«فردا» گزارش می‌دهد؛

نقش‌ چندوجهی اصلاح‌طلبان در آینده سیاست ایران

اصلاح‌طلبان باید نسبت خود را با دولت سید ابراهیم رئیسی مشخص کنند؛ اینکه قرار است منتقدان تند و تیز او باشند یا منتقدانی تعاملگر یا حتی همراهان رئیسی.

کد خبر : 1085445

گروه سیاست سیاست فردا: اصلاح‌طلبان در شرایطی قرار دارند که باید تکلیف را با خودشان روشن کنند. اینکه آنها می‌خواهند در آینده سیاسی کشور چه نقشی را ایفا کنند؟ اینکه آنها قرار است منتقد بی‌محابای دولت سید ابراهیم رئیسی باشند یا منتقدان تعاملگر یا یاران نوظهور رئیسی؟

پاسخ به این پرسش حتما باید از چندمنظر و در چند حوزه بررسی شود. نخست آنکه باید به طیف‌شناسی اصلاح‌طلبان بپردازیم؛ به این معنی که بدانیم اصلاح‌طلبان را نمی‌شود یک کل واحد در نظر گرفت. طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان مانند نیروهای دو حزب منحل‌شده مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دارای مواضعی رادیکال هستند که در بزنگاه‌های مختلف دیده شده است که آنها برای رسیدن به اهدافشان از مبانی اصلی نظام و حتی از خاستگاه‌های مورد ادعای خود مانند تحکیم اصل انتخابات نیز عبور کرده‌اند. سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، عباس عبدی و... جزو این دسته‌اند که نشان داده‌اند اگر برای مثال نامزد یا نامزدهای مورد نظرشان در انتخابات پیروز نشود، استعداد آن را دارند که صندوق انتخابات را به سخره بگیرند و بگویند که انتخابات در نظام ایران بی‌معناست؛ مواضعی که مشخصا ایشان بعد از انتخابات مجلس یازدهم اتخاذ کردند. با این اوصاف بسیار بعید است که آنها بخواهند منتقدانِ واقع‌بینی در مواجهه با رئیسی باشند یا سعی کنند دولت او موفق باشد.

دسته دوم اصلاح‌طلبانی‌اند که انتخابات را مسیری ادامه‌دار می‌دانند؛ مانند حزب کارگزاران سازندگی و حزب ندای ایرانیان. این طیف بیشتر اهل تعامل به نظر می‌رسند اما آنها نیز تعاملی در جهت کسب منافع خود را می‌خواهند. یعنی می‌توانند حتی از نامزدی کاملا غیراصلاح‌طلب حمایت کنند برای امید به استمرار قدرت خودشان در قدرت رسمی. به نظر می‌رسد که چنین نیروهایی مشکل چندانی با رئیسی نداشته باشند و چه‌بسا در مواردی از او هم حمایت کنند؛ چنانکه به تازگی محمد عطریانفر، از اعضای شورای مرکزی کارگزاران، در گفت‌وگو با سایت «فردا» گفته است: «رئیسی در معرض نقد اصلاح‌طلبان خواهد بود اما اصلاح‌طلبان شش ماه تا یک سال فقط نظاره‌گر خواهند بود و نمی‌خواهند دولت آقای رئیسی را تضعیف کنند و دوست دارند دولت آینده اتفاقا موفق باشد». این سخن نوعی نقد تعاملگر را به ذهن می‌رساند.

دسته سوم اما نیروهایی هستند که فارغ از هر انتقادی سعی می‌کنند خود را به هر رئیس‌جمهوری با هر منشی نزدیک کنند؛ همان‌هایی که در ایام انتخابات ستاد اصلاح‌طلبانِ حامی رئیسی را ایجاد کرده بودند که اینها نیز نه لزوما برای کمک به دولت که بیشتر نفع جناحی، شخصی و جریانی خود را در نظر دارند.

با وجود تمام این طیف‌بندی‌ها اصلاح‌طلبان به صفت جریانی باید مشخص کنند که چه نسبتی با دولت رئیسی خواهند داشت؟ حتما جمع هر سه رویکرد اخیر میسر نخواهد بود و نیاز است که جبهه اصلاحات رویه‌ای مشخص را در مواجهه با دولت جدید تبیین کند.

موضوع دیگر که توجه به آن مهم می‌نماید، نسبت اصلاح‌طلبان با نیروهایی غیراصلاح‌طلب اما نزدیک به جبهه اصلاحات است. اصلاح‌طلبان از سال 92 در ائتلاف با حسن روحانی نشان دادند که می‌توانند از اصول سازمانی خود عبور کنند و در این مسیر با شخصیت‌های دیگری مانند علی لاریجانی نیز چنین وحدتی را البته در ابعاد محدودتر ایجاد کردند و حتی پیش از اینها نوع ارتباط آنها با فردی مانند علی‌اکبر ناطق نوری هم شاهدی بر تمایل آنها به بازی چندوجهی داشت. البته اکنون و در سال 1400 تجربه ائتلاف با روحانی برای آنها چندان شیرین هم به نظر نمی‌رسد زیرا باخت سنگین آنها در دو انتخابات مجلس یازدهم در سال98 و ریاست‌جمهوری سیزدهم در سال1400 نشان‌دهنده شکست سیاست ائتلافی آنها دارد. حالا باید دید که جبهه اصلاحات در ادامه مسیر آیا بازهم این سیاست را ادامه می‌دهد یا خیر؟ گفتنی است که بر سر این موضوع نیز میان طیف‌های مختلف اصلاح‌طلب اختلاف‌نظرهایی دیده می‌شود و مشخص نیست که آیا وحدت رویه‌ای در نظر گرفته می‌شود یا در نهایت این اختلاف‌ها به انشقاقی درون‌سازمانی منجر می‌شود؟

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: