اصلاح‌طلبان هنوز در خیال خود نسخه برجامی می‌پیچند!

بسیاری از سیاستمداران و سیاست‌ورزان و به تبع آن‌ها اندیشکده‌ها و رسانه‌های بین‌المللی معتقدند قدرت ایالات متحده امریکا رو به افول است و این کشور بنا به دلایل متفاوتی فاقد عدم‌توانمندی برای راهبری تحولات و معادلات بین‌المللی به ویژه در منطقه غرب آسیاست و حتی در بسیاری از موضوعات این منطقه قدرت تأثیرگذاری لازم را نیز ندارند، اما جریانی در داخل همچنان نگاه به غرب را تنها گزینه حل مشکلات تئوریزه می‌کند و نسخه وابستگی می‌پیچد.

کد خبر : 1106987

بسیاری از سیاستمداران و سیاست‌ورزان و به تبع آن‌ها اندیشکده‌ها و رسانه‌های بین‌المللی معتقدند قدرت ایالات متحده امریکا رو به افول است و این کشور بنا به دلایل متفاوتی فاقد عدم‌توانمندی برای راهبری تحولات و معادلات بین‌المللی به ویژه در منطقه غرب آسیاست و حتی در بسیاری از موضوعات این منطقه قدرت تأثیرگذاری لازم را نیز ندارند، اما جریانی در داخل همچنان نگاه به غرب را تنها گزینه حل مشکلات تئوریزه می‌کند و نسخه وابستگی می‌پیچد. خروج ایالات متحده از افغانستان یکی از مصادیق عینی است که بسیاری از نظریه‌پردازان آن را به علت تعدیل قدرت راهبری و مهره‌گردانی امریکا در منطقه ارزیابی می‌کنند و معتقدند همین روند در کشور‌هایی نظیر عراق نیز صورت خواهد گرفت، کمااینکه منابع عراقی در شهریورماه امسال از توافق با طرف امریکایی جهت خروج نیرو‌های نظامی از این کشور تا ماه‌های آتی سخن به میان آوردند، به عنوان نمونه مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق امریکا در جدیدترین موضع‌گیری خود با تأکید بر اینکه «امریکا با بایدن رو به افول است»، ابراز می‌کند: «فکر می‌کنم همه ۹ماه نخست حضور بایدن در قدرت را شاهد بوده‌اند و بسیار نگران هستند که امریکا در حال ترک کردن عرصه جهانی است. با این روند امریکا با بایدن رو به افول است.»

اذعان اندیشکده‌ها به افول امریکا

فارین پالیسی در تحلیلی به قلم هال برندز و مایکل بِکلی با تأکید بر اینکه «امریکا باید خود را برای یک جنگ تمام‌عیار مهیا کند، نه به این دلیل که رقیبش در حال قدرت گرفتن است بلکه، چون در حال افول است»، می‌نویسد: «در واقع یک دامِ کشنده وجود دارد که ممکن است امریکا و چین را گرفتار خود کند، اما این دام، محصول جایگزینی قدرت به آن شکل کلیشه‌ای که «توسیدید» می‌گوید، نیست. آن را بهتر است «دامِ قدرت نوظهور» نامید و اگر بخواهیم این موضوع را در چارچوب تاریخ بررسی کنیم، این چین است و نه امریکا که قدرت رو به افولش ممکن است به یک درگیری سریع منجر شود. تئوری‌های زیادی با عنوان «جابه جایی (جایگزینی) قدرت» وجود دارد که می‌گویند جنگ قدرت‌های بزرگ معمولاً در نقطه برخوردِ افولِ یک هژمون و صعودِ یک قدرت جدید رخ می‌دهد.»

همچنین نشریه امریکایی «نیوزویک» در جدیدترین شماره خود، گزارشی با موضوع بازگشت «بشار اسد» رئیس‌جمهوری سوریه به معادلات جهانی منتشر کرده و در این مقاله از افول امریکا سخن به میان آورده است. تام اوکانر، گزارش‌نویس این هفته‌نامه، بازیابی اقتدار دولت مرکزی سوریه را شکستی برای امریکا و متقابلاً پیروزی برای دشمنان امریکا خوانده و از جنبش نُجَباء به عنوان یکی از گروه‌های اصلی محور مقاومت و متحد دمشق نام برده است که همچون جمهوری اسلامی ایران، رویکردی ضدامریکایی دارد. نشریه

The American Conservative (محافظه‌کار امریکایی) نیز طی گزارشی در مورد تضعیف مواضع جهانی امریکا می‌نویسد: «امریکا همچنان به مبارزه برای حفظ جهان تک قطبی و جایگاه رهبری خود ادامه می‌دهد، اما ظهور ابرقدرت‌ها و آغاز رقابت میان آن جایگاه رهبری امریکا در جهان را خدشه‌دار کرده است. امریکا باید با تفاوت‌های دینی و اجتماعی دیگر تمدن‌ها کنار آید و رویکرد تهاجمی علیه آن‌ها را کنار بگذارد.»

بازهم نسخه تسلیم!

در حالی که افول هژمونی امریکا در بین تئوری‌پردازان و رسانه‌های معتبر بین‌المللی به یک باور تبدیل شده است، اما همچنان جماعتی در داخل کشور در تلاشند کنار آمدن با ایالات متحده امریکا و تن دادن به خواسته‌های این کشور را در قالب تعهدات جدید بین‌المللی و پیوستن به کنوانسیون‌های بین‌المللی که عمدتاً اهداف نظام سلطه و ایالات متحده را به جلو می‌برند، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر برای کشور معرفی کنند.

جریان مورد اشاره بدون اشاره به تجربیات تلخ هشت سال اخیر جامعه ایرانی که بر اساس تئوری «تنش‌زدایی با غرب» صورت گرفت و عنصر اصلی آن نرمش و کرنش در مقابل غرب و به ویژه امریکایی‌ها بود، همچنان مصر است کوتاه آمدن در برابر ایالات متحده و تن دادن به منافع این کشور می‌تواند بسیاری از مشکلات داخلی و بین‌المللی را مرتفع کند! کمتر روزی است که موضع سیاستمداران این طیف یا رسانه‌های آن‌ها بر پایه ضرورتی جناحی و هیجانی به نام «تعدیل مواضع ایران در برابر امریکا» استوار نشده باشد. روزنامه آرمان روز گذشته در گفتگو با حشمت‌الله فلاحت‌پیشه از نمایندگان حامی دولت روحانی در مجلس دهم می‌نویسد: «معتقد هستم دولت ایران مسیری اشتباه را طی می‌کند. هم مسیر بروکسل و هم مسیر روسیه، هر دو مسیر اشتباه است... خروج ترامپ از برجام نشان داد بقیه اعضای برجام سیاهی‌لشکر هستند و ایران در حال حاضر مشغول مذاکره با سیاهی‌لشکر‌های برجام است... به هر حال آقای بایدن رئیس‌جمهور بزرگ‌ترین کشور سرمایه‌داری دنیای امروز است.»

قاسم محبعلی، دیپلمات سابق نیز با تأکید بر اینکه باید به خواسته‌های امریکا درباره برجام ۲ و ۳ تن بدهیم، می‌گوید: «یک اشتباهی در خصوص برجام در ایران صورت گرفت که برجام یک توافق اقتصادی است، در حالی که یک توافق امنیتی است که اگر نگرانی‌های امنیتی که جامعه بین‌الملل در سطح شورای امنیت برداشته شود، آن زمان می‌تواند آثار اقتصادی محدود در چارچوب تحریم‌های مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران داشته باشد. در حالی که اختلافات ایران و امریکا و شورای امنیت محدود به برنامه هسته‌ای ایران نیست.»

شرق نیز در گزارشی با عنوان «اصولگرایان مدافع حضور در لیست سیاه» از لزوم تعدیل مواضع نظام در برابر خواسته‌های امریکایی‌ها درباره FATF سخن به میان می‌آورد: «ادامه حضور ایران در لیست سیاه FATF که با واکنش‌های منفی رسانه‌ها و افکار عمومی در داخل کشور همراه شده است، از دید منتقدان پیوستن ایران به گروه اقدام ویژه مالی اهمیتی ندارد، زیرا معتقدند مراودات تجاری و مالی ایران به خوبی برقرار است. با گذشت ماه‌ها خبری از بررسی لوایح (مرتبط با FATF) نیست و تداوم حضور ایران در لیست سیاه هم برای اصولگرایان خوشایند بوده و هم برای کاسبان تحریم و فقط مردم ایران در شرایط نابسامان اقتصادی مجبور به گذران سخت زندگی خود هستند.»

فقدان وزانت و اعتبار بانیان وضع موجود

شاید موضع‌گیری‌ها و جهت‌گیری‌های این روز‌های جریان غرب‌زده در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و پس از آن تا حدودی در انتخابات سال ۹۶ اثرگذار بود، اما بعد از پدید آمدن انبوهی از آوار‌های اقتصادی، معیشتی، امنیتی، سیاسی و بین‌المللی که ارتباط مستقیمی با مذاکرات هسته‌ای دارد و آن را باید نتیجه ملموس کوتاه آمدن در برابر غرب دانست، جامعه ایرانی نمی‌پذیرد که موج‌های سهمگین دیگری را در زندگی خود تجربه کنند که عامل آن صرفاً هیجانات کاذب و روحیه لطیف و احساسی جماعتی در عرصه بین‌المللی باشد. بر همین اساس عملیات روانی و رسانه‌ای این جریان برای تحت فشار قرار دادن دولت مستقر فاقد اعتبار و قدرت اثرگذاری است./منبع: روزنامه جوان

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: