اصلاحطلبان؛ از امروز به بعد
انتخابات 1400 و نتیجه آن پیام روشنی برای جریان اصلاحات داشت و باید دید که سیاسیون در این جبهه پیام مربوطه را چطور دریافت و درک میکنند.
گروه سیاست سایت فردا – انتخابات 1400 را قطعا باید نقطه عطفی برای جریان اصلاحات به حساب آورد. این جریان سیاسی بعد از تجربه دولت هشت ساله روحانی با همه ناکارآمدی و سوءمدیریت، همچنین در کنار سایر ضعفهای خود در مجلس دهم و شورای پنجم که با فاصله گرفتن از بدنه اجتماعی این جریان توام بود، در موقعیت خطیری قرار داشت که وقت انتخاب رئیس جمهور سیزدهم رسید.
از همین رو دیدیم که اختلافنظرها در میان سیاسیون اصلاحطلب به اوج خود رسید و راهشا از هم جدا شد. برخی اگرچه به مشارکت مشروط رضایت داده بودند اما سر حرف خود مانده و راضی به حضور با نامزد حداقلی و حمایت از دو گزینه باقی مانده یعنی همتی و مهرعلیزاده نشدند. برخی دیگر اما از ترس واگذاری قدرت، اصرار کردند که با همین نامزد حداقلی مانده یعنی همتی کار را پیش ببرند. هیاهو به راه انداخته و از صدای بیقدرتان گفتند تا به قول خودشان زیر میز بزنند. برخی چهرههای شاخص این جریان نیز با آنان همراه شده و حمایتهای رسمی، صریح یا تلویحی کردند اما نتیجه نشان داد که مردم اقبالی به اصلاحطلبان یا حداقل این طیف خواهان ماندگاری در قدرت به هر قیمتی، ندارند.
تعداد آرای همتی که حتی کمتر از آرای باطله بود و تعداد واجدین شرایطی که به رغم آن همه اصرار و جنجال آفرینی اصلاحطلبان حاضر به پای صندوق آمدن، نشدند نشانگر این مدعا است.
بر این اساس باید به این سوال مهم پاسخ داد که اصلاحطلبان از امروز به بعد چه خواهند کرد و چه باید بکنند. جلال جلالیزاده، عضو حزب اتحاد ملت به «جهان صنعت» میگوید: «وقت آن است که اصلاحطلبان به خود آیند و واقعیتها ببینند.»
او میگوید: « پیروزی رئیسی بهترین فرصت برای اصلاحطلبان است که یک بار دیگر به خود آمده و بدون فکر و اندیشه تصمیم نگیرند. اصلاحطلبان باید واقعیتها را ببینند و باور کنند که دوره پدرسالاری گذشته است.»
روزنامه اصلاحطلب «شرق» نیز امروز در گزارشی به همین موضوع یعنی وضعیت اصلاحطلبان راه باقی مانده آنان پرداخته و نوشته است: «حالا میتوان گفت که جریان اصلاحات در بدترین شرایط خودش از سال 76 تا کنون قرار دارد؛ حتی شرایطی بدتر از اوضاع بعد از انتخابات 88، زیرا اگر در آن زمان اصلاحطلبان ازسوی سیستم سیاسی طرد شده بودند، اکنون از جانب حامیانشان مورد اقبال قرار نمیگیرند و شاید حالا که دیگر انتخابات ریاستجمهوری هم به پایان رسیده است و بحث حضور اصلاحات در قدرت سالبه به انتفاع موضوع است، میتوان به همان ایده بازگشت اصلاحات به جامعه رجوع کرد؛ ایدهای که البته سالهاست ازسوی دلسوزان جریان اصلاحات مطرح میشود، اما برخی با شیوهای پراگماتیستی حضور در سیاستِ رسمی را ارجح بر همهچیز میدانستند؛ غافل از آنکه حضور در قدرت نیز با میل مردم محقق میشود. حالا میتوان با آسودگی بیشتر اصلاحات را بازهم در دانشگاهها، بازار، کوچه و خیابانها و صدالبته در دل مردم بُرد و بعد از این، از سر یک توفیق اجباری در تحلیلها از عنصر مردم غافل نشد. حالا وقت تغییر است اما اینبار تغییر اصلاحطلبیِ قدرتمحور به اصلاحطلبیِ جامعهمحور. حالا میشود بازهم از مردم سخن گفت و بر تقویت بنیان مردم تکیه کرد. امروز وقت اصلاح است؛ اصلاحِ اصلاحات و شاید در این اصلاح لزوما نیروهای مرسوم و تکراری اصلاحطلب نتوانند نمایندگی مردم و خاصه طبقه متوسط را بر عهده بگیرند اما حتما بازهم «اصلاحات» میتواند جای خود را در اندیشه مردم باز کند.»
حسین نورانینژاد، سخنگوی حزب اتحاد ملت نیز در مصاحبه امروز خود با «اعتماد» به این مساله اشاره کرده و گفته است: « نتایج انتخابات با ما حرف میزند. این نتایج به اصولگرایان نشان میدهد که سیدابراهیم رییسی با همه تبلیغات گسترده که طی ۴ سال انجام داد اما به همان رای ۴ سال پیش دست پیدا کرد. همچنین این نتایج به ما اصلاحطلبان نشان میدهد جامعه دنبال نیرویی برای نمایندگی سیاسی خود میگردد و مقداری نسبت به ایفای این نقش ازسوی اصلاحطلبان دچار مساله شده و راه دیگری هم ندارد و این را در قالب آرای باطله و عدم شرکت نشان میدهد. اگر اصلاحطلبان بخواهند خود را احیا کنند باید نمایندگی این بخش گلایهمند را برعهده بگیرند. همچنین جمهوری اسلامی باید عمیقا قدردان این جامعه نجیب باشد که تا الان با همه نارضایتیها کماکان با زبان رای با حاکمیت سخن میگوید.»
وی تاکید میکند: « آنچه باعث شده اصلاحطلبان تا حدی این نمایندگی را از دست بدهند، ناشی از رویگردانی مردم از اصلاحات نیست، ناشی از این است که جامعه احساس میکند اصلاحطلبان دچار ناکارآمدی هستند. رفتار جامعه کماکان اصلاحجویانه است اما جریانی که بتواند آنها را نمایندگی کند پیدا نمیکنند.»
نورانینژاد معتقد است که «قصور اصلاحطلبان از دست دادن نمایندگی سیاسی طبقه حامی بود. نمیتوان به سیاست نگاه دستوری و کمپینی داشت» لذا باید دید که این جریان از امروز به بعد برای رفع این قصور چه خواهد کرد و چطور این نقیصه را جبران میکند؟ جامعه محوری پیشه کرده و به روزهای اوج برمیگردد یا با ادامه این رویه زمینهساز حذف خود از عرصه سیاست خواهد شد؟