تحلیل از چپ و راست؛
بحران امید و اعتماد
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
دولت سیزدهم و نقش آن در ترمیم اعتماد اجتماعی
عباس حاجی نجاری، در سرمقاله امروز روزنامه «جوان» نوشته است: «دولت سیزدهم با پذیرش مسئولیت اداره کشور با حجم سنگینی از انتظارات و مطالبات مردمی و مشکلات و مسائل داخلی و بینالمللی روبهرو است که طبعاً مواجهه با آنها مستلزم تلاش مجاهدانه و شبانهروزی و خستگیناپذیر دولتمردان در عین توسّل و توکّل به خداوند متعال با بهرهگیری از همه ظرفیتهای ملی و فرصتهای منطقهای وجهانی و در چارچوب سیاستها و راهبردهای کلان نظام اسلامی است وامید است که محصول تلاشها و مجاهدتهای دولتمردان در ماههای پیش رو علاوه بر حل تدریجی مشکلات و نارساییها، در ترمیم اعتماد اجتماعی تبلور یابد. ... نکته مهم آن است که طراحان و مجریان بیرونی و داخلی این جنگ میدانی و روانی برای کاهش اعتماد اجتماعی، که شاید اوج عملیات آنها بتوان در انتخابات اخیر دانست، بر شکست و ناتوانی در پیشبرد برنامههای خود اعتراف دارند. اما این امر به معنی غفلت از روند فرسایش اعتماد اجتماعی در نظام اسلامی نیست. نکتهای که در بیانات اخیر مقام معظم رهبری بهعنوان یکی از مهمترین مسائل پیش روی دولت سیزدهم مورد تأکید قرار گرفت، معظم له در این زمینه تأکید کردند اعتماد مردم بزرگترین سرمایه دولت است که متأسفانه تا حدی آسیبدیده است و راهترمیم آن، «یکی شدن حرف و عمل مسئولان» است.
ترمیم اعتماد اجتماعی مردم که بهعنوان یک مسئولیت تاریخی از دولت سیزدهم مورد انتظار است، مستلزم چند گام مهم است:
الف: اهتمام دولتمردان بر حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم.
ب:عدالت ورزی و فساد ستیزی بهعنوان دو شاخصه اساسی نظام اسلامی.
ج:تحول در سبک زندگی دولتمردان و اتّخاذ سبک زندگی اسلامی و ایرانی با شاخصههای بیتکلف بودن در ممشی و منش، دوری کردن از منشهای اشرافی گری.
د:مردمی بودن و ارتباط بیواسطه مسئولان و کمک خواستن از آنها و بهویژه نخبگان برای حل مشکلات کشور.
و: عمل به وعدهها و ارائه گزارشهای صادقانه و بدون مبالغه و بزرگنمایی و عذرخواهی از مردم اگر درجاهایی خطایی اتّفاق افتاده باشد.
ز: کاهش تنشهای سیاسی و پرهیز از طرح اختلافات و چالشهای میان مسئولان در رسانه ها.
ح:پرهیز از سیاه نمایی و بحران نمایی شرایط کشور و طرح مشکلات بدون ارائه راهحل آنها.
و: تقویت آموزههای دینی و اخلاقی در جامعه و بهویژه در میان مسئولان کشور.
ز: تلاشهای بیوقفه در خدمترسانی به آسیب دیدگان اجتماعی بهخصوص در مناطق محروم و حاشیهنشینها و اقلیتهای دینی و مذهبی کشور و برجستهسازی رسانهای آنها.
ح: رفع تعارضات ساختاری در نظام مدیریتی و تسهیل خدمترسانی به مردم.
ط: انتصاب مسئولان انقلابی، جهادی و مردمی در هر سه لایه راهبردی، عملیاتی و اجرایی.
ی:تهیه پیوسته عملیات روانی برای اقدامات کلیدی که احتمال اعتراضات و واکنشهای اجتماعی را در پی داشته باشد.»
ملی گرایی جدید در غرب آسیا
حشمتا... فلاحت پیشه، تحلیلگر مسائل بینالملل در یادداشتی برای شماره امروز «آرمانل ملی» نوشته است: «امروز با دور تازهای از ملی گرایـــی در دنیا مواجه هستیم و به عبارت رسمیتر دوره تازهای از نظام وستفالی در دنیا شکل گرفته و منافع ملی کشورها از هر چیزی برایشان مهمتر است. همین باعث شده بسیاری از سازوکارهایی که از بعد فروپاشی دیوار برلین و نظام جنگ سردی که شکل گرفته بود و بهویژه آمریکاییها که فکر میکردند سازوکارهای فراگیر بینالمللی ایجاد میکنند و در آنجا میتوانند نقش قدرت هژمون را بازی کنند این دوران دچار فروپاشی شده و اولین ضربه اساسی به آن را نیز خود آمریکاییَها وارد کردند که ترامپ در عمل شروع کرد و بایدن هم همین راه را ادامه داد. یعنی اتفاقا کاری که بایدن در افغانستان کرد کاملا ملی گرایانهتر از سیاستهای ترامپ بود. بایدن بعد از چند تریلیون دلار هزینهای که آمریکا در افغانستان کرده بود و چند هزار کشته به یک باره تحت این عنوان که خود افغانها باید امنیت خود را شکل دهند و آمریکا دیگر هزینه نمیکند نیروهای نظامی آمریکا را از 16پایگاه نظامی در افغانستان خارج کرد. این شرایط را داریم و سایر کشورها در منطقه هم این فروریختن سازوکارهای فراملی را میبینند. حتی کشوری مثل عربستان بی میل نیست که وارد سیاست تنشزدایی با ایران شود خود آنها نیز میدانند که آمریکاییها بیش از این حاضر نیستند برای متحدان منطقهای خود هزینه کنند. لذا به نظر میرسد دور جدیدی که اکنون در تحولات غرب آسیا شکل گرفته شکلگیری یک فضای ملی گرایانه تازه است که از قدرتهای بینالمللی تا کشورهایی که در منطقه هستند منافع ملی خود را میبینند. بر همین اساس به نظر میرسد که ایران نیز باید با یک رویکرد مبتنی بر منافع ملی سیاستهای خود را در غرب آسیای جدید، خاورمیانه جدید و شبه قاره جدید دنبال کند. تجربه نیز نشان داده که کشورها هر چقدر هم از منافع ملی خود عدول کردند و در جاهای دیگر هزینههای نظامی و اقتصادی و کردند فقط در جایی نتیجه گرفتند که سرمایه گذاریهای راهبردی و اقتصادی بوده و در سایر زمینهها حداقل دوران کنونی دورهای نیست که به هر حال چنین هزینههایی شکل بگیرد. بهویژه اینکه سیاستمداران در چنین عصری حتما میدانند که در آینده هرگونه هزینه صورت دهند و به منافع ملی و خزائن کشور خود تحمیل کنند باید در قالب منافع ملی کشورشان پاسخگو بوده و بازدهی لازم را داشته باشند. ایران کشوری است که در شرایط تحریم به سر میبرد در این شرایط میبینیم که برای پیشبرد امور جاری کشور دولتها هم دچار مشکل هستند. باید اولویت اساسی کشور استفاده از فرصتهای اقتصادی باشد که بعد از حضور راهبردی ایران در منطقه شکل گرفته است. واقعیت این است در جایی مثل عراق که ایران بیشترین هزینهها را برای جلوگیری از فروپاشی نظام سیاسی و تاراج عراق توسط گروههای تروریستی انجام داد اما ملی گرایی عراقیها باعث شد تا قدردانی و قدرشناسی لازم از ایران صورت نگیرد. به نظر میرسد در جاهای دیگری که ایران هزینه کرده باز هم خواهیم دید که ملی گرایی آن کشورها باعث خواهد شد که قدردانی لازم آن کشورها از ایران صورت نگیرد.»
با پایتخت شوخی نکنید !
جعفرگلابی، امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: « مناقشه بزرگی پیرامون انتخاب شهردار تهران وجود دارد که واقعا نگرانکننده است. ... کسی از شورای اصولگرای شهر انتظار ندارد که شهردار تهران را از اصلاحطلبان انتخاب کند، حتی این انتظار هم نیست که شهردار تهران فردی اجرایی باشد و درجناح بندیهای سیاسی گرایش غلیظی به جناح متبوع ایشان نداشته باشد ولی حتی در میان اصولگرایان شناسنامهدار هستند کسانی که هم رشته تحصیلیشان متناسب با مدیریت شهری است و هم کار اجرایی کردهاند و مهمتر ازآن ادب و فرهنگ مواجهه روزانه با شهروندان را دارند. آخر به کدام دلیل باید انواع لابیها و سیاسیکاریها بر خردجمعی یک جناح بچربد و منافع میلیونها شهروند تهرانی تحتالشعاع زیادخواهی قرار گیرد؟ ... در این باره هم مغایرت با قانون کاملا مشهود است وهم نهی رهبری از واگذاری نمایندگی هست و هم خطر بر باد رفتن دستاوردهای قانونمداری در مدیریت شهری وجود دارد، پس به کدام دلیل یک جناح سیاسی آینده و اعتبار خویش را به نهال کجی گره میزند که عوارض منفیاش تا ثریا ادامه پیدا میکند؟ اکنون وزارت کشور و حتی دولت در ابتدای کار خود با آزمون مهمی روبرو شدهاند که محک بسیار خوبی برای شعار فسادستیزیشان خواهد بود. فساد درست از جایی آغاز میشود که قانون نادیده گرفته شود یا بر اساس منافع افراد و گروهها تفسیر شود، فساد ابتدا تخطی کوچکی از یک آییننامه است، فساد با محوریت لابیگریها شکل میگیرد و حتی خیرخواهان را مجاب به انحراف میکند. به قول یکی از بزرگان اصولگرا «با در دست گرفتن قوه مجریه و مقننه آنقدر مسوولیت و پست و مقام هست که به همه اصولگرایان میرسد و در این زمینه هیچ نگرانی وجود ندارد» و نیاز نیست که ویترین ایران که همان مدیریت تهران باشد از همین ابتدا با شبههها و ابهامها و احیانا با ندانمکاریها مخدوش شود و بحران در تهران به کل کشور سرایتپذیر باشد. اگر منافع مردم نبود، اگر انبوه مشکلات عظیم اقتصادی و اجتماعی ما را احاطه نکرده بودند، اگرسرمایههای اجتماعی آسیب جدی ندیده بودند، اگر تحریمها امان مردم را نبرده بود، سیاستپیشگی اقتضا میکرد که اصلاحطلبان از اشتباه محض اصولگران در انتخاب شهردار تهران استقبال یا سکوت کنند تا انواع عوارض و پیامدهای منفی نصیب ایشان شود و مردم عیار جناحها را بهتر بشناسند ولی فعلا هرمشکلی پیش بیاید ابتدا ضربهاش را مردم میخورند، اگر دولت آقای روحانی اشتباههای بزرگ کرد ضربهاش را اصلاحطلبان خوردند ولی مردم هم بینصیب نماندند و همه ما و همه جناحها وهمه مسوولان به غایت شرمنده مردمیم و هیچ عذری در مقابلشان نداریم و اگر روبگردانند و حتی همه را به یک چوب برانند نه بعید است و نه میشود برآنها خرده گرفت. کاش عقلای اصولگرا که حتما متوجه نگاه تند مردم کوچه بازار هستند خرد و نفوذ خویش را بهکار گیرند و حداقل به داد تهران برسند. با پایتخت نمیشود شوخی کرد. نگویند نگفتیم !»
غربگرایی؛ از تهران تا بیروت!
جعفر بلوری در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: «اگر اتفاق خاصی رخ ندهد، اولین کشتی حامل سوخت ایران، طی 48 ساعت آینده به لبنان خواهد رسید. ... فروش سوخت و رساندن این کشتیها به لبنانیها، بنا به دلایل اقتصادی و سیاسی و حتی اجتماعی «مهم» است. هر دو کشور تحریم و تحت فشار اقتصادیاند. فروش سوخت به لبنان برای ایران آورده اقتصادی دارد و بحران خطرناک سوخت در لبنان را هم حل میکند. این مسئله باعث افزایش محبوبیت ایران در جامعه لبنان نیز خواهد شد. آنها بهتر از هر زمانی دوست و دشمن خود را خواهند شناخت و خواهند گفت: «زمانی که هیچ کشوری ازترس آمریکا حاضر به کمک کردن به ما نبود، ایران به کمک ما آمد». درست مثل اتفاقی که در عراق و سوریه و زمان یورش تکفیریها رخ داد. رهبران سیاسی این دو کشور بارها و بارها گفتند وقتی داعش شهرها را یکی پس از دیگری تصاحب کرده و مردم را سر میبرید و زنان را به بردگی جنسی میبرد، هیچ کشوری حاضر به کمک نشد الا ایران!
شاید اهمیت سیاسی این مسئله حتی، مهمتر از همه باشد. تحریم (اینجا اقتصادی) در حال حاضر، بیرحمانهترین و بُرندهترین ابزار غرب برای تحت فشار گذاشتن برخی کشورها است. رسیدن این کشتیها به مقصد، یعنی کُند شدن برندهترین ابزار غرب! اطمینان داریم بزرگترین وحشت غرب و رژیم صهیونیستی در ماجرای کشتیها، همین مسئله است. آنها میدانند با رسیدن کشتیها به لبنان از این پس هیچکس برای آنها تره هم خرد نخواهد کرد. آنها از نامعتبر شدن ابزار تحریم میترسند و به همین دلیل است که میتوان گفت، فروش این سوختها به لبنان «خیلی مهم است». البته به دلیل همین اهمیت، این احتمال را هم نباید از نظر دور داشت که، ممکن است علیه کشتیها به شکلی وارد عمل شوند. ... در لبنان غربگرایان دست به کار شده و میگویند ایران بهخاطر پول است که به ما سوخت میدهد نه بهخاطر دوستی و مسائل انساندوستانه. اینجا در ایران نیز غربگرایان میگویند، ایران مفت و مجانی این سوختها را در اختیار لبنان قرار میدهد در حالی که خودمان دچار مشکل هستیم. مَخلص کلام اینکه، هر دو با فروش سوخت به لبنان و حل مشکلاتِ کشورشان مخالفند. با خواندن جملات پایانی این نوشتار تعجب کنید! ما در ایران خودمان غربگرایانی داشتیم که با دشمن تماس میگرفته و میگفتند «ایران را تحریم کنید!»
صدای مردم را بشنوید!
حسین حقگو، کارشناس اقتصادی در یادداشتی که امروز «شرق» منتشر کرده، نوشته است: «بزرگترین چالش کشور و دولت جدید، بحران «امید و اعتماد» است. هرروزه با افرادی مواجه میشویم که بهجانآمده از فقر، نداری، بیکاری و... از اینکه «این وضع درستشدنی نیست»، «دیگه کاری نمیشه کرد»، «هرکی میتونه باید بره» و... سخن میگویند. خبرگزاری ایسپا چند ماه قبل از رقم حدود 44درصدی کسانی که نسبت به بهبود وضعیت در آینده ناامیدند، خبر داده بود؛ درصدی که در مشاهدات میدانی حتی بیش از آن قابل تخمین است. افزایش ارقام مهاجرت، آنهم کیفیترین نیروهای جامعه نظیر پزشکان، پرستاران و مهندسان (مهاجرت سه هزار پزشک از کشور طی یک سال - ظفرقندی 1400/6/1 و خروج روزانه 20 مهندس و نخبه - نایبرئیس کمیسیون آموزش مجلس، آذرماه 99) یا خروج سرمایهها (حدود صد میلیارد دلار در حدود یک دهه اخیر) و رکوردزدن پیدرپی ایرانیها در خرید ملک در ترکیه و... مصادیق عینی این ناامیدی از بهبود وضعیت آینده است. ناامیدی از بهبود وضعیت کشور، دنباله بیاعتمادی به مسئولان و سیاستگذاران کشور در تغییر این وضعیت و مناسبشدن اوضاع برای کار و زندگی معمول و معقول است. بسیاری از مردم بر این باورند که آمد و رفت دولتها تأثیر چندانی در بهبود زندگی آنان ندارد و تنها با یک تحول عمیق، آنهم بهسرعت و هرچه زودتر، امکان تغییر این وضعیت امکانپذیر است. «آلبرت هیرشمن»، اقتصاددان برجسته آلمانی، در یکی از مهمترین آثار خود با عنوان «خروج، اعتراض و وفاداری» نشان میدهد کسانی که از وضعیت بنگاهی که محصولات آن را میخرند یا از خدمات آن استفاده میکنند ناراضیاند یا آن بنگاه را رها کرده و به بنگاه دیگری رجوع میکنند، یعنی رفتار «خروج» را برمیگزینند یا سعی میکنند از طریق رساندن صدای خود به ارائهدهندگان کالا و خدمات، در وضع آن بنگاه تغییر ایجاد کنند و بنابراین گزینه «اعتراض» را انتخاب میکنند. «وفاداری» به منزله ارتباط میان این دو گزینه عمل میکند؛ یعنی زمینه «اعتراض» را تشکیل میدهد و «خروج» را یادآور میشود. به اعتقاد هیـــرشمن: «متعاقب اتخاذ گزینه خروج توسط مصرفکنندگان، درآمد بنگاه کاهش مییابد. اگر صدمات درآمدی ناچیز باشد، بنگاه یا سازمان پیامی دریافت نخواهد کرد مبنی بر اینکه یک جای کار میلنگد. در عین حال، اگر صدمات درآمدی فوقالعاده شدید باشد، باز هم فرایند تجدید قوا در بنگاه یا سازمان فعال نخواهد شد؛ چون بنگاه یا سازمان بهسرعت از بین میرود پیش از آنکه فرصت کند خود را اصلاح کند». در چارچوب این نگرش، گزینههای «خروج» و «اعتراض» در عین حال که واکنش مصرفکنندگان به ناکارآمدی در بنگاه یا سازمان است، مکانیسم بازخورد را نیز در اختیار مدیران بنگاه یا سازمان قرار میدهد تا بهعنوان ابزار مدیریتی با اتکا به این مکانیسمهای تجدید قوا، به اصلاح عملکرد خود بپردازند. در چارچوب تئوری فوق میتوان بهجای بنگاه اقتصادی، نهادهای دیگر همچون «خانواده»، «دولت»، «حزب» و از همه مهمتر «سرزمین» را قرار داد و راهکارهایی برای غلبه بر بحران «ناامیدی و بیاعتمادی» جامعه یافت. در وضعیت امروز ایران، به نظر مهمترین کار مسئولان قوای مختلف کشور، شنیدن صدای اعتراض و انتقاد جامعه و حرکت در مسیر راهحلهایی است که مورد خواست اکثریت مردم است. راهکار منطقی بر اساس نظریه هیرشمن، نه حذف و طرد «صدا»های اعتراض، بلکه شنیدن آنها و استفاده از آنها جهت اصلاح وضعیت نامناسب اقتصادی است.
اکنون که دولت سیزدهم با شعار «مردمیسازی اقتصاد» بر سر کار آمده و «استفاده از ظرفیتهای نخبگانی و ظرفیتسازی برای نقشآفرینی مردم و صیانت از آزادیهای اساسی و حقوق عامه و چرخش از بوروکراسی فسادانگیز به سوی جلب مشارکت همگانی» (سخنان آقای رئیسی در مجلس) را منش و روش خود قرار داده است، بهترین اقدام، نظرخواهی از مردم و نخبگان و فعالان اقتصادی و سیاسی و حتی برگزاری رفراندوم (اصل 59 قانون اساسی) درباره مهمترین چالشهای سد راه توسعه و پیشرفت کشور است؛ موضوعاتی همچون توسعه روابط بینالمللی و برجام، تصویب افایتیاف، پیوستن به سازمان تجارت جهانی، کاهش حضور نهادهای غیردولتی در امور بنگاهداری، هدفمندی یارانهها، تکنرخیشدن ارز و... . آلبرت هیرشمن که با وجود سختیهای بسیار دوران جنگ جهانی دوم، همچنان امیدوار باقی ماند و به دفاع از ارزشهای مدارا، آزادمنشی و تغییر پرداخت، معتقد بود گاهی هزینههای تقابل با دولتها چنان بالاست که شهروندان بهجای اعتراض، گزینه خروج را انتخاب میکنند و تن به مهاجرتی ناخواسته میدهند. در اینجاست که دولتها میتوانند با انجام اصلاحات واقعی، مانع این رفتار شوند و «وفاداری» و ماندن را در مردم تقویت کنند. اکنون نیز این امکان ارزشمند برای دولت سیزدهم فراهم است که بر این مهمترین چالش کشور و دولتش، یعنی «ناامیدی و بیاعتمادی»، با شنیدن صدای منتقدان و مخالفان فائق آید و «وفاداری» را جانشین «خروج» کند. امید که چنین کند.»
دولت بایدن با تحریمها چه میکند؟ دولت رئیسی چه کند؟
علیرضا قاسمی و مسعود رسولیامیرآبادی، پژوهشگران حلقه اقتصاد تحریم مرکز رشد دانشگاه امامصادق(ع) در یادداشتی که امروز روزنامه «فرهیختگان» منتشر کرده، با طرح این پرسش که «راهبرد مناسب دولت سیزدهم برای اتخاذ رویکرد صحیح در قبال تحریمها چیست؟» نوشتهاند: «با روی کارآمدن دولت بایدن عدهای معتقد بودند وی مسیر متفاوتی را در سیاست خارجی ایالات متحده پیش خواهد برد. اما با گذر زمان مشخص شد بایدن همان مسیر ترامپ را در اعمال تحریمها بهکار برد. با آغاز دور جدید مذاکرات وین، ایالات متحده حاضر به لغو تمامی تحریمهای دوران ترامپ نشده و با تقسیمبندی تحریمها به قرمز، سبز و زرد پافشاری خود را بر تحریمهای دوران ترامپ اعلام کرد. ... دولت سیزدهم پیش از هر امری باید نگرش صحیحی به تحریمها داشته باشد. در این نگرش تحریمها نباید پدیدهای تلقی شوند که صرفا با مذاکره و امتیازدهی قابل رفع شدن است. اصولا نمیتوان زمانی را برای پایان تحریمهای ایالات متحده در نظر گرفت و دولت سیزدهم باید با این نگرش اقدام به اتخاذ راهبرد کند. از طرف دیگر جمهوری اسلامی باید برای مقابله صحیح با تحریمهای ایالات متحده، سیاست خارجه فعالانه را پیگیری و نگرش صحیحی به مذاکره داشته باشد. ... از طرف دیگر ذکر این نکته ضروری است که راهبرد ایالات متحده آن است که در نقاط قوت کشور هدف اقدام به اعمال تحریم نمیکند بلکه اعمال تحریم صرفا روی نقاط ضعف کشور موردنظر انجام میشود. ... از طرف دیگر ذکر این نکته ضروری است که دولت سیزدهم در رابطه با کشورهای مختلف باید سبد دیپلماسی تشکیل دهد. تشکیل سبد دیپلماسی به این معناست که سرنوشت انتفاع اقتصادی از مبادلات خارجی، صرفا به چند کشور گره نخورد؛ اتفاقی که در زمان دولتهای یازدهم و دوازدهم افتاد. در شرایط جنگ اقتصادی که بر فضای کشور حاکم است، اشتغال از عناصر مهم و اساسی زندگی مردم است. به همین جهت بهبود شرایط اشتغال برای دولت سیزدهم یکی از امور اساسی است. ... از طرف دیگر دولت سیزدهم در شرایط تحریمی نیاز مهمی به ارزآوری دارد. ... در شرایط تحریمی که بر کشور حاکم شده، صرف تلاش دولتها برای مقابله با آن کافی نیست. بلکه مداخله نهادهای حاکمیتی نیز امری ضروری جلوهگر مینماید. از طرفی توجه به رکن دوم اقتصاد مقاومتی که برونگرایی است امری لازم و ضروری است. برونگرایی، لازمه تقویت توان داخلی است. ... شکلگیری تصویر صحیح از تحریمها و جلوگیری از بزرگنمایی بیش از اندازه آن در افکارعمومی اهمیت ویژهای دارد. درصورت تصمیم به ادامه تحریمها در دولت سیزدهم، تصویرسازی شفاف از فرآیند مذاکرات و نتایج حاصلشده مانع از شکلگیری تصور نادرست و اقدامات جریان تحریف در کشور میشود. یکی از راهکارهای صحیح شکلگیری تصویر درست رسانهای پیشبینی صحیح اقدامات طرف مقابل است.»
در ادامه این یادداشت آمده است: «استراتژی آمریکا در قبال تحریم کشورمان براساس تحلیل شرایط و متغیرهای ذکرشده تعیین میشود که در شرایط خاص خود تهاجمی یا تدافعی خواهد بود. در هر صورت استراتژی کلی آمریکا دادن کمترین امتیاز در قبال گرفتن بیشترین امتیازها است. درصورتی که ایالات متحده در تعامل رودررو مجبور به دادن امتیاز در یک موضوع مشخص شود، سعی خواهد کرد با اعمال سایر اقدامات جانبی که دراختیار دارد مانع از دستیابی ایران به منافع آن امتیاز شود؛ بنابراین میتوان به اقدامات احتمالی ایالات متحده آمریکا و راهکارهای تقابلی مناسب جمهوری اسلامی بهصورت خلاصه به شرح ذیل اشاره کرد.
الف) اقدامات احتمالی آمریکا در قبال تحریمهای جمهوری اسلامی ایران
1. آمریکا تلاش مجددی برای زمینهسازی ذهنی و روانی و اجماعسازی بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال خواهد کرد تا به وسیله آن فشار همهجانبهای را بر نظام وارد کرده و همکاریهای بینالمللی را علیه ایران شکل خواهد داد. 2. آمریکا تلاش خواهد کرد همراه با اعمال فشار بر ایران از طریق متحدان اروپایی خود، راههای گفتوگو و تعاملات را با ایران باز نگه دارد تا از این راه بتواند بر سر میز مذاکره به اهداف خود دست یابد. 3. با توجه به فضای سیاسی آمریکا، دولت آمریکا امکان بازگشت به برجام را نخواهد داشت و فضای موجود و مخالفتهای داخلی این کشور اجازه بازگشت را به ایالات متحده نخواهد داد. ... 4. آمریکا در فاصله تعطیلی مذاکرات وین تا راهاندازی دور جدید مذاکرات در دولت سیزدهم، زمینههای پذیرش خواستههای خود را فراهم میکند. ... 5. آمریکا با ابزار تهدید و وعدههای پوچ، همزمان دولت جدید را خواهد آزمود و متناسب با رفتار ایرانیها اقدام به طراحی و اعلام تحریمهای جدید و همچنین دادن وعدههایی مبنیبر برطرف کردن برخی تحریمها ازسوی آمریکا خواهد کرد تا توان دولت جدید را در این عرصه محک بزند و بهنظر میرسد قبل از آغاز دور جدید مذاکرات، تحریمهای جدیدی را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال یا وعدههایی را ارائه خواهد کرد. 6. آمریکا در دور جدید مذاکرات سعی خواهد کرد ساختار و معماری تحریمهای باقیمانده و محدودیت در دستیابی ایران به انرژی هستهای باقی بماند و در قبال آزاد کردن برخی منابع مسدودشده ایران و جلب توجه به لغو کاغذی برخی تحریمها، بتواند امتیازهای خوبی را از مذاکرات به دست آورد. 7. سیاست آمریکا در لغو تحریمها به این شکل خواهد بود که امتیازهای بیارزش به ایران داده و تحریمهای جزئی را بهنحوی رفع کند که نفعی برای ایران نداشته باشد و در عوض تحریمهای اصلی را بهعنوان اهرم قدرت حفظ کند. 8. یکی از مهمترین اهداف دولتهای اروپایی و آمریکا حفظ وابستگی جمهوری اسلامی ایران در زمینههای مختلف برای اعمال قدرت بر آن است و برای این منظور از ابزارهای مختلفی ازجمله تطمیع مدیران تصمیمساز و تصمیمگیرنده و ایجاد جو روانی کاذب براساس ادبیات و تئوریهای اقتصادی غربی تلاش خواهند کرد اقدامات دولت جدید را فاقد مبانی کارشناسی نشان داده و اعتماد عمومی را از این دولت سلب کنند، درحقیقت حفظ پشتوانه مردمی دولت سیزدهم مهمترین چالش دولت خواهد بود.
ب) اقدامات تقابلی جمهوری اسلامی در قبال تحریمها
1. ایجاد درک صحیح از جنگ اقتصادی و شرایط تحریم بهعنوان اصلیترین معضل کشور نزد دولتمردان و لزوم سازماندهی و ساختارسازی صحیح در این خصوص ضروری است. 2. تاکید بر مصونسازی اقتصاد ایران در قبال تحریمها یکی از اصلیترین اقدامات در راستای مقابله با تحریمها است . 3. ساماندهی اقتصاد کشور از طریق جلوگیری از واردات بیرویه، برطرف کردن نیازهای کشور از طریق تولید داخل و ساماندهی نرخ ارز از اقداماتی هستند که در مقابل اقدامات احتمالی آمریکا میتوان بهکار گرفت. 4. حفظ و افزایش سرمایه اجتماعی نظام و جمهوری اسلامی ایران و حفظ اعتماد و پیوستگی عموم آحاد جامعه با انقلاب و نظام اسلامی از مهمترین عوامل موفقیت در مقابل تحریمها است. 5. جلوگیری از اجماعسازی جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران و گسترش دیپلماسی و تعاملات اقتصادی از مهمترین اقدامات دولت سیزدهم در کوتاهمدت است که نتیجه آن میتواند منجر به بهبود شرایط برای ایران باشد. 6. عملیاتی کردن قراردادهای بلندمدت با کشورهای توانمند مانند روسیه و چین یکی از اقدامات بسیار مهم در زمینه مقابله با تحریمهای آمریکا است.»