یک اصلاح طلب: مردم دیگر با سوت سیاستمداران به خط نمی شوند
سخنگوی جبهه اصلاحات می گوید که اصلاح طلبان باید بعد از این انتخابات قبول کنند، بدون تاثیر بر سیاستگذاریها نمی توانند بر مناسبات قدرت اثر گذار باشند.
آذر منصوری از اعضای حزب اتحاد ملت بر این باور است که به دلیل تداوم رویکرد حذفی و تنگ تر شدن دایره انتخاب مردم مخصوصا از انتخابات ۸۸ به بعد و قدرت بیشتر نهادهای انتصابی در برابر نهادهای انتخابی، دیگر اصلاح طلبان قادر نیستند حتی با رویکردهای سلبی و تمرکز بر رای اعتراضی، بدنه اجتماعی خود را با کاندیداهای حداقلی و خروجی شورای نگهبان همراه سازند.
به گفته منصوری، این رویکرد سلبی و حذفی در انتخابات ۱۴۰۲ شدت بیشتری نیز خواهد یافت.
سخنگوی جبهه اصلاحات در عین حال می گوید که اصلاح طلبان باید بعد از این انتخابات قبول کنند، بدون تاثیر بر سیاستگذاریها نمی توانند بر مناسبات قدرت اثر گذار باشند.
مشروح مصاحبه با آذر منصوری قائم مقام حزب اتحاد ملت و سخنگوی جبهه اصلاحات را می خوانید؛
*خانم منصوری! وضعیت این روزهای اصلاح طلبان مشابه روزهای بعد از انتخابات سال ۸۴ است یا ۸۸؟
وقایع و رخدادها را باید در ظرف زمانی و محیطی خودش تحلیل و ارزیابی کرد. به همین دلیل انتخابات ۱۴۰۰ با همه انتخاباتی که در دوره های گذشته تجربه کردیم متفاوت بود. آنچه از ۸۴ و ۸۸ تاکنون پشت سر گذاشته ایم برای ما درس آموزی هایی به دنبال داشته است. حداقل درس انتخابات ۸۴ این بود که اصلاح طلبان تلاش کنند در انتخابات به تشکیلات و نامزد واحد برسندچرا که تفرق یکی از دلایل شکست اصلاح طلبان در ۸۴ بود. اما همان طور که گفتم اقتضائات امروز، به رغم داشتن تشکیلات جبهه ای، نتوانست نتیجه ای برای کنش ورزی اصلاح طلبان با تکیه بر صندوق رای را به دنبال داشته باشد. دلیل آن به نوع عملکرد شورای نگهبان بر می گردد.
اصلاح طلبان در رویکرد حذفی،نمی توانند بدنه رأی را با خود همراه کنند
اصلاحات انتخابات محور و صندوق محور تا یک نقطه برای اصلاح طلبان می تواند دستاورد داشته باشد، آن هم نقطه ای است که حضور و مشارکت اصلاح طلبان برغم برخوردهای حذفی شورای نگهبان بتواند آن قدر به انتخابات معنا و مفهوم بدهد که بدنه اجتماعی اصلاحات باور کنند از این مسیر می توانند در تعیین سرنوشت خود و کشورشان موثر باشند. اما به دلیل تداوم رویکرد حذفی و تنگ تر شدن دایره انتخاب مردم مخصوصا از انتخابات ۸۸ به بعد و قدرت بیشتر نهادهای انتصابی در برابر نهادهای انتخابی، دیگر اصلاح طلبان قادر نیستند حتی با رویکردهای سلبی و تمرکز بر رای اعتراضی، بدنه اجتماعی خود را با کاندیداهای حداقلی و خروجی شورای نگهبان همراه سازند.
در انتخابات ۱۴۰۲رویکرد حذفی و بی اعتنایی به مردم شدت بیشتری خواهد یافت
اصل مسئله این است که متاسفانه به آن توجه نمی شود برخی از اصلاحطلبانی که به هر قیمتی می خواهند در قدرت حضور داشته باشند به آن توجهی ندارند و حتی حاضر نیستند که در مواضع خود کوچکترین نقدی به برخوردهای حذفی شورای نگهبان داشته باشند. تفاوت عمده انتخابات ۸۴ با ۱۴۰۰ تنگ تر شدن دایره انتخاب مردم و کاهش اثر بخشی نهادهای انتخابی در برابر نهادهای غیر انتخابی است که در یک فرآیند طولانی مدت باعث شده، صندوق رای و نهاد انتخابات در نگاه اکثریت جامعه اعتبار و مفهوم خود را از دست بدهد.
پیام انتخابات ۱۴۰۰ اگر به درستی شنیده و درک نشود و تاثیری در رویکرد اصلاح طلبان و حاکمیت نداشته باشد، از حالا می توان پیش بینی کرد که انتخابات ۱۴۰۲ هم همین رویکرد حذفی و بی اعتنایی بیشتر مردم به انتخابات شدت بیشتری خواهد یافت. اصلاح طلبان باید بعد از این انتخابات قبول کنند، بدون تاثیر بر سیاستگذاری ها نمی توانند بر مناسبات قدرت اثر گذار باشند.
مردم دیگر با سوت سیاستمداران به خط نمی شوند
*سال ۸۴ و ۸۸ چهره های کاریزماتیکی مثل آقای هاشمی در جریان اصلاحات بودند یا جایگاه آقای خاتمی طوری بود که محور بازسازی می توانستند بشوند، این روزها اما فضای اختلافی در جریان اصلاحات دیده می شود، آقای هاشمی در قید حیات نیست و تکرار کردن ها و حرف های خاتمی هم به نظر می رسد نفوذ قبل را ندارد، این شرایط را چطور تحلیل می کنید؟
فضای امروز ایران با سال ۸۴ و ۸۸ تفاوت بسیاری کرده است. نتیجه این انتخابات و بخصوص میزان آراء باطله نشان می دهد که این جامعه دیگر آن نگاه سابق را به شخصیت ها ندارد.
در واقع این جامعه دیگر با سوت سیاستمداران به خط نمی شوند. او می خواهد مسئول انتخاب خوب و بدش خودش باشد و این به نظرم نشانه بلوغ است. این می تواند یک نقطه عطف باشد هم برای حاکمیت هم برای شخصیت ها هم برای انتخابات و هم احزاب و گروههای سیاسی. این انتخابات و نتیجه آراء پیام های متعددی داشت. امیدوارم این پیام ها از جانب گروههای فوق شنیده شود.
خروج از قدرت، فرصتی است برای بازسازی و پوست اندازی اصلاح طلبان
*این خروج از قدرت فرصت بازسازی بوده است یا تهدیدی برای حیات جریان اصلاحات؟
به نظرم فرصت است. فرصت برای بازسازی و پوست اندازی. از حالا از یک سو تا انتخابات بعد احزاب و نیروهای سیاسی فرصت دارند تا به طرح و برنامه خود را برای برون رفت از شرایط موجود ارائه دهند و از سوی دیگر با یکدست شدن حاکمیت و خروج کامل اصلاح طلبان از قدرت، دیگر بهانه ای برای اینکه انگشت اتهام به سمت نهادهای انتخابی غیر خودی بگیرند،ندارند.
حداقل ۴سال فرصت دارند تا به وعده هایی که قول آن را به مردم دادند، عمل کنند. این فرصت برای اصلاح طلبان فراهم است تا فاصله هایی که بین آنها و جامعه ایجاد شده را پر کنند. این میسر نمی شود مگر آنکه کانون توجه اصلاح طلبان از صرف توجه به قدرت به سمت جامعه شیفت پیدا کند.
این تمرکز و اصرار برای حضور در قدرت به هر قیمتی با تکیه بر حداقل ها باعث شده اصلاح طلبان اعتماد جامعه را از دست بدهند. دلایلش را قبلا گفتم؛ نهادهای بر آمده از انتخابات حداقلی نمی توانند برای اصلاح طلبان آورده ای داشته باشند. اصلاح طلبان قبل از ورود به هر کارزار انتخاباتی باید تکلیف خود را با دولت پنهان و نظارت استصوابی روشن کنند.
برخی اصلاح طلبان به قیمت حمایت از یک چوپ خشک هم حاضرند درانتخابات شرکت کنند
*اختلاف بین تئوریسین های اصلاحات و نیروهای عملگرا در این جریان چقدر می تواند دردسرساز شود؟ تقابلی بین نیروهای تئوریک و ایده آل گرا با نیروهای عملگرا در این جریان مشهود است.
این اختلاف در دو انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ در عمل در نوع تصمیم گیری تشکیلات جمعی اصلاح طلبان خود را نشان داد و به نظرم این اختلاف دیدگاه عملا مانع از آن می شود که اصلاح طلبان با ائتلاف حداکثری در مقابل دولت پنهان و نظارت استصوابی ابتکار عمل داشته باشند.
چرا که بخشی از احزاب و نیروهای سیاسی تحت هر شرایطی حتی به قیمت حمایت از یک چوب خشک حاضرند در انتخابات نامزد داشته باشند. این نوع عملگرایی به نظرم در تعارض با مبانی و گفتمان اصلاحات است. این شیوه عملگرایی عملا سرمایهسوز است و باعث فاصله گرفتن اصلاحطلبان از مردم شده است. اصلاحطلبان پیشرو مخالف و منتقد این نوع عملگرایی هستند.
*این بدنه ناراضی را می توانید تا ۱۴۰۲ و انتخابات مجلس اقناع کنید یا فرصت بازسازی به انتخابات مجلس نمی رسد؟
اگر اصلاح طلبان بتوانند نماینده شایسته ای برای گروههای اجتماعی باشند، می توانند در هر بزنگاهی همراهی این بدنه ناراضی را با خود داشته باشند. این هم میسر نیست که اصلاح طلبان به معنای واقعی بتوانند در شکل گیری جامعه قدرتمند ایفای نقش کنند. جامعه قدرتمند الزاما جامعه ای نیست که با سوت اصلاح طلبان به صف شود. این جامعه فرمانبر نیست. جامعه قدرتمند جامعه ای است که قدرت و مسئولیت خود را توامان بپذیرد. لازمه این کار این است که حضور در قدرت نیز در تلازم با جامعه ای با این مختصات باشد.
متاسفانه گروهی از اصلاح طلبان سیاست ورزی را در حضور در قدرت خلاصه کرده اند
متاسفانه گروهی از اصلاح طلبان همه سیاست ورزی اصلاح طلبانه را در حضور در قدرت خلاصه کرده اند. در حالی که حضور در قدرت باید تنها بخشی از این سیاست ورزی باشد. سیاست ورزی قدرت محور بدون سیاست ورزی جامعه محور، همان نوع عملگرایی است که از نگاه اصلاح طلبان پیشرو باعث شده حضور در قدرت هم تبدیل به اصل شود و هم هدف. طبیعی است که نتیجه این رویکرد آن هم وقتی نهادهای بر آمده از چنین عملگرایی نتواند پیوندی با مطالبات مردم برقرار کند، محکوم به شکست است. اگر در انتخابات مجلس دوازدهم چنین رویکردی غلبه داشته باشد، اتفاق مجلس یازدهم تکرار خواهد شد.
حاکمیت روزنه های حداقلی را برای حضور اصلاح طلبان در قدرت بسته است
*راهکار برای بازگشت به قدرت از نگاه شما چیست؟ چقدر رایزنی با حاکمیت ضرورت دارد؟
حاکمیت در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ نشان داد روزنه های حداقلی را هم برای حضور اصلاح طلبان در قدرت بسته است. در واقع پذیرش اصلاح طلبان در مناسبات قدرت تا حدی پذیرفته است که نتوانند منشا اثر باشند. به نظر من اصلاح طلبان بدون توجه به اینکه در حاکمیت پذیرفته می شوند یا نه، باید پایگاه قدرت خود را که در درجه اول شکل گیری جامعه قدرتمند است، ایجاد کنند. در واقع بدون فشار از پایین چانه زنی در بالا، ره به جایی نخواهد برد.
این ایده باید تبدیل به برنامه شود. تا اطلاع ثانوی به نظرم هر تلاشی از جانب اصلاح طلبان برای حضور در قدرت، هم از طرف حاکمیت پس زده می شود و هم جامعه با آن همراهی نخواهد کرد. در دلایل شکل گیری چنین وضعیتی می توان مفصل بحث کرد.
اصرار بر حضور در قدرت به هر قیمتی عملا باعث شده اصلاح طلبان در هر دو سطح مناسبات قدرت و هم در همراهی جامعه توفیقی به همراه نداشته باشند. اصلاح طلبان باید دندان لق حضور در قدرت به هر قیمتی را از ریشه در آورد. اشتباهی که از جمعی از اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ سر زد و با نه بزرگی از طرف جامعه همراه شد.