حاکمیت با ادبیات امثال حجاریان حق دارد به اصلاحطلبان اعتماد نکند
ارگان حزب کارگزاران ضمن تخطئه مواضع رادیکال سعید حجاریان و برخی مدعیان اصلاحطلبی نوشت: ادبیات جنگی با اصلاحطلبی سازگار نیست.
ارگان حزب کارگزاران ضمن تخطئه مواضع رادیکال سعید حجاریان و برخی مدعیان اصلاحطلبی نوشت: ادبیات جنگی با اصلاحطلبی سازگار نیست.
روزنامه سازندگی نوشت: به تازگی سعید حجاریان نظریهپرداز و فعال سیاسی در مصاحبهای به آسیبشناسی عملکرد اصلاحطلبان و روند اصلاحطلبی در ایران پرداخته است. حجاریان سیاست و نقشه راه را فتح سنگر به سنگر یعنی گرفتن ریاست جمهوری، مجلس، شوراها و مطبوعات ذکر کرده است.
به نظر نگارنده ایشان فقط برخی اشکالات را برشمرده و نسبت به یکی از مهمترین مشکلات اصلاحطلبی غفلت ورزیدهاند. اتفاقا این ایراد ایشان و تعابیر و واژگانی که برای طراحی نقشه راه اصلاحطلبی به کار بردهاند برمیگردد. شخصا سالهاست به این تعبیر فکر میکنم و از خودم میپرسم چگونه میشود با انتخاب این ادبیات از دموکراسی، پذیرش دیگری، گفتوگو، تساهل و رواداری و حکومت مدرن حرف زد؟ دوم اینکه وقتی نقشه راه اصلاحطلبان را «فتح سنگر به سنگر» همه ارکان حاکمیتی و غیرحاکمیتی تعریف میکنید و برای آن برنامهریزی میکنید انتظار دارید جناح مقابل در برابر شما چه منشی در پیش بگیرد؟ آیا کاربرد این تعبیر جز اینکه جناح مقابل را به این نتیجه میرساند که شما درصدد حذف آنها از صحنه سیاسی بوده و هیچ خط قرمزی هم برای فتح این سنگرها ندارید؟
به نظر جنابعالی این سیاست و عملکرد جز شکل دادن یک رقابت ستیزهجویانه به کجا میانجامد؟ آیا تدارک برای حذف جناح مقابل به تمامیتخواهی اکثریت ختم نمیشود؟ جناب حجاریان شما بهتر از من میدانید که هر معنا و مفهومی باید بر واژگان و تعابیر مناسب آن بار شود. چگونه میتوان با بهره بردن از واژهها، تعابیر و ادبیات جنگی از رفرم، گفتوگو و مذاکره و زندگی مسالمتآمیز در کنار یکدیگر حرف زد؟ امروز که به سالها و رویدادها نگاه میکنم فکر میکنم گرچه ما به عنوان مخاطبان شما بطور دقیق آینده آن سیاستگذاری را نفهمیدیم اما همرزمان شما در جناح مقابل که با ادبیات جنگی بیشتر دمخور بودند بهتر متوجه معنای «فتح سنگر به سنگر» شدند! به همین دلیل با تمام قوا به مقابله با آن برخاستند. جالب اینکه بعد از گذشت این همه سال میفرمائید «یک وقتی فقط سنگر را فتح میکنید و یک وقتی حفظ هم میکنید، این دو مکمل هم هستند» از شما میپرسم چگونه باید سنگرها (بخوانید نهادهای حاکمیتی) فتح شده را حفظ میکردیم؟ مگر در تصورات اصلاحطلبانه برای کنشگری سیاسی راهی جز پیگیری قانونی وجود دارد؟ احتمالا هزینه نگهداشتن سنگرها به قول دوست نزدیک شما اکبر گنجی تبدیل افراد به سوخت
اصلاحات بود؟
جناب حجاریان از قدیم گفتهاند از کوزه همان برون تراود که در اوست. نتیجه ادبیات و روشی که جنابعالی و دوستانتان برای طراحی نقشه راه و پیشبرد اصلاحات به کار گرفتید همین شرایطی است که اصلاحات در آن قرار دارد، یعنی تبدیل رقابت سیاسی به بازی مرگ و زندگی و تحریک جناح مقابل به اینکه از فرصتی که به اصلاحطلبان برای نقشآفرینی در صحنه سیاسی داده توبه کند. در این زمین بازی، اصلاحطلبی شکست خورد چون بین اهدافی که داشت و ابزاری که برای رسیدن به آن به کار برد تضاد وجود داشت. نمیخواهم نقش عملکرد جناح مقابل در شکلگیری این روند را نادیده گرفته و همچیز را به عملکرد اصلاحطلبان و نقش شما تقلیل دهم، بلکه از شما میخواهم عمیقتر به بازخوانی انتقادی گذشته و نقش خودتان بپردازید! مگر اینکه شما هم مانند نویسنده فیلم درخت گلابی داریوش مهرجویی به پایان خط رسیده باشید!/کیهان