تحلیل از چپ و راست؛
مشاوران رئیس جمهور بخوانند
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
وین برای مذاکره یا نتیجه؟
سعدالله زارعی امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: «مذاکرات وین» در دولت جدید جمهوری اسلامی چه وجهی پیدا میکند؟ آیا به نتیجهای منجر خواهد شد؟ چشمانداز مذاکرات چیست؟ ... در خصوص این موضوع نکاتی وجود دارد: 1ـ بنای مذاکرات وین از استحکام چندانی برخوردار نبود؛ چرا که مذاکره برای بازگشت طرفی که از توافق امضا شدهاش، خارج گردیده است، معنای درستی ندارد. ... 2ـ از نظر آمریکاییها ـ از اوباما تا بایدن ـ توافق برجام در کنار موهبتهای فراوانی که برای واشنگتن به ارمغان آورده است، دو عیب بزرگ دارد؛ یکی اینکه کل برجام محدود به دورهای خاص است و پس از آن ایران به روز قبل از برجام برمیگردد. در حالی که برای غرب تحریم دوباره برنامه هستهای ایران به این آسانیها نخواهد بود و دوم اینکه مسئله هستهای مسئله اصلی غرب با ایران نیست و اگرچه در توافق برجام ردپایی از پیگیری مسائل اصلی ـ منطقهای و نظامی ـ وجود دارد اما به اندازه بحث هستهای عملیاتی نیست و این در حالی است که ایران به دلیل قرار دادن برنامه هستهای بازگشتپذیر خود در یک توافقنامه بینالمللی، میتواند درباره فهرستی از مشکلات اقتصادی و... خود با قدرتهای مختلف ـ منهای آمریکا ـ وارد مذاکره شده و به حل و فصل آنها بپردازد. ... 3ـ در جریان مذاکرات دو ماهه 1+4 آمریکا عنصر غایب ولی در واقع ادارهکننده طرفهای مقابل ایران بود و باید گفت مذاکرات وین عملاً به مذاکرات آمریکا و ایران تبدیل گردید، تحریمهایی که برجام ظاهراً برای رفع آنها به تصویب رسیده بود و اساساً فلسفه مذاکرات مابین سالهای 1392 تا 1395 بین ایران و 1+5 جز این نبود، برای اغوای ایران به سه دسته تقسیم شدند تحریمهای سبز، زرد و قرمز. ... در یک جمعبندی میتوانیم بگوییم در مذاکرات 17 فروردین تا 22 خرداد ماه گذشته، هیچ نشانه و خبری از اینکه آمریکا یا اروپا قصد دارند رویه خود در قبال ایران را اصلاح کرده و به حقوق ایران اعتراف نمایند، دیده نمیشود. 4ـ برای جمهوری اسلامی مذاکره موضوعیت خود را دارد؛ چرا که میتواند یکی از ابزارهای تأمین منافع ملی باشد. مذاکره در پارهای از مواقع نمیتواند سبب بهبود شرایط شود اما میتواند از وخامت بیشتر شرایط کم کند و یا مذاکره در پارهای از موارد نه به قصد بهبود شرایط و نه به قصد پیشگیری از وخامت بیشتر وضعیت بلکه برای آنکه حربه تبلیغاتی از دست دشمن گرفته شود، صورت میگیرد. این سه نوع مذاکره در همه جا از جمله در جمهوری اسلامی سابقه داشته است. یکی از این موارد مذاکره ایران با رژیم صدام در نیویورک، برای اجرایی کردن قطعنامه 598 بود. ایران در آن شرایط نه به بهبود وضعیت بین ایران و عراق و نه به کاهش وخامت روابط با رژیم صدام حسین امید داشت. مذاکره صورت میگرفت برای آنکه حریف با به دست گرفتن حربه تبلیغاتی، اذهان را به انحراف نکشاند و ایران مسئول جنگ و بیاعتقاد به آتشبسی که پذیرفته است، دیده نشود. با روندی که مشاهده میشود و با نگاه به تجربه دو سال مذاکره با کشورهای عضو 1+4 که با هدف احیای برجام و نزدیک به دو ماه مذاکره با این گروه که برای اجرای تعهدات آمریکا صورت گرفت، ایران در این مذاکرات طبعاً نمیتواند امید چندانی به رفع تحریمها و یا امید چندانی به کاستن از خصومت آمریکا، انگلیس و فرانسه علیه خود داشته باشد و به همین دلیل هم دولت آقای رئیسی رسماً اعلام کرده است که اقتصاد کشور را به برجام و مذاکرات آن گره نمیزند. با این حال، ایران قطعاً موضع مذاکراتی خود را حفظ میکند تا حربه تبلیغاتی را از دشمن بگیرد 5ـ در این میان باید بدانیم که گروه 1+4 یک گروه متوازن نیست. فرانسه، انگلیس، آلمان، روسیه و چین در مواجهه با جمهوری اسلامی چه از حیث توانمندی و چه از حیث سطح و نوع مواجهه با ایران در وضع برابری قرار ندارند. ... 6ـ ما نباید در مذاکرات پیش رو سیاست تعجیلی را در پیش بگیریم. چرا که تعجیل اولین علامت ما در آمادگی برای دادن امتیازات تازه میباشد که با منافع ملی کشور سازگاری ندارد. از سوی دیگر تجربه دولت روحانی ثابت کرد سیاست تعجیلی ایران جواب نمیدهد».
مشاوران رییسجمهور بخوانند
علی میرزامحمدی امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: « از زمان رسانهای شدن فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ابراهیم رییسی شاهد رصد نمونههای متعددی از رفتارها و اظهاراتی بودهایم که در فرهنگ عامه با عنوان گاف یا سوتی شناخته میشوند. انتظار این بود که به تدریج تعداد این رفتارها و اظهارات کاهش یابد، اما شواهد نشان میدهد این روند همچنان ادامه دارد. جناحهای مختلف سیاسی ممکن است تفسیرهای متفاوتی از این مساله داشته باشند و حتی جناحهای رقیب سیاسی از آن برای تحقیر جناح مقابل خود بهره بگیرند. رسانهها نیز ممکن است برای بالا بردن مخاطب خود، به این سوتیها رنگ و لعاب طنز و شوخی بدهند. اما واقعیت این است که تاثیرات بازتاب رسانهای سوتیها بر شخصیت روحی و روانی خود سیاستمدار میتواند به حدی سنگین باشد که بر تصمیمگیریهای او اثری منفی برجای بگذارد. از طرف دیگر رییسجمهور شخصیتی حقوقی و متعلق به کل نظام است و سوتیهای او در بیشتر رسانههای جهانی و بینالمللی بازتاب مییابد. بر این اساس لازم است مشاوران رسانهای رییسجمهور با تجزیه و تحلیل دقیق رفتارها و اظهارات پیشین ایشان، مسیر درستی را برای فعالیتهای رسانهای او انتخاب و آن را به دقت کنترل کنند. گافها و سوتیها در دنیای سیاست فقط اختصاص به ایران و ابراهیم رییسی ندارد، بلکه در دیگر مناطق دنیا هر روز در جریان است.«جان بروکشایر تامپسون»، نظریهپرداز اجتماعی رسانهها اشاره دارد که ریگان از روسای جمهوری امریکا و دن کوئیل (Dan Quayle) از سیاستمداران سابق امریکا استعداد عجیبی در گاف دادن داشتند. در این میان تیم رسانهای ریگان به سرپرستی دو نظریهپرداز به نامهای مایکلدیور (Michael Deaver) و دیویدگرگن (David Gergen) تلاش کردند تا ریگان را از مساله گاف و سوتی دور نگه دارند. گرگن «نظریه برقگیر» را در این باب مطرح کرد. برقگیر اشاره به این داشت که برای در امان نگه داشتن رییسجمهور از برق رسانهها و آسیبهای رویتپذیری رسانهای لازم است افراد دیگری سپر بلا بشوند. دیور و گرگن فرصتهای ریگان را برای ظاهر شدن در برابر رسانهها افزایش دادند اما از سوی دیگر حلقه کنترل بر پیرامون رییسجمهور را تنگ گرفته و سعی کردند فرصتهای فراخوانده شدن او را برای بیان اظهاراتی که سر منشا گاف بود، محدود سازند. اجازه بدهید با ذکر دو نمونه با الهام از نظریه دیور- گرگن درباره شیوههای کنترل فعالیت رسانهای رییسی به عنوان رییسجمهور ایران بیشتر تامل کنیم. رییسجمهور در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای، سخنرانی خود را از روی متنی که کارشناسان برایش نوشته بودند، ایراد کرد. نحوه قرائت متن توسط رییسی برای یک فرد عادی هم مشخص میکرد که این متن را دیگران برایش نوشتهاند. البته اینکار متداول است و معمولا در اینچنین اجلاسی، متن مکتوب سخنرانی توسط متخصصان، تنظیم و توسط خود فرد ویرایش میشود. اما غلطهای فاحش او در قرائت متن نشان میداد که او بر مفاهیم متن تسلطی ندارد. در این مورد، مشاوران او از چند روز قبل، باید از او میخواستند که متن را چند بار بخواند و حتی از تمرین خواندن متن و شبیهسازی اجلاس سران توسط او فیلم گرفته و تجزیه و تحلیل و اشتباهات را به او یادآوری میکردند.
یا در نمونهای دیگر در مراسم استقبال حضور او در فرودگاه شیراز، وقتی دختربچهای پس از معرفی خود متنی را خواند، او دوباره نام دختر بچه را از او سوال و فراموش کرد که او نامش را لحظاتی پیش گفته بود! هرچند اینگونه مسائل ممکن است برای دیگر افراد هم در زندگی رخ بدهد، اما درباره سیاستمداران میتواند سر منشا سوتی و دردسر باشد. در این مورد چون این مراسم به صورت زنده از تلویزیون پخش میشد کار چندانی از دست مشاوران رسانهای ساخته نبود. بر این مبنا با توجه به موارد مشابه بهتر است با الهام از نظریه برقگیر دیور-گرگن، مشاوران رسانهای رویتپذیری در اینچنین برنامههایی را کاهش دهند؛ اما برای جبران از ویدیوهای ضبط شده که به همه جوانب آن کنترل وجود دارد و بازبینی شده است، بهره بگیرند. مشاوران رسانهای باید به رییسی یادآوری کنند که از حواشی در سخنرانی پرهیز و تا حد امکان از روی نوشته صحبت کند. آرامش او را حفظ کنند و حتی شیوههای تسلط کلامی و مدیریت پاسخگویی را به او یاد بدهند.
اما نکته آخر اینکه، سوتی، سوتی میآورد. معنی این جمله آن است که وقتی سیاستمداری سوتی بدهد اعتماد به نفس خود را به تدریج از دست خواهد داد و باز هم در جایی دیگر سوتی خواهد داد. عین تیم والیبال که وقتی چند امتیاز پشت سر هم از دست میدهد با باختن اعتماد به نفس، بازی را از کف خواهد داد. در این مواقع، مربی باید وقت استراحت بگیرد و با گفتوگو و ارایه راهکار این روند را متوقف کند.»
از تعهد لغو تحریم ها تا بیغوله مذاکرات وین
محمد ایمانی در کانال تلگرامی خود نوشته است: «طیف غربگرا با ژستی عاقل مآبانه می گویند مطالبه "لغو همه تحریم ها "برای بازگشت به برجام، نادرست و نا ممکن است. مثل آمریکا می گویند فقط باید تحریم های دارای برچسب هسته ای لغو (تعلیق) شود و مذاکرات از همان جا که متوقف شده، ادامه یابد.
این در حالی است که آقای روحانی بارها -حتی در روز اعلام توافق- از #لغو_یکباره_همه_تحریم_ها خبر داده بود:
۲۰ فروردین۹۴ در مراسم روز ملی فناوری هسته ای : «ما هیچ توافقی را امضاء نخواهیم کرد، مگر آنکه در اولین روز اجرای توافق، تمامی تحریمهای اقتصادی، همان روز و بالمرّه (یکجا) لغو شود».
۲۳ تیر ۹۴ به مناسبت امضای برجام: "امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم که طبق توافق، در روز اجرا (دی ماه ۹۴) تمامی تحریمها لغو خواهد شد. تمام تحریمهای اقتصادی شامل مالی، بانکی، بیمه، حملونقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها، بالمرّه (یکباره) لغو خواهد شد و نه تعلیق".
لغو همه تحریم ها، تعهد دولت روحانی با مردم و نظام بوده است. و گرنه تعطیلی یا تعلیق 95 درصد برنامه هسته ای، دلیل و معنایی نداشت. حتی اگر روحانی از لغو همه تحریم ها خبر نداده بود، باز هم مضحک بود که تحریم ها با یک برچسب تعلیق شود و هنوز تعلیق نشده، با بهانه دیگر برگردد!
غربگرایان البته می توانند مانند مدیر روزنامه شرق بگویند درباره برجام دروغ گفتند و مبالغه کردند تا توافق را به مردم قالب کنند! آنها لااقل باید به این دروغ بزرگ اعتراف کنند.
اما نظام و مردم دلیلی ندارد روند گذشته را ادامه دهند: این که ایران به همه تعهدات پایبند باشد، اما هر سه دولت اوباما و ترامپ و بایدن، 700 تحریم قبلی را با بر چسب های مختلف به بیش از 1500 تحریم افزایش دهند.
برجام تنها به شرطی احیا خواهد شد که همه تحریم ها قبل از شروع مجدد تعهدات ایران، یکجا لغو گردد، انتفاع ایران در ظرف زمانی معنا دار راستی آزمایی شود، و آمریکا تضمین معتبر بدهد که روند شیطنت آمیز شش سال گذشته را تکرار نمی کند.
اما موضوع تلخ تر این است که تیم ما در آخرین دور مذاکرات، چند پله از حقوق ایران تنازل کرده بود و با این وجود روحانی ادعا می کرد توافق آماده شد و منتظر اجازه امضا و اجراست!
تریتا پارسی، معاون اجرایی اندیشکده کوئینسی، و موسس لابی "نایاک" (شورای ملی ایرانیان آمریکا )، فرد مورد اعتماد تیم آقای ظریف بود. او اخیرا فاش کرد: تیم ایرانی در آخرین دور مذاکرات به طرف آمریکایی میگویند تضمین کلی نمیخواهیم، فقط تضمین بدهید در دوره خود بایدن به توافق برجام عمل خواهیدکرد و آنها گفتهاند نه!
اطلاعات جدیدی هم که توسط Responsible Statecraft به دست آمده، نشان می دهد بن بست در مذاکرات، نه به دلیل احساس مصونیت ایرانیان از فشار ، بلکه بیشتر به این دلیل است که دولت بایدن، متعهد به لغو تحریم ها، حتی تا پایان دوره خود نشد(!)»
سیلی برادرانه یا هشدار به جامعه
مجید ابهری، آسیبشناس امروز در یادداشتی برای روزنامه «آرمان ملی» نوشته است: «این روزها فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و حتی رسانههای خارجی مشغول نمایش کلیپ سیلی زدن به استاندار جدید آذربایجانشرقی در مراسم معارفهاش هستند! اتفاقی نادر در 40 سال گذشته که باید ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد. علت و هدف فرد مهاجم برای این رفتار هنجارشکنانه هرچه که باشد باید بهعنوان زنگخطری جدی برای همه مسئولان قلمداد گردد. این حمله مصداق بارز «خلیفهکشی» در فرهنگ ماست، چراکه آنقدر نادر و بیسابقه بوده که کشور را برای چند ساعت در شوک فرو برد. شاید نارضایتی یا مشکلات متعدد، فرد مهاجم را به چنین حرکت ناخوشایندی وادار کرد، شاید هم تحتتاثیر هیجانهای رفتاری، دست به چنین واکنشی زده باشد. اما بیتردید انگیزه این حرکت هرچه که باشد باید فورا توسط روانشناسان و رفتارشناسان تجزیه و تحلیل و ریشهیابی شود. برکسی پوشیده نیست که استاندار، نماینده دولت و در جایگاه رئیسجمهور یک استان است؛ بیکاری، گرانی، مشکلات خانوادگی و... هرچه که باشد این راه ابراز شکایت نیست. شاید این فرد تمام راهها را رفته و با در بسته روبهرو شده یا شاید بهقول معروف کارد به استخوانش رسیده، فعلا هیچ کسی از انگیزه او باخبر نیست. به هر حال اگر قرار باشد هرکس دچار مشکلات شد، به مدیران ارشد حمله کرده و او را مورد ضربوشتم قرار دهد، بهقول معروف سنگ روی سنگ بند نمیشود و پس از این هرکس بهخود اجازه میدهد با سیلی و مشت مسائل و مشکلات خود را مطرح یا اعتراض خود را ابراز نماید. در این میان سوال اینجا مطرح میشود که چرا باید یک نفر اینچنین به نقطه جوش برسد که خود را برای هر مجازاتی آماده نموده و چنین رفتاری را مرتکب شود؟! چند نفر دیگر در این استان و در سایر مناطق کشور در این حالت وجود دارند که میتوانند رفتار بسیار ناشایست و خطرناک این فرد را تکرار نمایند؟ چه کسانی افراد را به نقطهجوش رفتاری میرسانند؟ چرا نهادهای نظارتی در اینگونه موارد دخالت گشایشی نمیکنند؟ در این شرایط، بازار شایعات گرم میشود و سکوت مسئولان تنور خبرهای کذب را داغتر میکند. باید مسئولان بدون فوت وقت، بهخاطر جلوگیری از تلاشهای گسترده فرصتطلبان، با بیان واقعیت حادثه، اجازه یک کلاغ و چهل کلاغ را از آنها گرفته و به تنویر افکارعمومی کمک کنند. فرد مهاجم براساس تفکر و تصمیم قبلی چنین حرکتی را انجام داده و دچار بحران روحی شده است. این چنین حرکات در کشور ما بیسابقه است و اگر ریشهیابی نشود، سرآغاز رفتارهای هیجانی و ساختارشکنانه خواهد بود. امیدوارم برای یکبار نظر کارشناسان دلسوز مورد توجه و عمل قرار گرفته و نتایج حاصل از آن مورد سنجش قرار گیرد. همیشه در غیبت واقعیات، دروغ و شایعات متولد و رشد مییابند، پس برای جلوگیری از ضریبدهیهای بیمورد به این حادثه وارد عمل شوند. هرگونه حرف و سخن از سوی ضارب بدون آسیبشناسی حادثه، حمل بر اجبار خواهد شد، بنابراین ابتدا باید حادثه توسط کارشناسان تحلیل و کالبدشکافی شده، سپس از زبان طرفین نکات لازم شنیده شود. البته هر دو این افراد از فرزندان خوشنام و انقلابی منطقه بوده و دارای سوابق روشن در طرفداری از نظام و انقلاب هستند. حالا تا دلیل اصلی این رفتار توسط افراد موجه و موثق عنوان نشود، از فردا انواع دلایل کوچک و بزرگ از کمبود دارو برای بیماری تا تزریق واکسن و گرانی و محورهای دیگر بهعنوان علت این رفتار و ریشه اصلی آن ابراز خواهد شد! نکته مهم در این اتفاق، خویشتنداری شخص استاندار بود که بعد از این حادثه بهکار و وظیفه خود ادامه داد و بهانهای برای توقف یا استراحت درست نکرد! آنچه که جای تاسف دارد آن است که این حادثه تلخ در اولین روز انتصاب و قبل از شروع بهکار بالاترین مقام اجرایی استان رخ داد و هیچ توجیه عقلی و شرعی نمیتوان برای آن برشمرد. در این میان، نکته واضح خشم و رسیدن به نقطهجوش توسط ضارب است که او هم فرد فاقد سوابق نامناسب است. حالا دیگر قضاوت این حادثه به عقلای باوجدان استان سپرده میشود و امیدواریم که این نوع رفتار به رفتاری متداول در بروز اعتراض تبدیل نشود، چون میتواند بسیار هزینهبر برای دولت سیزدهم باشد.»
جریانات غیرتقریبی و وحدتشکن را منزوی کنیم
محمدجواد اخوان امروز در یادداشتی برای روزنامه «جوان» نوشت: «در دو قرن اخیر که زیادهخواهی استعمارگران متوجه جهان اسلام شده، آنها آشکارا دریافتهاند که وحدت امت اسلامی مهمترین مانع در برابر طمعورزی و خوی مستکبرانهشان است، ازاینرو از همه تفاوتهای موجود قومی و مذهبی در داخل جهان اسلام سوءاستفاده کرده و میکوشند آن را به تهدیدی علیه امت مسلمان تبدیل کنند. در این میان یکی از اصلیترین جلوههای شیطنت سلطهگران را در بازی دوگانهای میتوان دید که مشغولسازی درونی جهان اسلام، اتلاف توان و اقتدار مسلمانان و جلوگیری از وحدت آنان در برابر نظام سلطه و صهیونیسم را هدف گرفته است. در یکسوی جهان اسلام تمرکز نگرانکنندهای از جریانات سلفی تکفیری علاوه بر آنکه تصویری مخدوش و غیرعقلانی از اسلام به جهان مخابره میکند، با موج تکفیر مسلمانان مخالف اعم از سنی و شیعه، در حال شکل دادن به یک فاجعه انسانی است. در سوی دیگر نیز، اندک مزدوران سرویسهای اطلاعاتی غرب در کنار افراد سادهلوح -که تکمیلکننده پازل مغرضان هستند- با طرح مسائل اختلافافکن و توهین به مقدسات مذاهب اسلامی در آتش کینه و اختلاف میدمند. در چنین شرایطی برنده بازی میان مذاهب و طوایف اسلامی کیست؟ ... مسئله روشن است که برنده بازی شیعیان، سنیها و حتی تکفیریهای سلفی هیچکدام نیستند، بلکه برنده اصلی بازیگردانی است که در خارج صحنه با مترسکها و عروسکهای کوکی خود بر آتش فتنه میدمد. ... اکنون در هفته وحدت میتوان بار دیگر به این پرسش مهم پاسخ داد که ما برای نتیجه بخشی و موفقیت این راهبرد کلان چه کردهایم. پاسخ را نه از منظر حاکمیت و دستگاههای مسئول، بلکه از منظر آحاد اعضای جامعه باید تحلیل کرد. روشن است که اکثریت جامعه ما به باوری مشترک در مورد ضرورت وحدت و لوازم آن دستیافته است. ... بدون شک راهحل حقیقی و نهایی برونرفت از این چالش عزم عمومی جامعه اسلامی ما آن است که خود ما دستبهکار شویم و با اقدامی یکپارچه جریان وحدتشکن و غیرتقریبی را در جامعه منزوی کنیم. گاه برخی غفلتهای ما در فضای اجتماعی و رسانهای ناخودآگاه جریان وحدتستیز را پررنگ میکند. مراقب باشیم که با دست خود این جریانات را برجسته نسازیم. نخبگان و مسئولان اجرایی ما باید هوشیار بوده و از هرگونه اقدامی که به تقویت یا بزرگنمایی جریان غیرتقریبی و وحدتستیز بینجامد پرهیز کنند. باید همه به این نتیجه برسیم که راه نهایی نجات جهان اسلام از طریق وحدت میگذرد و وظیفه اصلی ما آن است که جریانات غیرتقریبی وحدتستیز را به انزوا بکشانیم. طریق وحدت در مبارزه حقیقی با اسلام امریکایی است.»
این، دومین سیلی بود
روزنامه جمهوری اسلامی امروز نوشته است: « درباره سیلی خوردن استاندار جدید آذربایجان شرقی، چند نکته قابل تامل وجود دارند که نباید از کنار آنها بیتفاوت عبور کرد.
1- بدون تردید هرگونه اقدام خارج از ضوابط منطقی بهویژه در یک مراسم رسمی، محکوم است و سیلی زدن به استاندار یکی از بارزترین مصادیق این اقدام غیرمنطقی است.
2- توجه به زمان و مکان این رویداد، آن را حساستر میکند. استان آذربایجان که این روزها به دلیل شرایط خاص مرزهای شمال غرب کشورمان، بشدت مورد توجه ناظران سیاسی است، حساسیت زمانی و مکانی حادثه استانداری در تبریز را به روشنی نشان میدهد.
3- درباره انگیزه ضارب که یک سرهنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است مطالب مختلفی گفته شده ولی تا خود او در این باره صحبت نکند نمیتوان به این مطالب اعتماد کرد.
4- نسبت دادن ماجرا به همراهی با دشمنان خارجی، عادت زشتی است که عدهای به آن معتاد شدهاند و با این کار، خود را از تامل و ریشهیابی رویدادها راحت میکنند. این روش غلط، مانع درک واقعیتهای موجود میشود و اجازه نمیدهد مسئولین به آنچه در زیر پوست جامعه جا خوش کرده است پی ببرند. ...
5- سیلی زدن، برخوردهای فیزیکی با افراد، ایجاد تشنج، ضرب و شتم، اهانت به کسانی که نظر یا عملی غیر از برخوردکنندگان دارند و حتی تعرض به بزرگانی در سطح مراجع که همواره مورد احترام همگان بودند و هستند، یکی از عاداتی است که در سالهای بعد از انقلاب رواج یافته و زیانهای زیادی نیز به بار آورده است. اکنون زمان محکوم کردن این و آن و مطرح ساختن گلایههای مربوط به گذشته نیست، ولی میتوان برای تصحیح این فرهنگ غلط که با واقعه استانداری تبریز به مرحله جدیدی رسیده است، گام مهمی برای پایان دادن به این روش غیراصولی و خلاف اقتضائات انقلاب اسلامی برداشت.
منظور از مرحله جدید اینست که با آنچه در تبریز رخ داد، مشخص شد که درگیریها اکنون به درون یک قشر از مهمترین بخشهای امنیتی وحفاظتی کشور رسیده است. در این واقعه، ضارب و مضروب هر دو سپاهی بودند و این درست همان چیزی است که هرگز نباید رخ میداد. روشن بود که آن فرهنگ غلط به چنین مراحل خطرناکی هم خواهد رسید. اینجا دیگر جای درنگ نیست و با قید فوریت باید این بیماری مزمن را معالجه کرد. البته نه با داغ و درفش بلکه با تغییر نگاه.
6- برخلاف تصورهای ظاهری، این سیلی که به صورت یک سردار سپاه نواخته شد، اولین سیلی نبود. اولین سیلی هنگامی به صورت سپاه نواخته شد که سپاهیان را به عرصه سیاسی و پذیرش مسئولیتهای اجرائی آوردند و آنها را به جای آنکه مسئول امنیت ملی باشند، مسئول آب و نان و برق و گاز مردم کردند. سیلی تبریز، دومین سیلی بود که به صورت سپاه نواخته شد و این، پیامد طبیعی همان سیلی اول بود. صدای سیلی اول متاسفانه شنیده نشد.
7- کسانی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عرصههای سیاسی و اجرائی میکشانند، حتی اگر این کار را با حسن نیت هم انجام دهند، باید بدانند که دوستان واقعی سپاه نیستند. وظیفه ذاتی سپاه ورود به مسائل سیاسی و اجرائی نیست همانگونه که امام خمینی مکرراً بر این نکته تاکید کردند. تفسیر نادرست سخنان امام و پناه بردن به توجیهات غیرموجه، عاقبتی جز سیلی تبریز ندارد. بزرگان کشور و بزرگان خود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این نقطهنظر که سپاهیان باید به وظایف ذاتی خود برگردند تا از آفات مصون بمانند و خدمات بزرگشان برای همیشه با درخشانترین و برجستهترین حروف بر پیشانی تاریخ این مرز و بوم بماند، را دوستانهترین خیرخواهی برای سپاه بدانند.»
زنگ خطر اقتصاد
مراد راهداری، دکترای اقتصاد امروز در سرمقاله «شرق» نوشته است: «مسئولانی که در رأس دستگاههای تأثیرگذار نشستهاند، باید وضعیت جامعه را رصد کنند و بر مبنای آن اندازه شاخصهایی را که نشان از اوضاع نابسمان دارد و میرود که بیشتر به جامعه آسیب بزند، مورد مطالعه قرار دهند و برای مهار آنها و بهبود شرایط، جهتگیری و کیفیت سیاستها را در حوزههای مرتبط تغییر دهند. ... طبق قواعد فقهی و حقوقی که مورد تأئید اسلام نیز هست، نمیتوان مسئولیت اداره جامعه را پذیرفت، اما به وظایفی که بر عهده آن است، غفلت یا در انجام آن کوتاهی کرد یا اینکه با وجود آگاهی و تمایل به اصلاح، نسبت به اقدام مقتضی کارآمد ... عزتمداری و مصلحتجویی بیرون از حکمت و علم نیست. حکمت و خردورزی در تصمیمگیری بر همه معیارها احاطه دارد و در رأس مفاد تصمیمگیری است. جوامع دیگر در حال پیشرفت هستند و عقبماندگی در زیرساختها، صنایع و سایر موارد، آسیب را مضاعف میکند.
حتی کشورهایی مانند مالزی، اندونزی، پاکستان، کره جنوبی، ترکیه و... در طول رشد کم و عقبماندگی ما، پیش رفتهاند. جبران این آهسته جلورفتن و عقبماندگی روزبهروز دشوارتر میشود و معادلات اقتصادی-اجتماعی به زیان ما رقم میخورد. آمار کم و کیف مهاجرت حیرتانگیز است، چنین حجم و کیفیتی به نسبت جمعیت شاید با مردم افغانستان قابل مقایسه باشد! آیا میدانید در سالهای متمادی گذشته چه اندازه شرکت با سرمایه بخش خصوصی ایرانی در خارج از کشور تأسیس شده است؟ چه اندازه منزل در ترکیه و دیگر کشورها خریداری شده است؟! طبق آمار بانک مرکزی در دو دهه گذشته شاید بتوان گفت تقریبا سالانه حداقل 11 میلیارد دلار از کشور خارج شده است! سرمایه انسانی و مالی که قابل نقل و انتقال هستند، برای رشد محیط زیست میخواهند، چنانچه فراهم نباشد، متأثر از انتظارات عقلایی و پیشبینی اوضاع آینده، متأسفانه صاحبان سرمایه تصمیم به فرار میگیرند. عدم رشد اقتصادی در 12 سال گذشته و عدم رشد مکفی در چند دهه، ما را در اجرای طرحهای عمرانی، صنعتی و.. به نسبت اکثر جوامع عقب نگه داشته است؛ برای مثال، با وجود اینکه کشور نفتی هستیم و تولید قیر دشوار نیست، وضعیت جادههای درون کشور چگونه است؟ آوردن پول سر سفره مردم، نقدیساختن آن نیست؛ نهتنها نقدیسازی نمیتواند کمکی به هدفمندی و اصابت آن به کالا و خدمات ضروری کند و ممکن است به مصرف غیرضرور یا مضر مثلا صرف سیگار سرپرست خانوار شود، بلکه در شرایط ضعیفشدن ارزش پول ملی، هرساله قدرت خرید آن کاهش مییابد، در واقع بردن پول نفت به سفره مردم، یعنی ساخت جاده، پل، راهآهن، پشتیبانی از تولید و آوردن تکنولوژیهای جدید در طبابت با پوششهای بیمهای مناسب و تأمین سایر موارد دیگر که مردم برای زندگی مناسب به آن نیاز دارند.
پس خطای بزرگی است اگر از یارانهای که به تولید داده نشد و خانوار را غرق در تورم کرد، مجدد از استمرار و افزایش نامیمون آن صحبت و راه کجرفته و آسیبزننده را تجربه کرد. هرگاه نتوان امکانات زندگی شرافتمندانه و رشدیابنده را تدارک دید و اشتغال متاعی باشد که بهسختی دستیافتنی شود، تأمین خوراک و درمان مناسب از آرزوهای خانوارهای آسیبپذیر شود، بالاتربودن تورم از نرخ رشد دستمزدها سبب پایینرفتن بیشتر خانوارها در زیر سطح فقر شود، آنگاه در مقایسه شرایط کشور با دیگر کشورها ناخواسته شاهد اعتراضهای آشکاری از نوع آذر 96 و آبان 98 یا از جنس عدم مشارکت لازم در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری اخیر شویم. همه اینها پیامهایی دارند و از قبل به کمک شاخصهای اندازهگیری اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، میتوان فهمید که جامعه در چه سطحی از بیماری است، تب دارد یا بیماری مزمن پیشرفته دارد؟! پس جا دارد خردورزان در تصمیمسازی و سیاستگذاران در تصمیمگیری با دلسوزی وافر، هرچه زودتر نیاز حیات اجتماعی بالنده را تأمین و از حیاتیترین ارزشها دفاع کنند.»