«فردا» گزارش میدهد؛
اصلاحطلبان «دولت در سایه» میشوند؟
جریان بازنده در انتخابات میتواند با افزایش مطالبهگری و نظارتها به کنشگری ادامه داده و دولت در سایه باشد اما اصلاحطلبان ظرفیت این کار را ندارند زیرا ...
گروه سیاست سایت فردا – انتخابات ریاست جمهور گذشت و رئیس جمهور منتخب به زودی کار خود را شروع میکند. تکلیف اصولگرایان به عنوان جریان برنده مشخص است زیرا از قبل قوا و نهادهایی را در اختیار داشته و حالا هم در دولت رئیسی مناصبی را خواهند گرفت. وضعیت اصلاحطلبان اما آشفته است. از یک سو نیاز به احیای سرمایه اجتماعی دارند، از سوی دیگر با اختلافات عمیق درون جریان دست به گریبان هستند. با این حال نمیخواهند که به حاشیه رفته و از بازیهای سیاسی حذف شوند، برای همین هم احتمال دنبال راهی برای سیاست ورزی از بیرون قدرت میگردند. اولین و سادهترین راه نیز ایفای نقش یک اقلیت ناظر و منتقد است. همان که نامش را دولت در سایه میگذارند و در دنیا نیز مرسوم است.
اما آیا اصلاحطلب در شرایط کنونی این ظرفیت را دارند؟ جلالیزاده، عضو حزب اتحاد ملت معتقد است که دارد. او به «جهان صنعت» میگوید: «اصلاحطلبان حتما این ظرفیت، استعداد و توانایی را دارند که ضمن بازسازی و ترمیم خود، به عنوان ناظر بر رقیب از دولت جدید مراقبت کرده و با بیان نقاط ضعف و قوت آن نقشآفرینی موثری داشته باشند.»
مصطفی درایتی، دیگر فعال سیاسی اصلاحطلب نیز خوشبین است. او میگوید: «نقشآفرینی در قدرت صرفا مستلزم حضور در دولت نیست» گفت: «برای ایفای نقش از بیرون قدرت نیز راههایی وجود دارد و اصلاحطلبان میتوانند مسیر سیاستورزی خود را پیدا کنند. یکی از این راهها تبدیل شدن به دولت در سایه و رصد جریان حاکم است. نقادی جدی از کردار و عملکرد دولت سیزدهم میتواند یکی از راههای ایفای نقش اصلاحطلبان باشد».
وی افزود: «راههای دیگری نیز برای کنشگری در چارچوب قدرت وجود دارد مثلا میتوان با مطالبهگری جدی و اثبات توجه به شعارهایی که در ایام انتخابات از آن استفاده شده، نظر مردم را جلب کرد و نهضت مطالبهگری را ادامه داد. قبل از آن اما این جریان سیاسی باید به نحو جدی موقعیت و نقاط ضعف و قوت خود را بررسی و ارزیابی کند.»
محمدصادق کوشکی، فعال سیاسی اصولگرا اما این ظرفیت را در جریانا اصلاحات ندیده و میگوید: «در بسیاری از جاهای دنیا اینکه دو یا چند جناح سیاسی در قالب حزب و تشکل رقابت کرده و هر بار که یکی برنده میشود، دیگری به جریان منتقد تبدیل شود، به یک عرف تبدیل شده، اما نکته قابل توجه اینجاست که همه آن احزاب و تشکلها، یک اصل یعنی قانون اساسی و اصول کشور خود را پذیرفته و به آن پایبند هستند. یعنی به دنبال یک تغییر اساسی در مبانی نیستند.»
وی افزود: «جریان اصلاحطلب در ایران اما از این جهت دچار یک بلاتکلیفی است. برخی از اصلاحطلبان این قانون اساسی را قبول داشته و قائل به فعالیت در چارچوب آن هستند. برخی دیگر اما به تغییر کلان در قانون اساسی معتقدند و گروه دیگری نیز به تغییر جمهوری اسلامی از طریق روشهای مدنی فکر میکنند. به همین خاطر هم دچار آشفتگی هستند.»کوشکی تاکید کرد: «در چنین حالتی اصلاحطلبان نمیتوانند دولت در سایه یا جناح منتقد دارای پایگاه اجتماعی باشند و بر اساس آن کار کند، برنامه داشته باشند و فعالیت کنند. اصلاحطلبان تا این مشکل را از ریشه حل نکنند، نمیتوانند در قالب یک اپوزیسیون- اپوزیسیون در چارچوب و نه برانداز- مثل همه جای دنیا به عنوان جناح اقلیت فعالیت کنند.»وی گفت: «این جریان سیاسی اگر میخواهد عرف رایج در جهان را بپذیرد باید تکلیف خودش را روشن کند و معلوم شود که این قانون اساسی را قبول دارد یا دنبال تغییرات کلان است. مادامی که این سهگانگی در درون جناح اصلاحات وجود داشته باشد، تبدیل شدن به جناح اقلیت فعال و موثر بعید است».