حرفهای زیادی برای گفتن دارم
احمدینژاد گفت: هر اتفاقی افتاد انداختند گردن من فقط مانده است حمله مغول به ایران را گردن بگیرم.
گروه سیاست سایت فردا – محمود احمدینژاد که این روزها همه تلاش خود را برای دیده شدن میکند و به هر شکلی که شده خود را به صدر اخبار میرساند، یک گفتوگوی دیگر داشته و درباره مسائلی مثل ارتباط با آمریکا و ... اظهار نظر کرده است. جدای از مواضع وی، این گفتوگو از این رو حائز اهمیت است که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم و بر اساس عملکرد رئیس دولت نهم و دهم در ماهها گذشته، گمان میرود که وی قصد کاندیداتوری داشته باشد! اینکه تایید صلاحیت میشود یا نه معلوم نیست اما برخی میگویند که سناریو دوم او حمایت از یکی از کاندیداها است. بر این اساس احمدینژاد شخصا وارد رقابت شود و یا نماینده خود را روانه کند این قابلیت را دارد که بازی را به نحوی تغییر داده و بر انتخابات پیش رو اثرگذار باشد. برای همین مواضع و اظهارات وی به خصوص از حالا به بعد که فرصت زیادی تا انتخابات باقی نمانده است، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
مثلا اینکه وی در گفتوگویی ( به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان) درباره تغییر کردنش طی ۱۵ سال میگوید «یک عمر کوتاهی داریم که در طول آن باید به رشد و کمال برسیم»، احمدی نژاد گریزی هم به رابطه ایران و آمریکا می زند و خود را موافق صلح بین دو کشو ر معرفی میکند.
وی در بخشی از این مصاحبه در پاسخ به اینکه « اگر به دوران ریاست جمهوری خود برگردید چه اقداماتی را انجام نداده و یا چه اقداماتی را حتما انجام می دهید؟ » میگوید: « زمانی که میخواستم وارد دولت شوم نسبت به عدهای حسن ظن داشتم و از آنها دعوت به همکاری کردم، اما خیلی زود فهمیدم حسن ظنم به عدهای اشتباه بود و نباید تا این حد حسن ظن میداشتم و نسبت به عدهای دیگر هم باورم این بود که وقتی از آنها دعوت میکنم برای خدمت به مردم، عدالت و آرمانهای انقلاب آنها حتما محکم پای این مسائل میایستند. یعنی اگر ما برنامهای را در جهت رشد اقتصادی، کاهش فاصله طبقاتی و آزادی و عزت مردم داشته باشیم آنها حتما حمایت میکنند، اما بعد دیدیم که فاصله از آرمانهای انقلاب در اعماق اندیشه و قلب یک عده وجود دارد، اما فرصت بروز پیدا نکرده است و رسما با اقداماتی که قرار بود برای مردم انجام شود مخالفت می کردند و می گفتند نمیشود؛ هر چه ما می گفتیم این کارها در جهت خدمت به مردم است میگفتند خیر نمیشود. نمیگویم اینها از دایره دوستی من خارج شدند، اما الان شناخت من نسبت به افراد و مدعیان و نیروهای فعال خیلی تغییر کرده است.»
این سخن احمدینژاد مثل همیشه مبهم است و نمیتوان گفت که دقیقا از چه کسانی حرف میزند اما از آنجایی که بیشترین ضربه را از جریان انحرافی خود و به خاطر افرادی همچون بقایی و مشایی از مدار خارج شد، میتوان گفت که این سخنان وی قابل تامل است. اگرچه از مجموع عملکرد او اینطور برداشت نمیشود که در حمایت سرسختانه خود از آنان تردید کرده باشد.
احمدینژاد در گفتوگوی مذکور از برخی اقدامات خود در دوران ریاست جمهوری نیز دفاع میکند. مثلا میگوید: «موضوعی که برایش غصه میخورم این بود که میخواستیم هدفمندی یارانهها را به صورت ۱۰۰ درصدی اجرا کنیم، اما نگذاشتند و مقابله کردند، برخی طرحها برای رفاه مردم را نگذاشتند اجرا شود و معتقدم که این موضوعات باید به صورت صد در صدی اجرا شود.»
این سخن را نیز باید در کنار اظهارات دیگری که تا کنون درباره ضرورت افزایش مبلغ یارانه بیان کرده است، قرار داد و یک وعده انتخاباتی تلقی کرد.
وی در ادامه در پاسخ به این پرسش که «آیا احمدی نژاد سال ۸۴ یا احمدی نژاد سال ۹۹ فرق دارد؟ چرا عدهای میگویند تفاوت دارد؟» میگوید: « منظورتان کاپشن و خورد و خوراک که نیست؟ (ّبا خنده)، زیرا اینها خیلی تغییری نکرده است. اما به نظر شما میشود که ۱۵ سال از عمر انسان بگذرد، اما تغییری نکند؟ چرا بعضی انتظار دارند که ما درجا بزنیم؟ در صورتی که ما دو روزمان هم نباید مانند هم باشد. یک عمر کوتاهی داریم که در طول آن باید به رشد و کمال برسیم. هم فهم مان از مسائل عمیقتر شود، هم دانشمان گستردهتر شود و هم بهتر مسائل را تجزیه و تحلیل کنیم.»
وقتی هم که حرف به انتخابات و قصد شرکت در انتخابات میرسد، ملاقات با تاجزاده را تکذیب کرده و میگوید: « ما نرفتیم که بخواهیم بیاییم، ما هستیم و مسئولیتهای اجتماعی افراد هم تعطیل بردار نیستند، همیشه هستند و هرگز جدا نمیشوند؛ اما موضوع انتخابات را باید به زمان انتخابات موکول کرد، زیرا من هم حرفهای زیاد و مهمی برای گفتن دارم.»
بخش دیگری از این مصاحبه نیز به سیاست خارجی و مشخصا تعامل با آمریکا اشاره دارد. آنجاست که احمدینژاد میگوید: «بر اساس خواست مردم ؛ مردم ما به دنبال تقابل با جایی هستند یا به دنبال دوستی؟ مردم ما واقعا دوستی با مردم آمریکا و اروپا را بد می دانند ؟ مردم طالب صلاح هستند یا جنگ؟ مردم طالب عدالتند یا طالب ظلم؟ ... چرا نمی شود؛ ما باید ابتدا موضوع آمریکا را باز کنیم؛ در ابتدای انقلاب موضوع مقابله با آمریکا شکل گرفت. بعدا این قلب ماهیت شد وقتی ما می گوییم آمریکا منظور کیست؟ مردم آمریکا یا دولت آمریکا یا جریان پشت صحنه آمریکا؟ یعنی ما با دولت آمریکا دشمنیم؟ چرا دشمنیم؟ با مردم هم که نمی شود دشمن بود، می شود؟ چرا مردم دو کشور باید با هم دشمن باشند؟ همه ملت ها باید با هم دوست باشند. چرا ما باید با دولت آمریکا دشمن باشیم؟ ما با عملکرد مخالفیم؟ یعنی ما می گوییم ظلم نکن، سلطه جویی نکن. حالا اگر سلطه طلبی و ظلم نبود آیا ما با اسم دعوا داریم؟ این را هم اضافه کنید که در آمریکا اصلا دولت ۵ درصدر کار است و اصل کار آن هیات حاکمه و سرمایه داران بزرگ جهانی پشت پرده هستند و ما با آنها مشکل داریم اما الان موضوع قاطی شده است و هی گفته می شود که ما باهم دشمنیم. ما با کی دشمنیم؟ آیا اشکالی دارد الان مردم ایران و آمریکا با هم رابطه داشته باشند؟»
وی درباره نامه خود به بنسلمان نیز میگوید: « اولا نامهای که من نوشتم به هر دو طرف دعوا یعنی عبدالمالک بدر الدین و هم محمد بن سلمان بود که هر دو مثل هم است. من می خواستم میانجی شوم چه باید مینوشتم؟ باید توهین می کردم و میگفتم ای جنایتکاران تاریخ بیایید صلح کنید؟ یا باید جنبه مثبت انسانها را و آن چیزی که در حقیقت باید باشند را مینوشتم؟ باید بسیار مودبانه میبود و این فرهنگ و انسانیت ماست. من داشتم دعوت به صلح می کردم چه باید مینوشتم؟ این سر و صدایی هم که به راه افتاد به خاطر جهت گیریهای سیاسی آن بود. شما بروید از مردم بپرسید که اگر در یمن صلح شود بد است؟ اگر احمدی نژاد صلح ایجاد میکرد بد بود؟ الان چند سال گذشته؛ چقدر آدم کشته و زیربناها نابود و کینه ایجاد شده است؟ محصول این چیست؟ خب بیایند صلح کنند و همین پولهایی که هزینه جنگ می شود هزینه آبادانی شود و این منطق روشنی است. من نگفتم مرد صلح بلکه گفتم قطعا شما هم از این کشتار راضی نیستید و باید این را میگفتم و باورم این است که این گونه نیست، زیرا سودی از این نمیبرند. آیا از کشتار راضی هستند؟ آنها وارد یک جنگی شده اند که طراحی قدرتهای فرامرزی بوده است که منطقه را وارد یک جنگی کنند و اینها هم به سبب منافع شخصی هی ادامه می دهند؛ خواهشا از افرادی که این سر و صدا را به راه انداخته اند بپرسید شما طرفدار جنگ هستید؟ اگر طرفدار جنگ هستید که هیچ، اما اگر طرفدار صلح هستید شما برای صلح چه کار کرده اید؟ البته هر اتفاقی افتاد انداختند گردن من فقط مانده است حمله مغول به ایران را گردن بگیرم (باخنده) »