تحلیل از چپ و راست؛
حکمرانی؛ از منطق تا اخلاق
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
حاشیهای بر درخواست نظر
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب امروز در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» به تماسهای اخیر از دفتر آقایان رییسی و اژهای با برخی اصلاحطلبان اشاره کرد و ضمن مثبت قلمداد کردن، نوشت: «اولین موضوعی که باید توجه کنیم، لزوم گفتوگو در عرصه عمومی است. از این جهت گفتوگو درباره موضوع سیاست با اخلاقیات فردی تفاوت دارد. ما اگر به فرزندانمان یا دوستان توصیهای یا انتقادی داریم، باید آن را حتیالمقدور به صورت خصوصی طرح کنیم، زیرا ملاحظات اخلاقی حکم میکند که موضع ما نسبت به یکدیگر دوستانه و تابع منطق رفتار فردی باشد. ولی هنگامی که میخواهیم رفتار سیاستمداران و صاحبان قدرت را نقد کنیم، بیان خصوصی آن لزوما فایدهای ندارد، زیرا منطق حاکم بر رفتار سیاسی، قدرت است. ما با نقد دقیق خود از سیاستمداران، تولید قدرت میکنیم و موازنه قوا را علیه او تغییر میدهیم و او را به نحو قدرتمندانه مجبور به پذیرش پیشنهادها و نقد خودمان میکنیم. ... اگر از این نکته کلی بگذریم، پرسش این است که امثال ما چه کمکی را میتوانند به آقایان بکنند؟ واقعیت این است که از یک نظر کمک چندانی نمیتوان کرد، زیرا اختلافنظرات میان طرفین ناشی از تفاوت رویکردهای کلی و غیرفنی است. ... شاید برخی پیشنهادها و انتقادات مشمول این مورد نباشند و منطقا بتوان گفت و پذیرفتنی هم هست، ولی ملاحظات عملی متفاوت دو طرف موجب میشود که درک و در نهایت نتیجهگیری آنان متفاوت باشد و حرف یکدیگر را نفهمند. برای نمونه در رسیدگی به اتهامات سیاسی و امنیتی باید دسترسی به وکیل و دادگاه علنی و پرهیز از تحت فشار قرار دادن متهم از جمله با نگهداری در انفرادی، ضرورت دسترسی به کتاب و مطبوعات یا موجه بودن قرار بازداشت و... رعایت شود. اینها بدیهیات حقوقی است و حتی نیازی به ذکر آنها نیز نیست. ولی در عمل رعایت این موارد بدیهی ذیل ملاحظات دیگری نادیده گرفته و گفتن و پیشنهاد آنها تکراری و بیفایده میشود. بنابراین خیلی سخت است که بتوان پیشنهادی را از خلال ارتباط مستقیم ارایه کرد که منجر به نتیجه شود. این یک سوی ماجراست. سوی دیگر آن را هم نباید فراموش کرد که اصولا ارتباط مستقیم، ادبیات و نگاه طرفین را نسبت به یکدیگر تلطیف کرده و اثرگذاری انتقادات و پیشنهادها را بیشتر میکند و شخصا امیدم به این تاثیر ارتباطی است. ضمن اینکه نفس چنین درخواستی ذاتا میتواند منجر به رفع حدی از سوءظنها شود. سوءظنهایی که مانع مهمی برای درک متقابل عمل میکنند.»
راهحل سوم برای بحران افغانستان
محمد ایمانی، امروز در یادداشتی برای «کیهان» به وضعیت خطیر افغانستان اشاره کرد و نوشت: « آمریکا هنوز بهخاطر ضربات راهبردی که در غرب آسیا (عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن) از مقاومت اسلامی خورده، گیج است. شیطان بزرگ در افغانستان هم شکست خورد. اما این بدان معنا نیست که دیگر در منطقه و به ویژه افغانستان شیطنت نمیکند. به جان هم انداختن ملت افغانستان و یا درگیر کردن این کشور با همسایگان، یکی از شرارتهای محتمل است. و آزمون جدید طالبان، دقیقا همین جا شروع میشود. البته برخی تحلیلگران میگویند طالبان، طیفی از نیروهاست و قضاوت یکسره درباره همه آن نیروها نمیتواند دقیق باشد. این تحلیلگران میگویند هم ضدآمریکایی دو آتشه در میان طالبان هست و هم کسانی که از گشته، پیوند و قول و قرار با آمریکا (برخی رژیمهای مشابه) دارند. میگویند طالبان، سازمانی یکدست نبوده و بعضا حتی میان این دو طیف، تسویه حسابهای خونینی شکل گرفته است. ... هیچ کس با هیچ بهانهای حق ندارد دور جدیدی از ناامنی و خشونت و ارعاب را در این کشور دامن بزند. ضمنا نه در حقوق بینالملل و نه در آموزههای اسلامی، «غلبه از طریق سلاح و جنگ» نمیتواند برای هیچ گروهی مشروعیت سیاسی به دنبال داشته باشد. جنگ افروزان خارجی و داخلی در این چند دهه، به بهانههای مختلف، آرامش و ثبات را از مردم افغانستان دریغ کردند. در این میان، تنها حاکمیتی که در طول دوران طولانی رنج و ناامنی، در کنار ملت افغانستان ایستاد و کوشید از آلام آنها بکاهد، جمهوری اسلامی ایران بود. ... واقعیت این است که، نه روش غربگرایان منفعل در مقابل آمریکا و نه شیوه طرفداران کاربست سلاح و زور (با هر بهانه و توجیهی)، نتوانسته مشکلات و اختلافات مزمن در افغانستان را چاره کند. بر این مبنا، اکنون زمان آن است که بدون دخالت بیگانگان، صرفا اراده مردم افغانستان از طریق سازوکارهای سیاسی (قانون اساسی فراگیر/ انتخابات) حاکم شود و امکان مسالمت و همزیستی میان اقوام مختلف فراهم آید. ... آمریکا و پادوهای منطقهای آنها شاید بدشان نیاید که ایران را مثل خود -احمق- شان، درگیر یک چالش نظامی در همسایه شرقی کنند، یا از آن طرف، در مقابل آتشافروزی و ایجاد ناامنی، منفعل نگه دارند و هزینههای امنیتی و سیاسی و اقتصادی برای ایران بتراشند. امنیت و ناامنی همسایگان، ذات سرایتکنندهای دارد. بنابراین امنیت و ثبات همسایگان، برای جمهوری اسلامی ایران بسیار مهم است؛ همچنانکه امنیت مردم افغانستان (اعم از شیعه و سنی، و پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ و...) اهمیت بالایی دارد. ایران، چاره کار را در پایان دادن به «گروکشیهای مبتنی بر اسلحه»، و برقراری قانون اساسی مشترک و مکانیسمهای برآمده از آن میبیند؛ به نحوی که حقوق همه اقوام و مذاهب تامین گردد و نقطه پایان بر چند دهه جنگ و خشونت و ویرانی گذاشته شود. این، حق ملت شریف افغانستان -به عنوان یکی از با هوشترین و با فرهنگترین ملتهای منطقه- است که آتش ناامنی و سایه شوم جنگ از سرش دور شود. ... برخی افراطیون مدعی اصلاحات (مثل سازمان مجاهدین انقلاب)، دو دهه قبل اصرار مشکوکی داشتند مبنی بر اینکه ایران در کنار طالبان، وارد جنگ با آمریکا شود. همطیفان آنها در آغاز دهه هفتاد شمسی، وقتی آمریکا بوش پدر دستور حمله به عراق را صادر کرد، مدعی شدند صدام، خالد بن ولید است و باید به حمایت از او وارد جنگ شویم. البته یک طیف دیگر همینها، به آمریکا برای اشغال افغانستان کمک کردند، تا جایی که خاتمی بعدها از ناسپاسی دولت بوش پسر و قرار دادن ایران در محور شرارت گله کرد! از این موضعگیریهای پرتناقض مدعیان اصلاحطلبی که بگذریم، موضع نظام، عدم دخالت در امور همسایگان در عین هوشیاری، رصد تهدیدها، و مواجهه هوشمند با راهبرد آمریکا بوده است. ایران اهل مداخله در هیچ کشوری نیست؛ همچنانکه نسبت به نقشههای دشمن، غافل یا منفعل نمیماند. به تعبیر امیر مومنان (ع) در نامه 62 نهجالبلاغه؛ «إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ. انسان رزمنده، بیدار است و هرکس به خواب رود، دشمنش نمیخوابد.»
ایران میان بازی قدرتها در افغانستان
جلال خوش چهره امروز در سرمقاله «ابتکار» به بحران افغانستان و نقش ایران پرداخته و نوشته است: «هیچ کس نمیتواند از ایران خرده بگیرد که در کشاکش تحولات افغانستان، چرا منافع امنیتی خود را دنبال میکند؟ ... صحنه کنونی افغانستان دو وجه دارد؛ یکی معامله پر ابهام واشنگتن و اعضای ناتو با طالبان و رها کردن دولت و ملت این کشور در سرنوشتی خوف انگیز. دوم، آرایش استراتژیک بازیگران منطقهای برای سهمگیری از اوضاعی که خواه ناخواه آشفتهتر از اکنون خواهد شد. روسیه، آمریکا، ترکیه، چین، قطر، هند و تا حدودی پاکستان با مطالبات روشن و آرایش مواضع برای جاگرفتن در سپهر سیاسی و میدانی افغانستان، وارد عمل شدهاند. واگذاری امنیت فرودگاه بینالمللی کابل به ترکیه نمونهای از آنچه هست که از حالا میتوان آن را توافق بازیگران بیرونی برای افغانستان چند پارچه در نظر آورد. روسیه در نگاه راهبردی خود، خواستار خنثی شدن هرگونه تهدید و نفوذ القاعده و دیگر گروههای شورشی در ولایات شمالی افغانستان در مرزهای مشترک با کشورهای آسیای میانه و در این حال، قطع قاچاق مواد مخدر از این معبر به تاجیکستان و ازبکستان است. اهداف استراتژیک روسیه از تحولات افغانستان همانی است که از قرن نوزده میلادی و در رقابت تزاری با امپراتوری بریتانیای کبیر بر سر جایگاه ژئوپولتیک افغانستان داشته و تسلط بر شبه قاره هند را از سر دور نکرده است.
چینیها نیز علاوه بر نگاه به احیای جاده ابریشم، در وهله نخست و فوری، خواستار ناممکن شدن خطراتی هستند که استان سینگیانگ این کشور را گروههای شورشی از خاک افغانستان میتوانند تهدید کنند. این درحالی است که مسکو، پکن - و به تبع آن ایران - به درستی دریافتهاند که همه تلاش واشنگتن در سال های اخیر، نزدیک کردن تهدیدها به بدنه امنیتی کشورهایشان بوده است.
طالبان در سالهای اخیر و بهویژه با نزدیک شدن به دوران پساناتو در افغانستان، با مستمسک قرار دادن ناتوانی دولت مرکزی در استقرار و تامین امنیت سراسری در این کشور، دو اقدام را توامان در دستور کار خود قرار دادهاند؛ پیشروی در میدان و بهرهگیری از دیپلماسی به کمک مشروعیتی که دولت دونالد ترامپ با آغاز گفتوگوهای رسمی برای این گروه شورشی فراهم کرد. البته پیش از این و از سال ۲۰۱۶ دولت روسیه نیز با نگاه به آنچه واقعیتهای میدانی در چشمانداز افغانستان پدید آورد، گفتوگوها با طالبان و حتی به تعبیر غربیها، حمایتهای پنهان خود را با آنان آغاز کرد.
طالبان در گفتوگوهایش با مسکو و پکن و حتی برخی دولتهای منطقه، اطمینان داده است که مانع ایجاد پایگاههای داعش و القاعده در افغانستان خواهد شد. در این حال خواهد کوشید هیچ گروه مسلح غیر افغانستانی از خاک این کشور علیه متحدان روسیه و نیز چین وارد عمل نشود. سرانجام اینکه جنگ در داخل افغانستان محدود خواهد بود و طالبان اجازه نمیدهد این وضع به بیرون از مرزهای این کشور، بهویژه ولایات شمالی دامن گستر شود.
امریکائیان اوضاع پسا ناتو را به ترکیه و قطر واگذاشتهاند. آنکارا با حمایت مالی قطر، میخواهد نقشی را عهده دار شود که پیشتر نیروهای کشورهای عضو ناتو در افغانستان داشتند. جاه طلبی «رجب طیب اردوغان» برای چنگ اندازی در منطقهای به گستردگی شرق مدیترانه، شمال آفریقا تا غرب آسیا، ممکن است در کوتاهمدت طمع پان ترکیستی و پان عثمانیستی او را ارضاء کند، اما در باتلاقی فرو خواهد رفت که دیگر قدرتها مبتلا به آن شدند. در اینحال، دراختیار گرفتن فرودگاه بینالمللی کابل از سوی ارتش ترکیه دو مفهوم و پیام را با خود دارد: نخست؛ القای این باور که دولت مستقر در کابل رو به تلاشی است. دوم؛ اشغال به شیوه به ظاهر دموکراتیک افغانستان. البته اینبار دولت ترکیه، نقش نیابتی اعضای ناتو را به عهده گرفته و قرار است منافع کشورهای غربی را در ژئوپلیتیک افغانستان تامین کند.
پاکستان، عربستان، امارات متحده عربی، مصر و حتی اردن با نگرانی تحولات افغانستان را دنبال میکنند. در نگاه آنان این روند، منافع امنیتی همه کشورهای منطقه را تهدید خواهد کرد.
ایران به عنوان یکی از اصلیترین همسایگان افغانستان نمیتواند در این میان تنها یک تماشاگر منفعل باشد. تشخیص مصلحتهای ایران و انتخاب میدان بازی میان بازیگران بزرگ و کوچک، اصلیترین کاری است که باید انجام شود. پیوستن به بازی هریک از بازیگران یاد شده در بالا که در جای خود رقیبان جدی برای ایران هستند، یک رویکرد است. اما رویکرد دیگر، ایجاد میدان تازه برای در اختیار گرفتن ابتکار عمل.
ایجاد پیوند و ائتلافهای سازنده میان ایران، عربستان، امارات عربی متحده، مصر و اردن رویکردی مشروع و در خدمت به منافع یکایک آنان و نیز ملت افغانستان خواهد بود. استمرار تنشها میان ایران با دولتهای یاد شده، تنها فرصت را در اختیار بازیگرانی قرار می دهد که میخواهند از اوضاع آشفته افغانستان، منافع کوتاه و بلندمدت خود را دنبال کنند. باید از زمینه های اختلاف کاست. اکنون استعداد و انگیزه لازم برای ترمیم روابط وجود دارد. فرصت اندک است و کوتاهی در آن پیامدهای سنگین برای تمامیت و ثبات کشورهای منطقه خواهد داشت. هیچکس نمیتواند از ایران برای ابتکارهایش در تامین منافع امنیتی خود و منطقه خرده بگیرد.»
گذرگاه دولتها
سید مسعود رضوی در شماره امروز «اطلاعات» نگاهی به شرایط گذار و انتقال مسئولیتهای قوه مجریه و کارنامه دولت حسن روحانی انداخته و نوشته است: « واپسین روزهای دولت دکتر حسن روحانی، با برخی مشکلات داخلی و مذاکرات بینالمللی و مخاطرات منطقهای همراه شده است. از قطع برق و کاهش آب و افزایش گرما ـ که افزون بر مشکلات معیشتی و بالاگرفتن دور جدید ابتلای به کرونا در پایتخت و سیستان و بلوچستان و کلان شهرهای مملکت ـ اضطراب و التهاب را به هم در آمیخته و شرایط بسیار دشواری را برای عموم مردم رقم زده است.
دولت جدید هنوز در حال گزینش، چینش و معرفی از سوی رئیس جمهور تازه آیتالله سید ابراهیم رئیسی است. بنابراین هرگونه داوری، نقد، تحلیل و گمانهزنی در این باب در حال حاضر نادرست و منتفی است. ما نیز همانند رئیس جمهور دکتر حسن روحانی امیدواریم کارهای معطل مانده و نیمه تمام، به واسطه یک دست شدن قوای سه گانه و همسویی و پیوندهایی که سالهاست بیان و برای تحقق آن هزینه شده است، حل و فصل شود و مردم اندک آرامش و گشایشی در زندگی و معاش خویش پیدا کنند. امید میرود که در این دوره، قفلهای اقتصاد و درهای بسته تحریم نیز گشوده شود و علاوه بر رفع تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی حکومت آمریکا، درهای بستهای را که خود ایجاد کردهایم، نظیر امتناع از امضای قرارداد FATF و مشکلات مالی و ارزی و بانکی و گمرکی و فاینانس و… جملگی راهحلهای منطقی و درستی بیابند تا بیش از این دولت و بانکها و بخش خصوصی و مردم ایران، از مسافر و دانشجو و مهاجر و گردشگر و… دچار مشکلات مضاعف نشوند.
... دولت تکنوکرات و قدرتمند دکتر حسن روحانی، در حالی که موانع و بحرانهای ساختگی و حقیقی، همچون سیمهای خاردار و چاله و چاههای ناشناخته بر راهش افتاده بود، تا آنجا که توانست از حریم سیاست و اقتصاد دولتی، و معیشت و زندگی و حرمت جامعه دفاع کرد و از فروپوشیدن و پاشیدن در اقتصاد و فرهنگ و ارتباطات و دیپلماسی جلوگیری کرد. دولت آینده میتواند از تجربهها و توان مدیریت نیروهای درجه یک و معاونان و مدیران شایسته، که منافع ملی را محور میدانند، در این دوران گذار و دشوار بهرهمند شوند و در حل و فصل مشکلات از کمکهای آنان استفاده کند. در حال حاضر فرایند انتقال قوه مجریه به خوبی و با تشریک مساعی طرفین به پیش میرود. در شرایط حساس کنونی، هر لحظه امکان بروز بحران و مشکل تازهای میرود. اما به سود کشور و نظام و مردم نیست که درگیر مصائب و مسائل توانفرسا یا مخاصمات گروهی و رقابتهای پرهزینه شوند. ... روزی تاریخ قضاوت خواهد کرد و صحنه برآمدن پرشور و لحظههای پراشتیاق دولت روحانی را با امضای برجام و حضور و هجوم سرمایهگذاران خارجی و داخلی و کارآفرینان دولتی و خصوصی را به بزرگترین اقتصاد در حال رشد و دست نخورده جهان در اوایل قرن بیست و یکم (۲۰۱۳ میلادی) گزارش خواهد کرد. سپس در صفحاتی دیگر گزارشی از وداع این دولت در سال ۲۰۲۱ و شرایط کنونی و معضلات و مشکلات پیش رو پرداخته خواهد شد. آیا روحانی و دولتش ناتوان بودند؟»
بیشترین هزینه و کمترین بهرهبرداری
سیدجلال ساداتیان، کارشناس مسائل خاورمیانه در یادداشتی برای «جهان صنعت» به بهانه بازگشت هیات پارلمانی ایران از سوریه، از دستاوردهای تعمیق روابط با سوریه مینویسد. در این یادداشت آمده است: «تاکیدات اخیر بر گسترش روابط و همکاریها با سوریه درحالی است که تاکنون نیز ایران بیشترین هزینه را در این کشور انجام داده و کمترین دستاورد را داشته است. در واقع میتوان گفت که ایران توانست آقای اسد را نجات دهد. ... مساله این است که ما در سوریه از نظر سیاسی و امنیتی خیلی هزینه کردیم و کمترین بهرهبرداری را داشتهایم. هنوز آنجا را تخلیه نکردهایم اما اینکه حتی روسیه هم خواهان خروج ما از سوریه است نشاندهنده دستاوردهای محیرالعقولی است. در پی این وضعیت باید بررسی کرد و دید که دستاوردهای واقعی ایران از حضور در سوریه و حمایت از اسد چه بوده است. بیشترین دستاوردهای اقتصادی قابل تصور نیز در قالب سرمایهگذاری و تجارت است. سوریه در بحث تجارت گاهی اقلامی مثل گازوییل، گاز مایع و… از ایران میخرد اما واقعیت این است که ترکیه با وجود اینکه بیشترین دشمنی را با آنها کرده بود اکنون بازار سوریه را گرفته و نسبت به ما به مراتب حضور پررنگتری دارد! باید دید رمز آن چیست که دیگران با هزینههایی که نکردند و حتی هزینههایی که ایجاد کردند، در بحث تجارت با سوریه از ما موفقتر بودهاند؟! ... برخی تصور میکنند که سوریه این موقعیت را دارد تا در دور زدن تحریمها به ایران کمک کند. دور از ذهن نیز نیست چون سوریه دارای بنادری است و میتواند به عنوان صادرات مجدد بسیاری از کالاهای ایران را با از بین بردن اسناد و مدارک و حتی به نام ایران صادر کند و پول آن را انتقال دهد. واقعیت اما این است که اگر بخواهیم مسائل اقتصادی کشور را حل کنیم باید چالشهای خود با دنیا را حل کنیم. مثلا باید FATF را پذیرفته و امکان تعاملات مالی ایجاد کنیم. در بحث تحریمهای یکجانبه و ظالمانه آمریکا نیز امیدواریم که اکنون در مذاکرات وین و قبل از اتمام دولت آقای روحانی به نتایجی دست پیدا کنیم.»
جای خالی اخلاق حکمرانی
مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی امروز در یاداشتی به خاموشیهای اخیر، انتقاداتی که در پی آن طرح شد و سخنان اعتراضی و ویدئویی که از بیمارستان منتشر و محل اختلاف مسئول شد اشاره کرده و نوشته است: «اصل چنین اعتراض و انتقادی را باید امری طبیعی دانست و مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید از افرادی که ضعفها را گوشزد میکنند قدردانی کنند و درصدد برطرف ساختن ضعفها برآیند. اگر در اعتراضات گاهی زیادهرویهائی هم باشد، باید آن را مقتضای احساس وظیفهای دانست که افراد معترض به تناسب حرفهای که دارند بروز میدهند. به همین دلیل، مسئولان نظام نباید در برابر این قبیل اعتراضات عصبانی شوند و واکنشهای خارج از چارچوبهای اخلاق حکمرانی نشان دهند چرا که پیشوایان دینی ما فرمودهاند سعه صدر اصلیترین ابزار حکمرانی است. از آیتالله موسوی اردبیلی زمانی که رئیس قوه قضائیه بودند شنیدم که گفتند یکی از مهاجرین جنگ تحمیلی که خانه و دارائیهای خود در آبادان را از دست داده بود نامهای به من نوشت و از امام خمینی شکایت کرد که ایشان با انقلابی که کرده باعث بروز جنگ شده و به همین دلیل باید تمام زیانهای مرا جبران کند. از آقای موسوی اردبیلی پرسیدم شما با این نامه و نویسنده آن چه کردید؟ گفتند: نامه را به امام دادم و گفتم از شما شکایت شده و شاکی از من خواسته به این شکایت رسیدگی کنم. امام گفتند: شما به وظیفهتان عمل کنید و در رسیدگی قضائیتان به هر نتیجهای رسیدید من آمادهام به حکمی که صادر میشود عمل کنم... انتظار این بود که وزیر بهداشت و درمان و سایر مسئولین در برابر پزشکی که از روی احساس وظیفه زبان به شکوه باز کرد، از روشی که امام خمینی داشتند و البته این روش را در سیره پیشوایان معصوم نیز سراغ داریم، الگو میگرفتند و به اعتراض این پزشک رسیدگی میکردند. متاسفانه هم وزیر بهداشت و درمان، هم رئیس بیمارستان دانشوری و هم رئیسجمهور به جای آنکه به این سیره حسنه عمل کنند، به سرزنش پزشک معترض و سایر معترضین پرداختند و حتی رئیس بیمارستان دانشوری که در مسئولیتهای بالاتری بوده و هست، این پزشک را تهدید هم کرد و در نامهای ضمن نکوهش او این جمله را نوشت که «در صورت تکرار چنین مواضعی از سوی شما، اینجانب ناچار خواهم بود تصمیمات جدیتری اتخاذ نمایم» نویسنده این نامه تهدیدآمیز اگر نمیداند یک پزشک را که به خاطر احساس مسئولیت حرفهای خود زبان به اعتراض گشوده حتی اگر زیادهروی هم کرده باشد نباید تهدید کرد، باید با کمال تاسف اعتراف کنیم که وجود چنین افرادی که اخلاق حکمرانی را رعایت نمیکنند کشور ما را به جائی رسانده که بعضی از مسئولینش به جای انجام وظیفهای که برعهده دارند به تملقگوئی و دادن وعدههای غیرعملی روی میآورند تا نردبان ترقی را از این مسیر آلوده طی کنند و به مناصب بالاتر برسند یا در مناصبشان بمانند. نتیجه این میشود که مردم ما ناچار میشوند از کشور بزرگ و پرثروت خود به ارمنستان کوچک که با یکی از کوچکترین استانهای ما هم قابل مقایسه نیست بروند تا واکسن کرونا تزریق کنند. تا وقتی چنین وضعیتی داریم، طبیعی است که نتوانیم جلوی موجهای پیاپی کرونا را بگیریم و مردم را در این امواج کشنده تنها بگذاریم و کسی هم پاسخگو نباشد. مشکل اصلی ما محروم بودن از اخلاق حکمرانی است. کسانی که مسئولیتی در حکمرانی برعهده میگیرند قبل از هر چیز باید به زیور اخلاق آراسته باشند که اگر چنین شود، در انجام وظیفه خود موفق خواهند بود و افراد وظیفهشناس را نیز، حتی اگر معترض باشند، به تلاش بیشتر ترغیب خواهند کرد.»
واکسن به قیمت نابودی عزت
مجید ابهری در سرمقاله امروز «آفتاب یزد» نوشته است: «گسترش بیماری کرونا و ورود موج پنجم (دلتا) آنهم با خطرات بیشتر و انتقال سریعتر، موجب اضطراب مضاعف در جامعه شده است. در این میان درست است که سابقه واکسنسازی در کشور ما به حدود صد سال میرسد اما واکسیناسیون سراسری را نباید به امید تولید وعرضه واکسن داخلی متوقف نمود. میلیاردها تومان پیش پرداخت به کارخانجات واکسنسازی برای رونمایی از محصولات آنها کاری علمی و مقرون به منطق نبوده ونیست.دراین میان فقدان سیاست متمرکز در واردات واکسن گاه خالق حوادث تلخ و جانسوز میشود که کمتر حادثهای را میتوان مشابه آنها در جهان ملاحظه کرد.
از عرضه واکسنهای تقلبی در بازار آزاد دارو با قیمتهای میلیونی گرفته تا خروج واکسن از شبکه دارویی رسمی و عزیمت بخشی از هموطنان به کشورهای دیگر به سودای دریافت واکسن. این روزها هجوم مردم به ارمنستان برای دریافت واکسن مناظر آزاردهنده واهانت آمیزی را به وجود آورده است. اخبار شبکههای فارسی زبان با نمایش فیلمهای خبری و حکایت خوابیدن مسافران با خانواده شان در پشت مرزها و سرگردانی در خیابانهای ایروان و برخوردهای اهانت آمیز با برخی از مردم در ایستگاههای تزریق واکسن در خیابانها اشکهای هر بیننده را جاری میسازد.صحنههای تلخ نشستن بعضی از هموطنان سالمند در حاشیههای خیابانها مناظر اهانتآمیزی خلق میکند که مغایر با شئونات فرهنگی و ملی ما ایرانیان میباشد.آنهم در کشوری که کل جمعیت آن کمتر از یک استان از کشورماست. واقعا موجب اندوه و احساس حقارت است این مسئله. نکته عجیب اینکه اگر این جمعیت از هر مرزی داخل یا خارج میشد فورا جلب توجه کرده ودولت را وادار به اقدامات فوری مینمود که با یک دنیا تاسف در کشور ما واکنشی ایجاد ننمود. از سوی دیگر عزیمت به ترکیه توسط تورهایی که تزریق واکسن را یکی از جاذبههای گردشگری خود تبلیغ مینمایند، سفر به امارات و تایلند و بعضی دیگر از کشورها نیز توسط بعضی از آژانسهای مسافرتی نمونه دیگری از آنهاست. ضروری است که رسانهها ودر صدر آنها صدا وسیما با آسیبشناسی سفرهای یادشده عوارض ومشکلات بهداشتی ودرمانی را مکررا بیان نمایند.»
حکمرانی در ایران غیرِممکن میشود؟
احمد زیدآبادی روزنامهنگار و فعال سیاسی در شماره امروز «آرمان ملی» از پیشنهادات کتبی و شفاهی که بعد از ماجرای نظرخواهی رئیس جمهور منتخب دریافت کرده، گفته و نوشته است: «دل آدم از این وضعیتِ مردم واقعاً به درد میآید؛ مردمی که احساس بیپناهی میکنند و هیچ روزنی را برای طرح مشکلاتشان نادیده نمیگیرند. این در حالی است که پیشنهادها بهخصوص در حوزه اقتصاد کاملاً ضد و نقیض است؛ نکتهای را که یک نفر با اصرار تمام خواهان طرح آن است، دیگری به همان شدت، عکس آن را توصیه میکند. در واقع عموم مردم خواهان ساماندادن به اقتصاد هستند اما راهحلهای مورد نظر آنها با یکدیگر تزاحم کامل دارد. این خود مشکل بزرگی در مسیر هر نوع برنامهریزی اقتصادی ایجاد میکند. هر گونه برنامه اقتصادی بدونتوجیه منطقی آن نزد اکثریت قاطعی از جامعه، شانس موفقیت ندارد و بدبختانه در مورد «سیاست اقتصادی درست» نظرات ایرانیها بیش از حد تصور، مغشوش و متشتت و اختلافبرانگیز شده است. حتی بدتر از این، بسیاری از مردم متوجه پیامدهای علایق اقتصادی خود نیستند و توأمان سودمندیهای متضادی را طلب میکنند. به عبارت دیگر، بسیاری خواهانِ انتفاع از اقتصاد کنترلشده دولتی و مزایای اقتصاد آزاد به طور همزمان هستند. در عمل اما چنین چیزی غیرممکن است. اقتصاد دولتی و آزاد هر کدام سازوکار و پیامدهای مخصوص خود را دارند و چشمداشت به مزایای هر دو، بدون تن دادن به مضار هر یک از آنها، نیازمند ترکیب معجزهآسایی است که هنوز نوع بشر آن را کشف نکرده و به نظر کشف ناکردنی هم میآید! هنگامی که فردی امور متضادی را طلب کند، به عنوان آدمی «غیرمنطقی»و «غیرمسئول» شناخته میشود. حال دلیل گسترش این نوع مسئولیتناشناسی در جامعه ما چیست؟ در درجه نخست، صاحبان قدرت که اقتصاد را وجهالمنازعه بازیهای خود قرار دادهاند و ذهن مردم را نسبت به یک اقتصاد سالم و کارآمد تیره و تار کردهاند. در درجه دوم، اقتصاددانانی که به جای روشنگری و بیطرفی علمی، یکسوی منازعه سیاسی شدهاند و ذهن عموم مردم را از توقعات متضاد انباشته کردهاند و در درجه سوم، فضای رسانهای که سرشار از دامن زدن به مطالبات تخیلی و غیرقابل تحقق اقتصادی بدون ارائه راهکاری عملی و منسجم است. این نوع مسئولیتناشناسی، سامان دادن به اقتصاد را حتی اگر روزی اراده و توانی برای آن ظهور کند، ناممکن کرده است. اساسا این روند به نظر من حکمرانی منطقی و معقول را از سوی هر گونه نیروی سیاسی، به امری محال تبدیل خواهد کرد. عجیب اینکه کمتر کسی نگران این وضعیت است. ظاهرا ما عادت کردهایم نگران چیزهایی باشیم که جای نگرانی ندارد و در عوض بیخیال اموری شویم که واقعاً جای نگرانی دارد! در آخر لازم است اضافه کنم که ترجیعبند اغلب پیشنهادهای مطرح شده، درخواست برای آزادی فعالان محیطزیستی از زندان است. هیچ بخشی از جامعه با زندانی کردن این تلاشگران کنار نیامده است. آزادی آنها برای حکومت و قوۀ قضائیه هیچ خرجی ندارد! اما در مقابل فضای جامعه را کمی تلطیف میکند. اگر آقای اژهای آنطور که خودش گفته است در صدد پیشبرد برنامه تحول قضائی است، کار را با آزادی این طبعیتدوستان آغاز کند.»