تحلیل از چپ و راست؛
جان کلام رئیسی
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
جانمایه سخنان رئیسجمهور
حسین شریعتمداری، امروز در «کیهان» نوشته است: «سخنان سهشنبه شب (به وقت تهران) رئیسجمهور محترم کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، آمیزهای هماهنگ از نکات متفاوتی بود که مواضع جمهوری اسلامی ایران را برای جهانیان تشریح میکرد. مواضعی که برخی از آنها برای مقامات، مسئولان سیاسی و تحلیلگران و صاحبنظران ناشنیده بود و یا اگر پیش از این شنیده بودند، تا این اندازه جدی تلقی نکرده بودند! ... به آمریکا اعتماد نداریم ... مقاومت نتیجه میدهد ... در مذاکراتی که نتیجه آن لغو همه تحریمها نباشد شرکت نمیکنیم ... تلاشهای آمریکا برای هژمونی به شکل تاسفباری شکست خورده است ... تحریم برای آمریکا تبدیل به یک ابزار جنگی علیه ملتها شده است ... رژیم اشغالگر قدس سازماندهنده بزرگترین تشکیلات تروریسم دولتی است ... امروز آمریکا از افغانستان و عراق خارج نمیشود، بلکه اخراج میشود ... صلح و امنیت پایدار در گرو اجرای عدالت است ... اگر مجاهدت شهید ابومهدی مهندس و سپهبد شهید آقای حاج قاسم سلیمانی نبود، امروز داعش همسایه مدیترانهای اروپا بود و ...
سخنان سهشنبه شب رئیسجمهور کشورمان به وضوح حکایت از آن داشت که کشتی اجرایی کشور را ناخدایی دیگر آمده است. بایدها و نبایدها در سخن ایشان از تغییر ریل در دولت خبر میداد و بر تحقق خواستههایی تاکید میورزید که از یک دولت تراز انقلاب و همسو با خواست مردم انتظار میرفت. کارنامه چندین و چند ساله رئیسی تضمین صداقتش در گفتار بود و انطباق آنچه میگوید را با آنچه هست، تضمین میکرد. این همه در سخنان سهشنبه شب رئیسی بود ولی ماجرا فقط این نبود. ... سخنان سهشنبه شب رئیسجمهور کشورمان، صدای انقلاب بود که از تریبون مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک طنینانداز شده و در سراسر دنیا شنیده میشد. رئیسی در خلال سخنان خود، مجموعهای از خطوط اصلی انقلاب و ارزشها و ضدارزشهای آن را که از بینش و منش امام راحل و خلف حاضر او برگرفته بود به گوش جهانیان رساند و چهره انقلاب را از بسیاری وارونهنماییها و تحریفها و کجاندیشیها که با مواضع و عملکرد برخی مسئولان بر آن نشسته بود، غبار زدایی کرد. رئیسی در قامت نماینده و سخنگوی خط امام و رهبری ظاهر شده بود و باورهای انقلاب را آنگونه که هست و نه آنگونه که دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها مینمایانند، عرضه میکرد، یعنی همان که به قول امام راحلمان(ره) «دنیا تشنه آن است» و دشمن اصرار دارد که واقعیت آن پنهان بماند. این نکته که جانمایه سخنان رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل بود از نگاه برخی مقامات و رسانههای غربی پنهان نمانده بود. از جمله و فقط به عنوان نمونه
روزنامه آمریکایی واشنگتنپست نوشت: سخنرانی ابراهیم رئیسی در سازمان ملل نشاندهنده هویت جمهوری اسلامی و جایگاهی است که ایران برای خود در جهان قائل است و ... این رشته سر دراز دارد.»
عضو کاغذی پیمان شانگهای یا عضو فعال ؟
نعمت احمدی حقوقدان، امروز در «آرمان ملی» نوشته است: «پیوستن به پیمان همکاری شانگهای بعد از هشت سال و طی مدت دو سالی که پروسه قانونی عضویت دائمی ایران که اززمان دولت روحانی شروع شده بود و از نظر زمانی به صورت طبیعی در دولت سیزدهم محقق شد، تنها روی کاغذ اعتبار دارد و تا وضع جاده ابریشم چین- اروپا و ترانزیت آن از ایران تثبیت نشود راههای عبور کالا از طریق پاکستان و ترکیه مورد اقبال چین میباشد. اما ایران در انزوای خودساخته از برکت پیوستن به پیمان همکاری شانگهای سودی نخواهد بود، هرچندهماکنون تحریمهای سازمان ملل بعد از امضای برجام برداشته شده و مانعی از این بابت پیش پای ایران نمیباشد که به همین اعتبار عضو دائمی پیمان شانگهای شد اما آینده برجام و امضای آن تا خارج شدن پرونده از سازمان انرژی هستهای و خدای ناکرده رفتن به شورای امنیت سازمان ملل ایران را در بنبست خودساخته دیگری و خودساخته به انزوای اقتصادی هم خواهد کشاند. از توافق25 ساله ایران و چین چیزی نمیدانیم و معلوم نیست آیا درآن بند و مادهای درخصوص راه ابریشم جدید گنجانده شده است و دولت چین ملزم است که مسیر ریلی جادهای و بندری جاده ابریشم را مانند شرایط پاکستان و ترکیه در حالت مساوی پیاده کند. ابتدای راه است، حال که بعد از هشت سال به عضویت دائمی پیمان شانگهای درآمدهایم آیا در مسیر جادهای این پیمان هم قرار داریم؟ یا با فرصتسوزیهایی که با تاسف طی این سالها در ارتباط با جاده ابریشم مرتکب آن شدیم، تنها عضو کاغذی پیمان باقی خواهیم ماند و از فواید ترانزیت کالا چه در مسیر ریلی و چه در مسیر جادهای کماکان محروم خواهیم ماند.»
سخنی با شهردار محترم تهران
جعفر بای، جامعه شناس امروز در یادداشتی برای «آفتاب یزد» نوشته است: «شهردار تهران قصد دارد با ایجاد تغییراتی در کالبد تهران و اجرای برنامههایی دو قطبیتی در این کلانشهر را از بین ببرد. لازم به ذکر است که تهران که توسط بنیانگذار سلسله قاجار به درستی به عنوان پایتخت انتخاب شد و تاکنون توانسته پاسخگوی این نیاز اساسی طی سالیان طولانی باشد، در عهد قاجار دارای تعادل، توازن، هماهنگی همه جانبه و توزیع عادلانهی امکانات ناچیز و تجهیزات ابتدایی را به همراه داشته است. همچنین سران مملکتی در اقصای نقاط زندگی میکردند ولی در عهد پهلوی اول و دوم و با رشد نامتقارن و تک بعدی بستر دو قطبی شدن در این ابر شهر فراهم شد. پس جنوب شهر و شمال شهر در فرآیند زمان و به تدریج اینگونه شد که میبینید و فرهنگ جنوب شهری و شمال شهری شکل گرفت و این پدیده به دیگر شهرهای کشور نیز تسری داده شد و قطعا نمیتوان به فوریت آن را تغییر داد یا صرفا با ایجاد تغییرات کالبدی و فیزیکی در ظاهر شهر، این دو قطبی شدن را به هم ریخت و این عارضه را درمان نمود. زیرا حاشیهنشینی و حاکمیت فقر اقتصادی و به تبع آن فقر فرهنگی در کوتاه مدت زدودنی نیست. این دو قطبیگری علاوه بر ظواهر در بطن و درون فرهنگ و اندیشهها نیز ریشهدوانیده است. تغییرات در فرهنگ حاکم بر اندیشه و عمل و روابط بین فردی و دگرگونی نگرش شهروندان کاری بس دشوار و زمانبر است که بنیانهای دو قطبیگری را این گونه مسائل شکل میدهد. پس انواع تغییرات را میتوان به دو بخش کلی تقسیم نمود: تغییرات روبنایی که نگاه از بیرون است و تغییرات صرفا سطحی و ظاهری است. تغییرات زیربنایی که دگرگونسازی همه جانبه فرهنگ و اندیشه، نگرش و فکر است و افزون بر ارتقای سطح رفاه، بهداشت فردی و عمومی شیوه درست کاربست آنان به صورت پایدار و مستمر میباشد. برای انجام این امر خطیر همکاری تمامی نهادهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی ضرورت دارد. مثلا نصب زبالهدان در فواصل استاندارد اگر همراه با آموزشهای لازم نباشد، قطعا کاربردی نخواهد بود و یا احداث اتوبان اگر با پیوستهای آموزشهای فرهنگی و اجتماعی همراه نباشد منجر به بهبود ترافیک نخواهد شد. برای انجام این مهم درست است که ابتدا باید از تغییرات کالبدی کار را آغاز نمود ولی آنچه حائزاهمیت میباشد، باید همه نهادهای دولتی نسبت به این امر مهم مصمم بوده و این اقدام را در اولویت برنامههای خویش قرار دهند. مثلا آموزش و پرورش مدارس برتر را و بهداشت و درمان بیمارستانهای مجهز را باید با توزیع منطقی در جغرافیای این شهر به طور عادلانه احداث نمایند. طراحی شهری، تخصیص امکانات حمل و نقل عمومی و استقرار مراکز مورد نیاز با هدف کاهش آلایندگیهای مختلف باید در دستور کار قرار بگیرد تا به مرور زمان ترکیب جمعیتی و سکنی گزینی طبقات خاص اجتماعی با هرم تحصیلی ممتاز، وضعیت ویژه شغلی و طبقات مرفه اقتصادی به تدریج بستر بهبود روابط فردی و ارتقای بهداشت محیط را باعث گردد. احداث ابنیههایی که شاخصهای توسعه یافتگی در شهر محسوب میشوند به همراه کاهش ضریب دسترسی به این امکانات رفاهی میتواند کالبد مناسبی را برای استقرار طبقات اجتماعی مناسبی در شهر فراهم آورد.»
پروندهای مفتوح در مقابل دستگاه دیپلماسی
محمدجواد اخوان، در سرمقاله امروز «جوان» نوشته است: «دوم مهر امسال، ششمین سالگرد فاجعه منا است. ... حادثه منا، خونبارترین و مرگبارترین فاجعه تاریخ حج ابراهیمی است و نکته قابلتأمل آن است که این حادثه در عصر رسانهها و ارتباطات رخداده، بااینحال در بسیاری از نقاط دنیا و حتی در کشورهای غربی، آنگونه که بایدوشاید دیده و شنیده نشد. .... جالب این است که بهرغم آنکه در طول شش سال گذشته حاکمان بدطینت ریاض، هر روز خباثت خود را علیه ملت ایران بیشتر به نمایش گذاشته و از هیچ تلاشی برای ضربهزدن به کشورمان فروگذار نکردهاند، برخی از مسئولان اجرایی که از قضا در مسئولیتهایی مرتبط با دیپلماسی و حج هستند، هیچ تلاشی برای پیگیری خون شهدای مظلوم حج نداشته و عملاَ این فاجعه را به فراموشی سپردند.
بند ۶ ماده ۲ قانون موسوم به «وظایف وزارت امور خارجه» مصوب ۲۰/۱/۱۳۶۴ مجلس شورای اسلامی «انجام اقدامات لازم در زمینه امور کنسولی اعم از حفظ حقوق و منافع اتباع ایرانی خارج از کشور» را جزو شرح وظایف وزارت امور خارجه دانسته و این بدان معناست که کلیه امور کنسولی و حفظ حقوق شهروندان ایرانی در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ایران به عهده این وزارتخانه و نمایندگیهای آن در خارج از کشور است. بر اساس همین وظایف خطیر است که همهساله رقم قابلتوجهی از بودجه کشور به این دستگاه تخصیصیافته و در شبکه گسترده سفارتخانهها، کنسولگریها و نیز در قالب مأموریتهای سیاسی و اداری کارکنان این نهاد به خارج از کشور هزینه میشود. حال با توجه به این سرفصل مأموریتی و بودجه متناسب با آن انتظار میرفته در فاجعهای که ۴۶۵ ایرانی در آن به شهادت رسیده و صدها نفر دیگر از هموطنانمان مجروح شدند، اینها به وظایف اولیه و اصولی خود عمل نمایند. معالأسف باید گفت در طول مدیریت آقای ظریف و همکارانش هیچگونه اقدامی برای پیگیری حقوق شهروندان ایرانی آسیبدیده از فاجعه منا انجام نگرفت. حال که مدیران ارشد وزارت امور خارجه تغییر کردهاند، امید است مدیران جدید وظیفه خود را شناخته و به آن عمل کنند.
بار دیگر ضرورت توجه به حقوق این شهروندان مظلوم ایرانی را به مسئولان جدید وزارت امور خارجه، سازمان حج و زیارت و بنیاد شهید یادآور شده و این نوشتار را با گرامیداشت شهدای مظلوم فاجعه منا و با تذکر از زبان رهبر معظم انقلاباسلامی پایان میبریم که چند سال پیش در دیدار کارگزاران و مسئولان حج فرمودند: «فاجعه مسجدالحرام و منا در سال ۹۴ [هم]این قضیه فراموششدنی نیست؛ این باید حتما تعقیب بشود، دنبال بشود، مجموعه و هیئت حقیقتیاب با حضور مدّعی اصلی - که جمهوری اسلامی است- باید تشکیل بشود، باید به مجامع بینالمللی مراجعه بشود، از هرجایی که ممکن است باید کمک گرفته بشود تا احقاق حق بشود؛ اینجا ظلم بزرگی انجام گرفت.... این، مطالبه لازم دارد؛ این، دنبالگیری لازم دارد؛ از دنبالگیری از این قضیه خسته نشوید. دنبال کنید، بخواهید. مسئولان محترم - چه در بعثه، چه در سازمان حج، چه در دستگاههای ذیربط، وزارت خارجه، قوه قضائیه و دیگران- باید قضیه را دنبال بکنند.»
ایران و اولویتهای پیشرو
سیدمصطفی هاشمیطبا، امروز در سرمقاله «شرق» نوشته است: « مردم نوعا به خود و مسائل شخصی میپردازند و تقصیری هم ندارند. این حکومت است که اشراف کلی به مسائل جامعه دارد و باید بتواند سیاستگذاری کند و در اجرای سیاستها، مقررات و قوانین هم خود بکوشد و هم دیگران را به اجرا وادارد.
آری اقدامات مردم موجب تخریب زیستگاه ایران شده است و این تخریب با کمال تأسف توقفناپذیر و رو به تزاید است و در اینجا دولت مقصر است که همهچیز را به حال خود رها کرده و گویا از مردم میترسد که البته چنین است.
حدود 300 سال قبل محمود غلجائی شکست سنگینی به شاه سلطانحسین صفوی وارث شاهعباس بزرگ تحمیل کرد، بهطوریکه شاه سلطانحسین دختر خود و تاج سلطنت را به دست خود به محمود داد. 16 سال بعد نادرشاه افشار نهتنها افاغنه را از ایران راند، بلکه همه متعرضان به خاک ایران اعم از غلیجائیها، ازیکها، تراکمه، عثمانیها و روسها را شکست داد و دشمنان ایران و تشیع را از ایران راند و به ایران وحدت بخشید و ایران را نجات داد.
نادر برای وحدت ایران و شکست دشمنان اولویت قائل بود و به همین دلیل توفیق بزرگ خدمت به ایران راه یافت –اولویتها را نمیتوان صد نوع تعریف کرد؛ اینک اولویتها باید نجات ایران باشد، حفظ تمامیت ارضی و دورنگهداشتن دشمنان سیاسی-نظامی از مرزها و حفظ تمامیت آب و خاک و زیستگاه انسانی و رشد آن برای نسل حاضر و نسلهای آتی.
میتوان اتوبان تهران-شمال را نساخت، بعدا میشود ساخت. میتوان تصور ساخت یک میلیون خانه را از سر بیرون کرد، بعدا میتوان این ایده را جان بخشید. میتوان دهها کارخانه را تعطیل کرد. بعدا میتوان آن را بازگشایی کرد.
میتوان به در نیروگاه اتمی بوشهر قفل زد، بعدا میتوان آن را به کار انداخت. میتوان مظاهر شهری را ایجاد نکرد. بعدا میتوان بیشتر و بهتر به اجرا درآورد. میتوان به مردم گفت در مصرف آب، برق، گاز، خوراک و پوشاک صرفهجویی کنید.
بعدا میتوانند به دلخواه مصرف کنند. اما نمیتوان چاههای خشکیده را پرآب کرد، دشتهای فرونشسته را بالا آورد.
جنگلهای هیرکانی و بلوط را برپا کرد، نمیتوان دریاچهها را آبدار کرد، نمیتوان رودخانههای آکنده از زباله را تمیز کرد، نمیتوان مردم آلوده و بیمار از هوای ناپاک را سلامت بخشید.
نمیتوان کشاورزی و باغات ازدسترفته را احیا کرد و نمیتوان ایران خاکستری را سبز کرد.
در زمان رژیم پهلوی دو حزب مردم و ایران نوین به دستور شاه سامان یافته بود و اجبارا برخی در حزب ایران نوین و برخی در حزب مردم ثبتنام میکردند، اما بودند کسانی که میگفتند «حزب ایران نوین پاینده باد، اندکی هم حزب مردم زنده باد» و اینک اولویتهای ما هم چنین روزگاری دارند.
جناب آقای رئیسجمهور، دولت محترم، مجلس و البته عموم مردم، اولویت شما کدام است؟
آینده ایران را چگونه میبینید؟»
تعجیل برای حفظ حیاطخلوت
حسین مسعودنیا، امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «خروج نیروهای امریکایی از افغانستان نقطه آغازین استراتژی جدید امریکا در منطقه غرب آسیا و خلیجفارس مبنی بر پایان دکترین مسوولیتپذیری و حضور مستقیم نیروهایش در منطقه بود. در راستای این سیاست جدید دولت امریکا در ماه آوریل اعلام کرد که بیست هزار تن از نیروهایش را از عربستان به همراه سامانههای موشکی پاتریوت و تاد از این کشور خارج خواهد کرد. تامل در سیاست خارجی امریکا در قبال منطقه خلیجفارس بیانگر یک تحول اساسی در دکترین این کشور در منطقه پس از پایان جنگ سرد مبنی بر پذیرش مسوولیت دفاع از متحدین خود بود. اکنون امریکا در حالی سیاست جدید خود را مبنی بر خروج نیروهایش از کشورهای منطقه خلیجفارس بهویژه عربستان، عملیاتی میکندکه نکات ابهامآمیز متعددی در خصوص آینده امنیت منطقه و عربستان وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1- با خروج نیروهای امریکا از منطقه، چه ساختار امنیتی جایگزین خواهد شد؟ 2- چگونه متحدین امریکا بهویژه عربستان در مقابل تهدیدات خارجی ازجمله حملات هوایی پهپادی مبارزان یمنی محافظت خواهند شد؟ 3- آیا تصمیم امریکا مبنی بر خروج نیروهایش از عربستان به همراه برخی از دیگر سیاستهای این کشور مانند انتشار اسامی اتباع سعودی مقصر در حادثه یازده سپتامبر به معنای پایان ماهعسل ریاض- واشنگتن است؟ 4- آیا سیاست جدید خارجی منطقهای امریکا در قبال عربستان به معنای تنزل اعتبار عربستان در سیاست خارجی این کشور در منطقه است؟ با توجه به چنین ابهاماتی طبیعی به نظر میرسد که عربستان و دیگر کشورهای منطقه برای حفظ امنیت خود به دنبال راهکارهای جدیدی باشند چراکه امنیت آنها متکی به حمایت دولتهای خارجی است. دولت عربستان برای جایگزینی این خلأ امنیتی چند گزینه پیش رو دارد: 1- تشکیل یک ساختار امنیتی جدید از طریق مشارکت کشورهای عضو شبهجزیره عربستان با محوریت خود برای مقابله با تهدیدات خارجی، راهکاری که قبلا در قالب شورای همکاری خلیجفارس ناکارآمدی آن مشخصشده است. 2- ایجاد ساختار امنیتی جدید با مشارکت تمامی دولتهای منطقه از جمله ایران و عراق که این طرح نیز به دلیل چالش در روابط عربستان با جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر نگرانی از به مخاطره افتادن نقش این کشور در منطقه امکان شکلگیری آن تقریبا صفر است. 3- دعوت از کشورهای دیگر از قبیل ترکیه و مصر برای مشارکت در ساختار امنیتی منطقه که این راهکار نیز به دلیل به مخاطره افتادن جایگاه برتریجویانه خود عربستان در منطقه، این کشور حاضر به قبول آن نیست. لذا عربستان برای مقابله با بحران ایجادشده برای امنیت خود بر اثر تصمیم امریکا درصدد تامین امنیت خود در قالب یک استراتژی کوتاهمدت و یک استراتژی بلندمدت برآمده است. استراتژی کوتاهمدت این کشور برای تامین امنیت خود استقراض سامانههای موشکی پاتریوت از یونان بوده است اما در بلندمدت برای عربستان امکان انتخاب یکی از دو گزینه ذیل هست: یکی نزدیکی به روسیه و خرید سامانههای موشکی اس -400 از روسیه برای دفاع از حریم هوایی خود. اما عربستان به دلیل نگرانی از پیامدهای آن در روابط این کشور با امریکا فعلا از آن به صورت موقت صرفنظر کرده است. دوم نزدیکی به رژیم صهیونیستی و استقرار سامانه موشکی گنبد آهنین به جای سامانه پاتریوت و تاد در این کشور. بهنظر میرسد عربستان راهکار دوم را انتخاب کرده است چراکه هر دو کشور عربستان و اسراییل بنا به دلایلی ترغیب به عملیاتی ساختن این راهکار هستند. 1- هر دو کشور به عنوان متحدین استراتژیک امریکا در منطقه احساس میکنند که جایگاه آنها در سیاست خاورمیانهای امریکا در دوران جدید تنزل یافته است. 2- این راهکار در تداوم راهکار ایجاد محور عبری- عربی در منطقه برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. 3- اسراییل از طریق این امتیاز یک گام دیگر به دشمن اصلی خود در منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران نزدیک میگردد. 4- حضور نیروهای نظامی اسراییل در عربستان و منطقه از نظر دکترین امنیت دفاعی در راستای سیاست این کشور مبنی بر دور کردن تهدیدات امنیتی از مرزهای خود و در مقابل نزدیک شدن به دشمن است. 5- اجرای دکترین عبری - عربی در راستای سیاست اصلی اسراییل مبنی بر گسترش نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود از نیل تا فرات است. اما به نظر میرسد مهمترین پیامد راهکار عربستان برای تامین امنیت خود از طریق همکاری با اسراییل به مخاطره انداختن منافع ایران در حیاطخلوت خود یعنی خلیجفارس باشد و این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران در هیچ شرایطی حاضر به چشمپوشی از این منطقه حساس و قبول نزدیک شدن تهدید به مرزهای خود نیست. دولت ایران برای مقابله با این تهدید دو راهکار پیش روی خود دارد: یکی نزدیکی به سایر کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس و ایجاد یک ساختار امنیتی با مشارکت آنها بدون حضور عربستان، راهکاری که تقریبا امکان عملیاتی شدن آن به دلیل نفوذ سیاسی و معنوی عربستان در این کشورها تقریبا صفر است. راهکار دوم تنشزدایی با کشورهای منطقه بهویژه عربستان بهمنظور ایجاد ساختار جدید امنیتی در منطقه در چارچوب برنامه صلح هرمز از طریق مشارکت همه کشورهای منطقه ازجمله ایران و عراق. یکی از راههای عملیاتی ساختن چنین ساختار امنیتی تنشزدایی با عربستان، اعتمادسازی در روابط ایران با کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس و همکاری با سازمانهای بینالمللی جهت حل بحرانهای منطقهای از جمله بحران یمن است. نگارنده بر این باور است که راهکار دوم یعنی ایجاد ساختار امنیتی جدید با مشارکت تمامی دولتهای منطقه امکان عملیاتی شدن آن در مقطع کنونی به دو دلیل بیشتر است. 1- رییسجمهور جدید ایران آقای رییسی اولویت خود در سیاست خارجی را گسترش روابط با همسایگان بهویژه همسایگان جنوبی ذکر کرده است ضمن آنکه از قبل نیز چند دور مذاکره میان نمایندگان ایران و عربستان در بغداد صورتگرفته است. 2- دولت عراق آمادگی خود را برای ایفای نقش میانجی در بهبود روابط ایران و عربستان اعلام کرده است، کشوری که روابط نزدیکی با دو طرف دارد. لذا دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید بدون تعلل اولا با اتخاذ راهکارهای مناسب درصدد برآید تا مانع از حضور نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه گردد و ثانیا با استفاده از فرصت فراهمشده بر اثر شکاف در روابط عربستان با امریکا از طریق وساطت دولت عراق درصدد تنشزدایی در روابط با کشورهای منطقه بهویژه عربستان برآمده و زمینه را برای حل بحرانهای منطقهای از جمله بحران یمن و ایجاد ساختار جدید امنیتی در منطقه فراهم کند.»