اصلاحطلبان چرا باختند؟
یک روزنامه اصلاحطلب تصریح کرد: ما اصلاحطلبان نباید درباره انتخابات فرافکنی بکنیم، این زمین ساخته و پرداخته ما ظرف 8 سال است.
یک روزنامه اصلاحطلب تصریح کرد: ما اصلاحطلبان نباید درباره انتخابات فرافکنی بکنیم، این زمین ساخته و پرداخته ما ظرف 8 سال است.
روزنامه آفتاب یزد در گزارشی نوشت: جریان رقیب از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛ نخست، مجلس شورای اسلامی را قبضه کرد، بعد مبنا را گذاشت بر فتح پاستور و بهشت و حالا سرمست از پیروزی، بیتوجه به «نق زدن»های تمامناشدنی ما(!) دارد تلاش میکند برای رفع و رجوع همه ایرادها و تخریبها.
ما «اصلاحطلبها» در حالی سالها از تنش و تفرقه احزاب رقیب گفتیم با این غفلت آشکار که، تنش و تفرقه، همانی است که اصلاحطلبها را «تکهتکه» کرد، بله! دقیقا تکهتکه!
در میانه آن شادی و سرمستی و این غفلت و اندوه، بر آن هستیم که بررسی کنیم چگونه میشود یک تفکر پویا و تقریبا نوپا(!) ناگهان در سراشیبی سقوط و اضمحلال فرو میافتد و سرعت میگیرد و اصرار میورزد به سقوط با تمام وجود.
در تمامی سالهای سپری شده، بعد به پایان رسیدن دولت «خاتمی»، یا نظارهگر بودیم یا ناراضی و در این نظارهگری و ناراضی بودن، روز به روز از هم دورتر، طلبکارتر و آبزیرکاهتر شدیم بهگونهای که در همین انتخابات اخیر، خودمان نیز نمیدانستیم چه نمیخواهیم. آن هم بعد مدتها که فراموش کرده بودیم چه میخواهیم.
یکی از کاربران در روزها و شبهایی که تا پاسی از نیمه شب در «اتاقهای 8000 تایی» سرود پیروزی میخواندند و نوید غلبه بر رقیب میدادند؛ هشدار داده بود که رئیسجمهور شدن از مسیر «کلابهاوس» نمیگذرد بلکه در کف جامعه باید در جستوجوی رای بود اما باز هم در همان پس پشت ماجرا، قول و قرارها را گذاشته بودند. روزی که گفته بودند دقیقه 90 سورپرایز خود را رونمایی میکنیم همه متوجه شدند منظور؛ «علی لاریجانی» است اما وقتی دیدند بازی عوض شد، کوتاه نیامدند و اینگونه وانمود کردند که آن پدیده ناپیدا «عبدالناصر همتی» بود نه شخصیتی دیگر!
الان بهتر میشود به ماجراهای یک ماهه رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری نگریست و تحلیل ارائه داد یعنی 8 سال بیتوجهی حسن روحانی به اصلاحطلبان، تمام آن هشت سال همراهی و بهرهوری کارگزاران و در نهایت دلخوش داشتن به «کلابهاوس» یک «مثلث برمودای سیاسی» پیش پای اصلاحطلبها قرار داد که یا باید از کنار آن میگذشتند یا باید ورود میکردند و نیست و نابود میشدند برخی تا لحظه آخر ایستادگی کردند اما بعضی تاب نیاوردند و با تمام وجود سقوط خود به این مثلث برمودای سیاست را به نظاره ایستادند.
شورای نگهبان از میان صدها نامزد رسید به هفت نام اما با قطعیت میگویم حتی اگر همه نام و نشاندارها آمده بودند با همه سلایق، باز هم در دو مسئله هیچ خللی ایجاد نمیشد؛ یکی در جلب و جذب مشارکت، دیگری در پیروزی «سید ابراهیم رئیسی» این وسط فقط شورای نگهبان به داد پزشکیان و جهانگیری و لاریجانی رسید که در کشاکش قرار گرفتن در معرض قضاوت عموم به تیر غیب حسن روحانی و کلابهاوس و کارگزاران سازندگی دچار نشوند.
خلاصه و مفید، رقابت در زمین بازی ساخته و پرداخته ما اصلاحطلبها است و اگر نه 8 سال ایستادیم و اعتمادکشی حسن روحانی را نظاره کردیم با کلابهاوس میخواستیم اعتمادسازی کنیم یا با تکیه بر مثلث «مرعشی، کرباسچی و قوچانی»؟ خلاصه و مفیدتر بازی با مشارکت پایین دو رو دارد؛ یک رو واقعیتی است که داریم میبینیم روی دیگر فرافکنی ما اصلاحطلبها است یعنی مردمی که هشت سال هست و نیستشان را از دست دادند باید یقه کدام طرف ماجرا را میگرفتند؛ اصلاحاتیها را یا اصولگرایان را دولتی که با حمایت اصلاحطلبها بر سر کار آمده بود در میانه راه، با بخشی از اصلاحطلبها بهتر کنار آمد اما مردم تمام اصلاحطلبها را مقصر دانستند. در این میان ما اصلاحطلبها یا با همراهی با حسن روحانی اعتماد و معیشت و هست و نیست مردم را سوزاندیم یا با سکوتمان که در هر دو صورت مقصر بودیم و باید تاوان پس میدادیم که دادیم. ظرفیت رای اصلاحطلبها همانی بود که دیدیم با یا بدون جهانگیری، پزشکیان و حتی علی لاریجانی، اصل ماجرا هیچ تغییری نمیکرد چون ما در «مثلث برمودای سیاست» از نظر مردم «نیست و محو» شده بودیم و چارهای جز پذیرش شکست نداشتیم!/کیهان