تحلیل از چپ و راست؛
رئیسی؛ فرصتها، چالشها و ابر چالشها
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
به شبکه ضدامنیتی امان ندهید
محمد ایمانی، در یادداشتی که امروز «کیهان» منتشر کرده با طرح این سوال که « اعتماد سیاستمداران یک کشور به آمریکا و غرب، دقیقاً چه بلایی بر سر امنیت و ثبات و پیشرفت و اقتدار آن کشور میآورد؟» نوشته است: «افغانستان و عراق، تصاویر مجسمی از سرانجام اعتماد به آمریکا و باز شدن پای این رژیم مستکبر به کشورها هستند. ... افغانستان، نمونه تازهتری از نقش نابودگر «اعتماد به آمریکا» است. آنها به اعتراف خود، در پا گرفتن طالبان نقشآفرین بودند و سپس تروریسم و فعالیت طالبان و القاعده را بهانه اشغال افغانستان قرار دادند. حالا هم بعد از بیست سال اشغالگری و جنایت و غارت منابع این کشور، پشت دولت غربگرا را خالی کرده و در حال واگذاری افغانستان به همان گروهی هستند که به بهانه فعالیت آنها، خاک افغانستان را اشغال کرده و مردم این کشور را به خاک و خون کشیده بودند. وقتی دولتی تماما غربگرا و دستنشانده اما فاقد حداقل ریشههای مردمی در کابل سر کار آمد، ادعا میشد این کشور در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گرفته و ارتش آن مدرن شده است، اما همین ارتش و دولت بیریشه، ظرف چند هفته تسلیم نیروهای پیاده طالبان شدند و تمام خیالپردازیهای رسانهای درباره پیشرفت و توسعه افغانستان فرو ریخت. حالا کار بهجایی رسیده که خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس با اشاره به قال گذاشتن دولت غربگرای افغانستان مینویسد: «جهان دیگر آمریکا را شریک قابل اعتمادی نمیداند». ... این دو عبرت بزرگ در همسایگی ما، بیش از هر چیز عناصر مزدور یا خوشخیال نسبت به آمریکا و غرب را شرمنده میکند. اما برخی از این افراد، چنان طلبکارانه نسبت به منطق مستحکم جمهوری اسلامی موضع میگیرند که گویا تصور میکنند کسی متوجه زمین خوردن و سینهخیز رفتن آنها نشده و لگدمال شدن بافتههای تئوریکشان زیر پای واقعیتها را نمیبیند. ... انگار از مریخ آمدهاند! میگویند چرا مذاکره نمیکنید تا تحریمها لغو شود و اقتصاد رونق بگیرد! برخی سفیهان بیپروا یا مأموران معذور، حتی در گذشته مدعی بودند نفی مذاکره، ایدئولوژی بقای جمهوری اسلامی است و به همین دلیل حاکمیت حاضر نیست مذاکره را بپذیرد. ... تحریمها با برجام دو برابر شد و حتی غذا و دارو که استثنای تحریمهای سازمان ملل است، در روند پسابرجام، مورد تحریم آمریکای عهدشکن قرار گرفت. از آن طرف تروئیکای اروپائی که مدعی راهاندازی کانال اسپیوی و اینستکس برای رفع تحریمهای دارویی بود و سه سال تمام، روحانی و ظریف و دولت دوازدهم را سر کار گذاشت، در عمل با تحریمهای دارویی آمریکا همراهی کرد. این واقعیتی است که هر فعال سیاسی و رسانه مروّج خوشبینی به آمریکا و تروئیکای اروپایی را شرمنده میکند. ... حصار تحریم، با شکستن حصار خودتحریمی شکسته میشود. این حصار داخلی، هم مدیریتی است و هم روانی و رسانهای. ... ایران همین حالا، دارای اهرمها و ظرفیتهای بسیاری است که بهکارگیری همافزا و همپوشان آنها در شبکه قدرت ملی و بینالمللی میتواند ظرف چند ماه، به عبور قدرتمندانه از حصار تحریمها و افزایش موثر درآمدهای ملی منتهی شود. به موازات این کار، دولت و دستگاه قضایی و مجلس باید بیاعتنا به جنجالها، مبارزه بیامان با شبکه ضدامنیتی اخلالگر در حوزههای اقتصادی و رسانهای را آغاز کنند.»
مقتضی موجود و مانع مفقود
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشت امروز خود در روزنامه «اعتماد» نوشته است: «دولت آقای رییسی رای اعتماد خود را گرفت. جز نامزد پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش دیگر نامزدهای وزارت رای آوردند و بالاترین رای اعتماد را پس از انقلاب گرفتهاند. شاید متوسط حدود 233 رای برای هر وزیر تایید شده است که قابل مقایسه با گذشته نیست. این رای اعتماد به معنای هماهنگی کامل مجلس و دولت است. سایر نهادهای حکومتی از جمله ریاست دستگاه قضایی نیز از این اتفاق استقبال کردهاند. نهادهای نظامی و رسانههای رسمی و نهادهای اقتصادی عمومی بزرگ مثل ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس و کمیته امداد، حتی شهرداریها نیز در هماهنگی کامل و بدون چون و چرا با یکدیگر و دولت هستند. جالبتر از همه اصلاحطلبان هستند که آنان هم عموما به دنبال نقد و تخطئه دولت جدید نیستند، زیرا میدانند که دود عدم موفقیت این دولت نه فقط به چشم اصولگرایان، بلکه به چشم همه مردم و کشور خواهد رفت. بنابراین برخلاف دولتهای قبلی ماجرای این دولت تا حدی فرق میکند. شاید تا حدی شبیه به دولت اول آقای هاشمی باشد، البته فقط دو ، سه سال اول آن دولت. وضع این دولت از حیث حمایت نهادهای قدرت و عدم مخالفت منتقدان حتی از دولت اول احمدینژاد نیز خیلی بهتر است، زیرا انتخابات سال 1384 در چنان دوقطبی تندی شکل گرفت که عوارض آن همچنان باقی ماند و در ادامه نیز تشدید شد و به بحران سال 1388 رسید. به علاوه رفتار احمدینژاد و حس پیروزی بر هاشمی، آنان را خیلی مغرور کرده بود و خودشان نیز آگاهانه بر آتش این دو قطبی میدمیدند و آن را شعلهورتر میکردند. اکنون اوضاع فرق میکند. نه اصولگرایان احساس پیروزی خاصی میکنند و نه ویژگیهای رفتاری آقای رییسی به گونهای است که بخواهد همچون احمدینژاد تقابلجویانه رفتار کند. با این ملاحظات آیا همه چیز برای تحقق وعدهها آماده است؟! به عبارت دیگر آیا مقتضی موجود و مانع مفقود است؟ مقتضی که همان دولت و وعدههای آن است و مانع نیز مخالفت عوامل بیرونی است. پاسخ مثبت است. فقط با قید دو نکته ظریف! ماجرا این است که دولت جدید و مجموعه حامیان آن در 8 سال گذشته خود را در ذیل مخالفت با دولت آقای روحانی تعریف کرده بودند. تقریبا هر کاری و هر سیاستی از آن دولت را نقد و حتی تخطئه میکردند. ... این سیاست در 8 سال گذشته موجب شکلگیری یک اینرسی یا لختی ذهنی شده که کنار گذاشتن و تغییر آن به ظاهر سخت است و احتمال دارد که این اینرسی مخالفخوانی و ضدیت با روحانی به صورت یک مانع داخلی برای اتخاذ تصمیمات منطقی و موثر شود. این مشکل ممکن است در کوتاهمدت نمایان شود ولی با انعطافپذیری و عملگرایی اصولگرایان احتمالا به مرور حل خواهد شد. ولی نکته دوم و مهمتری وجود دارد که اگر برای آن چاره نیندیشند، نهتنها حل نمیشود، بلکه تشدید هم خواهد شد. همانطور که گفتم، ذهنیت اصولگرایان در مخالفت با روحانی شکل گرفت. عناصر ایجابی ذهنیت آنان بسیار سیال و ناکارآمد است. مواردی همچون داشتن روحیه مردمی، انقلابی و جهادی بودن و امثال این ویژگیها، حتی اگر بر فرض هم که نزد افراد دولت جدید وجود داشته باشد، به تنهایی هیچ مشکلی را حل نمیکند، ممکن است مشکلساز هم بشود.
دولت جدید دیگر در تقابل با روحانی نیست که علیه آن شعار دهد. این دولت باید عناصر ایجابی و مثبت برای همکاری داشته باشد. این نهایت ساده کردن قضیه است که گمان کنیم افرادی مثل آقای مخبر، رضایی، میرکاظمی، خاندوزی و گزینههای پیشنهادی برای بانک مرکزی میتوانند با یکدیگر هماهنگ کار کنند. در واقعه «مانع» اصلی اینبار نه در بیرون که درون دولت خواهد بود. اگر کل فضای مجازی را بگردید، نمیتوانید یک گزاره پایهای مشترک اقتصادی میان این افراد پیدا کنید؟ ... پس باید گفت که اینبار «مقتضی» ممکن است قلب ماهیت دهد و خود به «مانع» تبدیل شود. پیشنهاد میکنم حالا که دولت روحانی نیست تا علیه آن حرف زده شود، بهتر است تمامی وقت را صرف تفاهم نسبت به یک برنامه حداقلی کنند.»
عبرت از اعتمادسوزی دولت قبل
محمدجواد اخوان در سرمقاله امروز «جوان» نوشته است: «دولت سیزدهم در حالی کار خود را آغاز میکند که کارنامه دولتهای پیشین خصوصاً دولت دوازدهم پیش چشم افکار عمومی قرار دارد. در واقع باید گفت تجربه دولت دوازدهم، باید مایه عبرت برای آیندگان و در درجه نخست دولتمردان سیزدهم باشد. یکی از جنبههای عبرتآموزی از کارنامه دولت دوازدهم در حوزه سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی است که اینک در هفته دولت در خور بررسی است. ... هر چند انتخابات ۹۶ با فضای خاص خود و دوقطبیسازی سلبی حاکم بر آن و نیز ابهاماتی که در خصوص مهندسی توزیع جغرافیایی تعرفه انجام گرفت، به سود آقای روحانی پایان یافت، اما بروز حوادثی همچون دیماه ۹۶ (درست چند ماه بعد از انتخابات) و نیز ماجرای حوادث آبان ۹۸ و نوع مواجهه شخص رئیسجمهور با آن، نشان داد چالش سرمایه اجتماعی ساکنان کنونی پاستور همچنان پابرجاست. فراتر از روند تغییرات کاهنده یا فزاینده سرمایه اجتماعی و نیز رویدادهای حمایتساز یا گریزانکننده سیاسی- اجتماعی، یکی از مهمترین عوامل مؤثر در شکلگیری سرمایه اجتماعی، شاخصهای به نام «اعتماد» است که بدون توجه به آن نمیتوان به امر مهم «سرمایه اجتماعی دولت» پرداخت. ... یکی از شاخصههای مؤثر اعتماد، میزان پاسخگویی به مطالبات است. اکنون در بررسی این شاخصه در دولت باید دید در پایان کار دولت روحانی، افکار عمومی میان وعدههای داده شده و تحقق وعدهها چگونه قضاوت میکند؟ ... علاوه بر مطالبات، نوع رفتار عمومی مدیران نیز در شکلگیری اعتماد مؤثر است. نوع عملکرد دولتمردان در کنترل قیمت ارز و تورم ناشی از آن و کاهش ارزش پول ملی، برخورد با گلهمندیهای عمومی ناشی از نابسامانیهای مدیریتی و عدم اقدام بهموقع و مقتضی که تا حد زیادی به بیعملی انجامید، ترسیمکننده تصویر بغرنجی است که افکار عمومی از رویکرد مدیران دولت دوازدهم یافت. ... نوع اظهارات رئیسجمهور سابق خود ضربات بزرگی به اعتماد عمومی زد. زمانی ادعا کرد خود صبح جمعه فهمیده که بنزین قرار است گران شود، در اوج نوسانات ارز سر از تلهکابین توچال درآورد و درست در مقطعی که شخص روحانی بر رونق بورس تأکید و دولت حساب ویژهای روی حل چالشهای کشور از طریق آن باز میکند، اختلافات دو وزارتخانه نفت و امور اقتصادی و دارایی، خیل عظیم مردمی را که به توصیه دولت توجه کرده و نقدینگی خود را به جای سوداگری در بازار ارز و طلا به بورس آوردند، دچار سرگردانی و خسران کرد. اینک کار دولت دوازدهم به پایان رسیده و چیزی جز عبرت از آن بهجای نمانده است. دولت سیزدهم باید بداند که خطاهای دولتمردان گذشته ممکن است در کمین آنها نیز باشد. مهمترین چیزی که در شرایط کنونی میتواند سرمایه اجتماعی دولت را نه تنها حفظ کند که افزایش نیز دهد، برخورد صادقانه با مردم است. عمل به وعدهها، گفتوگوی صادقانه با مردم و حضور صمیمی در میان آنها میتواند راهگشا باشد. امید است که دولتمردان سیزدهم از سرنوشت تلخ دولت سابق عبرت بیاموزند و از اشتباهات بزرگ آن دوری جویند.»
رئیسی تنها میماند؟
احمد غلامی . سردبیر روزنامه «شرق» در سرمقاله امروز خود نوشته است: « کابینه دولت سیزدهم، نه از گردنه صعبالعبور مجلس بلکه از اتوبان بهارستان به پاستور رفت. ... نکته تأملبرانگیز در این هنگامه، سخنان نمایندگان مخالف و موافق و سخنان وزرا در تشریح و دفاع از برنامههایشان بود. سخنانی فرازمانی و مکانی. این برنامهها در هر زمان و هر مکان دیگر هم قابل طرح بود. به جرئت میتوان گفت این سخنان میتوانست اصولگرایان پرسابقه و نهادهای رسمی را به یک اندازه متعجب و برآشفته سازد. وزرای پیشنهادی پیش از اعلام برنامههای خود موضعگیری ایدئولوژیک کرده و نمایندگان مجلس هم در تأیید و نقد آنان، به نکوهش و ستایش کردارها و گفتارهای ایدئولوژیکی آنان پرداختند. بعید است از سوی رئیسجمهور، نهادهای رسمی، نظامی و امنیتی، توصیه یا ارادهای برای ابراز اینگونه موضعگیریها صورت گرفته باشد؛ بهویژه آنکه آنان اینک با آگاهی از وضعیت حساس کشور بیشازپیش نگران اوضاعاند. شاید ابراهیم رئیسی باور دارد وزرا زمانی که در موقعیت اجرائی و در مقابل مسائل واقعی کشور قرار بگیرند، ناگزیرند برای برونرفت از مسائل و مشکلات چارهای بیندیشند. اگر این باور محقق نشود، با صراحت باید گفت او رئیسجمهور تنهایی است در پاستور که باید دیگر حامیانش به یاریاش بشتابند؛ اما رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی بیش از کابینه، آزمونی برای مجلس بود. آزمونی که نمایندگان نتوانستند از آن سربلند بیرون بیایند. نمایندگان مجلس بهویژه مخالفان وزرای پیشنهادی، درصدد بودند چهرهای مستقل از خود نشان دهند؛ اما در نهایت تلاشِ آنان هم باورپذیر نبود. البته این به آن معنا نیست که اگر تعدادی از وزرای پیشنهادی رأی اعتماد نمیگرفتند، در باور مردم نسبت به نمایندگان تغییری ایجاد میشد. نه اصلا. مسئله رأی اعتماد یا عدم اعتماد به وزرای کابینه نیست. نمایندگان مجلس و وزرای پیشنهادی با درکِ مسائل مردم و بیش از هر چیز با «فرهنگ سیاسیِ» جامعه، فاصله معرفتی بعیدی دارند که سخنان فرازمانی و مکانی آنان گواه این فاصله بود. فرهنگ سیاسی، یعنی باورها و هنجارها و ارزشهای واقعی مردم و سیر تحول این باورها در طول زمان. نمایندگان مجلس و وزرای کابینه نشان دادند شناخت دقیقی از نگرش و جهتگیریهای مردم نسبت به دولت، نخبگان و قدرت سیاسی ندارند. عیان است که آنان در این چهار دهه گذشته با آگاهی کاذب از امور دستوپنجه نرم کردهاند و این تعبیر افلاطون، «حالت ذهن» را نادیده گرفتهاند. حالت ذهن، واقعیتهایی است که گفتار و کردار سیاسی افراد را در مواجهه با مردم و نخبگان سیاسی شکل میدهد. بههمیندلیل بعید است مجلس و دولت بتوانند رابطه جدیدی از دولت-ملت تعریف کنند. رابطهای که در دو دهه گذشته آسیب فراوانی دیده است. البته این نگرانی هم وجود دارد که آنان اصلا باور راسخی به ایده دولت-ملت نداشته باشند؛ دولت-ملتی که براساس منافع ملی شکل میگیرد و بهندرت در دولتهای گذشته، مورد توجه قرار گرفته است. ... این همان فاصله معرفتی است که بین نمایندگان، کابینه و مردم وجود دارد؛ یعنی کابینه برداشت دقیقی از جهتگیریهای مردم نسبت به نهادها و ساختارهای سیاسی و عملکردشان ندارد.مردم با نگرشهای متفاوتی با دولت روبهرو میشوند. اگر نگرش آنان «ادراکی» باشد، وضعیتی مانند دولت اصلاحات را تداعی میکند که دولت را براساس تواناییها و اختیاراتش میسنجد و از آن انتظار دارد. اگر نگرش «احساسی» به دولت داشته باشد، دولت احمدینژاد را تداعی میکند.
دولتی میان عشق و نفرت با مردمی که احساسات، ملاک ارزیابیشان است. بهاینترتیب، به نظر میرسد حامیان دولت سیزدهم نگرش «ارزشی» به دولت دارند. اگرچه نگرش ارزشی غیرشخصی است و بر ارزشهای سیاسی، اخلاقی و دینی استوار است؛ اما این نگرش در شرایطی که اقتضا میکند دولت براساس مصلحت تصمیم بگیرد، دچار تزلزل خواهد شد. اگر این برداشت از حامیان دولت رئیسی درست باشد، دولت سیزدهم به دلیل مشکلات عدیده آحاد مردم بهناچار باید به سوی مردم برود و نگرش ادراکی آنان را تقویت کند و مهمتر از آن اعتمادشان را به دست آورد؛ حتی اگر این رویکرد به بهای ازدسترفتن مردمی باشد که نگرشی ارزشی به دولت سیزدهم دارند.»
دولت رئیسی و قصهای که سرآمد
احمد زیدآبادی روزنامهنگار و فعال سیاسی در یادداشتی که «آرمان ملی» منتشر کرده، نوشته است: « این دولت به نظرم «نقطهعطفی»در تاریخ معاصر ایران است و سرنوشت کشور به نوع عملکرد آن گره خورده است. تاکنون نزاعِ درون حکومتی مانع از شفاف شدن ریشههای مشکلات جامعه ایران شده بود. مسئولان اجرایی عمدتا خود را فاقد اختیار لازم معرفی میکردند و انواع نابسامانیها را به افراد و محافل و نهادهای موازی یا پنهان نسبت میدادند. سایر نهادها نیز مقامهای اجرایی را مسئول رتق و فتق مشکلات میدانستند و نسبت دادن نابسامانیها به خود را فرافکنی مجریان به منظور گریز از مسئولیت و کتمان ناکارآمدیشان تلقی میکردند. در آن میانه، اقشار مختلف جامعه مانده بودند که در گرفتاریهای خود یقۀ چه کسی را بگیرند! اگر هم یقۀ کسی را میگرفتند طرف بانگ برمیآورد که تقصیری متوجه او نیست. آن دیگرانند که کارشکنی میکنند و یا بیعرضهاند. خوشبختانه این قصه ملالانگیز که جامعه را حیران و انرژی آن را تلف میکرد، به آخر رسید و افسردگی و اندوه برخی از دوستان اصلاحطلب از پایان این قصه نیز همدردی و تأسف چندانی برنمیانگیزد! اینک دولتی بر سر کار آمده است که برآیند مجموعۀ قوای حاکم و مورد تأیید و حمایت آنهاست. دولتی که شعار «ما میتوانیم»را سرلوحه برنامه خود قرار داده و متعهد به رفع معضلات اجتماعی و ایجاد رونق اقتصادی و حفظ محیط زیست و مبارزه با رانت و فساد و دفاع از حقوق عمومی بهخصوص صیانت از آزادیهای مشروع شهروندان شده است. اکنون جامعه در انتظار تحقق این وعدههاست و هیچ عذری هم بخصوص از نوع کارشکنی رقیبان، قابل پذیرش نیست. روشن است که جامعه انتظار معجزه ندارد؛ اما مسیر درست و نادرست را به سرعت از هم بازمیشناسد. بر اساس تجربه 43 ساله گذشته مسیر درست و نادرست عیان شده است و افزون بر آن، وضع زندگی روزمرۀ مردم و حال و هوای کلی کشور نیز ترازوی تشخیص سریع مسیر درست از نادرست است. افکار عمومی در ایران قدرتِ بزرگی شده است. پرسشگر و مطالبه گراست. روند امور را دنبال میکند وگرچه از پارهای آفتهای تاریخی بر کنار نیست، اما معدل رفتار آن واقعبینانه و منصفانه است. اگر دولت جدید افکار عمومی را قدرتی جدی بگیرد و تعاملی منطقی و مدنی و اقناعی با آن برقرار کند، راه درست را پیدا خواهد کرد و مسیری برای گذر از بحرانهای کنونی خواهد یافت. دولت اما اگر افکار عمومی را محدود به محافل حامی خود کند و صرفا در جهت کسب رضایت آنها بکوشد و بدین ترتیب، چون جزیرهای از وسعت جغرافیای مردم دور افتد، روزگار بسیار بسیار سخت و دشواری پیش رو خواهد داشت. از کسی بیم ندارم که بگویم خواهان گذر امن و باثبات و کمهزینه از این شرایط دشوار و در نتیجه موفقیت دولتم.»
فرصتها و چالشهای پیش روی دولت رئیسی
محمدعلی وکیلی امروز در سرمقاله «ابتکار» نوشته است: «اکنون که دولت سیزدهم با رای اعتماد بالا از مجلس کار خود را آغاز کرده، باید دید چالشها و فرصتهای دولت او چیست. کجا این دولت نسبت به اسلافش مزیت دارد و کجا به طور جدی زیر سایه تهدید است. وضعیت کشور گونهای است که رئیسی اگر نتواند با حداکثر بهرهگیری از فرصتهایش، بحرانهای کشور را حل کند، مشخص نیست چه سرنوشتی در انتظار کشور باشد.
اما فرصتها و تهدیدهای دولت رئیسی کداماند؟ مهمترین فرصت جناب رئیسی، فعالیت در بستر اعتماد نظام است. پس از مرحوم هاشمی، هیچ رئیس جمهوری مانند رئیسی مورد اعتماد نظام قرار نگرفته است. تمام نهادهای حاکمیتی به او اعتماد صد درصد دارند و حتی بیشتر از اعتماد، آبروی آنها در هم گره خورده است. یعنی درصورت عدم توفیق این دولت، به یک معنا اعتبار کارآمدی کلیت حاکمیت زیر سوال میرود. ... از طرف دیگر، ابراهیم رئیسی نیز برخلاف دو رئیس جمهور قبل، روحیه سازگار و اهل تعاملی دارد. به همین سبب ها به نظرم در این دوره میان دولت و سایر ارکان حاکمیت سقف همدلی رخ خواهد داد. دومین فرصت او، ادراک عمومی مثبت مردم است. ادراک مردم همچنان پیرامون او مثبت است. ... حاکمیت یکپارچه، دیگر دچار تزاحم راهبردی نمیشود و همه ارکان، علی الاصول نباید دچار نزاعهای فرسایشی و پرهزینه راهبردها شوند.
اما ابرچالشهای این دولت نیز کم و ساده نیستند. اولین آن، کسری بودجه وحشتناک دولت است. درصورت عدم توافق و غیبت درآمدهای مستقیم نفتی، تدبیر این کسری افق نامعلومی دارد. دومین ابرچالش او، گسترش روزافزون کرونا و مرگومیر دهشتناک آن است. ... سومین ابرچالش نیز پایین آمدن آستانه تحمل مردم است. فشارهای این دهه، به قدری بود که دیگری نایی برای تحمل فشارها نمانده است. مردم چندان همه چیزشان را باختهاند که تعداد هموطنانی که دیگر چیزی برای ازدست دادن ندارند از شماره گذشته است. به همین علت دیگر مجال هیچ خطایی نمانده است و هر فشار دیگری میتواند پرده صبر مردم را پاره کند. ما یک دهه است در نتیجه تحریمهای بانکی و نفتی عملاً درگیر جنگ اقتصادی هستیم. تصور کنید چهار دهه از انقلاب میگذرد و ما تقریباً دو دهه آن را درگیر جنگ بودهایم. هنوز جنگ اول به طور کامل آواربرداری نشده بود که جنگ دوم آغاز شد. آوارهای این دو جنگ بر سر مردم سنگینی میکند. افغانستان آینه عبرت ما است. افغانها به سختجانی و دلیری و غیرت مشهور بودند. امروز اما خسته از جنگهای ناتمام، در مرزها و فرودگاهها آواره شدهاند. آنان به معنای واقعی کلمه، ملتی بریدهاند! این پایان کشوری است که همیشه در جنگ است. ما قطعاً با افغانستان فاصله داریم. اما هیچ نباید خطرِ بریدنِ یک ملت همیشه در جنگ را نادیده گرفت. به گمانم دولت جدید، با این ابرچالشها مواجه است. این دولت کار به غایت سختی در پیش دارد. باید از فرصتهای خاصش نهایت استفاده را داشته باشد؛ حل این ابرچالشها کار آسانی نیست.»