تحلیل از چپ و راست؛
برق زیر سایه سیاست
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
حمله به حماسه مردمسالاری
محمدحسین محترم در شماره امروز «کیهان» نوشته است: « با گذشت بیش از دو هفته از فضاسازیهای کشورهای غربی و تلاش امپراتوری رسانهای نظام سلطه برای ابهامآفرینی درخصوص حضور ملت ایران در پای صندوقهای رأی، اکنون بهتر میتوان اهداف و پشت پرده پروژه آنها را رصد و تحلیل و تبیین کرد:
۱- در تناقض ادعاهای کشورهای مدعی دموکراسی همین بس، در حالی به کمک امپراتوری رسانهای خود بعد از انتخابات، دلسوز مشارکت مردم ایران شدهاند و آن را زیر سؤال میبرند که خود ماهها قبل از انتخابات با هزینه کردن میلیاردها دلار و در یک فضاسازی گسترده و پرحجم، مردم را به مشارکت نکردن در انتخابات تشویق میکردند! ...۲- برخلاف آمریکا و کشورهای غربی، دموکراسی و مردمسالاری در ایران هیچگاه تعطیلبردار نیست. اولاً آمریکا که بهطور دروغین خود را بهعنوان مادر دموکراسی به دنیا معرفی کرده، آنجا که منافع ساختار قدرت این کشور اقتضا کند، دموکراسی را بهراحتی حتی برای سالها وتو و قربانی میکند. ... در اروپا نیز که بهنوعی دیگر مدعی دموکراسی هستند، دموکراسی تعطیلبردار است. در انگلیس بزرگترین انتخابات عمومی را یک سال به تأخیر انداختند و اردیبهشت امسال انگلیسیها با یک سال تأخیر به علت شیوع کرونا پای صندوقهای رأی رفتند. ... در فرانسه نیز که یک هفته بعد از انتخابات ایران، انتخابات برگزار شد، فرانسویها رکورد عدم مشارکت در انتخابات را شکستند و حدود ۷۰ درصد شرکت نکردند و حتی لیست حزب رئیسجمهور این کشور با ۱۵ وزیر و عضو کابینه، در برخی مناطق مهم ده درصد آرا را هم کسب نکرد و در پاریس در رده چهارم قرار گرفت و شبکه تلویزیونی فرانس 2 عدم مشارکت گسترده فرانسویها در انتخابات امسال را نشانه «شکاف عمیق دموکراسی» و جدایی مردم از طبقه سیاسی فرانسه عنوان کرد. لذا نه در آمریکا و نه در اروپا برای تعطیلی و انتخابات و مشارکت پایین مردم، هیچکس اشک تمساح نریخت! ... ۳- نکته جالب تناقضآمیز کشورهای غربی در اشک تمساح ریختن برای مشارکت مردم ایران، حمایت آنها از خشونت علیه دموکراسی بود. این کشورها که این همه علیه انتخابات ایران فضاسازی و لجنپراکنی کردند، حتی حاضر نشدند امنیت مشارکت هموطنان ایرانی ساکن در کشورهایشان را تأمین کنند و یک کلمه در محکومیت تعرض و توهینهای وطنفروشانی که در جلوی مراکز کُنسولی و رأیگیری مانع از حضور ایرانیان در پای صندوقهای رأی میشدند و در دفاع از یک خانم ایرانی که توسط منافقین تروریستِ مورد حمایت خود، در بیرمنگام انگلیس بهشدت مجروح و روانه بیمارستان شد، به زبان نیاوردند. ... ۴- نکته خندهدار فضاسازیها علیه انتخابات ایران اینجاست که حکومتهایی که تاکنون حتی یک انتخابات در کشورشان برگزار نشده و برگزار نمیکنند، با هزینه کردن میلیاردها دلار نفتی انتخابات ایران را زیر سؤال میبرند. ... ۵- هرچند رسانههای غربگرا و اصلاحطلب حامی دولت حاضر به انتشار واقعیتهای انتخاباتی در آمریکا و اروپا نیستند و آن را سانسور میکنند، اما جمهوری اسلامی از مرحله تحریم انتخابات و تأثیرگذاری جناحبندیهای سیاسی و فضاسازیهای غربی بر حقانیت نظام عبور کرده و این تا بدانجاست که حتی جریانها و اشخاص سیاسی که در برهههایی از زمان انتخابات را تحریم و در مقاطعی فتنههای سالهای ۷۸ و ۸۸ را رقم زدند و حتی در همین انتخابات بهطور غیرمستقیم در جهت دلسرد کردن و رأی ندادن مردم تلاش میکردند، عملاً حیثیت سیاسی و عملکرد خود در تحریم انتخابات و ادعای تقلب را زیر سؤال بردند و مجبور شدند برای پاک کردن سابقه خود، رأی بدهند و این از برکات مردمسالاری دینی است.»
گشت ارشاد و دولت رئیسی
احمد زیدآبادی روزنامهنگار و فعال سیاسی در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «در حالی که ابراهیم رئیسی در تبلیغات انتخاباتی خود گفته بود؛ گشت ارشاد خواهیم داشت اما برای مدیران، اینک سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران بزرگ گفته است: گشت امنیت اخلاقی با قاطعیت و جدیت کارش را انجام میدهد. واقعیت این است که پدیدهای به نام «گشت ارشاد» سالهاست که برای ایرانیان «مساله» شده است. بسیاری از اقشار اجتماعی بهخصوص قشر غیرسنتی جامعه، این پدیده را نوعی مزاحمت برای زندگی عادی خود میدانند و بسیاری دیگر هم آن را در قالب ویدئوهای منتشر شده در فضای مجازی میشناسند؛ ویدئوهایی که در آن تعدادی از مأموران نشان داده میشوند که خانمی اصطلاحاً «شل حجاب»را کشانکشان به سمت ماشین گشت میبرند در حالی که فریاد آن خانم سبب جلب توجه رهگذران و ناراحتی آنها شده است. واقعیت این است که دیدن چنین صحنههایی، نه فقط مردم بیباور به حجاب، بلکه بسیاری از باورمندان به آن را هم سخت تکان میدهد و عواطف و احساسات و خشم آنها را برمیانگیزد. با این حساب، جای پرسش است که چرا عدهای بر ادامه این رفتار اصرار دارند؛ رفتاری که نه فقط هیچ شل حجابی را محجبه نمیکند؛ بلکه سبب جریحهدار شدن عواطف جامعه از جمله بسیاری از بانوان باحجاب و خانوادههای آنها نیز میشود. طبعاً وظیفه پلیس در هر جامعهای با هر نوع مرامی، ایجاد امنیت و آرامش روانی برای آحاد مردم است. هر اقدامی که این آرامش را به هم بزند، خلاف کارویژه نیروی پلیس است. یک بررسی سطحی و دمدستی هم نشان میدهد گشت ارشاد به شیوه معمول آن، آرامش روانی جامعه و در مواردی حتی نظم آن را به هم میزند. از طرفی، طرفداران این روشها به 10 درصد جمعیت کشور هم نمیرسند. اگر نهادهای مسئول، در مورد این تخمین تردید دارند، میتوانند با ارجاع مساله به یک سازمان نظرسنجی معتبر و علمی میزان صحت و سقم آن را دریابند. به هرحال، بسیاری از مردم در انتخابات اخیر به این دلیل از اصلاحطلبان رویگردان شدهاند که نمیخواستند شاهد اظهارنظرهای متفاوت و بعضاً ضد و نقیض مقامهای رسمی و نزاع آنها بر سر مهمترین مسائل زندگی خود باشند تا برایشان روشن شود که مسئول هر اقدام مشخص در جامعه چه مقام یا نهادی است. اگر قرار باشد در دولت آقای رئیسی نیز رئیس دولت یک چیز بگوید و هر یک از مسئولان نهادهای دیگر از جمله نهادهای نظامی و انتظامی حرف خود را بزنند، داستان دولت قبل عیناً تکرار میشود. در شرایطی که مردم ایران از هر جهت از قطعی آب و برق گرفته تا هزینههای کمرشکن زندگی و فساد اداری تحتفشار هستند، تأکید رئیس پلیس پایتخت بر ادامه «قاطع» و «جدی» گشت ارشاد در این وانفسای بیسابقه، معطوف به حل کدام مشکل و ایجاد کدام آرامش فکری و روانی برای مردم است؟ به نظرم تا دیر نشده است آقای رئیسی باید در این مورد موضع روشن و شفافی بگیرد تا برای عموم مشخص شود که آیا برنامه وی تدوام فشارهای اجتماعی بر مردم است؛ یا اینکه آنطور که خودش اشاره میکند، به قول منوچهری دامغانی، کشتنیان را سیاستی دگر آمد!»
پیشنهاد به رئیسجمهور منتخب
حمزه نوذری . جامعهشناس و استاد دانشگاه در سرمقاله امروز «شرق» نوشت: «ساماندهی مناسب جامعه در گرو دولت قوی و همزمان جامعه مدنی قدرتمند است. ما نیازمند جامعه مدنی قوی همزمان با دولت قوی هستیم. در شرایط فعلی جامعه مدنی قوی برای ساماندهی جامعه اهمیت اساسی دارد. داستان موفقیت و شکستهای کشور در شرایط همافزایی یا عدم همافزایی میان جامعه مدنی، دولت و اقتصاد باید درک شود. هیچ فرمول جادویی برای غلبه بر مشکلات در کشور وجود ندارد جز ارتباط پویا بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد. ارتباط و تعامل بین دولت و بازار بدون حضور فعال جامعه مدنی به ثروتمندشدن بخشی از نخبگان بوروکرات و بازاری میانجامد و گروههایی از مردم که به قدرت دولتی دسترسی ندارند، بیشترین زیان را متحمل میشوند. نکته مهم این است که ارائه خدمات اجتماعی و رفاهی با سازوکار بوروکراسی چند مشکل عمده ایجاد میکند؛ اول اینکه بوروکراسی دولتی را بزرگتر میکند. دوم اینکه شاهد نابرابری بوروکراتمحور خواهیم بود که درحالحاضر نیز وجود دارد. سوم اینکه ارائه خدمات براساس این سازوکار فساد اداری و اقتصادی را بیشتر میکند. در ایران مسئله بوروکراسی دولتی مسئله اساسی شده است؛ ... 1. نابرابری در دسترسی به خدمات را تشدید کرده است 2. شکلگیری قشر بوروکرات که منافع و منابع را توزیع میکند و قدرت دولت را در جهت منافع خود به کار میگیرد. راه مقابله با نابرابری بوروکراتمحور، بازار آزادی که برخی متفکران ایرانی دنبال میکنند، نیست؛ چون این سازوکار همه چیز را کالایی میکند و جامعه و محیط زیست را تباه میکند. پس نمیتوان جامعه را براساس دولتگرایی و بازارگرایی ساماندهی کرد.»
وی افزوده است: «خلاصه اینکه پیشرفت و عدالت در سایه دولتگرایی و بازارگرایی نیست. برای تحقق اهدافتان، از جامعه مدنی کمک بگیرید. در کشورهای پیشرفته جامعه مدنی در راستای تدارک خدمات رفاهی برای نوسازی جامعه و اقتصاد به کار گرفته میشود که وظیفه ارائه خدمات اجتماعی به جمعیت خود را برعهده دارد. آقای رئیسجمهور جامعه مدنی نوآور و انعطافپذیر است و در مقابل بوروکراسی غیرمنعطف، خشک، پیر و قدیمی راهحل بهتری است. جامعه مدنی دارای کارکردهای اقتصادی و اجتماعی است که میتواند در راستای کاهش بحرانها و ساماندهی مجدد جامعه عمل کند. اجازه دهید گروههای مختلف جامعه مدنی راهکارهای خود را برای برونرفت از چالشها ارائه کنند و به دنبال یک راهبرد برای حل چالشها و ایجاد تحول نباشید.»
دو خاطره کوچک از یک بزرگ
محمد حسین صفار هرندی، در شماره امروز «جوان» نوشت: «در سالهایی که دوره اصلاحات دوم خردادی نام گرفت، برای سخنرانی در یکی از استانهای شمالی دعوت شده بودم. از میزبان شنیدم که همزمان با حضور من، آنها پذیرای میهمان ارجمند دیگری هستند که از مراتب ارادت من به آن بزرگ آگاهی داشتند. گفتند که آیتالله مصباح برای سخنرانی در جمع جوانان تشنه حقیقت، از شهری به شهر دیگر رفته و در هر شهر ساعتی با مخاطبان سخن گفته و از شبهات و پرسشهای آنان گرهگشایی کرده است.
هنگام غروب، در حالی که از آخرین سخنرانی بازگشته بود به محضرشان رسیدم و عرضه داشتم در سن و سال شما - که آن روز زیاده از هفتاد سال میشد- این میزان آمد و شد و شش، هفت سخنرانی در یک روز برای سلامتی شما ضرر ندارد؟
مرحوم آیتالله مصباح در پاسخ فرمودند: «از قضا درگذشته، حال و روز من چنان بود که بعد از یک سخنرانی، دچار سر درد شدیدی میشدم که طاقت از من گرفت، اما این روزها حتی با چندین سخنرانی در یک روز، از سردرد خبری نیست و گویا بهبود کامل یافتهام. این اتفاق در حالی افتاد که من هیچ برنامه درمانی برای مداوای آن بیماری نداشتهام تنها چیزی که در زندگی من تغییر کرده، فحشهای فراوانی است که مدعیان اصلاحات این روزها نثارم میکنند. گمان کنم آن فحشها درمان درد من شده است؛ و سپس به کنایه گفتند: شاید در کنار شاخههای مختلف درمان، «فحش درمانی» را هم باید اضافه کرد.»
در سالهای میانی دولت اصلاحات، به دنبال تعّرضهای هر روزه به ساحت مقدسات و هجوم ناجوانمردانه به ارزشهای جامعه اسلامی و ایرانی، من هم پای سخنان علامه مصباح در جمع دانشجویان گرد آمده در اردوی آبعلی حاضر بودم ایشان با مدد جستن از آیه کریمه «تدبیر»، به جوانان ملتهب و بی تاب از قضایای دل آزار آن ایّام این گونه دلداری میداد: «این چهار سال و هشت سالها با نگاه محدودنگر ما طولانی و طاقت فرسا به نظر میآید. در حالی که با نگاه الهی، این زمانها چنان کوتاه و ناچیزند که با چشم برهمزدنی تمام میشوند».
کمبود برق؛ موضوعی فنی یا سیاسی؟
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشت امروز خود برای «اعتماد» نوشت: «چرا در شرایط عادی تاکنون این اتفاق نیفتاده که با کمبود جوراب! مواجه شویم؟ پس چرا با کمبود برق، روغن، گاز و... مواجه میشویم با کمبود جوراب خیر؟ اجازه دهید مثال دیگری بزنم. دو سال پیش اگر میخواستید ماسک بخرید، مثل خرید جوراب بود. ولی از اواخر زمستان 1398 در کل جهان کمبود به وجود آمد و جنگ تجاری ماسک آغاز شد. ... هر تقاضایی صورت گیرد به سرعت تبدیل به عرضه میشود. کسی هم از زاویه تعهد اخلاقی و امر خیر در پی تأمین جوراب من و شما نیست، بلکه به دلیل سودجویی و کسب درآمد و ثروت چنین میکنند. پس چرا برق چنین نیست؟ پاسخ در سیاست است. در اینجا سیاست از چند جهت اثرگذار است و فرآیند مزبور را دچار اختلال میکند. در واقع این سیاست است که منطق تولید و مصرف برق را دچار اختلال میکند. اول از همه خارج کردن کالای برق و الکتریسیته از مدار عرضه و تقاضا است. ... دوم اینکه برق گران تمام میشود، چون مدیریتها سیاسی است و مطابق ضوابط حرفهای و صلاحیتی افراد را استخدام و منصوب نمیکنند. لذا کارآیی و بهرهوری نیروی انسانی کم میشود. سوم، تعمیرات اساسی انجام نمیشود. هزینههای تعمیر از درآمد ناشی از افزایش بهرهوری بیشتر است. ...سرمایهگذاری نمیشود، چون تحریم هستیم، از خارج سرمایه نمیآید، بیاید هم با این رقم فروش، تولید برق بهصرفه نیست. امنیت سرمایهگذاری نیست. 10سال است که رشد اقتصادی صفر است، سرمایه از کجا بیاید؟ به علاوه تورم حدود 30 تا 40 درصد است و ارز تا 500 درصد افزایش یافته، ولی قیمت برق تغییر چندانی نکرده تازه برای برخی هم مجانی شده است!! پیمانکاران طلبکارند. سیاست تولید برق در ذیل سیاست انرژی کشور معنا دارد که به کلی نادرست است. نتیجه چه میشود؟ برق در کنار آب و جاده و حمل و نقل و اینترنت و قانون و امنیت زیرساختهای اصلی جامعهاند، سرمایههای اندک صرف امور جزیی و غیرمهم میشود، و از زیرساختها بیش از اندازه بار کشیده میشود. نیروگاهها نیز مثل انسان هستند وقتی از آنها زیاد کار بکشید خسته میشود و دومینووار از مدار خارج شده و سقوط میکنند. امکان واردات برق هم وجود ندارد، تولید آن هم چند سال وقت میخواهد، تازه کو پول که سرمایهگذاری شود؟ قطع برق تولید کشور را کم میکند، هزینه تولید کالاها را بالا میبرد، رکود را افزایش میدهد، بیکاری را بیشتر میکند، اعصاب همه را خراب میکند، فقط به این دلیل که تحت تأثیر سیاست است. سیاست سایه خود را بر همه امور انداخته است. قیمتگذاری، دخالتهای دولتی، عدم شفافیت (درباره بیتکوین و نیاز به ارز)، اجبار به صادرات برای دور زدن تحریم، قفل کردن واردات قطعات و سرمایه و... به دلیل تحریم، افزایش مصرف و... همه اینها به راحتی قابل پیشبینی است و پیشبینی هم شده است ولی کسی علاقهای به اعلان آن نداشت، چرا؟ چون اقتصاد تحت سلطه سیاست، قربانی میشود و متغیر چندم اداره امور است. به همین علت پیشنهاد دادم که در مذاکرات برجامی، مسوولان اقتصادی خود را معرفی کنید، چون برجام و تحریم و... مساله آنان است. دنبال اشکالات فنی صنعت برق نباشید، این اشکالات همیشه بوده و هست ولی در سایه اشکالات سیاسی است که به وضعیت موجود تبدیل شده است. تازه اول راه هستیم. گاز هم به همین وضع دچار خواهد شد، اگر سیاست اصلاح نشود.»
مشک آن است که خود ببوید
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: «در بخشی از نجوای جمعه یکی از روحانیون که متن آن را در فضای مجازی منتشر کرده است، دیدیم که به شکرانه یکدست شدن سه قوه خطاب به حضرت امام زمان علیهالسلام گفته است «بالاخره به امر تو رئیس قوه قضا هم نصب شد. حالا شد دولت عازم اسلامی.» به نوع نگاه این نجواکننده و محتوای مرتبط با دولت جدید که امید است در خدمت به مردم موفق باشد، کاری نداریم ولی نکته قابل تامل و غیرقابل اغماض، منتسب کردن دولت و انتصاب رئیس قوه قضائیه به امر حضرت امام زمان علیهالسلام است. این، همان تفکری است که روزی رئیسجمهور را نظرکرده امام زمان معرفی میکرد و حتی با نقل خواب از مردگان طوری وانمود میکرد که گوئی آن حضرت فرمودهاند به این شخص رای بدهید تا رئیسجمهور شود و ایران را به بهشت برین تبدیل نماید. ... در این نکته تردید نباید کرد که هر دولتی در نظام جمهوری اسلامی بتواند به مردم خدمت کند همه موظف هستیم به آن کمک کنیم تا مردم از مشکلات و تنگناها نجات پیدا کنند و هیچ دشمنی نتواند گزندی به این کشور وارد کند. برای دولت جدید هم همه باید موفقیت آرزو کنیم و به هر اقدام مثبتی روی آورد باید برای پیشبرد آن مورد حمایت همگان قرار گیرد. در عین حال، باید صریح و بیپرده هرگونه انتساب این دولت یا هر دولت دیگری را به دین و امام زمان و سایر مقدسات، نفی کرد ... این قبیل اقدامات، بعد از مدتی با مشکلاتی مواجه خواهند شد که یکی از آنها عدم امکان دفاع از عملکردها در پارهای موارد است درست همانگونه که در دولتهای نهم و دهم اتفاق افتاد. دولتها را باید برای موفق شدن حمایت کرد ولی نباید آنها را با مقدسات گره زد. روش خیرخواهانه اینست که همه، اعم از طرفداران دولت و منتقدان، هرجا اقدام مثبت و مفیدی میبینند حمایت و تقویت کنند و هرجا با اقدام منفی مواجه میشوند، منصفانه آن را نقد کنند و نظر تصحیحی بدهند. دولت هم باید از این روش استقبال کند و راه را برای نقدهای منصفانه باز نماید. با اعمال این روش، نیازی نیست دولت جدید را نظرکرده امام زمان بدانیم یا به مقدسات گره بزنیم. از قدیم گفتهاند «مُشک آنست که خود ببوید – نه آنکه عطار بگوید». ... امروز شرایط اقتصادی کشور بگونهایست که مردم فقط منتظر تقویت سفرههای خود، بالا رفتن قدرت خرید، مبارزه بیامان با فساد، مقابله جدی با کرونا و برطرف شدن مشکل آب و برق و بیکاری هستند ... مردم کاری به اینکه نام رئیس دولت چیست و دولت به کدام جناح گرایش دارد، ندارند. آنچه برای مردم مهم است عملکرد حامیانه دولتها نسبت به مردم است. نظرخواهی از منتقدین هم هرچند خوبست ولی مردم به نتیجه عملی آن توجه خواهند کرد و بس.
جریانشناسی دولتها در تحقق آرمان عدالت اجتماعی
روحالله اژدری در یادداشتی برای روزنامه «وطن امروز» نوشت: « اکنون که در آستانه تشکیل دولت جدید قرار داریم و یکی از شعارهای محوری آیتالله رئیسی به عنوان رئیسجمهور جدید ایجاد تحول به نفع مردم و تحقق عدالت اجتماعی بوده، لازم و ضروری است نگاهی نقادانه به رویکرد دولتهای گذشته در تحقق عدالت اجتماعی بیندازیم. ... عدالتطلبی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در دهه اول تحت تاثیر اندیشههای چپ در حوزه عملکرد دولت، به نوعی سوسیالیسم منتهی شد که توسط میرحسین موسوی و مرحومان رفسنجانی و منتظری دنبال میشد. سوسیالیسم فقط عدالت اجتماعی را مدنظر داشت و نسبتی با عدالت فردی که تقوا باشد، برقرار نمیکرد. در دوران میرحسین موسوی نهاد دولت گسترده، فربه و ناکارآمد شده بود. دولت میرحسین موسوی یک دولت کوپنی و سهمیهای محسوب میشد. تنها کسی که در آن زمان در مقابل اندیشه سوسیالیستی مقاومت میکردند، آیتالله خامنهای بودند. اختلاف ایشان در مقام ریاستجمهوری با میرحسین موسوی در این بود که نه اقتصاد سوسیالیستی را تایید میکردند و نه اقتصاد لیبرالیستی را قبول داشتند، بلکه معتقد به یک اندیشه میانه در حوزه اقتصاد بودند. ... با فروپاشی پایگاه فکری اندیشه چپ، همان آقایان عدالتطلب دیروز که طرفدار دولت سوسیالیستی میرحسین موسوی بودند، مثل آقای رفسنجانی یکباره تغییر تئوری دادند و سیاست لیبرالیستی را مبنای مناسبی برای توسعه اقتصادی دانستند. ... هاشمیرفسنجانی با شعار آزادی لیبرالیستی در حوزه اقتصاد از جامعه ارزشزدایی کرد و به معنی واقعی عدالت اجتماعی را قربانی ارزشهای لیبرالیستی کرد. ... در انتهای دولت هاشمی اگر چه تلاش شد با تغییر قانون اساسی زمینه تداوم حاکمیت وی و سیاستهایش فراهم شود ولی با مقاومت رهبری این کار ناکام ماند. محمد خاتمی که به عنوان وزیر ارشاد دولت سازندگی و مجری سیاستهای لیبرال فرهنگی شناخته میشد و مورد نقد مقام معظم رهبری و افراد انقلابی مثل شهید آوینی بود، سال 76 با شعار عدالتطلبی به میدان آمد و مورد اقبال مردم قرار گرفت. البته در زمان انتخابات هیچ بحثی از اصلاحطلبی مرسوم نبود، بلکه بعدها عدهای که دنبال فضای باز سیاسی و رویکرد غربیسازی جامعه بودند، اصلاحطلبی را مطرح کردند. در دولت خاتمی نیز باز آرمان عدالتطلبی قربانی لیبرالیسم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شد. تیم اقتصادی دولت هاشمی که به عنوان کارگزاران سازندگی در دولت خاتمی بودند باز با لیبرالیسم در حوزه اقتصاد به ادامه راه پرداختند. در حوزه سیاسی و فرهنگی نیز دستپروردگان هاشمی در دفتر تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری مثل حجاریان، تاجزاده و... با تاسیس حزب مشارکت باز یک باند قدرت و اشرافیت جدید راه انداختند و با تقلب در مجلس ششم حتی به خود هاشمی هم رحم نکردند، البته همه دعواها سودای قدرت بود و در آخر، خطوط هاشمی و اصلاحطلبان لیبرال به هم ختم میشد. ... ظهور شهرام جزایریها نتیجه عملکرد نئولیبرالهای اصلاحطلب دولت خاتمی بود. در تداوم سیاستهای اقتصادی دولت اصلاحات، فاصله طبقاتی بیشتر و بیشتر شد. بعد از پایان دوره خاتمی، احمدینژاد با شعار سادهزیستی و عدالت اجتماعی به میدان مبارزه انتخاباتی آمد و مورد استقبال مردم قرار گرفت. ... فشارها و مانعتراشیهای جریان لیبرال در حوزههای مختلف تاثیر زیادی در عملکرد احمدینژاد گذاشت اما در عین حال اقدامات 4 سال اول دولت وی قابل تحسین و مورد اقبال مردم بود. اصلاحطلبان بهرغم مخالفتها و دشمنیهای علنی درصدد نفوذ در اطراف احمدینژاد برآمدند و با حاشیهسازی و تغییر رویکرد او در دوره دوم ریاستجمهوری، باز سیاستهای اقتصادی از محور عدالتطلبی منحرف شد. احمدینژاد هم شکست خورد، چرا که اشراف نوپدید و سوداگر حتی حاضر بودند کشور را به آتش بکشند، چرا که تداوم سیاستهای عدالتطلبانه دولت نهم مخالف ریلگذاری لیبرالیستی آنها بود. جریان لیبرال غربگرا حاضر بود حتی کشور تحریم شود، فقط برای اینکه شعار انقلابیگری و عدالتطلبی نباشد، البته احمدینژاد در کنار جریان قدرتمند لیبرال داخل کشور خودش هم در به شکست کشاندن دولت عدالتمحور و انقلابی نقش داشت. خصوصیات منفی شخصیتی احمدینژاد، عدم مقاومت در مقابل لیبرالها، برنامهریزی در قالب ساختار لیبرالیستی، فاصله گرفتن از افراد دلسوز و انقلابی، عدم مشاوره با متخصصان حوزههای مختلف و سیاستهای افراطی در حوزه سیاست خارجی و گرایش به عرفانگرایی کاذب از جمله علل شکست وی بود. به رغم تلاشهای عدالتطلبانه باز سیستم نهادینهشده لیبرالیسم در حوزه اقتصاد به راه خود رفت و فساد 3000 میلیاردی رخ نمود. احمدینژاد رفت و باز دست لیبرالها در کشور باز شد. روحانی با حمایتهای هاشمی و خاتمی به قدرت رسید. برخی وزرا و رؤسای ناکارآمد و لیبرال دولتهای سازندگی و اصلاحات در دولت روحانی در رأس قرار گرفتند (جهانگیری، نعمتزاده، زنگنه، ابتکار، واعظی، آخوندی، ربیعی، فرهادی، شریعتمداری، نجفی و ...) دولت روحانی به معنای واقعی کلمه دولت لیبرال است، چون چشم به اقتصاد جهانی و مذاکره داشته و هنوز هم در واپسین نفسهایش چشم از توافق با غرب برنمیدارد. برای این دولت همه دستاوردش برجام است و بس. منتظر سرمایهگذاری خارجی بوده و هست. به قابلیتهای داخلی توجه ندارد. اشرافی و طبقاتی فکر میکند. .. در این دولت از تنها چیزی که صحبت نمیشود عدالت اجتماعی است. ... دولت جدید اگر در صدد تغییر و تحول به نفع مردم است، باید ریلگذاری جدیدی در حوزههای اقتصاد، فرهنگ و سیاست انجام بدهد. ریل لیبرالیسم در کشور پوسیده، فاسد و ناعادلانه است. باید از لیبرالیسم فاصله گرفت. باید «عدالت» بر «توسعه» تقدم داشته باشد. باید فساد به عنوان بنیاد اندیشه لیبرال در همه حوزهها خشکانده شود. قطعا دولت آینده برای ایجاد تحول در جامعه با عوامل، عناصر و کارگزاران لیبرال مواجهه سخت و نرم خواهد داشت. نباید در این مواجهه منفعلانه عمل شود. نباید در ظرف ساختارهای لیبرال به برنامهریزی اقتصادی و فرهنگی پرداخت. نباید از کارگزاران لیبرال برای برنامهریزی و مشورت بهره گرفت. لیبرالیسم و لیبرالها تجربه شدهاند. نباید در دولت آینده دوباره حضور سنگین آنها بر برنامهریزیهای دولت سایه بیفکند.»