اصلاحطلبان در آخر خط؟
انتخابات 1400 و باخت سنگین اصلاحطلبان نشان داد که این جریان در موقعیت حساس و خطیری قرار دارد.
گروه سیاست سایت فردا – دلزدگی و یاس در بدنه اجتماعی جریان اصلاحات از مدتها قبل خودش را نشان داده بود، انتخابات 1400 اما ثابت کرد که وضعیت برای این جریان سیاسی چقدر وخیم است. از اختلاف و دودستگی در سطح سیاسیون گرفته تا بیاعتنایی بدنه رای این جریان به طیفی که اصرار داشت باید از همتی حمایت کرد!
این انتخابات نشان داد که گوش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان به پیام تلویحی خاتمی، حمایت صریح کروبی و یا چهرههایی مثل سیدحسن خمینی بدهکار نیست!
شاید برخی پای صندوق نیامدن بدنه اجتماعی اصلاحطلبان به همان حرفهای تکراری سیاسیون این جریان از جمله نامزد نداشتن و رد صلاحیت و ... ربط دهند اما نگاهی واقعبینانه و توجه به اینکه اصلاحطلبان حتی از لیست جمهور و نامزدهای این جریان در انتخابات شورا نیز استقبال نکردند، ثابت میکند که وضعیت چگونه است.
نگاهی به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و توجه به اینکه بسیاری از کاربران اصلاحطلب این جریان را در آخر خط و پایان یافته تلقی میکنند، نیز شاهد دیگری بر این مدعا است.
حال باید دید که چهرههای سیاسی و لیدرهای این جریان چه تدبیر میکنند و چطور برای برون رفت از این وضعیت اقدام خواهند کرد.
مصطفی درایتی عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت مثل برخی چهرههای دیگر جریان اصلاحات از جمله صادق زیباکلام وضعیت فعلی و رای ۵/۲ میلیونی همتی را تیر خلاص به اصلاحطلبان نمیداند. او به «جهان صنعت» میگوید: «به نظر من این آخر خط نیست اما حتما تجربه جدیدی است. باید نشست و بررسی کرد. آسیبها را شناخت و روشی را انتخاب کرد که در آینده مشکلات کمتری ایجاد شود. درست است که دلخوریهایی وجود دارد اما بالاخره اکنون این اتفاق افتاده و ضرر یا منفعت آن نیز هنوز معلوم نیست. واقعیت این است که اکنون فقط باید بر همراه کردن زمینه اجتماعی جریان اصلاحات تمرکز کرد. باید به جامعه اطمینان داد تا اصلاحات ادامه یابد.»وی تاکید کرد: «مساله مهم این است که اصلاحات تنها راه پیشبرد امور در این شرایط است چون نقطه بعد از آن انقلاب و براندازی است که معلوم نیست چه نتیجهای برای کشور و مردم داشته باشد بنابراین باید امور را از طریق اصلاحات و با حداقل بههمریختگی پیش برد.»
درایتی در پاسخ به اینکه وقتی طیفهای مختلف اصلاحطلب با هم دعوا دارند و لیدرها نیز آن سرمایه سابق را ندارند که مردم به حرف آنان توجه کنند، چطور میتوان به احیای اصلاحطلبی امیدوار بود؟ گفت: «رویکرد بخشی از اصلاحطلبان از قبل این بود که چون کلیت حاکمیت از حضور ما در قدرت استقبال نمیکند باید برای جبران این ضعف، با اکثریت جامعه همراه شد و جامعهمحور بود. به اعتقاد من آنچه در آینده خودش را نشان میدهد همین جامعهمحوری است.»این عضو حزب اتحاد ملت افزود: «ممکن است طیفی که این رویه را قبول ندارد جدا شود و نام دیگری پیدا کند. مثل در قالب اعتدال و توسعه قرار بگیرد یا با هر نام دیگری که اکنون نمیدانیم چیست، ادامه دهد. شاید هم به حاشیه برود اما مسلم است که اصلاحطلبی از حالا به بعد روشنتر و شفافتر عمل خواهد کرد. اصلاحطلبان باید بدانند که جامعه از ایدئولوژیهای قبلی فاصله گرفته و اگر اصلاحات در قالب استانداردهای دهه ۶۰ بماند، حذف خواهد شد».
قاسم میرزایینیکو فعال سیاسی اصلاحطلب نیز رویکرد مشابهی دارد. او در یادداشتی نوشته است: «من بارها گفتم و فریاد زدم که ما به سکوت متهمیم!…» وی با بیان اینکه «چندین ماه تشکیل ناسا، آییننامه، کمیتهها، افراد حقیقی و حقوقی و بیانیه و سخنگو اما هیچ و پوچ!» آورده است: «عدم پایبندی به همین اصول تشکیلاتی از بالاترین رییس و مدعیان حزب و تشکیلات تا کسانی که گوی سبقت را به امید ملک ری و آب بینی بز و پوستین پوسیده و… از هم ربودیم و رفتیم که بسازیم!!! ما چرا به خودمان متعهد نبودیم؟… کاش حداقل به عنوان فدائیان انقلاب و نظام سکوت میکردیم و ادعایمان را به رخ این نسل نمیکشیدیم! آنها نمیتوانند از قدرت دست بکشند، ما میتوانیم! آنها برای رسیدن به یک صندلی به هر کاری دست میزنند، ما نمیزنیم! ما خون مردم را با ایشان شریک نمیشویم… نابودی شخصیتهای انقلابی را یکی یکی دیدیم و سکوت کردیم؟»
این طور که به نظر میرسد همه اصلاحطلبان اعم از جامعه محورهای و قدرت طلبها وضعیت خطیر خود را درک کرده و متوجه حساسیت موقیعت هستند. باید صبر کرد و دید که برای خروج از این شرایط چه اقداماتی میکنند؟ دلخوریهای ناشی از این انتخابات را کنار گذشته و با هم همفکری میکنند یا به دو بخش تقسیم شده و راه خود را از هم جدا میکنند؟ البته اگر انتخابشان جدا کردن مسیرها باشد، باید منتظر ماند و دید که جامعه از کدام طیف استقبال میکند و آیا اصلاحطلبان قادر خواهند بود که بار دیگر به روزهای اوج خود برگردند؟