حرف های جدید قوه قضاییه درباره پرونده بابک خرمدین+جزئیات مهم
غلامحسین اسماعیلی سخنگوی قوه قضاییه در مورد پرونده بابک خرمدین اظهارنظر کرد
به گزارش سایت خبرآزاد، کشتن عمل جنایت آمیزی است و فرقی نمیکند فرزندکشی باشد یا مادرکشی و پدرکشی. باید با فرهنگ مناسب از این جنایت هولناک همانند قتل بابک خرمدین پیشگیری کنیم. در این قصه با اصلاح قوانین و مقررات و با تشدید مجازات این قبیل قتلها و در جنبه عمومی جرم و در مواردی که اولیای دم از حق خود گذشت میکنند و جنبه عمومی وجود دارد، باید مجازات مناسب لحاظ شود و موضوع در مجلس است و قوه قضاییه با تشدید جنبه عمومی جرم موافق و اقداماتی در حال انجام است.
اسماعیلی در پاسخ به سوالی درباره ضرورت ورود نخبگان به موضوع قتلهای طایفه ای و خانوادگی هستیم و اینکه دستورالعملی پیش بینی شود، گفت: ما قتل را بدترین جنایت می دانیم و فرقی نمی کند که این قتل خانوادگی ، طایفه ای یا بیگانه باشد. در هر حال کشتن انسان جنایتی بزرگ است و مرتکبان آن باید مجازات شوند و اجرای مجازات هم باید بازدارنده باشد. اما این جنایت بزرگ نیازمند آسیب شناسی و بررسی از منظر جرم شناختی است. همکاران ما در معاونت پیشگیری از وقوع جرم با آسیب شناسی دقیق در پرونده های جنایی بویژه قتلها در زمینه ارتکاب آن و مباشرت قتل و... مطالعات دقیقی انجام می دهند و از مجامع علمی تقاضا کردیم که مطالعات شناختی خود را ارائه دهند و قطعا فرهنگ سازی عمومی توسط جوامع نخبگان و ریش سفیدان و بزرگان قبایل می تواند در کاهش جرایم نقش موثری داشته باشد.
پدر بابک خرمدین در بازجوییها میگوید دامادش مشکل اخلاقی داشت آرزو خرمدین دخترش فاسد شده بود و بابک خرمدین هم مشکلات جنسی داشت اما در سوی دیگر دوستان صمیمی آرزو خرمدین و بابک خرمدین باور نمیکنند آنها فاسد بوده باشند چرا که آرزو خرمدین قبل از به قتل رسیدن فاش کرده بود پدرش مشکلات اخلاقی دارد و به او هم رحم نکرده است!
تراژدی باورنکردنی قتل خانواده بابک خرمدین
"باورم نمیشود، هنوز نمیتوانم باور کنم که مادرش و پدرش، آرزو را کشته باشند و مثله کرده باشند. فکر میکردیم رفته است استانبول، یعنی پدرش اینگونه گفت. مدتی از آرزو خبر نداشتیم، ناگهان دیگر نه تلفن جواب میداد و نه به کافهای که همیشه میرفتیم، میآمد. وقتی برای دیدارش به در خانه شان رفتیم، پدرش در را باز کرد و گفت "آرزو " به استانبول رفته است"
دوست چندین ساله آرزو خرمدین این سخنان را گفت و ادامه داد: " برایمان باور کردنی نبود که آرزو ازدواج کرده و به استانبول رفته باشد زیرا شرایط جسمی آرزو با توجه به بیماری ام اس شدیدی که داشت ذهنمان را به هر سویی برای نبودنش میکشید جز، ازدواج و مهاجرت به ترکیه و ساکن شدن در استانبول! فکر کردیم شاید بخاطر شرایط جسمی ناشی از بیماری ام اس، خانوادهاش او را به آسایشگاهی بردهاند حتی به آسایشگاه کهریزک نیز فکر کردیم ولی در دورترین نقطه ذهنمان هم فکر نمیکردیم که پدرش "آرزو" را کشته باشد.
دوست صمیمی آرزو خرمدین که هر دو ساکن شهرک اکباتان بودند و از کودکی با او همکلاسی و این دوستی تا زمانی که ناگهان آرزو ناپدید شد ادامه داشت در ادامه صحبت هایش گفت: " نه در دوره مدرسه، وقتی بزرگتر شدیم، یک روز ؛ مقابلم نشست و گفت: "می خواهم رازی به تو بگویم که اگر نگویم، نگفتنش خفه ام میکند" و گفت: " کودک که بودم، هشت ساله، پدرم...." به مادرم گفتم. مادر گفت" ساکت باش و هیچ چیزی به هیچ کسی نگو..." مادرم که از خانه خارج میشد، پدر و من که تنها میماندیم..." آرزو در تمام سالهای دوستی مان تنها سه بار این داستان را تعریف کرد و هر مرتبه میلرزید.
دوست آرزو در مورد اینکه آیا به خانه این خانواده هم رفت و آمد داشتند چنین گفت: " بله میرفتیم، پدرش و مادرش، زن و مرد آرامی بودند. تصورش هم سخت است که آن زن و مرد چنین جنایت هایی را مرتکب شده باشند. هر دفعه خانه شان میرفتیم از ما پذیرایی میکردند."
پدر آرزو چه رفتاری داشت، مهربان یا جدی؟ دوست آرزو خرمدین اینگونه پاسخ داد: " پدرش نظامی بود. رفتار مردان نظامی کمی جدی است. ولی مرد آرام در رفتار بود."
مادر آرزو چگونه رفتاری داشت؟ دوست آرزو خرمدین در پاسخ به این سوال گفت: " زنی آرام"
در مورد خصوصیت بابک خرمدین و برادر افشین هم گفت: " افشین شعر میگفت و روحیه خاص خودش را داشت. بابک پسر آرامی بود و بیآزار"
پدر آرزو مدعی شده که آرزو در صحنه قتل همسرش بوده و شاهد این جنایت بود. دوستش گفت: " امکان ندارد آرزو از این قتل خبر داشته باشد. هر دفعه در مورد ازدواجش از او سوال میکردیم و علت طلاقش میگفت "سازگار نبودیم" با تمام صمیمیتی که بین ما بود هیچ وقت پشت سر همسر سابقش حرف نزد. فقط میگفت سازگار نبودیم."
پدر آرزو خرمدین مدعی شده که دامادی که به قتل رسانده، رفتارهای غیراخلاقی داشته و گرایشهای جنسی خاص و آرزو را هم آزار میداد. دوست صمیمی آرزو گفت: به هیچ عنوان چنین اتفاقاتی بین آرزو و چنین اختلافاتی بین او و همسرش نبود. نتوانستند با هم زندگی کنند و جدا شدند.