انتقاد تند عباس عبدی از راهبرد اصلاح طلبان در انتخابات 1400

اگر کسانی آنچه در ۲۸ خرداد رخ داد را یک امر عادی و حداکثر یک شکست عادی می‌دانند، دیگر جای بحثی با آنان نیست، برای چنین کسانی، شکست هیچگاه معنا ندارد، هر اتفاقی رخ دهد، پیروز هستند. اینجا محل جدا شدن از آنان است.

کد خبر : 1110791

عباس عبدی در یادداشتی درروزنامه اعتماد به شکست اصلاح طلبان در انتخابات28خرداد پرداخته است.

او نوشته است:

*اگر کسانی آنچه در ۲۸ خرداد رخ داد را یک امر عادی و حداکثر یک شکست عادی می‌دانند، دیگر جای بحثی با آنان نیست، برای چنین کسانی، شکست هیچگاه معنا ندارد، هر اتفاقی رخ دهد، پیروز هستند. اینجا محل جدا شدن از آنان است.

*متاسفانه بدترین نتیجه‌ای که می‌توانست نصیب نیروهای طرفدار رای دادن در این جبهه شود در ۲۸ خرداد رخ داد. چنین شکستی را نمی‌توان با توجیهات تاکتیکی و فنی توضیح داد. اگر این شکست را راهبردی ندانیم معنایش این است که نه راهبرد را می‌دانیم چیست و نه درک درستی از مفهوم شکست داریم.

*راهبرد سیاسی را تبدیل به «بازی صندوق و رای» کردن یک شکست است. صندوقی که پیش‌تر می‌توانست حتی تا اندازه‌ای بو و طعم اراده عمومی را از خود متصاعد کند، تبدیل به یک جعبه فاقد محتوا کردند.

*در این میان بزرگ‌ترین ضربه را مدعیان طرفداری از این صندوق به آن زدند، همچنان که بزرگ‌ترین لطمات را به انقلاب و اسلام کسانی می‌زنند که خود را طرفدار دوآتشه آن معرفی می‌کنند . صندوق رای را کسانی بی‌محتوا کردند که زیر علم آن سینه می‌زنند. البته مردم به این سینه‌زنی توجهی نکردند و همچنان امیدی به تصاعد بو و عطر خود از آن در آینده دارند.

 

*شاید درست نباشد که تخلفات تشکیلاتی و اقدامات انفرادی افراد برخلاف مصوبات قبلی آن تشکیلات را برشمارم. جبهه‌ای که در نهایت با انواع ترفندها دو بخش شدند چگونه می‌توانند زیر راهبرد یکسان حرکت کنند؟ متاسفانه خیلی از تخلفات برای دوستان عادی و متعارف شده است و آن را تخلف نمی‌دانند.  البته این چندان ربطی هم به من ندارد چون مدت‌هاست که از این نوع تشکیلات‌بازی‌های بی‌سر و ته دور شده‌ام.

*ولی مگر می‌شود چیزی را به نام اصلاحات انجام دهند و در برابرش سکوت کرد؟ تشکیلاتی که در معرفی نامزدها، در جلب نظر آنان برای نامزد شدن، در تعیین نامزد نهایی در ارتباط با نامزدها و تعیین ضوابط و... همگی دچار اغتشاشات رفتاری بود را چه باید نامید؟ حتی در حمایت‌ از نامزد مورد نظر، فراتر از نظرات جمع و در قالب حمایت‌های فردی، گوی سبقت را از بی‌نظم‌ترین تشکیلات ربودند. در پایان هم چند گروه شدند و هرکدام به راه خود رفتند و برخی از تشکیلات خود نیز قهر کردند!!

 

*بساط این‌گونه تشکیلات‌بازی را باید جمع کرد. اگر اصلاح‌طلبان نتوانستند اثر مثبتی بر امور و اصولگرایان بگذارند به جایش به لحاظ رفتار تشکیلاتی مقلد اصولگرایان شدند. همچنین امر سیاست را به کمپین انتخاباتی تقلیل داده و بازاریابی را بر مفهوم سیاست غلبه دادند و این چیز چندان پنهانی نیست.

*اگر کسی این انتخابات را شکست اخلاقی نداند، به معنای آن است که اتفاقات رخ‌داده در آن را غیر اخلاقی نمی‌داند، در این صورت جای بحثی باقی نمی‌ماند، زیرا نشان می‌دهد که فاصله‌ها نه فقط در حوزه سیاست و فهم جامعه و معنای تشکیلات، بلکه در حوزه اخلاقی نیز زیاد شده است. انجام نظرسنجی (گفته می‌شود با تصمیم و هزینه شخصی بوده!!) و خط دادن به یک جمع براساس نتایج مخدوش آن، درحالی‌که هیچ نیازی به آن نبوده از دو حال خارج نیست. یا آگاهانه چنین برنامه‌ای ترتیب داده شده تا دیگر اعضای تشکیلات را به نوع شرکت مورد نظر خود همراه و موافق کنند؛ یا از روی ناآگاهی و فقدان کارشناسی چنین کاری شده است.

من گمان می‌کردم که نوع اول است. در واقع امتیازی بود که می‌شد برای دوستان قائل شد، درحالی‌که اکنون می‌گویند، نه چنین چیزی نیست، بلکه این نظرسنجی اشکال داشته است. این وجه ماجرا به لحاظ اخلاقی بدتر است، زیرا افرادی به خود حق داده‌اند در موضوعی تصمیم بگیرند که فاقد صلاحیت کارشناسی بوده‌اند. در این صورت می‌توان نتیجه گرفت که قطعا مشابه این رفتار را در امور دیگر هم داشته‌اند و این کار به لحاظ اخلاقی به مراتب بدتر از جعل نظرسنجی است. البته هنگامی که مخدوش بودن آن نظرسنجی آشکار شد، مدعی شدند که مبنای تصمیم‌گیری قرار نگرفت و از دستور خارج شد. ولی موتور و انگیزه‌های آن گرایشی که دنبال درآوردن چنان نتایجی بود همچنان روشن بود و کار می‌کرد. فارغ از امور غیر اخلاقی در تصمیمات تشکیلاتی، اقدامات مربوط به ساعات پایانی انتخابات نمونه دیگری از این بی‌اخلاقی عجیب است.

* جبهه اصلاحات به صفت جایگاه حقوقی، اول باید حساب خود را با شکست ۲۸ خرداد روشن کند و پیش از آن نمی‌توان به مسائل دیگر پرداخت. در حقیقت این جبهه یک شخصیت حقوقی و وظیفه‌ای برای راهبری برنامه‌های اصلاحات داشته است و اگر اعتبار آن در کلیت خود مخدوش شده است ابتدا باید این اعتبار را احیا کند و زدن حرف‌های حتی درست و البته تکراری در موضوعی چون برجام نه ضرورت یا فوریت و اثرگذاری دارد و نه می‌تواند موجب به حاشیه رفتن شکست ۲۸ خرداد و مسوولیت عواقب آن شود.

 

*دور یکدیگر نشستن و تحلیل‌های تکراری و غیر راهگشا دادن دردی را دوا نمی‌کند. باید تغییرات اساسی در راهبردها، تشکیلات و افراد داده شود. معلوم شود چه کسانی چنین راهبردی را در آستین اصلاح‌طلبان گذاشتند و همچنان متولی حفظ آن در این آستین هستند. هر چند در گذشته چشم امید بسیاری به جوانان اصلاح‌طلب بود، ولی در سال‌های گذشته آنان را نیز دچار رخوت کردند و معلوم نیست که آیا منابع کافی برای بازسازی این جبهه وجود دارد یا خیر؟

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: