تحلیل از چپ و راست؛

سود و زیان سفرهای استانی

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1101758

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

مسئله این نیست 

سید محمدعماد اعرابی امروز در «کیهان» نوشته است: « برجام به مثابه سنگی بود که در چاه انداخته شد و حالا باید با درایت و تأمل کافی برای رهایی از این موقعیت تلاش کرد. ... این نسخه امروز نیز از جانب همان جریان برای دولت سیزدهم تجویز می‌شود؛ «برجام» را مسئله اصیل سیاست خارجی ایران بازنمایی کرده و بازگشت هر چه سریع‌تر به مذاکرات وین و «احیای برجام» را دلسوزانه(!) توصیه می‌کنند. ... اکنون به دنبال تحولات جدید منطقه‌ای و جهانی و پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم با نگاه به منابع درون‌زای قدرت و همکاری با همسایگان و دوستان؛ مسئله حتی دیگر «لغو تحریم‌ها» هم نیست بلکه «خنثی‌سازی تحریم‌ها» است. بر این اساس با فرض «همیشگی بودن تحریم‌‌های آمریکا»، مذاکره برای لغو تحریم در اولویت‌های سیاست خارجی ایران قرار ندارد اگرچه این مسیر مسدود نخواهد شد. نمود بیرونی چنین سیاست‌گذاری‌ای می‌تواند صبر و حوصله برای از سر گیری مذاکرات وین و یا کاهش سطح مذاکره کنندگان در سطح معاونان وزارت خارجه و حتی پایین‌تر از آن در سطح سفرای مستقر در سازمان‌های بین‌المللی باشد.

حالا با گذشت بیش از دو ماه از آغاز به کار دولت جدید جمهوری اسلامی، اروپا و آمریکا دیگر باید بدانند ایران برای مذاکراتی که بی‌نتیجگی ملموسش را با بدعهدی طرف‌های غربی کاملا احساس کرده، هیچ‌اشتیاق و عجله‌ای ندارد. جدیت و ارتقای سطح این مذاکرات در گرو اقدام عملی طرف‌های غربی برای برداشتن موانع و تصحیح تصویر ذهنی مقامات ایران پس از راستی‌آزمایی انجام تعهدات آنهاست. ... در شرایط کنونی تهدید به تحریم از جانب آمریکا مثل تهدید با تفنگ بی‌خشاب است. چنین شرایطی پیش از توافق برجام نیز رخ داده بود. ... آنچه همیشه کارآمدتر از «جنگ و تحریم» عمل می‌کند، «ترس از جنگ و تحریم» است. در این مورد هزینه‌های گزاف جنگ و اجماع‌سازی برای تحریم با هزینه‌های اندک عملیات رسانه‌ای جایگزین می‌شود. این ترس نیز معتبر نیست اما رسانه‌های دوست‌نما به آن اعتبار می‌بخشند. برای مشاهده این رسانه‌ها احتیاجی نیست فقط به خارج از مرزها نگاه کنیم. دکه‌های مطبوعاتی شهرهای ایران، دامنه‌های داخلی با پسوند . آی آر(ir.) و حساب‌های کاربری شبکه‌های اجتماعی نیز بعضا میزبان این جریان رسانه‌ای هستند. شاید به همین علت بود که رهبر انقلاب در سخنان روز اربعین از اهمیت «حرکت تبیینی» برای خنثی کردن توطئه‌های دشمن گفتند: «به مسئله «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود، در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدف‌های بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است.» جملاتی که یک بار دیگر یادآور سخن ماندگار ایشان در 10 مرداد 1399بود: «اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعا شکست خواهد خورد».

 

آیا سفرهای استانی مفید است

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب امروز در روزنامه «اعتماد» نوشت: «حدس می‌زنم که این یادداشت باب میل نزدیکان آقای رییسی نباشد و پیشنهادم را نپذیرند، ولی ایرادی ندارد؛ آن را می‌نویسم، بلکه در گوشه ذهن خود داشته باشند، شاید روزی به کارشان بیاید. در چهل روز گذشته و پس از اخذ رای اعتماد تاکنون 6 سفر استانی از سوی آقای رییسی انجام شده است. انتخاب استان‌ها هدفمند است، خوزستان، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد و بوشهر. آقای رییسی همان روزی که رای اعتماد به کابینه نهایی شد، بلافاصله و پس از حضور در بهشت‌زهرا با کارکنان آنجا دیدار و سپس عازم اهواز شد. عده‌ای آغاز به اعتراض کردند که اینها نمایش است. بنده در توییتی از هر دو دیدار و سفر برای آغاز سیاست‌ورزی اعتمادزا دفاع کردم. البته اضافه کردم که باید با دستاوردهای عینی و ملموس تکمیل شود والا نتیجه‌ای نخواهد داشت. اکنون که سفرها هفتگی شده است، گمان می‌کنم در مسیر نادرستی قرار گرفته است. اگر این سفرها می‌توانست مشکلی را حل کند، باید در دوره احمدی‌نژاد کمترین مشکل را می‌داشتیم. اگر این سفرها موجب محبوبیت و اعتبار می‌شد، هیچ‌گاه سال 1392 کسی رای نمی‌آورد که در نقطه مقابل او تعریف شده بود. سفرهای استانی شرط لازم و نه کافی برای اداره جامعه است و به‌طور مشخص سفرهای استانی و پرداختن به مسائل مردم و حل آنها خلاف منطق اداری است. این بی‌معنی و غیرممکن است که رییس‌جمهور برای حل مسائل مردم به مناطق برود. ... پولی در بساط دولت نیست. دولت باید به سفر برود بلکه مالیات و منابع درآمدی دیگری را تامین کند و به قول معروف هشت بودجه دولت گرو نه آن است و بالاخره دولت از یک انتخاباتی بیرون آمده که همه سعی در مسکوت گذاشتن آن دارند. به همین علت است که دیگر نمی‌توان مردم را برای استقبال به صف کرد، بلکه مردم معترض هستند و هر دو فیلم منتشر شده له و علیه این سفرها به نحوی این واقعیت را نشان می‌دهد. رفتاری که در سفر بوشهر هم تکرار شد. ... مهم‌تر اینکه از پرداختن به مسائل کلان اقتصاد کشور غافل خواهید شد.  خیلی روشن و بدون ابهام باید گفت که وقت و توان و ذهن هر یک از ما محدود است. باید آنها را در موضوعاتی صرف کنیم که بهره‌وری بیشتری دارد. به‌طور قطع ترجیح دارد که آقای رییسی با راه‌حل‌های مسائل کلان کشور آشنا شوند تا موضوعات خرد و موردی که تعداد آنها هزاران است. ورود به هر کدام از آنها ذهن و جسم را خسته و فرسوده می‌کند. باید نظام اداری خود را برای انجام مشکلات موردی قدرتمند کرد نه اینکه شخص رییس‌جمهور دست به کار شود. آخرین نکته‌ای که در این یادداشت می‌خواهم اشاره کنم، دو فیلم از سفر پنجم ایشان منتشر شد که یکی تک و دیگری پاتک آن بود، جالب اینکه هر دو حاوی نکته مشترکی بودند. اینکه مردم به صورت جمعی و با سر و صدا و جلوی خودروی رییس‌جمهور نشستن مطالبه خود را با داد و قال طرح می‌کنند، در حالی که قرار است مردم از طریق نمایندگان شهر و روستا در شوراها و مجلس و رسانه‌ها حرف بزنند. چرا باید با توده مردم بدون نمایندگی وارد گفت‌وگو شد؟ اساسا چنین گفت‌وگویی ممکن نیست. اگر مردم نماینده واقعی داشتند، احتیاج به سفر این مجموعه افراد دولتی به اقصی‌نقاط کشور نبود، کافی بود دو نماینده بیایند و مطالبات مردم را مطرح کنند. حاشیه‌هایی که در این سفرها دیده می‌شود، تمامی هم نخواهد داشت و در صورت ادامه سفرها، بیشتر هم خواهد شد، ناشی از ویژگی‌ها و تفاوت‌های ذکر شده سفرهای کنونی با سفرهای گذشته که در ابتدای یادداشت ذکر شده است. به نظرم همین چند نکته را داشته باشید تا کم‌کم محصول نهایی این سفرها را با یکدیگر درو کنیم.»

 

فرهنگ فارسی و جفاهای صداوسیما؟

جعفرگلابی روزنامه‌نگار در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «با اینکه سال‌هاست حوادث بزرگ و بسیار مهمی در داخل و پیرامون کشور رخ داده و می‌دهد و ضرورت بحث و بررسی ملی در مورد آنها بر هیچ‌کس پوشیده نیست ولی در صداوسیما خبری از بحث و فحص‌های جدی با حضور صاحب‌نظران مختلف نیست و خدا می‌داند که این خلأ مهم چگونه باید پر ‌شود و اذهان عمومی چگونه شکل می‌گیرند؟ صداوسیما در این زمینه‌های مهم بلندگوی یک نگاه رسمی و کلیشه‌ای است و تقریبا هر رویدادی که رخ دهد همه می‌دانند که این دستگاه عظیم رسانه‌ای که در میان شبکه‌های رادیو ‌و تلویزیونی دنیا یکی از پرتعدادترین پرسنل را دارد و هزینه‌هایش سر به آسمان می‌زند چه موضعی می‌گیرد و کارشناسانش چه خواهند گفت‌؟!  لذا امید چندانی به تضارب افکار و اندیشه‌ها و باز شدن و بررسی همه‌جانبه مسائل سیاسی در رسانه ملی  نیست. اما با تنزل این سوال جدی مطرح می‌شود که اگر رسالت سیاسی صداوسیما چنین وضعی را اقتضا می‌کند آیا در دیگر موضوعات از جمله در اقتصاد و فرهنگ و ادبیات و تاریخ و معرفی چهره‌های علمی هم امکان نقش‌آفرینی رسانه‌ای که با پول بیت‌المال اداره می‌شود، وجود ندارد؟ راستی رسانه ملی در بخش‌ها و زمان‌های مهم خود کی و چگونه به ادبیات فاخر فارسی پرداخته است؟ جایگاه حکیم ابوالقاسم  فردوسی در رسانه ملی کجاست؟ او که به ایران و ایرانی هویتی عمیق و حماسی داد و زبان فارسی را ابدی ساخت کی و کجا در سیمای جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفته و اثر عظیم و معجزه‌گونه‌اش با جلوه‌های رسانه‌ای، مخاطبان را به خود جلب کرده است؟ سعدی چه؟ مولانا، رودکی، حافظ، خواجوی‌کرمانی، وحشی‌بافقی، خیام و ده‌ها شاعر و ادیب و دانشمند ایرانی که هرکدامشان قله‌های سربه‌فلک کشیده ادب فارسی‌اند، چرا باید در رسانه ملی مهجور باشند و معانی بدیع و جاودانه و انسانی خلق شده توسط آنان از طریق صداوسیما جان ایرانیان را تازه نکند و حظ معنوی نثارشان نسازد؟ ... وقتی ما از سرمایه‌های عظیم خود غفلت می‌کنیم، آذربایجان برای ما شاخ می‌شود، در صورتی که ما نه با نیروی نظامی که با مولوی و حافظ و سعدی می‌توانستیم و می‌توانیم آسیای میانه را به تسخیر فرهنگ خود درآوریم. مگر جلوی چشممان کشورهای فقیر فرهنگی به سرمایه دزدی از ما روی نیاورده‌اند و مفاخر ما را مصادره نمی‌کنند؟ ... وقتی صداوسیما خودش و مردم را از مباحث بکر و واقع‌گرایانه محروم می‌کند و توان موج‌آفرینی طبیعی را از محافل علمی می‌ستاند، فرهنگ فارسی از تحول و نوآوری و نوزایی دور می‌شود و ما در دنیای پرغوغا و پررقیب خلع‌سلاح می‌شویم. اگر در اشاعه فرهنگ ایرانی کم‌کاری مفرط نبود طالبان چیزی نبود که در حوزه تمدنی فارسی با زور سلاح و پول در افغانستان حاکم شود. ایران با بازتولید و غنابخشی به فرهنگ دیرین خود می‌تواند از آسیای میانه تا افغانستان و پاکستان و قلب هند دامان خویش را بگستراند و حتی تهاجم فرهنگی کند و از پی‌ آن  نوبت شکوفایی اقتصاد هم فرا برسد. آیا صداوسیما از رخوت کلیشه‌ای خود را نجات خواهد داد؟ آیا در زمانه یکدستی حاکمیت، امکان شکوفایی پردامنه فرهنگی وجود دارد؟»

 

چاه ویل برجام نتیجه بی‌تفاوتی به منتقدان

محمدحسن آصفری، نایب‌رئیس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «خسارت‌هایی که متأسفانه به دلیل بی‌تدبیری و نداشتن نقشه راه و بی‌توجهی به بیانات رهبر معظم انقلاب و تأکیدات ایشان در موضوع مذاکرات برجام صورت گرفته است، بسیار زیاد است و اگر این خسارت‌ها در هر کشوری بود یقینا با تیم مذاکره‌کننده برخورد می‌کردند. تمام اسناد و دلایل دال بر بی‌تدبیری تیم مذاکره‌کننده در برجام است و همین باعث شده طرف مقابل به تعهدات و وظایف خود عمل نکند و ما منفعتی از این موضوع نداشته‌ایم چرا که ضمانت‌های لازم از آنها گرفته نشده است. جمهوری اسلامی از برجام خسارت‌های زیادی دیده است؛ سالیان زیادی است از تصویب برجام می‌گذرد ولی طرف مقابل حتی حاضر نشده به تعهدات خود عمل کند؛ ضمن اینکه علت بی‌توجهی و عدم عمل غربی‌ها به برجام طبق اظهارات خودشان متن برجام است که متأسفانه مورد تأیید تیم مذاکره‌کننده ایرانی قرار گرفته است. 

آقای ظریف به‌رغم اینکه ادعای ژنرال بودن و توانمند بودن در فن دیپلماسی را دارد اما به دلیل خوش‌بینی مفرط به طرف غربی و اینکه به چشم بد به منتقدان نگاه می‌کرد، به انتقادات بی‌اعتنا بود، این در حالی است که حتی رئیس‌جمهور سابق منتقدان را افرادی بزدل و ترسو و غیرمعتقد به مذاکره می‌پنداشت. برجام بارها در کمیسیون امنیت ملی و کمیسیون مشترک مورد بررسی قرار گرفت و بارها به محمدجواد ظریف وزیر پیشین خارجه و تیم مذاکره‌کننده انتقاد داشتیم که چرا این موضوعات مورد توجه قرار نگرفته است اما دولتمردان و تیم مذاکره‌کننده به چشم بد به منتقدان نگاه می‌کردند و همین بی‌توجهی آنها باعث خسارت‌های سنگین به کشورمان شده است. باید کسانی که در برجام مسبب بروز وضعیت فعلی کشور شده‌اند را مورد مؤاخذه قرار دهیم زیرا نمی‌توانیم از کنار این موضوعات براحتی بگذریم؛ متأسفانه مردم ما فشارهای زیادی را از بخش‌های مختلف دنیا و کشورهای متعدد تحمل می‌کنند که می‌توان به نبود مراودات بانکی اشاره کرد. 

یعنی واقعا آقای ظریف نمی‌دانست اگر ضمانت‌های لازم را از طرف غربی نگیرد آنها حاضر نخواهند بود به تعهدات‌شان در برجام عمل کنند؟! متأسفانه دولتمردان سابق، برجام را به وقایع انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 گره زدند تا بگویند ما مذاکرات را به نتیجه رساندیم و به همین دلیل سرعت بسیار زیادی به مذاکرات دادند».

 

پایان مامور SD LURE

محمد ایمانی، در کانال تلگرامی خود نوشت: «ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌ جمهور ایران، امروز در سن ۸۸ سالگی در پاریس مُرد. بر اساس اسناد لانه جاسوسی آمریکا، بنی صدر به خاطر جاه طلبی هایش سربازگیری شده بود و سفارت آمریکا، اسم رمز SD LURE  را درباره وی به کار می برد.

او پس از ریاست جمهوری، بازیچه سازمان منافقین (مجاهدین خلق) شد و خیانت های دنباله داری را در زمینه درگیر کردن کشور به دوقطبی های فرساینده و سوء مدیریت بیمار گونه در آغاز جنگ تحمیلی صدام انجام داد. تا جایی که بخش بزرگی از مناطق جنوبی و غربی کشور بدون هیچ زحمتی، به اشغال ارتش متجاوز صدام درآمد.

بنی صدر پس از رو شدن دستش و در حالی که طعمه ای در خدمت سرکرده سازمان تروریستی منافقین شده بود، به همراه مسعود رجوی از کشور گریخت. امام خمینی (ره) در چندین نوبت، با تلویح و تصریح نسبت به این نگون بختی بنی صدر هشدار دادند. امام(ره) در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری بنی صدر فرمودند: «من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر میدهم، این کلمه تذکر برای همه است، «حب الدنیا رأس کل خطیئه. یعنی دنیادوستی در رأس همه خطاهاست" (صحیفه نور، ج 11، ص 257).

 امام بعد از چند نوبت نصیحت فرمودند " اینکه من همیشه نصیحت می کنم به آقایان و می خواهم کاملا روی روش صحیح عمل بشود , روی قوانین عمل بشود و تخلف می شود و مع ذلک من نصیحت می کنم به آقایان این نه از باب این است که در ملت ما یک ضعفی پیدا شده و ملت ما دیگر به احکام اسلام اعتنایی ندارد. من تا آنجایی که اخلاق اسلامی اقتضاء می کند همه اینها را به آرامش دعوت خواهم کرد نصیحت خاضعانه خواهم کرد . لکن آن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم آن روز این طور نیست که باز بنشینم نصیحت کنم , دست همه را قطع خواهم کرد .آن شخص هر که می خواهد باشد در هر مقامی می خواهد باشد قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جای خودش می نشانم " ( صحیفه امام , ج 14 , ص 416- 417).

رهبر انقلاب همچنین پس از عزل بنی صدر فرمودند "خدا می داند که من مکرر به این گفتم که آقا اینها تو را تباه میکنند این گرگ هایی که دور تو جمع شده‌اند وبه هیچ چیز عقیده ندارند، تو را از بین می برند، گوش نکرد، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند..." (همان، ج 15، ص 69 و 68).

امروز بر حسب تقویم و حیات مادی، روز پایان عمر ابوالحسن بنی صدر است؛ اما او در حقیقت، بیش از چهار دهه قبل، زمانی که به خاطر جاه طلبی هایش، ابتدا گرفتار دام آمریکا و سپس گروهک های نفاق شده بود، از پا در آمد.»

 

ایران، عربستان و ترکیه؛ از واگرایی تا همگرایی منطقه‌ای

شهاب زمانی امروز در سرمقاله ابتکار نوشت: «وجه مشترک کشورهای خاورمیانه، مسلمان بودن و برخورداری آنها از منابع عظیم و مهم انرژی است که می تواند در کنار مسائل سیاسی آنها، پازل‌های مهمی باشند که زمینه مناسبی را برای سیاست های مداخله جویانه قدرت های بزرگ و در جهت منافع آنها در این منطقه مهم و استراتژیک مهیا کند. خاورمیانه‌ای که علی‌رغم برخورداری از منابع مختلف، بسیاری از مردمانش در هزاره سوم، از کمترین شاخص ها و نیازهای اساسی یک همچون امنیت، رفاه، بهداشت، اشتغال، امید به زندگی و غیره بی بهره و در عین حال حکومت هایشان به مدد درآمد حاصل از فروش منابع زیرزمینی، هزینه‌های هنگفتی را به دلیل کشمکش‌های مختلف منطقه‌ای و سیاست‌های قدرت‌های بزرگ، صرف تامین هزینه های امنیتی و مسابقه تسلیحاتی با یکدیگر کرده‌اند، مسئله‌ای که نتیجه آن، چیزی جز رشد اقتصادی و به گردش درآمدن چرخ صنایع مختلف قدرت‌های فرامنطقه‌ای و استمرار دسیسه‌های منفعت طلبانه آنها نبوده است.

بدون شک، استراتژیست‌ها و سیاستمداران قدرت های بزرگ، با توجه به نگاه اقتصادی، امنیتی و فرهنگی خود به مردم خاورمیانه و حکومت هایشان، تلاش نموده اند با ترغیب و تحریک این کشورها به رقابت های مختلف با یکدیگر و بروز تنش، بهانه لازم را جهت مشروعیت بخشی به حضور و مداخله نظامی خود در منطقه به دست آورند؛ لذا تلاش آنها جهت ایجاد فضای بدبینی و عدم اعتماد بین کشورهای منطقه، زمینه هرگونه همگرایی و همکاری‌های منطقه‌ای را کمرنگ‌تر و حتی روابط آنها را به یک دشمنی استراتژیک نیز بدل کرده‌اند.

وجود کشورهایی با قابلیت‌های بالقوه جمعیتی، فرهنگی و اقتصادی (همچون ایران، عربستان و ترکیه‌)، می‌تواند مانعی برای پیشبرد برنامه‌های قدرت‌های فرامنطقه‌ای جهت تسلط درازمدت بر منابع مختلف منطقه محسوب و مانع به خطر افتادن منافع این قدرت‌ها خواهد شد تا همچنان و علی‌رغم پایان دوره استعمار، منافع ملت‌های منطقه نه در حاکمیت بر منابع خود و همکاری‌های منطقه‌ای، بلکه در همگرایی با قدرت‌های بزرگ تعریف شود.

مسئله مهم دیگر، مهار قدرت اقتصادی و نظامی این کشورها و ممانعت از توسعه یافتگی آنها در مقابل اسرائیل و همچنین کنترل یکدیگر خواهد بود تا موازنه قوا در نظم تعریف شده در منطقه مهم خاورمیانه را، دستخوش تغییرات اساسی نکنند. ... از این حیث، مهندسی تحولات منطقه خاورمیانه از سوی قدرت های بزرگ براساس شاخص های قومیت، مذهب و نژاد، می‌‌تواند علاوه بر حفظ وضعیت متشنج موجود، از ظهور هرگونه پیمان امنیتی، بلوک اقتصادی و یا اتحادیه سیاسی منطقه ای در جهت توسعه و ثبات این کشورها و منطقه نیز ممانعت کند و به اجبار کشورهای کوچک را جهت حفظ موجودیت و بقاء خود، بسوی عقد پیمان های مختلف نظامی و حتی تحت قیمومیت قرار گرفتن توسط قدرت های بزرگ، سوق دهد.

در این بین کشورهای ایران، عربستان و ترکیه، به دلیل داشتن قابلیت‌ها و پتانسیل‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود در منطقه، درصورت تامل در سیاست‌های گذشته و مسائل فی مابین، می‌توانند از سایه سنگین سیاست‌های قدرت‌های بزرگ خارج و نگاه همکاری و همگرایی را در جهت منافع ملت‌های خویش و سایر کشورهای منطقه در پیش گرفته و مسیر واگرایی و تقابلی خود را اصلاح نمایند، تا بیش از این، سرمایه های مختلف ملت های خود را در کاروزار بی‌ثمر موجود، هزینه نکنند.

تقابل سیاست‌های این کشورها در سازمان همکاری اسلامی و همچنین مناطق مختلف و متشنج خاورمیانه، نشانه‌ای از سیاست واگرایی آنها نسبت به دیگری است، که بی‌تاثیر از سلسله سیاست‌های مختلف قدرت‌های جهانی در خاورمیانه نیست؛ سیاست قدرت‌هایی که تاکنون نه تنها ملت‌های منطقه را، بلکه سایر کشورهای جهان را به واسطه دخالت های خود، دچار آسیب های مختلفی از جمله جنگ و تبعات مصیبت‌بار آن کرده‌اند.»

 

چالش‌های رئیس جدید بانک مرکزی

فتح الله آملی امروز در روزنامه اطلاعات نوشت: «اوایل پاییز ۱۴۰۰ سومین رئیس کل بانک مرکزی هم پای به ساختمان شیک میرداماد گذاشت. در ابتدای سال عبدالناصر همتی رئیس بود. پس از او کمیجانی که سال‌ها سابقه در این بانک داشت به جای او نشست و البته می‌دانست که این اتاق و این میز چند وقتی بیشتر به او وفا نمی‌کند و با تشکیل دولت جدید باید آن را به فردی جدید تحویل دهد و حال نوبت به صالح‌آبادی رسید تا مهمترین پست اقتصادی دولت را تحویل بگیرد. دانش‌آموخته دانشگاه امام صادق و دانشگاه تهران که درس اقتصاد خوانده و قریب به یک دهه سابقه ریاست بر سازمان بورس را در کارنامه دارد و پس از آن هم چند سالی ریاست بر بانک توسعه صادرات را … گرچه سابقه حضور در بانک مرکزی در کارنامه‌اش نیست اما آشنایی با مسائل اقتصادی و مدیریت‌های اقتصادی و بانکی و البته نیروی جوانی و از همه مهم‌تر اعتماد دولت جدید را پشتوانه خویش دارد که می‌تواند یاری‌رسان باشد برای انجام تغییرات مهمی در این نهاد مهم سیاست‌گذار اقتصاد که در دوره‌های گذشته هرگز نتوانسته طعم استقلال عمل را آنطور که باید و شاید زیر دندان مزه کند. برای آنکه بهتر دریابیم چرا بانک مرکزی نتوانسته بر مشکلات اقتصادی کشور غلبه کند و در انجام وظایف اصلی خویش موفق باشد، کافی است به سه سال قبل برگردیم و به جلسه هیأت دولت برای تعیین نرخ ارز در حضور رئیس جمهوری و سخنان بعدی دکتر ولی‌الله سیف رئیس وقت بانک که در جلسه حضور داشت و ماه‌ها بعد به نقد دیرهنگام تصمیمات آن جلسه پرداخت اشاره کنیم که چطور هم او و هم تیم اقتصادی دولت با تعیین نرخ دستوری ۴۲۰۰ تومانی برای ارز مخالف بودند و ناگزیر به تمکین دستور رئیس جلسه شدند که به دلایل کاملاً مشخص و البته کاملاً سیاسی و دولتی، معتقد به سرکوب نرخ ارز بود. چالشی که تقریباً تمامی رؤسای بانک مرکزی به دلیل عدم استقلال این بانک با آن روبرو بودند و بعید است که رئیس جدید هم بتواند از رویارویی با این پدیده غیرعلمی و غیراقتصادی بر حذر بماند. کار دشواری است. همه می‌دانیم… به هر حال دولت وعده‌هایی داده که می‌خواهد عملی شود. تحقق این وعده‌ها به منابع مالی قابل توجهی نیازمند است و متأسفانه بانک مرکزی، برخلاف رویکرد اکثر کشورهای پیشرفته، مسئول تأمین مالی چنین وعده‌هایی است که هم در مجلس به صورت تکلیف و هم در دولت به عنوان وظیفه به بانک مرکزی و نظام بانکی ابلاغ می‌شود و خروجی این تکالیف و وظایف هم وقتی پول و درآمد کافی نیست، کاملاً مشخص است.

تا زمانی که افزایش و حتی بدتر از آن خلق نقدینگی، افزایش پایه پولی و مآلاً رشد نرخ تورم ادامه یابدامکان انجام و تحقق مهم‌ترین وظیفه بانک مرکزی که حفظ ارزش پول ملی و کاهش تورم است وجود ندارد. این تعارض، عدم تطابق تکالیف مجلس و دولت و در حقیقت منافع دولت با مقدرات و امکانات و در یک کلام منافع و مصالح بانک مرکزی برای تحقق وظایف ذاتی خویش است و این تعارض بسیار جدی و خطرناک جز با استقلال و نیز مقاومت حداکثری بانک در برابر هر خواسته و دستوری که با اصول علمی و منطق اقتصاد در تضاد است حل نمی‌شود و البته اگر این رویه با تفاهم و درک متقابل صورت گیرد، به مراتب کم‌هزینه‌تر است. تعدیل انتظارات و مطالبات دولت و مجلس و پرهیز جدی از هر اقدام و حرکت پوپولیستی که کارکرد موقت و نتایج تلخ درازمدت به همراه دارد، از جمله مهم‌ترین ضروریات اداره بهینه اقتصاد کشور با کمترین ضایعه است. امیدواریم رئیس کل جوان و جدید بانک مرکزی، به همراه رئیس با تجربه سازمان برنامه و بودجه در هیأت دولت باتوجه به ضرورت خروج از وضعیت تورمی فعلی که امید چندانی به برون رفت از آن حداقل در کوتاه مدت نمی‌رود، بیش از این تأخیر در انجام اصلاحات ساختاری اقتصادی را تحمل نکرده و روا ندانند و حرف خود را به کرسی بنشانند تا بتوان به نرخ رشد مثبت اقتصادی حتی بدون نفت و کنترل ادامه دار و دراز مدت و با ثبات نرخ تورم و خلاصی از مصیبت کسری بودجه و رشد شتاب آلود نرخ نقدینگی و رشد پایه پولی و دخالت‌های غیرعلمی و دستوری مقامات سیاسی در ساحت اقتصاد، امید روز افزون یافت. برای دکتر صالح آبادی در منصب جدید برای تحقق و عمل به اصلی‌ترین وظایف این بانک که کنترل تورم، اصلاح نظام بانکی و مقابله با ناترازی بانک‌ها، جلوگیری از رشد پایه پولی و حفظ ارزش پول ملی است، آرزوی توفیق داریم.»

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: