تحلیل از چپ و راست؛
فرصت لغو تحریم
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
کنون با خرد باید انباز گشت
محمدرضا تاجیک، تئوریسین اصلاحطلب امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «یک- لائوتزو، حدود پانصد و پنجاه سال قبل از میلاد مسیح، در کتاب «تائو تِ چینگ» مینویسد: در میان سرداران مثلی هست که میگوید: «قبل از اولین حرکت بهتر است صبر کنید و خوب اوضاع را بررسی کنید. قبل از یک متر پیشروی بهتر است هزار متر عقبنشینی کنید.» این یعنی پیشروی بدون جلو رفتن و عقب راندن بدون استفاده از ابزار جنگی. هیچ شکستی بدتر از دستکم گرفتن دشمنان نیست. دستکم گرفتن دشمن یعنی اینکه تصور کنیم او بد است. به این ترتیب، سه گنج خود (سادگی، شکیبایی، شفقت) را نادیده میگیرید و به دشمن خویش تبدیل میشوید. وقتی دو نیروی قوی رودرروی هم قرار میگیرند، پیروزی از آن کسی است که میداند چگونه تسلیم شود.
دو- میدانم که این توصیههای عقلایی لائوتزو (بهویژه توصیه آخر ایشان)، در میان بسیاری از اصحاب تصمیم و تدبیر کلان امروز ما، خریداری ندارد و میدانم بسیاری از تنشها و ستیزشهای بیرونی ما، دقیقا ناشی از نشت و رسوب باورداشتی کژ و وارونه - نسبت به آموزههای لائوتزو – در اعماق نگاه و احساس و اعتقاد این عده از اربابان قدرت است. اما بگذارید در عالم بیگوش و بیهوش و بیمخاطب خود، خوانشی درونماندگار از این آموزههای لائوتزو داشته باشیم. نمیدانم چرا، اما میدانم به هر علت تاریخی، فرهنگی، شخصیتی، اعتقادی، سیاسی و... بسیاری تدبیرگران جامعه امروز ما، جز در مواقع «عطسه»، اهل صبرکردن و جز در مواقع «زور خیلی پرزور»، اهل گامی به عقب برداشتن، نیستند. «بدون تامل و محابا و محاسبه به جلو راندن» در نزد آنان، هم تاکتیک است و هم استراتژی. در فهم و باور ایشان، جواب هر «های»، «هوی» است و جواب هر «هجمه»ای، «هجمه»ای سخت و سنگینتر. ... در اصطلاح «تئوری بازیها»، حکم اینان، همواره حکم آن بازیگر بازی «بزدل» است که فرمان ماشین خود را کنده و بیرون انداخته، به امید آنکه بازیگر مقابل مرعوب و تسلیم شود - بیخیال اینکه ماشین آنان ژیان است و ماشین بازیگر مقابل تریلی هیجده چرخ. اینان، حتی برخلاف توصیه سعدی که: «باش تا دستش ببندد روزگار / پس به کام دوستان مغزش برآر»، اصلا حال و حوصله گذر و اقتضای روزگار ندارند و برآنند تا چرخش روزگار را نیز با ضرباهنگ چرخ و چرخش خود رقصان کنند. بیتردید، با آنچه گفتم، مرادم فراخواندن اصحاب تصمیم و تدبیر به نوعی زبونی و خواری و سازگاری منفعلانه نیست، بلکه برعکس، میخواهم آنان را به «مواجهه»و «مقابله»ای معقول و مقبول و ممکن فراخوانم که مستلزم «یک گام به جلو، چند گام به پس» نباشد و میخواهم آنان را به «سیاست» به مثابه علم و دانش «ممکنات» (در شرایط ناممکن) فراخوانم و بگویم در پس و پشت تمامی این امثال و حکمی که گذشتگان به ما ارزانی داشتهاند، نوعی حکمت و عقلانیت و سیاست معطوف به عزت نهفته است. پس، شاید باید چشمها را شست و به «سیاست» و «مواجهه» و «مقابله» و «قدرت» و «تفوق» و «پیروزی» و «شکست» و «عزت» و «ذلت» طور دیگر نگریست، شاید باید با پسرفتن پیش رفت، شاید باید به قول لائوتزو، بدون رقابت غلبه کرد، بدون سخن گفتن پاسخ داد، در بیعملی عمل کرد و با نرمی بر سختی فائق آم. ... بگذارید مطلب خود را با این گفته سعدی در «نصیحهالملوک» به پایان ببریم که: تا دفع مضرت دشمن به نعمت میتوان کرد، خصومت نتوان کرد که خون از مال شریفتر است.»
ما و پنجشیریان
عبدالله گنجی در سرمقاله امروز «جوان» نوشته است: «با سقوط دره پنجشیر در شمال افغانستان اصلاحطلبان، جمهوری اسلامی ایران را به بیعملی در دفاع از آن متهم کردند، اما هیچگاه روشن نکردند از نظام چه میخواهند یا نظام باید چهکار کند؟ اگر طالبان را برای گفتگو به تهران دعوت کنیم خواهند گفت از یک گروه تروریستی حمایت کردهاید و اگر وارد جنگ شویم که همیشه گفتهاند جنگ بد است. بدون تردید موضع این جماعت بر این انگاره و باور استوار است که نظام، حامی طالبان است. تجربه تاریخی نشان میدهد شنا برخلاف مسیر نظام، علت و محور نوع نگرش این جماعت به روندهای کشور است و برخلاف مدعای شفافیت در عرصه سیاست، اینجا بهشدت محافظهکارانه و لفافهگو ظاهر شدند. اما ما باید چه میکردیم؟ هم از باب خبر و هم از باب تحلیل، نظام جمهوری اسلامی در حوادث اخیر افغانستان غافلگیر نشد و از اشراف اطلاعاتی بر روند برخوردار بود. اما چرا ایران وارد جنگ نشد؟
۱- افغانستان یک کشور مستقل است. ورود به یک کشور مستقل با ابعاد نظامی صرفاً با درخواست دولت آن کشور یا شورای امنیت سازمان ملل یا در پاسخ به حمله از آن کشور میسر است. دولت افغانستان هیچ کمکی از ما نخواست و بعد از فروپاشی دولت غنی نیز بیدولتی، فضا را پیچیدهتر کرد.
۲- جنگ طالبان با پنجشیریان جنگ بینالافغانی است. ورود به چنین جنگی از سوی ایران باخت مطلق است. نه پنجشیریان نماینده رسمی و قانونی ملت افغانستان هستند و نه طالبان. ما نمیتوانیم حاکمیت هیچکدام را بر افغانستان به رسمیت بشناسیم تا چه رسد که از یکی حمایت نظامی کنیم.
۳- منافع ما در افغانستان عبارت است از اخراج امریکا، سرکوب داعش، حفظ حرمت شیعیان و حفظ امنیت مرزهای شرقی کشور. اکنون که طالبان به حفظ حرمت و جان و مال شیعیان پایبند است به صورت طبیعی نباید دست به اقدامی بزنیم که عرصه بر شیعیانی که تحت کنترل این جماعت هستند، سخت شود. طالبان رفتار سالهای ۱۳۷۵، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ را با شیعیان تکرار نکرده است. شیعیان افغانستان قبلاً از طالبان ضربه خوردهاند، جبهه شمال نیز حد فاصل سقوط دولت نجیبالله تا ظهور طالبان در ۲۸ سال پیش اسلاف پنجشیریان مظالمی را بر آنان خصوصاً در غرب کابل روا داشتند که در تاریخ ثبت است.»
فرصت لغوتحریم ها ازدست نرود
جعفرگلابی روزنامهنگار امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: « به نظر میرسد حتی اگر مذاکرات آغاز شود حصول نتیجه به سادگی در دسترس نخواهد بود و چه بسا طرفین را از یکدیگر دور سازد. اما آنچه برای مردم ایران از اهمیت فوق العاده برخوردار است لغو تحریمهای آمریکا و بازگشت اقتصاد کشور به وضع عادی خود است. اقتصاد و بازار ایران پس از شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در حالتی ازصبر و امید قرار گرفت و شاخصهای گوناگون منفی آن دچار توقف یا کندی شد. ولی کاملا روشن است که صبر و انتظار در اقتصاد ایران رفته رفته به انتهای خود نزدیک میشود و نوسان قیمتها در حال حاضر درست مثل پیش لرزههایی خودنمایی میکنند و نسبت به کوچکترین خبرهای برجامی حساسند. ... اگردولت میتوانست تورم را کنترل کند و از کوچک شدن بدون انقطاع سفره تنگدستان جلوگیری بهعمل آورد و برای بزرگ شدن دایره فقرا حدیقفی بگذارد روش کنونی برای کم اعتنایی یا حاشیهای دانستن برجام سیاستمدارانه و مقرون به صحت بود ولی خوب میدانیم که تاوان تاخیر یک روز در لغو تحریمها را مردم پس می دهند و تاکنون هم رنج اصلی را مردم و خصوصا محرومان جامعه با گوشت و پوست و استخوان خود لمس کردهاند. براین اساس اگر رفاه و جان و سلامت مردم در اولویت باشد دولت برای تاخیر در لغو تحریم حتی اگر اقتضای سیاسی داشته باشد مجال چندانی ندارد. ازطرفی نشانههای التهاب بازار هم روز به روز خود را بیشتر نشان میدهد و اگر خبری منتشرشود که برجام با بن بست روبهرو شده است احتمالا افزایش قیمتها حالت انفجاری به خود خواهند گرفت. با اینکه گفته شده ما استاد از دست دادن فرصتها هستیم اما در مجموع زمان برای تصمیم نهایی فرا رسیده است و دلیل محکمی برای تاخیر در آن به چشم نمیخورد، پیشروی ما درصنعت هستهای باتوجه به فتوای رهبری مبنی بر حرمت ساخت سلاح هستهای حد مشخصی دارد و از آن فراتر نمیشود رفت، به عبارت دیگر اکنون آنچه که ما برای تحت فشار قرار دادن طرف مقابل لازم است دردست داریم و افزودن برآن هم با اصولمان سازگاری ندارد و هم ممکن است کل بازی را بههم بزند ونه تنها لغو تحریم ها حاصل نیاید که اروپا هم به آن بازگردد و چین و روسیه هم به انفعال دلخواه خود بپردازند. شرایط بد رئیس جمهور آمریکا در خروج مفتضحانه از افغانستان به موقعیت او لطمه زده است و از این زاویه هم برای ما فرصت مناسبی برای مذاکره است. زندگی زیرتیغ تحریم ها حتی اگر شدنی باشد مثل زندگی در شرایط جنگی است. ... اگر موضوع هستهای ایران حل شود اشتغال پردامنه و گسترده و چندین ساله و همه جانبه ایران از آن خلاص می شود و امکان توسعه کشور و رفاه و تنفس مردم فراهم میشود و چه بسا رشد اقتصادی سرعتی بیسابقه به خود بگیرد و اقتداری پایدار و مردم پسند از زاویه دیگر حاصل شود.»
سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن
سعدالله زارعی امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: «بسیاری از تحلیلگران با نگاه به اختلاف عقیدتی میان جمهوری اسلامی و طالبان و نیز با نگاه به سطح نفوذ سیستمهای اطلاعاتی پاکستان و آمریکا که رفتارشان با ایران دشمنانه است و همینطور با نگاه به اقلیت 17 تا 20 درصدی شیعه در مقایسه با اقلیت بزرگتر 40 تا 42 درصدی پشتون معتقدند، تحولات افغانستان و چشمانداز آن به ضرر جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. در همان حال تحلیلگران دیگر معتقدند از آنجا که یک ضلع خارجی اصلی که دشمن اول ایران به حساب میآمده با شکست مطلق مواجه گردیده و یک ضلع داخلی حلقه که در حکم دستنشانده آمریکا بوده، از میان رفته است هم تحولات و هم افق آن منحیثالمجموع به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود و به احتمال خیلی زیاد وزن ایران را در تحولات افغانستان افزایش خواهد داد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- در فاصله سالهای 1370 تا 1399، یک قدرت بینالمللی و یک قدرت منطقهای و دو قدرت رسمی و غیررسمی داخلی سهم عمدهای در تحولات افغانستان داشتند؛ ... نقش ایران عمدتا در دو محور معنا پیدا میکرد؛ جلوگیری از تداوم درگیریهای بین برادران افغان و جلوگیری از تداوم اشغال افغانستان از سوی آمریکا. این چهار ضلع اگرچه تعارضاتی هم در بعضی موضوعات داشتند، در موضوعات حساس با یکدیگر تعامل میکردند. به عنوان مثال در ضرورت تغییرات اساسی در حکومت، بین طالبان، آمریکا و پاکستان تعامل صورت گرفت و دولت اشرف غنی هم به عنوان ضلعی ضعیف با آن همراهی کرد. الان دو ضلع این مربع یعنی حضور نظامی آمریکا و دولت غنی از میان رفته است. دو ضلع دیگر یعنی طالبان و پاکستان باقی ماندهاند که در نحوه اداره حکومت اختلاف دارند. ... هم اینک حذف دو مهره مخالف ایران از صفحه شطرنج افغانستان به جمهوری اسلامی امکان میدهد تا تأثیرات بیشتری بر تحولات داشته باشد. در این صورت، چشمانداز آن هم میتواند موقعیتساز و منفعتساز باشد؛ البته این بستگی به میزان دقت و تلاش ما دارد. ۲- پاکستان طی بیش از ۴۰ سال گذشته با بهرهگیری از نفوذ اطلاعاتی خود تلاش کرده تا محیط افغانستان برای فعالیت کشورهای دیگر ناامن باشد و نتوانند اداره تحولات را از دست پاکستان بگیرند و یا در آن شریک شوند. ... روابط این سرویس با طالبان و حکومت فعلی از پیچیدگی و چندلایگی برخوردار است. پاکستان به نوعی خود را پدر طالبان معرفی میکند و این چندان دور از واقعیت هم نیست. ... با سقوط دولت غنی که اسلامآباد با ملاحظه طالبان، با آن میانهای نداشت، پاکستان از یکسو به دخالتهای بیشتر در این کشور ترغیب میگردد و از سوی دیگر مشکلات طالبان در مواجهه با پاکستان بیشتر میشود. 3- کشور افغانستان یک کشور غنی و در عینحال نیازمند است و به عبارتی درویشی توانگر است. ... 4- در افغانستان اتفاقات ریز و درشت فراوانی میافتد و همچنانکه در این 50 سال شاهد بودهایم، چرخ رخدادهای آن هم هیچگاه از حرکت بازنمیایستد! ... موضوعات اصلی ما در افغانستان کدامند؟ این موضوعات اصلی طبعا نمیتواند از چهار تا پنج مورد فراتر رود، در حالی که در افغانستان لااقل 100 مسئله وجود دارد که حتما ایران باید فقط در 4 و 5 مورد اصلی و حیاتی ورود کند و آنها را مطابق مصلحت و منفعت مشترک مردم افغانستان و ایران مدیریت کرده و به پیش ببرد.»
خوب و بد سفرهای استانی
فرشید محمدی در یادداشتی برای روزنامه «آفتاب یزد» نوشته است: «پس از تایید وزرا در مجلس و قالب گرفتن کابینه دولت سیزدهم، اکنون طی هفتههای اخیر رئیس جمهور جمعهها به بصورت سر زده از یک استان بازدید میکند. فارغ از اینکه به سرزده بودن یا نبودن این قبیل سفرها بپردازیم باید گفت اگر در سفرهای استانی روسای جمهور تصمیمات بجا و درستی انجام نگیرد میتوان گفت تقریبا مصداق آب در هاون کوبیدن است. میدانیم که از پس از انقلاب همواره روسای جمهور به استانها و شهرهای کشور سفر کردهاند اما بر کسی پوشیده نیست که در دولتهای نهم و دهم این سفرها به اوج خود رسیدند بطوریکه محمد رضا رحیمی معاون اول دولت احمدینژاد میگوید: سفرهای استانی تحولی بزرگ در کشور بود. در دور اول سفرهای استانی دو میلیون و دویست هزار نامه برای دریافت کمکهای نقدی توسط دولت دریافت شد. دولت نیز ۲۵۰ میلیارد تومان اعتبار برای رسیدگی و پاسخگویی به این نامهها در نظر گرفت.
سفرهای استانی اگر صرفا برای نمایش نباشد قطعا اقدام درستی است و موجب میشود دولتمردان از نزدیک و نه از طریق گزارشات و نامههای ارسالی از درد و رنج مردم باخبر شوند و این اتفاق خوبی است که دولت سیزدهم خیلی زودتر و جدیتر از سایر دولتها سفرهای استانی را آغاز کرده و این برای استانهای محروم و حاشیه مرز خبر خوبی است که رئیس جمهور منتخب در پی تحقق شعارهایش در باب عدالت اجتماعی و رسیدگی به قشر فرو دست جامعه است. با این حال دولت سیزدهم بسیار نو پاست و هنوز نمیتوان نسبت به آن اظهار نظر کرد؛ ولی باید گفت آنچه که فعلا از خروجی رسانهها دارد به گوش میرسد خبرهای خوبی مبنی بر تسریع در روند واردات واکسن و بررسی و رسیدگی به مشکلات مردم است.
آنچه از سفرهای استانی این دوره آقای رئیسی به چشم میآید و اقدام خوبیست آن است که سعی میشود با کمترین تشریفات انجام شوند که همین امر موجب شده بجای گردهماییهای چند هزار نفره و سخنرانیهای کم ارزش با برگزاری جلسات تخصصی راهکارهای لازم در جهت رفع مشکلات پیدا شود. ، به هر نحو سفرهای استانی اقدام خوبی است اما اگر در مسیر درست قرار نگیرد نه تنها سودی به همراه نداردبلکه سراسر ضرر و آفت است چون در اذهان عمومی این شائبه به وجود میآورد که دولتمردان صرفا به دنبال نمایش و صرف هزینه از جیب بیت المال هستند. علی ایحال سفرهای سرزده و
کم سر و صدای رئیسی بیشتر به سفرهای دوره رجایی شباهت دارد تا احمدینژاد و روحانی. ولی باید دید در آتیه این سفرها چه نتیجهای در پی داشتهاند و پس از آن میتوان دولت و فعالیتهایش را مثمر ثمر دانست یا خیر.»
تبعیض، ظلم نابخشودنی
فتح الله آملی، در یادداشتی برای روزنامه «اطلاعات» نوشته با اشاره به سفر رئیسی به خراسان جنوبی و گفتوگو با کارگران معدن نوشته است: «قاعدتاً اگر رئیس جمهوری به بسیاری از مراکز اشتغال غیردولتی سر میزد یا سربزند در مییابد که در بازار کار و اشتغال کشور وضعیتی همسان این وضعیت حاکم است. تبعیضی آشکار در این عرصه دیده میشود که بیانگر نوعی بیعدالتی و ظلم در حق کارگران و کارمندانی است که راهی به استخدامهای دولتی نیافتهاند و به علت محدودیتهای استخدامی در دستگاههای دولتی و نیاز افراد بسیاری به پیدا کردن شغل، ناگزیر برای رسیدن به حداقلی از حقوق و به قول معروف یک باریکه آب برای حیات با هر شرایطی تن به قبول شرایط کاری طبق توافق با کارفرما دادهاند.
شاید در ابتدا چنین به نظر برسد که همه تقصیر و گناه برگردن کارفرمایان و مدیران شرکتهای خصوصی و پیمانکاران است که با هدف سودآوری بیشتر و انباشت ثروت، درصدد استعمار کارگران و استثمار آنان هستند و لذا باید همه را به خط کرد و داد کارگران مظلوم را از آنان ستاند. شاید در مواردی چنین باشد اما اگر گمان کنیم که این روند یک قاعده است و هر چه هست زیر سر آنان است سخت به اشتباه میافتیم و بخش بیشتری از بخش خصوصی را از سرمایهگذاری در تولید و ارائه خدمات، پشیمان و آنان را از گردونه ایجاد اشتغال به بیرون پرت میکنیم؛ تا آنجا که یادمان میآید رئیس جمهوری به تکرار و توالی از روند نامطلوب حاکم بر فضای کسب وکار و سرمایهگذاری گله کردهاست که ما باید سرمایهگذاری در امور غیرمولد را پرهزینه و کم بهره و سود و سرمایهگذاری در امور مولد را کم ریسک و پرفایده کنیم. این سخن، حرف و مطلبی اصولی و درست است و گره اصلی کار هم در همینجاست. اما برای این کار نخست باید به کار و زحمت و تولید بها داد. وقتی دولتها در تنظیم بودجه، نگاهشان حداکثر به مجموعه عوامل و عائله خود و ترمیم حقوق و مزایای کارمندان و کارکنان و بازنشستگان بخش دولتی است و بخشی مهمی از بودجه را صرف رفع چاله چولههای آنان میکنند (هرچند در این بخش هم رضایت اکثریت فراهم نمیشود) و از طرف دیگر میلیونها نفر در بازار کاری هستند که حداکثر در حد حداقل حقوق تعیین شده درآمد دارند و به شدت گرفتار تبعیض و نابرابری بین نیروی کار رسمی و استخدامی دولتی و خصوصی هستیم، قاعدتاً توان چندانی برای بخش خصوصی و سرمایهگذاران در این بخش باقی نمیگذاریم تا در مسیر ترمیم حقوق و مزایای نیروی کار خویش همت کنند. وقتی امکانات و سرمایههای کشور و حتی قوانین و مقررات و به ویژه نظام مالیاتی، موّید و مقوّم بخش غیرمولّد اقتصاد است و سرمایهگذاران در آن بخشها را دارای مزیت نسبی قابل توجه کرده است، نمیتوان انتظار داشت که هم تولید رونق بگیرد و هم حقوق و مزایای کارگران و کارکنانی که در بخش غیردولتی و خصوصی کار میکنند. وقتی بخش خصوصی خود را در رقابت با بخش دولتی متصل به بودجه نفتی و انحصارات و رانتهای اطلاعاتی و ارزی و امکاناتی میبیند چگونه میتواند قد راست کند و در مسیر توسعه و پیشرفت و رشد اشتغال کشور سهم و نقش بایسته خود را ایفا نماید؟
قدر مسلم رئیس جمهوری با حسن نیت از استیفای حقوق کارگران معدن صحبت کرد و ممکن است پیمانکاران مربوطه در این مورد خاص، تسهیلات و امکاناتی نیز برای کارگران مظلومی که با رئیس دولتشان درد دل کردند فراهم کنند، اما چاره کار انجام اصلاحات اساسی و بنیادینی است که به این وضعیت ظالمانه و تبعیض آمیز در فضا و محیط کسب و کار کشور پایان دهد که یک کارگر و کارمند با کار مشابه و زحمت یکسان و مهارت یکسان، یک سوم فلان کارمند و کارگر رسمی دولتی حقوق بگیرد و تازه بیمه و امکانات جانبی و امنیت شغلی هم نداشته باشد و شگفتتر آنکه در همین دستگاه اجرایی و بین عائله خود دولت هم در وزارتخانههای مختلف شاهد چنین تبعیض ظالمانهای باشیم.»