تحلیل از چپ و راست؛

برجام، دولت، قدرت و طالبان

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1077018

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

سالی که نکوست

عباس عبدی که چند روز قبل در «اعتماد»  تحت عنان «نگاه مثبت» از دلایل خوشبینی به دولت رئیسی نوشته بود، امروز از جهت مخالف به این موضوع نگاه کرده و شواهدی که برای خوشبین نبودن وجود دارد را بر می‌شمارد، اگر چه هشدار می‌دهد که ورود به این بازی‌ها خطرناک است. 

عبدی امروز در «اعتماد» به پیشنهاد شاعر اصولگرا درباره نقش اسکناس‌ها اشاره کرده و نوشته است: «این کار به معنای به قهقرا بردن مفهوم علم و کارشناسی است. البته نظریه‌پردازان اقتصادی آنان هم بعضا خطرناک‌تر هستند چون هزینه اجرایی شدن پیشنهاد عجیب آقای قزوه در حد تغییر اسکناس رایج است که با چاپ پول‌های جدید می‌تواند انجام شود. ولی پیشنهاد تاسیس شرکت‌های صوری و وام دادن‌های بیهوده که نتیجه آن عدم بازپرداخت آنهاست از سوی اقتصاددانان اصولگرا، اتلاف منابع است و دمار از روزگار اقتصاد کشور در خواهد آورد. اکنون بد نیست به ابعاد گزاره اقتصادی آقای قزوه پرداخته شود. درباره این گزاره چند نکته را می‌توان گفت: 

1ـ تصاویر فعلی از جمله تصویر رهبر انقلاب یا گنبد و بارگاه ائمه، برای جلوگیری از پولشویی و رانتخواری کارایی و برکت ندارند. 

2ـ ظاهرا ایشان توجه ندارند که اختلاس و فساد و پولشویی با اسکناس انجام نمی‌شود، بلکه از طریق مبادلات بانکی صورت می‌گیرد که هیچ اسکناسی رد و بدل و به رویت فرد اختلاس‌کننده نمی‌رسد. 

3ـ به نظر می‌رسد که از نظر ایشان تا حالا تقصیر اسکناس‌ها بوده که برکت نداشته‌اند و موجب اختلاس و پولشویی می‌شده‌اند. 

4ـ به علاوه ظاهرا افراد اختلاس‌کننده و پولشو به فرهنگ مورد نظر ایشان اعتقاد قلبی دارند که با دیدن تصویر این دو نفر خجالت‌زده شده و دست از این فساد برمی‌دارند. 

5ـ اگر با این کار می‌توان مردم را از کار زشت فساد مالی دور کرد، چرا تصاویر یا نام‌های ائمه یا حتی خدا در مواردی عزراییل را ننوشت که لرزه بر اندام اختلاس‌کننده بیندازد؟ مثلا می‌توان چند آیه از آیات عذاب الهی را نوشت، حتی از تصاویر مربوط به «پرده‌خوانان» استفاده کرد که واقعا وحشتناک بود و لرزه به تن بیننده می‌انداخت. 

6ـ ایشان توضیح نمی‌دهند در کشورهایی که پولشویی و اختلاس و این‌جور فسادها نیست، چه تصاویری روی اسکناس آنها هست که اینقدر برکت دارد؟ 6 اسکناس سوییسی را در اینترنت دیدم که تصاویر زمان، نور، باد و سه هنرمند و تاریخ‌دان آن کشور بود. نمی‌دانم اینها چه برکتی دارند که آنجا فساد خیلی کم است؟

 7ـ ‌ ذهنیتی که مساله فساد را به این امور سطحی تقلیل می‌دهد، حوصله فکر کردن و شناخت واقعیت را ندارد. چقدر باید بی‌احتیاط در بیان نظر باشیم که چنین گزاره‌ای را بگوییم که سر و ته آن پر از تناقض است. »

 

سرانجام برجام

 سیدمحمد عماد اعرابی، امروز در یادداشت روز «کیهان» از سرانجام برجام گفته و با اشاره به اظهارات اخیر عراقچی مبنی بر اینکه به اندازه کافی شده است، نوشته است: «سرنوشت برجام پیش از آنکه رئیس‌جمهور منتخب سکان اداره کشور را در دست گیرد مشخص شده؛ تنها کافی است نگاهی دقیق به تحولات ماه‌های گذشته و اظهارات مقامات داخلی و خارجی بیندازیم. ... این اظهارات نشان می‌داد دولت جدید آمریکا به ریاست بایدن ارزیابی تازه‌ای از تحولات عرصه بین‌المللی دارد و نه به دنبال برجام که خواهان توافقی قوی‌تر و گسترده‌تر است. چنین ارزیابی‌ای در سخنان وندی شرمن یکی از اعضای تیم بایدن در رقابت‌های انتخاباتی 2020 آمریکا و پس از آن قائم‌مقام وزارت خارجه‌اش کاملا مشهود بود. ... در واقع برای تیم سیاست خارجی بایدن تاریخ انقضای برجام فرا رسیده بود. آنها برجام را توافقی تمام شده می‌دانستند و خواستار توافقی بزرگ‌تر بودند. در این چارچوب برجام برای آنها چیزی بیشتر از یک نقطه شروع نبود. در حالی که دولتمردان ایران می‌خواستند با احیای برجام مذاکرات وین را به اتمام برسانند؛ طرف آمریکایی مذاکرات وین را از احیای برجام آغاز می‌کرد تا مسیر توافق بعدی را هموار کند. آنچه آمریکایی‌ها را در صحت این ارزیابی جدیدشان مطمئن می‌کرد و برای دستیابی به توافقی بزرگ‌تر به طمع می‌انداخت؛ ‌اشتیاق زایدالوصف دولتمردان ایران برای رفع تحریم‌ها از رهگذر مذاکره بود.»

وی افزوده است: «در ایران نیز متناسب با این رویکرد دولت آمریکا، تصمیمات تازه‌ای اتخاذ شد. پس از تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران» در مجلس شورای اسلامی و ابلاغ آن در آذر 1399 که به خروج اثرگذار ایران از تعهدات برجامی‌اش منجر ‌شد، رهبر انقلاب در 19 دی 1399 موضع جمهوری اسلامی ایران را با توجه به شرایط جدید اینگونه تبیین کردند: «ما هیچ اصراری نداریم، هیچ عجله‌ای نداریم که آمریکا به برجام برگردد؛ اصلاً مسئله‌‌ ما این نیست که آمریکا به برجام برگردد یا برنگردد» ... شرط «لغو کلیه تحریم‌ها» و «راستی‌آزمایی عملی لغو آن» مختصات توافقی قوی‌تر را نشان می‌داد که دیگر شباهتی به برجام نداشت. این بار ایران نیز با توجه به تغییر شرایط و مناسبات جهانی و متناسب با رویکرد زیاده‌خواهانه آمریکا از توافق مطلوب خود رونمایی می‌کرد. ... «برجام باید تغییر پیدا کند.» این شاید تنها گزاره‌ای باشد که این روزها درباره آن میان ایران و آمریکا ‌اشتراک نظر وجود دارد. این تغییر هر چه باشد، توافق جدید دیگر برجام نخواهد بود. بر این اساس «برنامه جامع اقدام مشترک»(برجام) مدتهاست که به پایان رسیده است. در میان دولتمردان آمریکا می‌توان افرادی را پیدا کرد که انقضای این توافق را اعلام کرده‌اند با این حال دولت تدبیر و امید بنا بر ملاحظات خودش سال‌هاست اعلام مرگ آن را به تأخیر انداخته اما آنچه واضح به نظر می‌رسد این است که دولت جدید ایران چنین ملاحظاتی برای اعلام تاریخ انقضای برجام نخواهد داشت.»

 

از طالبان دیروز تا طالبان امروز

نعمت احمدی- ‌حقوق‌دان امروز در یادداشتی برای «شرق» نوشته است: «گروه طالبان که از جمعیت پشتون افغانستان هستند، کم‌کم کل افغانستان را به گفته یکی از کارگران پشتون «بازپس» می‌گیرند و دمل دشمنی پشتون‌ها با هزاره‌ها، تاجیک‌ها و اُزبک‌ها دوباره سر باز خواهد کرد. ... طالبان امروز به مراتب خطرناک‌تر از طالبان دیروز است، این مهم را می‌توان از کوچ دسته‌جمعی هزاره‌ها و تاجیک‌ها به همراه خانواده به داخل ایران بعینه دید. شاید در ظاهر طالبان امروزی نونواتر از دیروزیان باشند، اما اساسا از نظر ایدئولوژیک با ایران امروز در تضاد کامل هستند و نگرش فرهنگی و حتی ملی طالبان در تضاد فراگیر با ایران و هویت ایران. طالبان در حالی دوباره قدرت را در افغانستان به دست خواهند گرفت که در آمریکا و غرب، فضایی به وجود آمده است که این گروه مشروعیت قانونی دارد. آمریکا تا 11 سپتامبر به‌طورکامل از افغانستان خارج خواهد شد و اگر نیروهایی در افغانستان مانده باشند عمدتا مسئول حفظ امنیت دیپلمات‌های غربی و آمریکایی خواهند بود. هم‌اکنون بیش از نیمی از خاک افغانستان توسط طالبان اشغال شده است و حضور محمد اشرف غنی و عبداله عبداله در واشنگتن هم نتوانست مانع از گسترش حوزه نفوذ طالبان در افغانستان بشود. تأسف‌بار اینکه گروهی از تحلیل‌گران، طالبان امروزی را برخواسته از مردم افغانستان می‌دانند، غافل از اینکه تفکر این گروه به ظاهر جدید با گروه سابق هیچ فرق و تفاوتی پیدا نکرده است. دیرزمانی را پیش‌رو خواهیم داشت که دوباره کاخ ریاست‌جمهوری افغانستان به محل امارت امیر طالبان تبدیل خواهد شد. طالبانی که در تاریخی نه‌چندان دور خبرنگار و دیپلمات‌های ما را به رگبار بستند. کاش تحلیل‌گرانی که به کانون قدرت نزدیک‌تر هستند، باور کنند طالبان دیروز و امروز تفاوتی ندارند، اما یک فرق اساسی پیدا کردند؛ جامعه جهانی خصوصا آمریکا از سر ناچاری با این گروه مصالحه کردند؛ مصالحه‌ای که بازنده آن منطقه خاورمیانه است.»

 

منطقه ممنوعه قدرت 

غلامرضا صادقیان، در سرمقاله امروز «جوان» نوشته است: «در مناظرات انتخاباتی ۱۳۸۴ محمود احمدی‌نژاد اولین بار از اصطلاح «ورود به منطقه ممنوعه» استفاده کرد. ... هشت سال بعد او خود به بخشی از این منطقه ممنوعه قدرت تبدیل شد که آن را جز برای خود و چند نفر از دوستان نزدیکش نمی‌پسندید و در ۱۳۹۲ تلاش کرد با مدل معروف به «پوتین-مدودف» در قدرت باقی بماند و دیگران را از چرخش قدرت بیرون کند! حالا و پس از ۱۶ سال آقای همتی نامزد مورد حمایت بیشتر احزاب اصلاح‌طلبی شکست خود را که حتی از نفر دوم و آرای باطله هم کمتر رأی آورد-البته در مدعایی قابل مناقشه- به گردن خواص اصلاحات انداخت که تمام و کمال پشت او نیامدند و به ایما و اشاره بسنده کردند. او این رفتار سران اصلاحات را تعبیر به «نپذیرفتن همتی به عنوان شهروند درجه یک» کرده است. به این معنا که منطقه‌ای از قدرت وجود دارد که از نظر سران اصلاحات مربوط و مخصوص به از ما بهتران است و شهروند درجه دویی مثل همتی برای آنان قابل تحمل و حمایت نبوده است: «برخی اصلاح‌طلبان مرتب می‌گفتند چرا کاندیدا شدی؟! فکر می‌کنند ما شهروند درجه دو هستیم، و آن‌ها درجه یک! بزرگان اصلاحات، امروز و فردا کردند و در نهایت حمایتی نکردند. تاریخ و مردم قضاوت می‌کنند. جفایی که دولت در حقم کرد، هیچ وقت یادم نمی‌رود.» با اینکه به تجربه و شواهد دیگر معین بود که اگر خود ایشان هم رأی می‌آورد، بخشی از همان منطقه ممنوعه بود و در آن هضم می‌شد، اما به هر حال این اظهارات نشان می‌دهد که قبیله مدیران دولتی بسیار در هم تنیده و قدرتمند شده است و باز کردن این کلاف پیچیده و بافتن عبای شایسته‌سالاری بر تن مدیریت در کشور بسیار دشوار است و البته از دولت جدید انتظار می‌رود که از عهده آن برآید و به وعده خود عمل کند، همچنانکه رئیس‌جمهور منتخب پس از پیروزی در سخنانی گفت که فکر شب و روزش اصلاح نظام اداری و حذف رانت و فساد قدرت از مدیریت اجرایی کشور است. ... اگر همزمانی گام دوم انقلاب را با به قدرت رسیدن دولتی که تابلو «انقلابی و مردمی» دارد، فرصت مناسب و مبارک برای شایسته‌سالاری بدانیم، باید از دولت سیزدهم خواست که برنامه دقیق خود را برای اولاً «شایسته‌سالار کردن مدیریت‌ها» و ثانیاً «ایجاد این احساس و باور در مردم که شایسته‌سالار شده‌ایم» به صورت شفاف بیان کند. صرف تغییر گسترده مدیران دولتی به معنی شایسته‌سالاری نیست. چنانکه در دولت نهم این اتفاق با کم‌و‌بیش تغییر ۲ هزار مدیر ارشد اتفاق افتاد، اما احساس شایسته‌سالاری به وجود نیامد. شایسته‌سالاری واقعی گاهی بر حفظ برخی مدیریت‌ها و گاهی در ریشه‌کنی بنیادین برخی دیگر است و مهم‌تر از آنکه هیچ فرد متعهد و متخصصی باقی نماند که تمایل به ورود به دایره قدرت را داشته باشد، اما نه به دلیل شایسته و متعهد نبودن بلکه به خاطر بسته شدن این دایره، اجازه ورود نیابد. شنیده‌ها حاکی است که رئیس‌جمهور منتخب، بسیار غیرسفارش‌پذیر است و لابی‌کردن با او برای ورود به قدرت به عکس خود بدل می‌شود. امید است که اینچنین باشد. یک «نشانه» به ایشان نشان می‌دهیم: هر کس که بیشتر تقلا برای ورود به کابینه کرد و از یمین و یسار رئیس‌جمهور را برای ورود به کابینه زیر فشار گذاشت، بیشتر سزاوار تشکیک در شایسته بودن اوست.»

 

اژدهایی در کمین!

احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «در کنار معضلِ جمعیت بیکار و بی‌درآمد، حقوق ماهانه بسیاری از بازنشستگان و کارمندان و کارگران کفاف زندگی آنها را نمی‌دهد. طبیعی است که این اقشار، خواهان افزایش حقوق خود به منظور تأمین حداقلی از زندگی روزمره‌شان شوند. از آن سو اما خزانه دولت ته‌کشیده و کسری بودجه بنا به قول برخی اقتصاددانان به حد 50 درصد رسیده است. بنابراین، دولت منبعی جز چاپ اسکناس و افزایش بی‌رویه حجم نقدینگی برای افزایش حقوق‌ها در دسترس ندارد. چاپ اسکناس بدون‌تناسب با رشد تولید ملی یعنی تورم فزاینده و سر به فلک کشیدن قیمت‌ها؛ پدیده‌ای که نه‌فقط افزایش حقوق‌ها را خنثی می‌کند، بلکه در چشم‌به‌هم‌زدنی، حقوق‌بگیران را فقیرتر از قبل و باز هم نیازمند افزایش چشمگیر حقوق خود می‌کند. برای پاسخ به این نیاز، دولت روند چاپ اسکناس را تسریع می‌کند و بر اثر آن، فنرِ تورم چنان در می‌رود که ارزش چک پول 50 هزار تومانی، معادل ارزش کاغذ آن می‌شود! این یعنی ونزوئلایی و زیمبابوه‌ای‌شدن اقتصاد! حالا با این اژدهای کمین کرده، دولتمردان تا دل‌شان می‌خواهد لاطائلات ببافند و خود را به خواب بزنند!»

 

واکسن و سرمایه اجتماعی

محمد سالار کسرایی، جامعه‌شناس امروز در یادداشتی برای «ایران» از نقش انجام واکسیناسیون در بازسازی سرمایه اجتماعی نوشته است. در این یادداشت آمده است: «در حال حاضر به نظر می‌رسد اگر سیستم اداره کشور بتواند در یک بازه زمانی کوتاه مدت واکسیناسیون و ایمن‌سازی مردم در مقابل بیماری کرونا را به سطحی مطلوب برساند، زخمی که بر پیکر جامعه ایجاد شده تاحدودی ترمیم خواهد شد. هرچند التیام کامل این زخم دشوار است و نیازمند گذر زمان خواهد بود. نهاد‌ها و سازمان‌هایی که سیستم اداره کشور را برعهده دارند، می‌توانند با اقدامات مثبت و سازنده‌ای که در جامعه انجام می‌دهند اعتماد کمرنگ شده و سرمایه اجتماعی زایل شده را به جایگاه خود بازگردانند. البته دراین میان برخی با شایعه‌سازی و بیان مسائل نادرست در مورد کیفیت واکسن یا لزوم تزریق آن تلاش می‌کنند در فرایند واکسیناسیون عمومی اخلال ایجاد کنند. دراین مورد باید بگویم که این موضوع فقط مختص کشور ما نیست و از دیرباز در بسیاری از کشورهای دنیا همواره افرادی وجود داشته و دارند که نه تنها خودشان مخالف تزریق واکسن هستند بلکه علیه آن تبلیغ هم می‌کنند.»

در ادامه این یادداشت نیز آمده است: «در ایران علاوه بر افرادی که ممکن است به طور سنتی یا به هردلیل دیگری در مقابل تزریق واکسن مقاومت کنند، بدبختانه با سیاسی شدن این موضوع هم مواجه هستیم. در واقع این موضوع به یک حربه سیاسی بدل شده و ما با موضع‌گیری گروهی در مقابل واکسن ایرانی و تلاش برای منصرف کردن مردم از تزریق آن یا تبلیغ علیه برندی از واکسن‌های موجود در کشور مواجه شده‌ایم. این درحالی است که همه واکسن‌هایی که توانسته‌اند تأییدیه سازمان‌های بهداشتی را بگیرند، مؤثر هستند و می‌توانند جان مردم را نجات دهند. ضمن اینکه این موضوع تنها به این روزها و واکسن کرونا مربوط نیست و رصد تاریخ نشان می‌دهد در گذشته نیز همواره افرادی با وجود اینکه تعداد زیادی از افراد جامعه براثر ابتلا به بیماری‌هایی نظیر سرخجه جان خود را از دست می‌دادند، بازهم در مقابل تزریق واکسن آن مقاومت می‌کردند. بنابراین دولت باید با برنامه‌ای روشن و نه [صرفا] با تبلیغات که خود مقاومت ایجاد می‌کند بلکه با آموزش و روشنگری به مردم بگوید که واکسن‌هایی که تأییدیه سیستم‌های بهداشتی را گرفته‌اند مانع بروز بیماری و نجات‌دهنده جان آنها هستند.»

 


 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: