیا کرد.»
آقای رئیسجمهور «جمهوری شده؟»
سیدشهابالدین طباطبایی در یادداشتی برای «شرق» نوشته است: «مرحوم پدربزرگم مثل اکثر قدیمیها دایرهالمعارفی بود از واژهها و اصطلاحات جالب و عجیب؛ هرکدام از این اصطلاحات و نقلقولها هم به روایت و ماجرایی وصل بودند. خدابیامرز وقتی جایی خبر دعوایی میشنید بر سر منفعت یا موقعیتی، یا هرجومرجی در جایی، با غلظتی بهیادماندنی میگفت اوه دوباره جمهوری شد و توضیح میداد بعد از مشروطه و تجربه بیبرنامگی و چندپارهشدن مدلهای جمهوریخواهی، این اصطلاح در اردکان باب شده بود. جمله «اوووی جمهوری شد!» وقتی به کار میرفته که نوبتبندی آبیاری و تقسیم مدت و مقدار آب باغات انار یا پسته به هم میریخته و میرابها به دلخواه یا تحت تأثیر رفاقت و منفعت شخصی، سرِ آب را کج میکردند در باغی که نوبتش نبود. بیشتر وقتها هم این «اوووی جمهوری شده!» با صدای بلند افاقه میکرده و آن که زدوبندی کرده بود یا به هر دلیلی باعث هرجومرج در نحوه توزیع آب شده بود از ترس شناختهشدن و بیآبرویی بعدش، بیخیال میشد و راه آب را به مسیر معمولش برمیگرداند. وقتهای کمی هم تا صاحب باغ بجنبد و هوار بکشد، زمان حقابهاش تمام شده بود و میرفت تا چند روز بعد و باغ خشک میماند.
جناب آقای رئیسجمهور! «اووی جمهوری شده»؛ یعنی دعوای آب در ایران تازگی ندارد؛ یعنی بحرانی ناگهانی و بدون هشدار قبلی نیست و موضوع هم به این دولت و دولت قبل مربوط نمیشود. در این حوزه هم همه با هم در این «جمهوری!»شدن سهم دارند و البته حل قطعی آن به شما رسیده است. جدال آب در جاهایی از دنیا هم بوده و هست. تجربه انباشته زیادی درباره مدیریت این بحران فراگیر و خطرساز در کشورهای دیگر هم وجود دارد. آنچه پیداست، تصمیمسازان و تصمیمگیران در اکثر دولتها، بیش و پیش از آنکه مجموعه منافع ملی در حوزه آب را در نظر بگیرند، خواسته یا ناخواسته مطالبات قومی و منطقهای را دیدهاند. دلیلش؟ از روز روشنتر جلوی روی شماست. به قول خودتان فرصت آزمون و خطا نیست، همین امروز هم دیر شده است. دیگران به هر دلیلی نمیتوانستند یا نخواستند، اما شما میتوانید. اول اینکه کمیتهای فرادولتی با حضور کارشناسان خبره بینالمللی و دلسوزانی از کشور که نه وکیل و و وزیر بودهاند و نه قصدش را دارند، انتخاب کنید. در زمره مقامات نبوده باشند از این جهت که هر کاری بلد بودهاند، کردهاند و نتیجهاش شده اینکه بهعنوان 10 ابربحران اول کشور جلوی رویتان است. از آن جهت قصدش را نداشته باشند که در میانه کار قول و وعدهای به شهر یا منطقهای ندهند و سر آب را ناغافل کج نکنند. مسئولیت مستقیم حضور کارشناسان بینالمللی را هم بعد از تحقیقات مفصل امنیتی خودتان و رئیس قوه قضائیه بر عهده بگیرید تا به سلامت بیایند و مشورت بدهند و به سلامت بروند. دوم اینکه به دوستانی که از تریبونهای مختلف، بهجای بهرسمیتشناختن حق اعتراض مردم، با تکتک کلماتشان آتش تنش را تندتر میکنند، توصیه اکید کنید روزه سکوت بگیرند یا نسخه مردمداری برایشان تجویز کنید. تجربه نشان داده سکوتشان آرامبخشتر است. آقای رئیسجمهور! خلاصه «جمهوری» شده و لطفا تا دیرتر نشده کاری بکنید.»
خرق عادت از خلق نقدینگی
مهدی موحدی، عضو هیأت علمی دانشگاه شاهد در یادداشتی که «ایران» منتشر کرده، نوشته: «تورم یک مقوله چند عاملی است. تجربه 50 ساله تورم در کشور نشان میدهد که عمدهترین عامل ایجاد آن خلق نقدینگی است که از دو مجرا ایجاد میشود. نخست کسری بودجه و تأمین پولی آن است که اثر خود را بر رشد پایه پولی میگذارد. مورد دوم نیز خلق نقدینگی بهوسیله سیستم بانکی است که ارتباطی با عملکرد دولتها ندارد اما عامل مهمی است که باید جدی گرفته شود تا منجر به رشد افسار گسیخته نقدینگی نشود.
پس برای کنترل تورم ابتدا باید به سراغ شبکه بانکی رفت تا ابزارهای خلق پول کنترل شود. آنچه امروزه باید در فضای اقتصادی به جد مورد توجه قرار بگیرد فعالیتهای غیرمولد مثل معاملات مسکن، خودرو، سکه و ارز و حتی سهام است که باعث خلق تسهیلات میشوند. جالب است بدانیم که تنها 8 درصد از تسهیلات ارائه شده از سوی بانکها به بنگاههای کوچک و متوسط اختصاص پیدا میکند که 40 درصد جیدیپی و 90 درصد اشتغال را تأمین میکنند.
از سوی دیگر با افزایش تورم دولت بهعنوان بزرگترین مصرف کننده خدمات خود بیشترین تأثیر را بر تغییرات تورمی دارد. یعنی افزایش هزینههای دولت نیز معلول تورم است و هزینههای پرسنلی بهعنوان یکی از مهمترین هزینههای دولت از تورم تأثیر میگیرد و به تبع آن کسری بودجه ایجاد میشود. مدیران مالی برای جبران کسری بودجه باید بهدنبال افزایش درآمد پایدار باشند و از ایجاد هزینههای اضافی ممانعت کنند. در واقع هزینههای پرسنلی هزینه اضافه محسوب نمیشود و سیاست کاهش دستمزد کارمندان دولت منجر به کاهش بهرهوری شده و هزینههای اجتماعی در پی دارد. در نهایت باید گفت بهترین و مؤثرترین راهکار برای مدیریت تورم، کنترل نظام بانکی و استفاده از مالیات بر عایدی سرمایه است که باعث میشود در فعالیتهای سفتهبازانه تشنگی نقدینگی کاهش یابد، بانکها قدرت خود را در خلق نقدینگی از دست داده و تورم کنترل شود.»
مذاکرات وین مهم نیست زیرا...
سیدعلیرضا کریمی، در سرمقاله «آفتاب یزد» نوشته: «درباره برجام و باید و نبایدهای احیای آن به اندازه چندین کتابخانه مطلب و نطق طرح شده است. به نوعی هم همگان چشمشان به مذاکرات پیش رو است. باقری معاون وزارت خارجه و تیم چند ده نفریاش اکنون در وین هستند تا روز دوشنبه مذاکرات استارت بخورد. هر چند تحلیلها و نگاهها چه در ایران و چه در غرب به مذاکرات مذکور مثبت نیست. این منفی نگریها زمانی شدت گرفت که دبیر کل آژانس انرژی اتمی وقتی از تهران رفت هر چه دل تنگش خواست علیه برنامه هستهای ایران و مباحث نظارتی گفت. او به جای آنکه بگوید مذاکرات به اتمام نرسیده، گفت مذاکرات منفی بوده و هر چقدر هم مسئولان سازمان انرژی اتمی کشورمان سعی کردند در فضای رسانهای سخنان او را اصلاح کنند کارساز نشد چرا که در حوزه رسانه آب ریخته شده را دیگر نمیتوان جمع کرد.
عرضم اینجاست که صرفنظر از ترکیب تیم مذاکرهکننده و نوع مدیریت مسئولان سازمان انرژی اتمی در سفر گروسی به تهران، مذاکرات وین در چنین فضایی در حال شکلگیری و آغاز است.
این نکته را پیوند بزنید به یکی از شعارهای مهم دولت سیزدهم؛ آنجا که رئیس جمهور در مناظرهها تاکید داشت این دولت سفره مردم را به مذاکرات هستهای و برجام پیوند نمیزند.
به نظر میرسد حالا زمان بررسی و آزمون یکی از وعدههای سید ابراهیم رئیسی است. البته بنده بسیار بسیار منصفانه به موضوع مینگرم. زیرا تا همین جای کار هم حتی قیمت ماست (قیمت ماست دبهای امروز: ۵۵ هزار تومان-افزایش ۵ هزار تومانی بعد از سفر ناموفق گروسی به تهران!) به فعل و انفعالات مذاکرات هستهای در دولت جدید بستگی داشته و اکنون که این خطوط را قلمی میکنم دلار در بازار آزاد مرز ۲۹ هزار تومان را هم در نوردیده است! فلذا خیلی خوشبینانه و با ارفاق اگر بخواهم عرض کنم باید عطف به شعار انتخابات چه مذاکرات باقری در وین مثبت باشد و چه خدای ناکرده منفی، قیمتها در بازار ایران تکان نخورد. گویی مذاکراتی اصلا در جریان نیست! اگر عرضم دقیق نیست و یا گزافه است دوستان دولتی و روابط عمومیهای مربوطه اصلاح کنند.
البته زبانم لال مراد ایجاد فضای مچگیری نیست، بلکه میخواهیم افتخار کنیم که بنا بر اصل همان شعارهای خوش آب ورنگ و وعدههای رنگین کمانی، چه مذاکرات به نتیجه برسد و چه شکست بخورد و مهمتر چه تحریمها رفع شود و چه باقی بماند، این دولت مسیر خود را میرود و مقرر شده دستورهای دولت یک به یک در مورد ارزانی محقق شود. انشاءالله!»
مذاکراتی با دستور فشار مضاعف علیه ایران
حسن رشوند، در یادداشتی برای «جوان» نوشته: «هر چه به هشتم آذرماه یعنی زمان تشکیل نشست هستهای ۱+۴ نزدیکتر میشویم، اتفاقاتی در آستانه این نشست رخ میدهد که نشان از برنامه هدفمند آژانس و غرب و برخی کشورهای منطقه برای سنگین کردن فضا علیه جمهوری اسلامی دارد تا ایران اسلامی با یک حجم قابل توجهی از فشارها پای میز مذاکره بنشیند و به خیال خام آنها بدون گرفتن امتیازی، صرفاً امتیاز بدهد. یکبار فلان کشور اروپایی در نقش پلیس خوب وارد صحنه میشود و زمان دیگر، همان کشور در جایگاه پلیس بد، نقش بازی میکند. در همه این سالها که موضوع هستهای ایران در دستور کار آژانس بوده است، رفتار سه کشور اروپایی و امریکا با جمهوری اسلامی، مواجهه جامعه جهانی با ایران تفسیر میشود.
جامعه جهانی مورد ادعای غربیها این روزها تبدیل به ابزاری برای فشار به کشورهای مستقلی همچون ایران شده است. ... گروسی، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی در فاصله سه ماه و نیمی که از دولت آقای رئیسی میگذرد سه بار به ایران سفر کرده و هر بار هم این مقام رسمی آژانس، دو جمله را مرتب تکرار میکرده است. او در زمان حضور در ایران پس از دیدار با مسئولان جمهوری اسلامی و دریافت گزارشهای آنلاین دوربینهای نصب شده آژانس در مراکز هستهای کشورمان این جمله را میگوید: «ایران تاکنون انحرافی در فعالیتهای هستهای خود نداشته است. اما در عین حال، مسائلی وجود دارد که برای توافق در آن زمینهها در آینده نیز باید گفتگوها ادامه پیدا کند». از طرف دیگر، وقتی آسمان ایران را ترک میکند در مصاحبه با رسانههای خارجی از تخطی ایران از چارچوبهای تعیین شده آژانس از سوی کشورمان سخن میگوید و فضای سنگینی را برای آتش تهیه غرب در آستانه نشست فصلی شورای حکام علیه جمهوری اسلامی فراهم میکند و مسئولیت اصلی خود را که صرفاً در چارچوب فنی تعریف میشود به فراموشی میسپارد. این در حالی است که هر روز شاهد یک رفتار یا سخن نادرست از برخی مقامات صهیونیستی، سعودی و شیوخ وابسته آنها در منطقه در حوزه مسائل هستهای هستیم ... کسانی حرف از تعهدات برجامی جمهوری اسلامی میزنند که همچون رژیم صهیونیستی یا با داشتن حداقل ۲۰۰ کلاهک هستهای، تهدید آشکاری بر امنیت جهان و کشورهای منطقه هستند و یا همچون «ترکی الفیصل» آن شاهزاده پرنفوذ سعودی که رسیدن به بمب هستهای برای او و مقامات سعودی یک آرزو است در اظهارنظری کمسابقه، میگوید: «ریاض باید به سلاح اتمی دست پیدا کند.... نگرانکننده آنجاست که در چنین شرایطی، جامعه به اصطلاح جهانی چرا به خود اجازه میدهد نوک پیکان اتهامات خود را به جای آنکه به سمت این کشورها و رفتارهای آنها نشانه بگیرد، به سمت ایران اسلامی نشانه میگیرد. متأسفانه در حال حاضر، آژانس و کشورهای غربی که خود را جامعه جهانی تعریف میکنند از رسالت خود فاصله گرفته و سگ هاری همچون رژیم صهیونیستی را با ۲۰۰ کلاهک هستهای و یا کشورهایی همچون عربستان را که در سر سودای سلاح هستهای دارند فراموش کرده و جمهوری اسلامی ایران را که همه فعالیتهای هستهای آن شفاف است زیر ذربین بدبینی و خباثت آمیز خود قرارداده است.»