نگاه تحلیلگر/گفتگوی «فردا» با حسن رسولی
دولتمردان دغدغهمند امید میدهند اما وقتگرفتن تصمیمات سخت است
فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: امیدوارم دلسوزی دولتمردان به یک واقع بینی مسئولانه تبدیل شود و به جای گفتن گزارههای امیدبخش که تأثیر بلندمدت ندارد و آثار منفی اش بیشتر از آثار مثبتش است، تصمیمات سخت لازم را اتخاذ کنند.
گروه سیاسی فردا: یک هفته اخیر آنچه از صحبت های مقامات ارشد دولت از رئیس جمهور گرفته تا اعضای تیم اقتصادی بر می آید آن است که کشور در آستانه یک شکوفایی اقتصادی قرار دارد و دیر یا زود مردم آثار و نشانه های این مسئله را شاهد خواهند بود. درباره این موضوع با حسن رسولی فعال سیاسی گفتگو کردیم، او مدت های طولانی در حوزه مدیریت کلان اجرایی مشغول فعالیت بود و از نزدیک با مسائل و موضوعات این حوزه آشنایی دارد.
متن این گفتگوی «فردا» با حسن رسولی را در ادامه بخوانید.
*وقتی سخنان رئیس جمهور، معاون اول رئیس جمهور، معاون اقتصادی و سایر اعضای تیم اقتصادی را رصد می کنیم، همه خیلی صریح و محکم از یک تحول و گشایش های اقتصادی سخن می گویند که در آینده نزدیک آثار و برکاتش نمایان خواهد شد. شما سالها در حوزه اجرایی کشور مدیریت داشتید، این صحبت ها تا چه اندازه می تواند مردم را امیدوار کند؟
آنچه مسلم است، از بیان مکرر این گزاره ها می توان این طور استنباط کرد که مقامات ارشد دولت نیز از عمق مشکلات اقتصادی و تنگناهای معیشتی که مردم به آنها گرفتارند مطلع هستند و نسبت به کاهش این فشارها دغدغه خاطر دارند، به ویژه اینکه دولتمردان در پایان 100 روز نخست تحویل گرفتن قوه مجریه قرار دارند و طبعا در مقام عمل به شعارهای انتخاباتی که داده اند، احساس وظیفه می کنند که به افکارعمومی و مردم پاسخ قانع کننده بدهند اما آنچه در عمل اتفاق افتاده و سرسفره های مردم می توان تبلورش را دید، از بدتر شدن اوضاع نسبت به گذشته حکایت می کند. فقط کافی است چند قلم از کالاهای اساسی و نرخ ارز را با گذاشته مقایسه کنیم، آن موقع متوجه می شویم نه تنها گشایشی در کار مردم به وقوع نپیوسته است بلکه شرایط حادتر و دشوارتر نیز شده است. فکر می کنم چنانچه هم مردم و هم مسئولان دولت به واقعیت های صحنه اقتصاد کشور و نمایه های اقتصادی که بیانگر شرایط نامطلوب اقتصادی و معشیتی کشور است توجه عملی مبذول ندارند شاهد همین تصورات غیرواقع بینانه بین آنها خواهیم بود. به نظر من در شرایط فعلی نه تنها در این دولت بلکه در دولت های گذشته نیز همین گونه بود که هر زمانی که از جنس این گزاره ها نویدهایی به مردم داده می شده است مردم در عمل نتیجه عکس آن را می دیده اند. این مخصوص دولت آقای رئیسی نیست، در دولت آقای روحانی نیز همین شرایط وجود داشته است.
این موضوع چه تبعاتی دارد؟
به نظر من باید مسئولان دولت به این نکته مهم توجه کنند که افکارعمومی امروز، افکارعمومی 40-50 سال قبل نیست. امروز فضای مجازی، افزایش نرخ باسوادی، گردش سریع اطلاعات این امکان را فراهم می کند که همه مردم تا بنگاه های کوچک، متوسط و بزرگ اقتصادی هر روز و به عینه با مقایسه سطح عمومی قیمت ها وضعیت امروز را با دیروز می سنجند و در چنین شرایطی بیان این گزاره ها نه تنها باعث اطمینان قلب بیشتری برای مردم نخواهد شد، بلکه ضریب عدم اطمینان و اعتماد آنها را به دولت افزایش خواهد داد.
چه باید کرد؟
امروز شرایط کشور ما به هر دلیلی به گونه ای است که اقتصاد ایران بیشتر به عوامل و محرک های غیراقتصادی حساسیت دارد و عکس العمل اقتصاد کشور تحت تأثیر وقایع و رویدادهای سیاسی است. من 16 سال پیش در خراسان استاندار بودم، روز گذشته یکی از تجار و بازرگان معروف خراسان با این پیش فرض که شاید من اطلاعاتی از پشت صحنه مذاکرات داشته باشم با من تماس گرفت تا متوجه شود سرانجام این مذاکرات چه می شود. او یک فرد معمولی جامعه است و حتی شاید خواندن و نوشتن را به زحمت بلد باشد ولی بالاخره از فعالان تجاری و بازرگانی است. وقتی من داشتم برای او موضوع را توضیح می دادم او گفت «آقای فلانی خلاصه بگو، بالاخره دلار پایین می آید یا بالا می رود؟». واقعیت آن است که پایین و بالا رفتن دلار امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم به عنوان یک شاخص و سنجه ارزیابی شرایط اقتصادی کشور است که این نوسانات ارزی قیمت دلار هم فقط تابعی از مناسبات و معادلات اقتصادی نیست. بیشتر تحت تأثیر حوزه سیاست و عمدتا حوزه سیاست خارجی است. امروز شاهد هستیم که دولتمردان می گویند «بنا نداریم، زندگی مردم را به برجام گره بزنیم.» که گویی تأثیر و تأثر اقتصاد و معیشت مردم به موضوع مهمی مثل برجام و مذاکرات وین کلید و اختیارش دست دولتمردان است که آنها اراده ای داشته باشند که چنین اجازه ای ندهند. من فکر می کنم نکته مثبت این گونه اظهارنظرها احساس مسئولیتی است که در بین دولتمردان وجود دارد ولی نوع مواضعی که اتخاذ می شود از سوی بسیاری از مقامات ارشد دولت در این حوزه از جنس مواجهه ساده با مسائل و مفاهیم عمیق و پیچیده اقتصادی است که نوع این مواجهه های ساده با مسائل پیچیده نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه درد جدیدی را بر دردهای اقتصاد بیمار جامعه می افزاید. امیدوار هستم این بیاناتی که کمتر اثر وضعی دارد و بیشتر از جنس حرف درمانی است هرچه زودتر به پایان عمر خودش برسد و مسئولان ارشد دولت در شرایطی ایفای نقش کنند که علاوه بر تأکید و تکیه بر به کارگیری تمام ظرفیت های داخلی کشور بر این باور بیاندیشند و عمل کنند که امکان بستن مرزهای کشور و برخورددار شدن مردم از یک زندگی در شأن آنها تصوری واهی و بی اساس است. امکان ندارد کشوری در حد و اندازه ایران با تکیه بر یکی از این دوگانه ها یا اتکا به بیرون یا اتکا به درون بتواند ادامه حیات دهد. این دو متغیر اتکا به درون و تعامل عزتمندانه و مثبت با بیرون به مثابه دو بال یک پرنده است که هر کدام از این دو بال دچار عدم تعادل یا نقص و نقصان شود ولو اینکه بال دوم کاملا سالم و در بهترین شرایط باشد امکان پریدن برای این پرنده میسّر نیست. امیدوارم این دلسوزی دولتمردان به یک واقع بینی مسئولانه تبدیل شود و به جای گفتن این گزاره ها که تأثیر بلندمدت ندارد و آثار منفی اش بیشتر از آثار مثبتش است، بپذیرند که آنها امروز متولیان اداره کشور هستند و برای برون رفت کشور از شرایط فعلی تصمیمات عمیق، هوشمندانه و سخت و مسئولیت آور اتخاذ کنند تا ما شاهد پایان یافتن این شرایط باشیم که نخبگان ما در حال فرار هستند، بیکاران ما در حال افزایش هستند، طبقه متوسط در حال اضمحلال است، گرانی و تورم بی داد می کند. وضع خانواده های کم درآمد و حقوق بگیر خوب نیست. طراز تجاری-بازرگانی کشور، نرخ تورم، نرخ تشکیل سرمایه، رشد نقدینگی و سایر شاخص ها نشانه شرایط اضطراری وضعیت اقتصاد بیمار کشور است. بهتر است که به صورت عمیق عالمانه و هوشمندانه دولتمردان با این وضعیت مواجه شوند و همچون یک کادر پزشکی مسئول که برای نجات بیمار تصمیمات سخت و دشوار اتخاذ می کند و مسئولیت اتخاذ این تصمیمات را به گردن می گیرد و صادقانه دلایل این تصمیم گیری های سخت و دشوار را با مردم در میان می گذارد، هر چه زودتر مسئولان ما نیز از این مرحله حرف درمانی عبور کنند و به مسئولیت ها و وظایف فعلی و تاریخی خودشان در مقابل مردم گرفتار عمل کنند.