تحلیل از چپ و راست؛
زمانه بد و نقش مدیریت
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
چگونه مستاجری بود؟
محمد ایمانی، در یادداشتی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرده، نوشته است: «️مستاجر داریم تا مستاجر. برخی مستاجران، امانتدارند. وقتی هم می خواهند خانه را تحویل بدهند، تر و تمیز و مرتب تحویل می دهند. برخی دیگر، خانه را به هم ریخته و شلخته واگذار می کنند. اما از همه بدتر، مستاجری است که طی چند سال، به در و دیوار و امکانات خسارت زده باشد. معمولا از مستاجری که امانتداری نکرده باشد، خسارت می گیرند. ️آقای روحانی و تیمش، چگونه مستاجرانی بوده اند؟ و در حال تحویل کدام دولت هستند؟ هر دولتی با این تعهد سر کار می آید که اولا امکانات موجود کشور را حفظ کند، ثانیا بر این امکانات بیفزاید. نه اینکه در حوزه های حیاتی و راهبردی، موجب عقبگرد و خسارت شود. انسان وقتی خانه ای را ترک می کند، معمولا چراغ ها را خاموش می کند و فلکه آب و گاز را هم می بندد. اما اگر مستاجری، زیر ساخت های موجود را تضعیف و تخریب کرده باشد، ماجرا فرق می کند. ️آقای روحانی و تیمش کمتر از یک ماه دیگر، دولت را در حالی تحویل می دهند که برآیند هشت سال مدیریتشان، ناپایداری شدید در اغلب شاخص های اقتصادی و همچنین حوزه آب و برق (و گاز) است. در ماه های اخیر، ابتدا قیمت برخی کالاها با دستور مراکز دولتی چند بار گران شد. سپس نوبت به قطعی برق و تعطیلی کارخانه ها رسید. بعد از آن، مشکل آب در برخی استان ها مثل خوزستان پدید آمد و دامداران و کشاورزان را گرفتار کرد. گفته می شود این چالش ها تا پاییز هم ادامه خواهد داشت. ️روحانی، دولت را با 350 هزار کسری بودجه و 110 هزار میلیارد تومان بدهی به بانک مرکزی تحویلم ی دهد! جالب این که در همین هفته های پایانی، دستور دو برابر کردن امتیازات فوقالعاده ویژه مدیران از سوی جهانگیری صادر شد تا سقف ٢/۵ میلیون تومانی افزایش حقوق و مزایا برای مدیران برداشته شود! دولت، مستاجر محضنیست، بلکه برای ادای وظیفه خدمتگزاری، اجازه مستاجری پیدا می کند. بنا نبود دولت، تبدیل به اشرافیت خوش نشین شود و معیشت ولی نعمتان را گرفتار مضیقه کند. دولت جدید، مسئولیتی سنگین و طاقت فرسا برای جبران این سوء مدیریت هشت ساله بر عهده دارد.»
حمام، لنگ و مایو!
علیرضا علویتبار، تئوریسین اصلاحطلب در یادداشتی که در «مشق نو» منتشر شده، نوشته است: «سالها پیش، پیشنهاد پذیرش مسئولیت مدیریتی و اجرایی را با من مطرح کردند. بعد از جنگ و برکناری آیتالله منتظری با خودم عهد کرده بودم که هیچ مسئولیتی نپذیریم و فقط فعالیتهای آموزشی و پژوهشی داشته باشم. اما، دو دلیل مرا برای پذیرش وسوسه میکرد ... مدتی با خودم درگیر بودم و در نهایت، تصمیم گرفتم با یکی از دوستان که سابقه اجرایی موفقی داشت و مورد اعتماد و قبول من هم بود، مشورت کنم. ... گفت پس دو نکته را بهصورت تمثیل برایت میگویم، آنگاه خودت تصمیم بگیر. گفت آیا تا به حال «حمام عمومی» رفتهای؟ گفتم بله با پدرم چندباری رفته بودم. گفت، پس تصور روشنی از فضای آنجا داری. یادت هست، لنگ میبستند و وارد فضای عمومی میشدند و شستوشو میکردند. حالا فرض کن وارد حمام عمومی شدی که همه میخواهند لنگات را باز کنند و تو را هو کنند! بهترین راه برای آنکه از هو شدن جلوگیری کنی و در ضمن خودت را بشوری، چیست؟ خودش اضافه کرد که بهترین راه این است که «زیر لنگات، مایو بپوشی»! هر وقت هم لنگ افتاد کسی نمیتواند تو را هو کند! پذیرش مسئولیت اجرایی در جمهوری اسلامی ایران یعنی وارد شدن به چنین حمامی! اگر میخواهی با آبرو در آن بمانی باید مایو بپوشی. توضیح داد که خودش هرگاه تصمیم مهمی میگرفته، مستندات آن را کپی کرده و تا پنجسال پس از آن تصمیم نگه میداشته است. ... نکته دوم را مطرح کرد. باز با پرسش شروع کرد. گفت فوتبال بازی کردهای؟ گفتم، بازیکن خوبی نبودهام اما بازی کردهام. گفت یک فوتبالیست هم باید گل بزند، هم در موقع لزوم دفاع کند، هم تاکتیک طراحی کند، هم با مربی هماهنگ باشد و هم مقررات را رعایت کند. مدیر اجرایی هم تقریباً همینطور است. حالا باز فرض کن میخواهی همه این وظایف را انجام بدهی، اما همه میخواهند در ورزشگاه شورتات را پایین بکشند و در مقابل هواداران پرشور بیآبرویت کنند! هم داور، هم اعضای تیم رقیب، هم اعضای تیم خودت و هم تماشاگرانِ صادق و پرشور! در یک چنین بازی، فکر میکنی چقدر میتوانی نقش خود را بهعنوان یک فوتبالیست در پیروز شدن تیمات ایفا کنی؟... در طول راه بازگشت به خانه به حرفهایش فکر میکردم. به خانه رسیدم و آنجا گزارشی از آنچه که فکر میکردم و مشورت کرده بودم، دادم و در نهایت هم تصمیم گرفتیم که همان فعالیتهای آموزشی و پژوهشی را ادامه دهم و وارد بحثهای اجرایی و مدیریتی نشوم. امروز، خیلی خوشحالم که بعد از این گفتوگو حتی از پذیرش مسئولیت ریاست دانشکده هم خودداری کردهام. او با دو مثال خود ساختار جمهوری اسلامی را بهخوبی برایم توضیح داده بود. تمرکز او بر امور اجرایی بود، اما این ویژگی کل نظام است. امروز که به دولت روحانی و برخوردهایی که با آن میشود، نگاه میکنم، در مییابم که او تا چه حد شناخت درست و دقیقی از وضعیت نظام سیاسی ما داشته است. جامعه ما اینگونه اداره میشود حمام، لنگ، مایو و فوتبال!»
فرصت نقد فنی دولتها و شجاعت تغییر
غلامرضا صادقیان، در سرمقاله امروز «جوان» نوشته است: «دولت سازندگی بخش قابل توجهی از نخبگان و دانشگاهیان را روزیخوار و همراه خود کرده بود و اساساً روحیه رئیس این دولت نقدپذیری و توسعه دایره کارشناسی دولت به خارج از حلقه بسته سازندگی نبود. ... دولت بعدی با عنوان اصلاحات، با آنکه در برخی شاخصهای اقتصادی از جمله تورم بهتر از سازندگی بود، اما، چون اساساً با غلبه روحیه سیاسی و اصلاحات سیاسی پیش میرفت و از پشتیبانی بخش بزرگی از جامعه دانشگاهی نیز برخوردار شد، از نقد فنی عملکرد خود مصونیت یافت و نگاه کارشناسی به عملکرد این دولت در حوزههای صنعت و کشاورزی و اقتصاد جای خود را به نظریهپردازی سیاسی و جامعهشناسی داد و این دولت نیز بدون آنکه یک نقد جدی فنی دریافت کند، از مهلکه گریخت. نوبت به دولت بعدی یعنی دولت نهم و دهم رسید و شاید برای یک ناظر بیرونی و دلسوز که نقد غیرسیاسی و صرفاً فنی یک دولت را به نفع همه کشور و مردم و از جمله خود دولتها میدانست، این امیدواری ایجاد شد که حالا آن قشر دانشگاهی و روشنفکر که روی حریر سیاسی دولت اصلاحات خوابیده بودند، بیدار شوند و اشکالات مدیریتی کشور را در سدسازیها، مدیریت آب، مدیریت صنعت خودروسازی، مدیریت آموزش عالی و دیگر عرصهها در فضایی کاملاً دانشگاهی و غیرسیاسی پیش ببرند، اما بیشتر آنچه بود و بیشتر از گذشته هم بود، در فضای آلوده جناحیگری و سیاسیبازی گرفتار آمد و فرصتی به دست رئیس این دو دولت داد تا حرف و نظر مطلق خود را به پیش ببرد و حتی نقد درونگروهی و داخل دولت خود را نیز برنتابد. ... با ظهور دولت اعتدال همه آشفتگیهای سیاسی سه دوره قبلی یکجا در این دولت جمع شد. بخشی از سیاسیها و مدیران دولت قبل، منتقد آن شدند. بخشی از سیاسیون و مدیران دولت ماقبل یعنی اصلاحات در کسوت حامی آن درآمدند و بخشی از مدیران و سیاسیون دولت اسبق یعنی سازندگی نیز ساکن این دولت شدند. این شد که هرچه تنش و کنش سیاسی مخرب و ساختاربرافکن و نقدسوز و تفرقهساز لازم بود، در دولت اعتدال گرد آمد و هیچگاه شاهد تریبونهای دانشگاهی با نگاههای غیرسیاسی در این دولت هم نبودیم و اگرچه برخی نقدهای پراکنده نیز کم نبود، اما با حمله زبانی رئیس دولت به منتقدان و حوالهکرد آنان به جهنم، پس زده میشد.
اکنون ما با ۳۰ سال سازندگی پر ایراد و قابل نقد در کشور مواجهیم. ... دولت سیزدهم ضمن آنکه باید از نقد گذشته و تکرار غرزدنهای معمول گذشتگان در درون خود دولت جلوگیری کند و حرف تکراری «تقصیر دولتهای قبل بود» را کنار بگذارد، باید زمینه نقد کارشناسانه دلایل درجازدن و عقبماندگیها و ناتوانیها و اشتباهات گذشته را در جامعه فراهم کند و این مهم را برای عملکرد دولت خود نیز با چندین برابر نسبت به آنچه برای گذشتگان روامیدارد، با سعهصدر آماده سازد. مهمتر از ایجاد فضای نقد فنی، پذیرش نقدهای صحیح و بهکارگیری آن و «شجاعت در تغییر» است. به نظر میرسد آرامش سیاسی لازم برای چنین کاری نیز در کشور فراهم آمده است و باید امیدوار بود که یکبار برای همیشه فارغ از دستهبندیها به کشف عیوب و نقد جدی عملکرد گذشته خود بنشینیم و نشان دهیم که شجاعت اصلی در میدان «تغییر اشتباهات» است.»
ایران، خوزستان و بلاها که در راهند!
جعفر گلابی امروز در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» نوشته است: «تشنه شدن خوزستان پرآب که قطب کشاورزی ایران است با هیچ منطقی جز نهایت بیلیاقتی و ناکارآمدی قابل توجیه نیست. خوزستان اگر مدیریت میشد صد برابر امارات ظرفیت ثروتمندی و آبادانی دارد و به تنهایی قادر است کشوری به بزرگی ایران را غرق در رفاه و نعمت کند. تصاویر خشکی و بیآبی خوزستان تصاویر آخرالزمانی را در سینهها تداعی میکند. مردمی محروم و نجیب و سلحشور که روزی جانانه جلو ماشین جنگی صدام ایستادند حالا با بشکهای آب در انتظار تانکرهای اهدایی! ... جواب این مردم خونگرم و صمیمی و صبور که نجیبانه فقط طالب آبند خشونت و برخورد امنیتی نیست. آنها و صبرشان را باید گرامی داشت.
خوزستان بیش از استانهای دیگر از ناکارآمدی و فقر مدیریتی رنج میبرد، جمعیتی با قومیتهای مختلف از فارس و عرب و لر و ترک باعث شده است که یکپارچگی مدیریت آنچنان که باید به وجود نیاید و از مرکز هم هیچگاه اندیشهای کامل و کارشناسانه و بومیگرا و درازمدت و مستمر اعمال نشده است تا با محرومیتها مبارزهای اساسی صورت گیرد و ظرفیتهای عظیم انسانی و مادی استان شکوفا شوند. آنجا اگر آباد شود نه تنها قطب کشاورزی و صنعتی کشور خواهد شد که زمینههای گسترده برای رونق خیرهکننده گردشگری دارد .حالا و پس از آن همه رنج و زخم ،کاروان تانکرهای آب به راه افتادهاند تا روستاها را سیراب سازند، خوزستان عزیز شده است و مسوولان در تکریم و امداد رسانیاش داد سخن میدهند ولی برای یکبار هم که شده کسی نمیگوید که چرا علاج واقعه را قبل از وقوع نمیکنند؟ چرا بیآبی اولین روستا مسوولان را تکان نداد و چرا باید جان مردم به لبشان برسد تا در عمل کاری صورت گیرد؟ درست مثل کرونا که بیش از16 ماه است با آن درگیر هستیم ولی این اولینبار و پس از وخامت اوضاع است که تهران را تعطیل میکنند و خدا میداند که با خیل مسافرتها چه خواهند کرد و چگونه ممکن است با سهلانگاری تعطیلات نه تنها کارگر نیفتد، بلکه انتشار بیماری را بالا ببرد. واقعیت آن است که ما در بد زمانهای گرفتار آمدهایم و از قضا میخواهیم همه مشکلات عالم را هم حل کنیم و انبوه مشکلات داخلی را چندان به حساب نمیآوریم و حل آنها را با اهمال و روزمرّگی در انواع جلسات بیخاصیت جستوجو میکنیم! هنوز به این باور نرسیدهایم که حجم معضلات کشور آنچنان سطحی نیست که با رفتن دولتی و آمدن دولت دیگر برطرف شوند. مشکل اصلی انواع اشتغالات خارجی است که برای خود تهیه دیدهایم و مقتدرترین دولتها هم امکان رسیدگی به همه امور با هم را ندارند.اوضاع جوی جهان نشان میدهد که طوفانها در راه داریم و بلایای طبیعی فعلا میهمان همه هستند و باید هر کشور کمر همت خود ببندد و پناه گیرد تا در امان بماند.»
مدیریت جهادی راهگشای مشکلات
کمال احمدی در یادداشت روز «کیهان» نوشته است: «یکی از ویژگیهای جنگ ما که نابرابریها را کنار زد، ابتکاراتی بود که در صحنه دفاع مقدس اتفاق افتاد؛ فرق ما با ارتشهای کلاسیک دنیا در یک کلمه بود؛ اگر بخواهیم فرق حاج همت متوسلیان، حاج همت، فرماندهان گردان شهید را با یک فرمانده کلاسیک ارتش دنیا علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه «بیا و برو» بود؛ یعنی فرمانده ما در صحنه جنگ میایستاد جلو و میگفت: «بیا» اما فرمانده کلاسیک میایستاد، عقب و میگفت: «برو». فرازهای فوق بخشهایی از بیانات سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی است که چند سال قبل در یادواره فرماندهان شهید لشکر 27 محمد رسولالله(ص) ایراد کرد. حاج قاسم در این عبارات به دو نکته کلیدی در موضوع مدیریت(فرماندهی) اشاره میکند که چهبسا امروزه گمشده بخش مهمی از مدیریت اجرایی کشور است؛ پیشتاز در میدان عمل و داشتن ابتکارات برای رفع مشکلات. اگر مسئولان ما خصوصاً در بخشهای اجرایی واجد این دو ویژگی باشند بسیاری از گرهها باز میشود مثلا زمانی که مشکل کمآبی در نقطهای از کشور بروز میکند اگررئیسجمهور و وزرای مربوطه به جای نشستن در اتاقهای دربسته و گرفتن تصمیماتی که معلوم نیست چقدر با واقعیتهای میدان تطابق دارد و یا اساساً به چه میزان در صحنه عمل اجرا میشود بلافاصله در شهر یا استان موردنظر حضور یابند و از نزدیک ضمن لمس مشکلات مردم و شنیدن گلایههای آنان راهکارهای فوری و حتی در مواقعی مبتکرانه برای رفع مشکل اتخاذ کنند و تا حصول نتیجه دائما پیگیر موضوع باشند قطعا میتوانند سریعتر به هدف برسند و آرامش را در منطقه برقرار کنند. ... جان کلام اینکه مدیریت نشسته در اتاقهای دربسته و دور از واقعیتهای میدان دیگر کارآیی لازم برای اداره کشور را ندارد و اگر قرار باشد این مدیریت در هر سطحی ادامه یابد یقینا زیانهای سنگینی به کشور تحمیل میکند. مردم در انتخابات 28 خردادماه نشان دادند از این مدیریت گریزانند و به شدت خواهان تغییر در شیوه حکمرانی کشور میباشند. ملت انقلابی مشتاقانه در آرزوی مدیریت میدانی و جهادی به شیوه فرماندهان دفاع مقدس خصوصاً سردار دلها حاج قاسم عزیز هستند. رهبر عزیز و انقلابیمان چند سال پیش در همین زمینه تأکید کردند «ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم. در همه بخشها، کمربسته بودنِ مثل یک جهادگر لازم است؛ این اگر بود، کارها راه میافتاد؛ این اگر بود، بنبستها باز میشود، شکافته میشود؛ [یعنی] کار فراوان، پُرحجم، باکیفیّت، مجاهدانه و انقلابی».
وقتی اقتصاد در حاشیه است
حسین حقگو . کارشناس اقتصادی امروز در یادداشتی برای روزنامه «شرق» مینویسد: «رئیس اتاق ایران در نشست اخیر این بزرگترین نهاد بخش خصوصی کشور بر یک نگرانی عمده فعالان اقتصادی در دولت آینده تأکید کرد؛ رعایتنکردن منطق اقتصاد و غلبه سیاست بر اقتصاد ... این نگرانی به نظر نگرانی بحقی است؛ چنانکه در نشست اخیر جناب آقای رئیسی با گروهی از اقتصاددانان نیز این معضل قابل مشاهده بود. در اینجا به دو، سه نکته دراینباره اشاره میشود: 1-در گفتار دولت آتی «عدالت»، محور اصلی است و تولید ثروت و رشد اقتصادی کمتر محل اعتناست ... در این چارچوب حدس زده میشود هلدینگهای بزرگ شبهدولتی قدرت اصلی اقتصادی کشور در سالهای آتی خواهند بود و دولت عمدتا نقش برنامهریز مرکزی و ناظر بر این چرخه اقتصادی را دارد. این مدل شاید در کوتاهمدت دوام داشته باشد؛ اما به واسطه رعایتنکردن مزیت نسبی و بهرهگیری از توان و مزیت سایر کشورهای پیشرفته از قافله موجهای صنعتی عقب مانده و به بنبست میرسد. در واقع کماهمیت پنداشتن امر تولید رقابتی در اقتصاد و محوریتیافتن «توزیع» منابع سبب میشود تا برنامه اقتصادی حول محور توزیع یارانهها و تخصیص امتیازها و رانتها و... تعریف و تبیین شود. 2- سویه دیگر این نشست اقتصادی، دعوتشدگان به آن بودند. اقتصاددانانی متعلق به جریانهای فکری مختلف و حتی متضاد با یکدیگر. ... به سبب همین دره ژرفبین تفکر افراد دعوتشده، جز چند خبر و مانور رسانهای هیچ نتیجهای در بر نداشت. 3-به نظر میرسد مشکل دولتها در کشورمان چنانکه اشاره شد، اصولا با علم و دانش اقتصاد است. ... دراینمیان آنچه اهمیت داشته، صرفا «تسخیر قدرت» بوده و بقیه مسائل بهراحتی با «توزیع» عادلانه درآمدهای نفتی قابل حل تصور میشده است. این در حالی است که اقتصاد چیزی جز تولید برآمده از انباشت سرمایه -بهعنوان اصل اساسی و بنیانی رشد و توسعه اقتصادی- و مبادله آزادانه کالاها و خدمات نیست.آنچه به نظر مشکل اساسی است، فقدان یک مدل موفق توسعهای برای تغییر این وضعیت در جهت بهبودی است. ... تمام دادههای اقتصادی نشان میدهد این مسیر به انتهای خود رسیده و دولت آتی جز از طریق پایبندی به منطق علم اقتصاد و اصلاح در قالب رابطه اقتصاد و سیاست در قالب مدلی که بدون ارزش داوری به تحلیل «آنچه هست» پدیدهها و متغیرها بپردازد، چاره دیگری ندارد. مدلی نه دستوری بلکه توصیفی و مبتنی بر تولید رقابتی و انتخاب آزاد انسانها بهعنوان عاملان اقتصادی.»
دوگانگی استاندارد حقوق بشر!
جلال رشیدیکوچی، عضو کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس امروز در روزنامه «وطن امروز» نوشته است: «متأسفانه شاهد هستیم در کشوری که خود را مهد تمدن دانسته و هر روز انگشت اتهامش را داخل چشم کشورهای مسلمان بویژه جمهوری اسلامی ایران کرده و انگ عدم رعایت حقوق بشر را به دیگران میزند و حتی داد حقوق بشری مسؤولان این کشور گوش فلک را کر کرده است، فجایعی از زیر زمین کشف شده است به طوری که تاکنون 4 گور دستهجمعی مربوط به کودکان بومی کانادا کشف شده است که روح هر انسان آزاده و غیرآزادهای را جریحهدار کرده و ناراحت میکند. کشف گورهای جمعی متعدد در کانادا زمانی عمق فاجعه را نشان میدهد که این گورها مربوط به کودکان و خردسالانی است که در آنجا رفت و آمد کرده و بنا داشتند به آنها در کلیساها فرهنگ غربی آموزش بدهند که با شنیدن این موضوع تن هر انسانی میلرزد. متأسفانه هیچ کسی در پی کشف این گورهای جمعی در کانادا واکنشی نشان نداده و ابراز تأسف هم نکردهاند ... اگر تصور کنیم یکصدم این اتفاق به دلیل ریزش دیوار در یکی از اماکن مذهبی کشورمان رخ داده بود، شاهد بارش اتهامات مختلف علیه اسلام، ایران و انقلاب اسلامی بودیم در حالی که اینک شاهد کشف گورهای جمعی صدها کودک و خردسال در کلیساهای کشور کانادا هستیم اما با سکوت رسانهها و دولتمردان غربی و متاسفانه غربزدگان داخلی مواجه هستیم و حتی یک فرد منصف هم نمیتواند اعتراضی در مهد آزادی نسبت به این موضوع داشته باشد زیرا به محض هرگونه اعتراض از سوی آنها با سرکوب مواجه خواهند شد. دموکراسی بازیچه اصلی برای پیشبرد منافع کشورهای غربی است».