افول اصلاحطلبی
اگر بخواهم ملموستر بگویم، یکی از نامزدهای اصلاحطلب و البته ردصلاحیت شده در این دوره از انتخابات هم ماهیت و هم ساختار نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارد اما کاندیدا شد که رییسجمهور شود! این پارادوکس است و تعارف هم نداریم. یعنی اصلاحطلبانی که این نگاه را ندارند باید با صراحت درباره قدرت حاکم فعلی موضع بگیرند. اینجاست که مردم دچار تناقض میشوند.
دعوای درون جریانی در جبهه اصلاحطلبی اگرچه حرف امروز و دیروز نیست، بعد از انتخابات اخیر حسابی بالا گرفته است. آن همه هیاهو و چنددستگی یا به قول خودشان اختلافنظر در آستانه انتخابات که بر فرآیند معرفی نامزد هم اثر گذاشت، کم بود، شاهد افزایش تقابل بعد از انتخابات هم هستیم. همین است که سعید حجاریان تئوریسین اصلاحطلب یک روز از مردن اصلاحات گفته و فردا با جدا کردن حسابی برخی اصلاحطلبان که آنان را صندلیطلب میخواند، برای تبرئه سایر اصلاحطلبانی که حالا دیگر سرمایه اجتماعی برایشان نمانده، میکوشد. این تلاش اما در حالی است که ذهن جامعه با هزار سوال و ابهام درباره اصلاحطلبان مواجه است. مثلا اینکه واقعا چنین تقسیمبندی در کار است یا به اصطلاح سر و ته یک کرباس هستند؟! نگاهشان به قدرت دقیقا چیست و اساسا چه تفاوت مشخصی با اصولگرایان دارند؟ از این پس چه خواهند کرد؟ و… این سوالات را در گفتوگویی، از «ناصر ایمانی» تحلیلگر اصولگرا پرسیدیم تا نگاهی از بیرون و واقعبینانهتر به این جریان انداخته باشیم.
نسبت اصلاحطلبان با قدرت را چطور میبینید؟
برخی از طیفهای اصلاحطلبی اساسا با ایدئولوژی، ماهیت و ساختار نظام فعلی حاکمیت یعنی جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند. یعنی ماهیت و ساختار آنکه همان قانون اساسی است را قبول ندارند و طی سالهای گذشته مرتب این را اظهار کردهاند.
اگر اینها بخواهند مستقیم یا غیرمستقیم در قدرت حضور داشته باشند یک پارادوکس ایجاد میشود و آن هم اینکه اینها میخواهند در قدرت نظامی که از نظر ماهیتی و ساختاری قبول ندارند، مشارکت کنند! اگر هم این نظام را قبول دارند که باید بپرسیم چرا مواضع و اظهاراتشان با این نگاه متفاوت است.
اگر بخواهم ملموستر بگویم، یکی از نامزدهای اصلاحطلب و البته ردصلاحیت شده در این دوره از انتخابات هم ماهیت و هم ساختار نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارد اما کاندیدا شد که رییسجمهور شود! این پارادوکس است و تعارف هم نداریم. یعنی اصلاحطلبانی که این نگاه را ندارند باید با صراحت درباره قدرت حاکم فعلی موضع بگیرند. اینجاست که مردم دچار تناقض میشوند.
– از مردم گفتید. فکر میکنید مردم هم مثل خود اصلاحطلبان آنان را به دو گروه اصلاحطلب و صندلیطلب تقسیمبندی میکنند یا اینکه این جریان را یکپارچه میبیند؟
مردم جریان اصلاحطلبی را یکی میبینند، همچنان که جریان اصولگرا را هم یکی میبینند. مردم قائل به این تفکیکها نیستند. این تفکیکها را اهل فن در داخل اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان انجام میدهند. اگر نه، مردم مثلا در طیف اصولگرایی موتلفه و پایداری و حامیان قالیباف و… را یکی میدانند.
سود اهل فن از این تفکیک چیست؟ این تفکیک برای آن است که بخش دیگر را راضی کند که به سوی جامعه برگردد یا میخواهند جامعه را متقاعد کنند که همه ما به دنبال صندلی نیستیم؟
دقیقا همین جلمه آخر است. بعد از هر انتخاباتی که جریان اصلاحطلب به هر دلیلی از قدرت کنار گذاشته میشود- نمیگویم مردم به آنها اقبال نمیکند چون اگر بگویم، میگویند مردم به ما علاقه دارند و نظارت استصوابی سبب شده که در قدرت نباشیم- میگویند ما اساسا از ابتدا دنبال صندلی نبودیم! یعنی میگویند آن اصلاحطلبانی که دنبال صندلی بودند، در اشتباه بودند. اینها همه حرفهای بعد از انتخابات است.
ضمن اینکه این حرفها نشان از انشقاق شدید در درون اصلاحطلبان است. میگویند که ما دیگر یک جریان اصلاحطلب واحد نداریم و به اصلاحطلبان خواستار صندلی و اصلاحطلبان غیرخواستار صندلی تقسیم شدهاند. البته معلوم هم نیست که این اصلاحطلبانی که خواستار صندلی نیستند چه کسانی هستند.
گروه جامعهمحور موفق میشوند با این حرفها سرمایه اجتماعی که روزی داشتند و الان ندارند را بازیابی کنند یا گروه قدرت طلب را متقاعد کنند که باید نگاه به جامعه را افزایش داد؟
قطعا بخشی از مردم که ممکن است درصدشان کم باشد متمایل به این اصلاحطلبان غیرصندلیمحور میشوند. همانهایی که اساسا به لحاظ ماهیت و ساختار با نظام زاویه دارند. در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ یک انشقاقی در سازمان چریکهای فدایی خلق به وجود آمد و به اکثریت و اقلیت تبدیل شدند. الان هم جبهه اصلاحات به همان سرنوشت دچار و دوپاره شده است. البته این از قبل انتخابات و حتی اسفند ۹۸ کلید خورده بود. در واقع جبهه اصلاحات رسما میخواهد دو قسمت تقسیم شود. در واقع الان دارند انشقاق را اعلام میکنند و به زودی هم دو قسمت خواهند شد.
فکر میکنید این انشقال چه تاثیری در آینده جریان اصلاحات دارد؟ بخشی به حاشیه میرود یا هر دو؟
همین انشقاق خود باعث تضعیف شدید جبهه اصلاحات است. چرا؟ چون لازمه اینکه دوتا شوند این است که به همدیگر به نوعی به هم پرخاشگری کنند. همچنان که در دو سال گذشته نیز حتی در سطح رسانهها چنین کردهاند.
نکته بعدی هم این است که مردم در جمعبندی خود خیلی خاطره خوشی از زمانهایی که اصلاحطلبان در یک قدرت اجرایی قرار گرفتهاند اعم از شوراهای شهر، دولت و… ندارند. بنابراین تصور میکنم که ما وارد دوران افول اصلاحطلبان خواهیم شد. البته عملکرد رقیب هم نقش موثری دارد.
افول اصلاحطلبان به معنی تسلط کامل اصولگرایان بر فضای سیاسی کشور است؟ وضعیت اصولگرایان در این فضای سیاسی بیرقیب چه خواهد بود؟
اصولگراها بیرقیب نیستند. اقبال نسبی مردم به اصولگراها در این مقطع دلیل عملکرد ضعیف و سوءمدیریت اصلاحطلبان در دولت روحانی، شورای شهر و مجلس قبلی بوده است. این اتفاق باز هم ممکن است رخ دهد. بستگی به عملکرد اصولگرایان دارد و باید دید که در اداره کشور و ایجاد رضایت مردم چطور عمل میکنند. هم اینکه عملکردشان نسبت به رقیب یعنی اصلاحطلبان چطور خواهد بود.
اصلاحطلبان همواره خودشان را در جایگاهی قرار میدهند که به آنان امکان میدهد در برخی مقاطع مختلف سیاسی بتوانند از افکار عمومی مردم مخاطب جلب کنند. یعنی هم منتقد نظام و مجموعه حاکمیت هستند و هم میخواهند در درون آن حضور پیدا کنند. به اضافه اینکه در کشور و انقلاب سابقه دارند. حقیقت آن است که اصلاحطلبان طی این سالها به خوبی از این جایگاه استفاده کرده و هم در قدرت و هم اپوزیسیون بودهاند.
بنابراین اصولگرایان نباید تصور کنند که رقیب برای همیشه از صحنه سیاست حذف شده است. همچنان که در یک ماه اخیر بعد از انتخابات ریاستجمهوری و انتخاب رییس قوه قضاییه شاهدیم این دو شخصیت نسبت به اصلاحطلبان اقبال نشان میدهند چون میدانند که اینها آلترناتیو هستند و جایگاهی دارند که در برخی مقاطع زمانی و در مقابل اشتباه و خطاهای جریان اصولگرا، با استفاده از جایگاه خود افکار عمومی را جلب میکنند.
بنابراین از این پس آن طیف صندلیطلب فرصت ابراز وجود و خودنمایی بیشتری دارند؟
حتما همینطور است. البته من به شدت اظهار تردید میکنم که جریان غیرصندلی محور هم واقعا غیرصندلیمحور باشند. چون اگر غیرصندلیمحور بودند باید از سالها قبل همین نگاه را داشتند، نه حالا که در افول است. این که مورد قبول نیست و نوعی فرصتطلبی است.
در ثانی اینکه قطعا کسانی که میخواهند در قدرت بمانند و قدرت سیاسی را قبول دارند و البته انتقاداتی دارند، شانس بیشتری برای این پیدا خواهند کرد که در آینده در برخی مناصب قدرت حاضر باشند.
در این صورت آیا باید نتیجه بگیریم که وضعیت جریانهای سیاسی در کشور تغییر چشمگیری کرده و شاهد جریان جدیدی متشکل از اصلاحطلبان صندلیطلب و اصولگرایانی که به آنان فرصت میدهند، خواهیم بود؟
اگر کلمه چشمگیر را بردارید، با نظر شما موافق هستم. ما یک تغییراتی در جریانهای سیاسی در یک سال اخیر داشتهایم.
قاعدتا یک دگردیسی در این مدت داشتهایم، چند موضوع هم به این تغییرات کمک کرده است. یکی عملکرد دولت روحانی، دیگر مساله برجام و موضوع دیگر هم مساله کرونا بود که باعث شد یک تغییراتی نه فقط در عرصه اقتصادی بلکه در عرصه سیاسی هم به وجود آمد.
البته الان چون اصلاحطلبان از قدرت خارج شدهاند، بیشتر شاهد تغییر هستند اما واقعیت این است که هر دو جریان تغییراتی داشتهاند. قاعدتا ما در آینده تغییرات دیگری هم در این جریانها خواهیم داشت. شاید جریانهای جدیدی هم ایجاد شود.
قصد ندارم بحث وضعیت اصولگرایان را باز کنم اما برای جمعبندی بفرمایید در شرایطی که اصلاحطلبان دچار انشقاق شوند، اصولگرایان که اکنون در قدرت هم حضور دارند یکپارچه میمانند یا اینکه ممکن است در ادامه و با مشاهده عملکرد دولت، بخشی از این جریان نیز نقش منتقد ایفا کرده و از مجموعه اصولگرایی فاصله بگیرد؟
ممکن است که در کوتاهمدت این اتفاق نیفتد اما کمی که بگذرد احتمال میدهم که در جریان اصولگرایی نیز یک انشقاقی از جهت نوع نگاه به دولت، قوه قضاییه و مجلس به وجود آید. خلاصه اگر بخواهم بگویم، در سی سال گذشته آزادمنشی بیشتری در نگاه به صحنه سیاست در طیف اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان دیدهام. یک مثال کوچک بیاورم؛ در دولت دوم احمدینژاد، شاهد بودیم که اصولگرایان به شدت در مقابل او ایستادند.
در حالی که در دولت دوم روحانی که عملکردش شاید از دولت دوم احمدینژاد هم ضعیفتر بود، صدای اعتراضی از اصلاحطلبان نشنیدیم.
اینها را گفتم که بگویم میتوان انتظار داشت که در آینده نهچندان نزدیک افراد و طیفهایی از داخل جریان اصولگرا نسبت به عملکرد دولت آقای رییسی یا حتی مجلس فعلی معترض شده و شروع به نقد و حتی انتقادهای تند کنند./ جهان صنعت