تحلیل از چپ و راست؛

تضمین انقلابی ماندن مسئولین

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1105185

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا

سعید حجاریان در یادداشتی که «مشق نو» منتشر کرده، نوشته است: «کارگاه‌های روایت‌سازی مشغول کار هستند! و هر چه از رخدادها فاصله‌ می‌گیریم، بر تولیدات‌شان افزوده می‌شود. این روایت‌ها عموماً جریان‌های منتقد را هدف می‌گیرند و در این میان، اصلاح‌طلبی از جمله مهم‌ترین سوژه‌هاست. یکی از نمونه‌ها، تحلیل و ریشه‌یابی اصطلاح «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» است، که اولین‌بار پس از دوم خرداد از سوی صاحب این قلم به‌کار گرفته شد. بعد از رسانه‌ای شدن این اصطلاح، که در واقع یک تاکتیک سیاسی به‌حساب می‌آمد، با چند واقعه پراهمیت مواجه شدیم.

اولین واقعه قتل‌های زنجیره‌ای بود. ... دومین واقعه به ماجرای کوی دانشگاه مربوط می‌شد. ... سومین واقعه ترور من بود. ... چهارمین واقعه و شاید مهم‌ترین آن‌ها انتخابات ریاست جمهوری دهم بود. ... در طول سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۸ برخی اصطلاح «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» را تا سطح استراتژی بالا بردند و مدعی شدند این اصطلاح، استراتژی اصلی جریان اصلاحات بوده است و برخی آن را صرفاً مفهومی نظری خواندند و با نقدهایی سطحی‌تر از آن عبور کردند. عمده این نقدها به قرار زیر بوده است، که می‌کوشم به‌اختصار آن‌ها را پاسخ گویم.

یکم. روزنامه کیهان به تواتر مدعی شده است، این مفهوم از متفکری به‌نام تیموتی گارتن‌اش وام گرفته شده است. مشهورترین کتاب این نویسنده که در آن به موضوع مقاومت مدنی و جنبش‌های اجتماعی پرداخته است، با عنوان «Civil Resistance and Power Politics» منتشر شده است. چنانچه،‌ خوانندگان به نسخه دیجیتال آن مراجعه و عبارت (pressure from below and bargaining from above) را جست‌‌وجو کنند، مشاهده خواهند کرد آیا این عبارت در این کتاب وجود دارد یا خیر. هر چند آقای اَش در بخش‌هایی از کتاب حول مفهوم «فشار از پایین» نکاتی را مطرح کرده است. حتی، می‌توان راهی ساده‌تر را پیش گرفت و این اصطلاح را در گوگل جست‌و‌جو و نتایج را مشاهده کرد.

دوم. بعضی از فعالان دانشجویی اعتقاد داشتند، اصلاح‌طلبان –دولتی‌هایِ وقت- ذیل تاکتیک «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» از آن‌ها استفاده ابزاری کرده‌اند تا برای مطامع خود چانه‌زنی کنند. به‌عبارت ساده، اصلاح‌طلبان زدوبند کردند، و دانشجویان و جنبش دانشجویی نردبان شدند. در پاسخ به این نقد باید گفت، ابتکار اعتراضات کوی دانشگاه با خود دانشجویان بود و هر اصلاح‌طلبی که به آن اعتراضات ورود کرد، چه به‌عنوان مقام رسمی و چه فعال سیاسی، صرفاً مذاکره با نمایندگان دانشجویان را در دستور کار داشت. از آن سو، دانشجویان و اصلاح‌طلبان در برکناری رؤسای نیروی انتظامی اشتراک نظر داشتند، بنابراین، چانه‌زنی، معطوف به یک مطالبه مدنی مشترک یعنی برکناری آقایان لطفیان و نظری بوده است. اگر دقت شود، همه تلاش روزنامه‌های دوم‌خردادی، در آن مقطع معطوف به پوشش مطالبات دانشجویان و برخورد با خاطیان بوده است و نه بیشتر. ...

سوم. برخی منتقدان معتقدند تاکتیک «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» با دو استراتژی جمهوری‌خواهی و مشروطه‌خواهی ناهمخوان است. در پاسخ باید گفت، در نهضت مشروطه نوعی چانه‌زنی میان عده‌ای از دیوانیان و شاه صورت گرفت تا جایی‌که شاه بخشی از اختیارات‌اش را به مردم واگذار کرد. ... در زمینه همخوانی این تاکتیک و ایده جمهوری‌خواهی هم می‌توان به رگه‌های فشار انقلابی ارجاع داد. انقلاب ۵۷ به‌قدری پرفشار بود که ‌هنگام ملاقات هایزر با آیت‌الله بهشتی تنها از نحوه واگذاری قدرت سخن گفته شد و اساساً سخنی در نفی یا اثبات آن روند مطرح نبود. در واقع، کفه فشار از پایین به‌قدری سنگین شده بود که حداقلی از چانه‌زنی کفایت می‌کرد آن هم برای نحوه واگذاری قدرت نه اصل آن.

چهارم. افرادی، به‌ویژه در خارج از کشور معتقدند تاکتیک «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» بنیه‌ای محافظه‌کارانه دارد و معطوف به روتوش نظام سیاسی است نه اصلاح آن. آن‌ها می‌گویند شما در حالی این تاکتیک را مطرح می‌کنید که ابزار فشاری در اختیار ندارید و نظام سیاسی هم حاضر به تعامل نیست و نتیجه می‌گیرند مردم ذیل این تاکتیک حول امری واهی بسیج می‌شوند؛ نه فشاری هست و نه چانه زنی. در شرایط کنونی، می‌توان با بخشی از این نقد همراه بود و آن اینکه «فشار از پایین» اکتسابی است و نمی‌توان آن را در شرایط آزمایشگاهی به‌کار بست اما این افراد در تئوری بدیل خود می‌گویند باید فرهنگ شهروندی میان مردم ایجاد شود تا آن‌ها بتوانند خود به خود فشار اجتماعی ایجاد کنند! حال آنکه از سر این نکته ظریف می‌گذرند که فرهنگ شهروندی یک‌شبه حاصل نمی‌شود و از نوعی بسیج پیروی می‌کند و این بسیج به نیرویی پیشتاز نیاز دارد که شهروندان را حین عمل، آموزش دهد. به بیان دیگر، مردم در الگوی بهنجار فشار اجتماعی، در پراتیک روزمره‌شان به نقطه‌ مطالبه‌گری حداکثری رهنمون می‌شوند؛ مطالبات و خواسته‌هایی که لزوماً سیاسی نیستند. به‌عنوان مثال، مطالبات‌ صنفی و اقتصادی قشرهای بازنشسته، معلم، کارگر و… را که به‌تدریج پذیرفته شدند و صورت قانونی گرفتند، می‌توان ذیل این تحلیل طبقه‌بندی کرد، هر چند دولت از اجرای آن‌ها سر باز می‌زند. نتیجه آنکه به‌دور از تجویز‌های نابجا مبتنی بر عنصر فرهنگ، به‌تدریج می‌توان فن چانه‌زنی را آموخت و به کار گرفت.»

 

مردم و مذاکره محرم یا نامحرم؟

محمد صرفی، امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: «نتایج دو نظرسنجی اخیر که از قضا هر دو نیز از سوی موسسات خارجی انجام شده حکایت از رضایت بالای مردم - یکی 78 درصد و دیگری 72 درصد - از عملکرد دولت مستقر دارد. این موضوع از آن روی دارای اهمیت است که نشانه‌ای از حرکت دولت در اجرای دو مأموریت مهم است؛ بازسازی اعتماد و افزایش امید مردم نسبت به دولت. ... اما در عین حال باید این نکته را هم مدنظر قرار داد که جریان حامی ‌دولت پیشین که زمینه‌ساز و مسبب بسیاری از مشکلات کنونی است، بیکار ننشسته و به‌ جای عذرخواهی از مردم به‌عنوان کمترین کاری که در قبال قصور و اشتباهات خود می‌تواند انجام دهد، سعی دارد تصویری وارونه از اوضاع برای جامعه بسازد. نشانه‌های این سیاست قبیله‌ای و مغرضانه به راحتی قابل مشاهده است و بدون شک در ماه‌های پیش‌رو شدت بیشتری نیز خواهد یافت. آنان در این پروژه سیاسی که مبتنی بر عملیات روانی است روی دو موضوع حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند؛ نخست ضعف حافظه افکار عمومی و دوم توان خود در تحریف و جنجال‌سازی. محور اصلی این عملیات مبتنی بر دو موضوع مشخص مذاکرات برجامی و فضای مجازی است. درباره فضای مجازی، اتهام تلاش برای ایجاد محدودیت و مسدود کردن، محور اصلی این عملیات روانی است که فعلاً می‌توان پرده‌ای از آن را در نوع مواجهه با طرح صیانت از کاربران فضای مجازی در مجلس دید.

موضوع مذاکرات برجامی از اهمیت و گستره بیشتری برخوردار است. خلاصه این عملیات روانی به زبان ساده از این قرار است؛ «کشور با مشکلات فراوان، بزرگ و لاینحلی مواجه است که تنها راه‌حل آنها کوتاه آمدن در مذاکرات هسته‌ای و عبور از خط قرمزهای تعیین شده است. دولت سیزدهم نیز چاره‌ای جز پیمودن مسیر دولت پیشین نداشته و تعلل و‌ تردید در این گزاره قطعی، جز تشدید مشکلات نتیجه دیگری ندارد.» تکلیف طرف غربی و باج‌خواهی آن روشن است و می‌ماند تصمیم تیم مذاکره‌کننده و دولت سیزدهم. اگر روی خطوط قرمز مبتنی بر تامین منافع کشور و مردم ایستادگی کند و زیربار زیاده‌خواهی غرب نرود متهم به بی‌توجهی به مشکلات و انشاءخوانی در مذاکره می‌شود و اگر کوتاه بیاید که چه بهتر و معلوم می‌شود راه دولت پیشین و حامیان آن درست بوده است.

چاره این بازی موذیانه و دوسر باخت چیست؟ دولت باید مردم را محرم دانسته و برخلاف رویه پیشین عمل کند. دولت قبل تا روز پایانی مذاکرات و امضای برجام تقریباً هیچ چیز از محتوای مذاکرات را منتشر نکرد و ابتکار عمل در این زمینه کاملاًً در اختیار طرف مقابل بود. رسانه‌های غربی بازوی مذاکراتی آنان بودند و به‌صورت هماهنگ شده و هدفمند، برخی اطلاعات را منتشر می‌کردند. در حالی که رویه تیم مذاکره‌کننده ایران سکوت محض بود و نهایتاً تکذیب. اگر هم چیزی منتشر می‌شد در حد ادعاها و روایت‌های مضحکی مانند «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید» و «پرتاب خودکار» بود. البته این لاپوشانی و سکوت رادیویی بی‌دلیل هم نبود. اگر فقط گوشه‌ای از پرده را کنار می‌زدند و آشکار می‌شد که مشغول پخت و پز چه آشی و نوشتن چه دیکته‌ای هستند، چطور می‌توانستند آن را به‌عنوان بزرگ‌ترین دستاورد تاریخ دیپلماسی و فتح‌الفتوح قرن به ملت قالب کنند؟!

امروز نه آمریکایی‌ها عوض شده‌اند و نه اروپایی‌ها. بلکه تجربه برجام آنها را وقیح‌تر و طلبکارتر هم کرده است. پس ناگفته و ندانسته قابل حدس است که نمایندگان آنها در مذاکرات چه می‌گویند و می‌خواهند. در چنین شرایطی یکی از برگ برنده‌های دولت فعلی اطلاع‌رسانی هوشمندانه است. ... به‌نظر می‌رسد تغییر راهبرد محرمانگی مطلق مذاکرات، باید به‌طور جدی در دستور کار دولت سیزدهم و به‌ویژه وزارت امور خارجه قرار گیرد. عدم تغییر در این راهبرد، نه به نفع سرمایه امید و اعتماد مردم به دولت است و نه به نفع تیمی ‌که قرار است پشت میز مذاکره بنشینند. نباید از یاد برد که هدف اصلی تحریم‌ها، فشار به مردم است و عنصر «مردم» در این مواجهه نقشی کلیدی و مهم دارند. طرف مقابل برای این عنصر برنامه دارد. کنار گذاشتن «مردم» از این میدان پیچیده - کاری که دولت قبل کرد- خطایی استراتژیک است.»

 

از شهید بهشتی بیاموزید

مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی امروز در یادداشتی نوشته است: « در سال 1359 هنگامی که حزب جمهوری اسلامی به عنوان حزبی که در مجلس اکثریت داشت درصدد بود فردی را برای عهده‌دار شدن مسئولیت نخست‌وزیری به رئیس‌جمهور وقت ابوالحسن بنی‌صدر پیشنهاد بدهد، این موضوع در جلسه شورای مرکزی حزب مطرح شد. آیت‌الله بهشتی که دبیرکل حزب بود و اداره جلسه را برعهده داشت، خطاب به اعضاء شورا گفت قبل از ورود به بحث لازم است دوستان به یک اصل توجه داشته باشند که از مبانی اصلی این حزب است و همه باید به آن پای‌بند باشیم. ما باید در بررسی‌هایمان فردی را که دارای امتیاز بیشتر است برای تصدی مسئولیت نخست‌وزیری پیشنهاد کنیم خواه حزبی باشد یا غیرحزبی. در صورتی که به دو نفر برسیم که دارای امتیازات مساوی هستند و یکی از حزب است و دیگری غیرحزبی، فرد حزبی مقدم است ولی اگر فرد غیرحزبی امتیاز بیشتری داشت، باید او را معرفی کنیم و تعصبی روی حزبی بودن نشان ندهیم.

این مطلب را اینجانب که خودم عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودم و در آن جلسه حضور داشتم، بدون واسطه نقل می‌کنم و شهادت می‌دهم که آیت‌الله بهشتی همواره با همین روش، حزب جمهوری اسلامی را مدیریت می‌کرد و در هر دستگاه دیگری نیز که مسئولیت داشت به همین مرام پای‌بندی عملی نشان می‌داد. نتیجه بحث و بررسی آن جلسه این شد که چون آقای محمدعلی رجائی دارای امتیاز بیشتر است، با اینکه عضو حزب جمهوری اسلامی نبود، برای تصدی نخست‌وزیری پیشنهاد شود و شد. آقای رجائی که دومین نخست‌وزیر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شد، مدتی قبل از عضویت در نهضت آزادی استعفا داده بود و در آن زمان عضو هیچ حزبی نبود.

تضمین انقلابی ماندن مسئولین نظام جمهوری اسلامی مرهون پای‌بندی به مرام و روش عملی بزرگانی همچون شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی است. بی‌پرده و فاش باید بگوئیم که ما از مرام و روش امثال شهید بهشتی بشدت فاصله گرفته‌ایم، آنهم در تمام زمینه‌ها ازجمله در انتصابات که متاسفانه بسیار شدیدتر از سایر موارد است.

اکنون که دو ماه از استقرار دولت سیزدهم گذشته، نگاهی به انتصابات صورت گرفته در این دولت نشان می‌دهد برخلاف شعار انتخاباتی و وعده بعد از انتخابات آقای رئیسی، از شایسته‌سالاری خبری نیست و گروه‌سالاری و فامیل‌سالاری جای آن را گرفته است. انتصابات قوه مجریه و دستگاه‌های مختلف تابع آن به چهار گروه محدود شده که عبارتند از جبهه پایداری، احمدی‌نژادی‌ها، سپاه پاسداران و حلقه خاص دانشگاه امام صادق. اینها به انتصابات هیات دولت، معاونین وزرا، استانداران و مدیران ارشد مربوط است. در مراحل بعدی، بستگان و سایر اعضاء خانواده‌های همان کسانی که در آن دایره خاص هستند به مسئولیت‌ها می‌رسند و با توصیه بعضی نمایندگان مجلس موفق به استخدام شدن می‌شوند.

رئیس‌جمهور رئیسی به این واقعیت توجه کنند که کشور ما در دو جناح خلاصه نمی‌شود که وقتی یک جناح قدرت را در دست گرفت، مدیران را فقط از خودش انتخاب کند. نیروهای شایسته و کاربلد فراوانی از افراد مستقل در جامعه ما وجود دارند که به دلیل شرافت ذاتی حاضر نیستند برای رسیدن به پست و مقام مجیز این و آن را بگویند و به این یا آن جناح وابسته شوند. چرا سراغ این افراد نمی‌روید؟ از شهید بهشتی بیاموزید که شایستگی را، نه فقط در شعار بلکه در عمل، اصل قرار می‌داد و از این اصل بهیچوجه عدول نمی‌کرد. با این روش که در انتصابات در پیش گرفته‌اید، دولت شما نه می‌تواند جهادی باشد و نه انقلابی. مطمئن باشید با این روش به هیچیک از شعارهایتان دست نخواهید یافت به‌ویژه مبارزه با فساد، زیرا انتصاب‌های غیرمبتنی بر شایسته‌سالاری، بیش از هر عاملی جامعه را دچار فساد می‌کند. در دولت دوازدهم وقتی وزیر صمت، داماد رئیس‌جمهور وقت را به مدیریت یک دستگاه مهم منصوب کرد، در همین روزنامه و با همین قلم به او اعتراض کردم و رسانه‌ها هم پیگیر شدند تا اینکه خود رئیس‌جمهور پیش‌قدم شد و آن انتصاب را لغو کرد. اکنون هم که این هشدار را می‌دهم نه برای خودم و نه هیچیک از بستگان و دوستان و همکارانم خواهان مقام و منصب نیستم. خواهان موفقیت دولت شما هستم آقای رئیس‌جمهور و اطمینان دارم که موفقیت دولت شما مرهون اینست که شیوه حکمرانی را از شهید بهشتی بیاموزید.»

 

سردرگمی اصلاح‌طلبانه!

احمد زیدآبادی امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «امروزه پس از گذشت حدود یک ربع قرن از آغاز حیات پدیده‌ای به نام «جنبش اصلاح‌طلبی» در ایران، اگر چهره‌های موثر این پدیده را به بحث و گفت‌وگویی درباره آسیب‌شناسی اصلاحات فرا بخوانیم، معمولا نخستین حرف‌شان این خواهد بود که: «ابتدا باید مشخص شود چه ‌چیزی، چگونه در این نظام باید اصلاح شود!» در واقع همین یک جمله، از بی‌برنامگی و سردرگمی و بی‌نظمی عملکردِ اصلاح‌طلبان در 25 سال گذشته پرده برمی‌دارد و دلیل اصلی ناکامی سیاسی آنها را توضیح می‌دهد. واقعیت این است که سردرگمی تاریخی اصلاح‌طلبان به‌خصوص پس از عقب راندن آنها از نهادهای رسمی و یکدست شدن قدرت پس از انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر، افزایش یافته است و گرایش‌های مختلف آنها به سختی می‌توانند برای حفظ وحدت کلی در صفوف خود، به تعریفِ کار سیاسی مشترکی حتی در صورت حداقلی آن دست یابند. از این رو شاید گرایش‌های مختلف اصلاح‌طلبان، محکوم به تفرقه و جدایی از یکدیگر و در نتیجه تبدیل به نیرویی بی‌اثر و حاشیه‌ای باشند؛ اما اگر آنها امکان نوعی آسیب‌شناسی بی‌طرفانه از گذشته و تحلیلِ عینی مخاطرات پیش روی کشور را به دست آورند، به نظرم رانده شدن از قدرت را باید نه به عنوان فرود آمدنِ آخرین ضربه بر بار آبگینه خویش، بلکه به ‌صورت فرصتی طلایی برای بازسازی فکری و نقش‌آفرینی‌های بلندمدت در نظر بگیرند. بدبختانه بخش قابل‌توجهی از اصلاح‌طلبان، کنش اصلاح‌طلبانه را تنها در گروی جای پایی کمرنگ یا پررنگ در قدرت رسمی می‌بینند و از همین رو، هر موفقیتی در انتخابات را نشانه پیشرفت اصلاحات و هر شکستی در آن را علامت شکست و اضمحلال آن تلقی می‌کنند. ... اگر محرک اصلی کنشِ اصلاح‌طلبان همچنان کسبِ سهمی از قدرتِ رسمی چه از راه جلب اعتماد نظام و چه از طریق برانگیختنِ افکارِ عمومی از راه رفتارهای تبلیغاتی و عامه‌پسند باشد، به گمانم سرنوشت غم‌انگیزی برای آنها رقم خواهد خورد. این در حالی است که مسیر دیگری هم پیش روی اصلاح‌طلبان گشوده است. اگر دغدغه اصلی آنها ترمیم و اصلاحِ برخی امور بنیادین کشور فارغ از مجریان آن باشد، باید گفت؛ دست قضا و قدر به کمک آنان آمده است! واقعیت این است که شرایط داخلی ایران در ابعاد مختلف و اوضاع منطقه‌ای و بین‌المللی کشور ما به نقطه‌ای رسیده است که حفظ نظم و ثبات کشور به تغییر و تحولات و به تعبیر دیگر به اصلاحاتی گره خورده است که تاکنون از سوی کنشگران عرضه‌های مختلف با تحمل زحمات و هزینه‌های گوناگون در قالب یک نهضت فکری کلان مطرح کرده‌اند. به نظرم نیرویی که پس از انتخابات ریاست‌جمهوری، سکان امور اجرایی و اقتصادی کشور را به دست گرفته است با هر مواجهه عینی با انبوه مشکلات، به ضرورت این تحول و اصلاح بیشتر پی می‌برد. این نیرو برای انجام تغییر و اصلاح بدون شک با تناقض‌ها، ضعف‌ها و مقاومت‌های درونی جدی روبه‌رو است، اما از هر زاویه‌ای که بنگریم، جز اصلاح بنیادینِ برخی امور بسیار مهم، هیچ راه دیگری به‌ جز بیراهه پیش رو ندارد. اصلاح‌طلبان با این نوع نگرش، می‌توانند از طریق نقدِ شفاف و صریح اما منطقی و مدنی، مشوق اصلاح از خارج از محدوده قدرت رسمی شوند و راه بر بیراهه ببندند. گرچه هیچ ضمانتی برای جلوگیری قطعی از ورود نیروی حاکم به بیراهه نیست، اما تلاش اصلاح‌طلبان در این جهت آثار بسیار نیکویی در پی دارد؛ به‌خصوص آنکه دیگرِ شیوه‌های موردنظرِ برخی اصلاح‌طلبان اگر هم خود نوعی بیراهه نباشد، هیچ ضمانتی برای دستیابی به اهداف‌شان در دست نیست. خلاصه آنکه اگر به مددِ نقادی و تشویق و اقناع‌سازی اصلاح‌طلبان، راه ورود نیروی حاکم به مسیر اصلاحات واقعی تسهیل شود به تبع آن، مسیر مشارکت صحیح اصلاح‌طلبان و دیگر نیروهای مشارکت‌جو به قدرت نیز در آینده هموار می‌شود. »

 

کنفرانس تهران، مقدمه‌ای بر شناسایی طالبان؟

علی بیگدلی، استاد دانشگاه امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «قرار است روز چهارشنبه کشورهای همسایه افغانستان یعنی پاکستان، چین، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان در تهران گرد هم آمده و اجلاسی برگزار کنند. فشارهای بین‌المللی روی طالبان افزایش پیدا کرده تا آنها را وادار کند به تعهدات حقوق بشری عمل نمایند و متوجه این قضیه شوند که الان با 20 سال پیش تفاوت کرده بنابراین نمی‌تواند همان شیوه‌های سنتی خود را به‌کار ببرد و باید یک دولت فراگیر تشکیل دهند و حقوق مردم و مخصوصا زنان را تامین کنند. با توجه به ‌اینکه طالبان الان از جهت اقتصادی در شرایط بدی به‌سر می‌برد و سازمان غذایی سازمان‌ملل هم قحطی‌زدگی در افغانستان را محتمل دانسته است، بنابراین طالبان تلاش می‌کند تا آنجا که مقدور است خود را در فضای منطقه‌ای و سپس در فضای بین‌المللی جا بیندازد. واقعیت این است که خروج نیروهای آمریکا از مرزهای شرقی ایران توسط طالبان امتیازی برای ایران است و ملاقات‌هایی هم که قبلا صورت گرفته، نشانه تمایل ایران بر شناسایی طالبان بوده است. اما آنچه کنفرانس چهارشنبه تهران به دنبال آن است، دو دلیل دارد که ایران، طالبان را تشویق می‌کند یا تلاش می‌کند با طالبان به نحوی کنار بیاید. نخست دلایل اقتصادی است که شاید بیشترین حجم مبادلات در منطقه را با طالبان داریم. مردم افغانستان به کالاهای ایرانی تقریبا عادت کرده‌اند. بنابراین این فضای تجاری را نمی‌خواهیم از دست بدهیم. از طرف دیگر نگران طالبان هستیم و هنوز خیلی دلبستگی پیدا نکردیم، به دلیل اختلافات آیینی که با طالبان داریم. از طرف دیگر با توجه به روابط نزدیکی که با شیعیان هزاره داریم، نمی‌خواهیم آنها را از دست بدهیم بلکه می‌خواهیم طالبان به نوعی از آنها محافظت به عمل آورد. بنابراین ایران در یک حالت دلواپسی و اضطرار به‌سر می‌برد و تلاش دارد طالبان را به نحوی در فضای منطقه‌ای مورد پذیرش دولت‌های منطقه‌ای قرار دهد ولی مشکل اصلی طالبان در کشورهای منطقه بیش از همه تاجیکستان است که به طور رسمی اعلام کرده طالبان را نخواهد پذیرفت. به‌خاطر اینکه تاجیکستان حامی تاجیک‌ها و بعد هم ازبک‌های افغانستان است. نقطه‌نظری که روسیه هم تقریبا دنبال همین قضایاست اگرچه به‌طور رسمی و در سطح بالایی در کنفرانس تهران شرکت نمی‌کند ولی نمایندگانی را می‌فرستد و بیشتر نظرش از طریق تاجیکستان مطرح می‌شود و تاجیکستان بیشترین خصومت را نسبت به طالبان دارد، به‌خاطر اینکه حامی تاجیک‌ها و بعد هم ازبک‌هاست. بنابراین فشاری بر طالبان وارد می‌کنند تا حکومت یگانه‌ای که به‌وجود آورده را یک مقدار بشکند و گروه‌های دیگر را وارد شبکه قدرت کند و یک دولت فراگیر را به‌وجود آورد. همچنین طالبان هم دارد آماده می‌شود تا یک مقدار از ارزش‌های خودساخته‌ای که- مخصوصا در مورد زنان که مسأله‌ای بین‌المللی است- به‌وجود آورده، عقب‌نشینی و تجدیدنظر کند. ذبیح‌ا... جاهد چندی پیش اعلام کرد که شرایط باثباتی نداریم و فعلا دولت موقت است و وقتی به شرایط مطلوبی برسیم، تلاش می‌کنیم که حقوق زنان رعایت شود. بنابراین ممکن است در شرایط عادی کنفرانس تهران نتایج مطلوبی به دست ندهد ولی می‌تواند مقدماتی باشد برای اینکه طالبان توسط کشورهای همسایه‌اش به رسمیت شناخته شود و این موقعیت مناسبی برای طالبان خواهد بود.  ولی از آنجا که بخش عمده‌ای از طالبان در پاکستان هستند و پاکستان هم از طالبان به عنوان ابزار در فضای منطقه‌ای و بین‌المللی دارد استفاد می‌کند، مخصوصا پاکستان چون نمایندگی چین را برعهده دارد و قرار ست وزیر خارجه چین در دوحه با مقامات ارشد طالبان ملاقات کند، بنابراین بیش از هر کشوری، چینی‌ها سراسیمه دارند فضای افغانستان را آماده می‌کنند تا بتوانند در این کشور سرمایه‌گذاری کنند. امری که سابقه هم داشته و روی معادن و نفت افغانستان سرمایه‌گذاری کرده‌اند. بنابراین پاکستان به نمایندگی از طرف مخصوصا چینی و با توجه به روابط نزدیکی که با طالبان دارد در سفری که اخیرا آقای باقری به پاکستان داشت، به عنوان یکی از شرایط به رسمیت شناختن طالبان مطرح شد. ایران هم به دنبال این سفر تصمیم گرفت که این کنفرانس را برگزار کند ولی هنوز بحث شناسایی رسمی طالبان مطرح نیست و همه کشورهای منطقه دارند نرمشی به خرج می‌دهند که طالبان هم باید این نرمش را عملی کند و با توجه به اینکه الان شرایط اقتصادی بسیار ناگواری افغانستان را فرا گرفته، طالبان هم ناچار است که مقدار زیادی از ارزش‌هایش عقب‌نشینی کند و شرایط داخلی افغانستان را با انتظارات کشورهای منطقه و مخصوصا در ارتباط با کشورهای جهانی منطبق بکند.»

 

 آنچه از علی باقری و امیر عبداللهیان انتظار می‌رود

مهدی جهان تیغی در یادداشتی که در کانال تلگرامی او منتشر شده، نوشته است: « جریان غربگرای داخلی با علم به اینکه به زودی ایران با چهره های جدید و انقلابی در عرصه مذاکرات رسمی هسته ای شروع به کار می کند، تلاش دارد که دولت رئیسی را در سیاست خارجه فاقد برنامه مشخص یا حتی دارای تناقض، کم کار و بی تفاوت درباره مذاکرات هسته ای و تحریم ها نشان بدهد. شرم آور است که روند تبلیغات جریان غرب گرا به گونه ای است که با تجمیع فشار داخلی و خارجی تلاش می کند که دولت رئیسی نتواند امتیازات بالاتر برجامی از دولت آمریکا کسب کند! این در حالیست که دولت رئیسی در همین فاصله کوتاه چهار پیام مهم تولید کرده است:

1.دولت جدید برنامه اقتصادی و معیشتی مردم را بی توجه به برجام و مذاکرات هسته ای دنبال می کند

 2.تمایل و نیاز به مذاکره در ایران کمتر از آمریکا است.

 3.ایران بر گرفتن امتیاز حقیقی از آمریکا اصرار دارد.

 4.ایران برای ایجاد تغییراتی در موضوعات مورد بحث در مذاکرات تاکید دارد.

با این وجود تیم سیاست خارجه دولت رئیسی برای موفقیت باید دو گام مهم ذیل را بردارد:

 گام اول؛ برخی از اعضای ارشد تیم مذاکره کننده نمی توانند فاقد نقش در برابر عملیات روانی جریان غرب گرا در داخل باشد. این پذیرفتن نقش به این معنا نیست که تیم سیاست خارجه وارد حاشیه های سیاسی داخلی بشود بلکه این یک واقعیت است گاهی بیش از رسانه ها این دیپلمات های ارشد هستند که می توانند با رفتار و ادبیات خود در تنویر افکار عمومی موثرتر باشند. یا اساسا رفتار و ادبیات آنها است که می تواند زمینه و بستری برای ارسال پیام موثر به افکار عمومی در داخل را فرآهم کند. بنابراین دیپلمات های ارشد رئیسی علاوه بر رسانه های ارزشی باید پیشگام  یادآوری موثر، هنرمندانه و مجدد به افکار عمومی درباره وافعیات برجام و مذاکراتی باشند که از دولت روحانی تحویل گرفته اند. گرچه دولت رئیسی تلاش می کند درباره آنچه از دولت روحانی تحویل گرفته، مواجهه اخلاقی داشته باشد ولی نباید اجازه بدهد که برخی در داخل دوباره درباره موضوعات مهم کشور دروغ به مردم تحویل بدهند. با این وجود در آستانه مذاکرات هسته ای به نظر می رسد که امثال امیر عبداللهیان و علی باقری در ارسال پیام موثر به داخل کشور روند کاملا موفق و منظمی نداشتند و به همین دلیل جریان غرب گرا دوباره فرصت های را برای حاشیه سازی و دادن آدرس های غلط به افکار عمومی و ایجاد شبهات پیدا کرده است.

اما گام دوم نیز این است که تیم سیاست خارجه دولت رئیسی باید به افکار عمومی نشان دهد که چه تفاوتی با دولت روحانی در مذاکرات دارد. باید نشان بدهد که ایده مشخص مرکزی برای ادامه مذاکره دارد، استراتژی منسجم و کارآمدی درباره نحوه ادامه مذاکره با ۱+۴ دارد، چارچوب مذاکره مطلوب در شرایط فعلی را می داند و می تواند آن را تحمیل کند، از خواسته های خود در شروع و طول مذاکرات عقب نشینی نمی کند، ریزه کاری های نگارش یک متن خوب را می داند، بندهای غروب هسته‌ای و زمان‌بندی لغو قطعنامه‌های شورای امنیت را حفظ می کند و نهایت آنکه دولت رئیسی از دل دور جدید مذاکرات، باید رفع حقیقی تحریم ها و به خصوص تحریم های پسابرجام و راستی آزمایی تعهدات، بدست آوردن سود اقتصادی ملموس، مکانیسم پایبند ماندن دولت آمریکا به برجام و ... را به سرانجام حقیقی برساند.

از سوی دیگر تیم سیاست خارجه دولت رئیسی همچنین نباید یادش برود که سه ماموریت راهبردی سیاسی و گفتمانی نیز دارد؛

الف: تیم مذاکره کننده هسته ای رئیسی باید نشان بدهد که غرب گرایان، مذاکره کنندگان خوبی نبوده و نخواهند بود.

ب: تیم مذاکره کننده هسته‌ای رئیسی باید نشان بدهد که این جریان انقلابی است که در عرصه مذاکره سیاسی هم می تواند مانند عرصه نظامی و اطلاعاتی از آمریکا امتیاز واقعی بگیرد.

ج: تیم مذاکره کننده هسته ای رئیسی باید با کارآمدی در مذاکرات، باقیمانده شبهات و غبارهای موجود بر اذهان افکار عمومی درباره سیاست خارجه مطلوب را برطرف کند.»

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: