اصلاحطلبان منکر ائتلاف با روحانی شدند
ائتلافی برای انتخاب آقای روحانی در 92 و 96 صورت نگرفت؛ در واقع با آقای روحانی مذاکرهای برای چینش کابینهای از اصلاحطلبان صورت نگرفته که اسم آن را ائتلاف بگذاریم.
روزنامه شرق: شرایط مبهم پیشرو برای اصلاحطلبان با وجود احتمال کاهش مشارکت، کاندیداتوری نظامیها، ردصلاحیت و مشکلات دیگر شرایط بغرنجی را پیش پای اصلاحطلبان گذاشته است. از طرفی صدای ائتلاف با چهرههایی بدون سابقه اصلاحطلبی، برخلاف نظر نهاد اجماعساز و احتمال کاندیداتوری مستقل برخی از شخصیتهای اصلاحطلب یادآور انتخابات 84 است. حال این سؤال پیش میآید که راهحل عبور از این بحران سخت برای اصلاحطلبان از کدام مسیر میگذرد؟ آیا جامعه خواهان تمکین از دستهبندیهای سیاسی سابق است یا عملکرد دو جناح در قوه مجریه، جامعه را به سمت مطالبات جدید از اصلاحطلبان و اصولگرایان میبرد که منجر به تحول ساختاری عظیم در آنها خواهد شد؟ به جهت بررسی احتمالات و مشکلات پیشروی اصلاحطلبان در عرصه انتخابات ریاستجمهوری، گفتوگو کردیم با محمد نعیمیپور، فعال سیاسی اصلاحطلب، نماینده مجلس ششم و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت که مشروح آن را میخوانید.
اصلاحطلبان در صورت شکست در انتخابات 1400 یا ردصلاحیت کاندیدای مطلوبشان چه شرایطی پیدا میکنند؟
من فکر میکنم اصلاحطلبان باید با درایت کسی را معرفی کنند که استصواب شورای نگهبانی نتواند منجر به ردصلاحیت وی شود و اگر هم احیانا چنین اتفاقی افتاد، باید در شرایطی باشد که همه از ردصلاحیت تعجب کنند و این اتفاق را غیرعادی بدانند، مانند ردصلاحیت مرحوم هاشمیرفسنجانی در سال 92. در این صورت، به نظر میرسد این حق برای اصلاحطلبان محفوظ میماند که اعلام کنند کاندیدایی نخواهند داشت، اما همه مردم را تشویق به حضور در انتخابات کنند؛ چون افکار عمومی قانع میشود که با همه حسننیتی که اصلاحطلبان نشان دادند، حاکمیت حضور مؤثر آنها و کاندیدای مدنظرشان را تحمل نکرد. در هر انتخاباتی احتمال شکست یا پیروزی وجود دارد؛ معتقدم عدم پیروزی در انتخابات 1400 برای اصلاحطلبان شکست تلقی نمیشود، بلکه روز پس از اعلام نتایج انتخابات، اصلاحطلبان راه جدید و مؤثری را باید آغاز کنند که در آن تعمیق گفتمان اصلاحطلبی و توسعه سازماندهی در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مورد توجه قرار گیرد و از آن به بعد با اقشار مختلف، نخبگان و گروههای مرجع و مردم همکاری مؤثری به عمل آید تا منافع اقشار، اصناف و گروههای اجتماعی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و در راهبردها، سیاستها و برنامههای اصلاحطلبان لحاظ شود؛ بنابراین این باور باید شکل بگیرد که اصلاحطلبان با آمادگی کامل در صحنه انتخابات 1404 حاضر شوند. آنچه مسلم است، اصلاحات امری ضروری است و اصلاحطلبی یک خواست عمومی است و تعطیلشدنی نیست. در نتیجه عدم پیروزی در انتخابات 1400 آغاز تلاش بیشتر برای اصلاحات و اصلاحطلبان است.
آیا اصلاحطلبان هنوز در انتخابات بر کاریزمای آقای خاتمی تکیه میکنند؟
شخصیت و منش آقای خاتمی به گونهای بوده که بعد از هشت سال ریاستجمهوری نیز در دل مردم نفوذ کلام بسیار داشته است. اینکه من گفتم رأینیاوردن باید آغاز یک راه جدید باشد، یکی از مؤلفههایش همین است که در واقع دیگر اصلاحطلبان باید تصمیم بگیرند که تکیهگاه اصلی آنها کاریزمای آقای خاتمی نیست و تا زمانی که ایشان در عرصه سیاسی فعال هستند، کمکی برای راه و روش اصلاحطلبان باشند و روشهای اغنایی و روشهای اصولی برای جلب نظر اقشار مختلف را به کار بگیرند تا بتوانند اقشار مردم را متقاعد کنند که برنامههای آنها مؤثرتر از سایر برنامههاست.
اصلاحطلبان میگویند چون دولت روحانی ائتلافی و انتخاب بین بد و بدتر بود، موفق نشد. به نظر شما کاندیدای اصلاحطلبان چه پتانسیلی برتر از روحانی دارد که این جناح مدعی اصلاح وضع موجود با انتخاب کاندیدای مدنظرش است؟
اولا ائتلافی برای انتخاب آقای روحانی در 92 و 96 صورت نگرفت؛ در واقع با آقای روحانی مذاکرهای برای چینش کابینهای از اصلاحطلبان صورت نگرفته که اسم آن را ائتلاف بگذاریم. اما بعد از سال 88، در سال 92 اصلاحطلبان که در فشار بسیار زیادی بودند و دوره بسیار سختی را گذرانده بودند، ادامه مسیر احمدینژاد را بههیچوجه به مصلحت کشور نمیدانستند و بنابراین تلاششان بر این شد که یک نفر در صحنه انتخابات باقی بماند که حداقل تفکر و نظرات احمدینژاد و جریانات مشابه او رأی نیاورند و اصلاحطلبان در این سیاست موفق شدند. متأسفانه نظارت استصوابی اجازه نداده که افراد مدنظر و مطلوب برای جریان اصلاحات و نمایندگان واقعی اصلاحطلب در صحنه حضور داشته باشند؛ بر این اساس من فکر میکنم شرایطی وجود ندارد که مخاطبان اصلاحطلبان از آنها بپذیرند که بین بد و بدتر انتخاب کنند و شخصا این سیاست را توصیه نمیکنم و نهاد اجماعساز اصلاحطلبان باید از این گزینه صرفنظر کند.
در صورت تأیید صلاحیت کاندیدای اصلاحطلب، آیا صحنه انتخابات پرشور خواهد شد یا باز هم مردم توجهی به این مسئله نمیکنند؟ آیا جامعه از دستهبندیهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا گذر کرده است؟
این شعاری که بعضیها درست کردند و عدهای نیز این شعار را دست به دست کردند که اصلاحطلب و اصولگرا دیگر کارکردی ندارند، یک بازی بود. البته کسانی که با جمهوری اسلامی سر ستیز دارند، خیلی از این موضوع خشنود شدند. من فکر میکنم جمهوری اسلامی آلترناتیوی ندارد و نهتنها براندازان بسیار سرسخت بلکه بسیاری از کشورهای مخالف جمهوری اسلامی نیز به این جمعبندی رسیدهاند که چشمپوشی از جمهوری اسلامی بهسادگی امکانپذیر نیست پس تا اطلاع ثانوی مردم از گروههای درون نظام استقبال و در انتخابات شرکت میکنند. همین الان که هنوز بحث انتخابات گرم نشده و هنوز موضوع اصلی مردم نیست، چیزی در حدود 40 درصد اعلام آمادگی برای انتخابات در نظرسنجیها کردهاند. بنابراین من فکر میکنم که 50 درصد در انتخابات شرکت خواهند کرد. البته هرچه حاکمیت سعهصدر بیشتری نشان دهد و نگذارد شورای نگهبان در تأیید کاندیداها سختگیری نکند، گروههای بیشتری از مردم کاندیدای مطلوب خودشان را در صحنه میبینند و حضور بیشتری خواهند داشت. اگر حکومت واقعا دنبال این است که انتخابات پرشورتر باشد و خصوصا در شرایطی که به هر حال مذاکرات میتواند شروع شود و مجددا برجام برقرار شود و آمریکاییها نیز از آن اشتباه خود برگردند، نیاز است جمعیت بیشتری در انتخابات شرکت کنند. امیدوارم انتخابات بیش از 50 درصد مشارکت را تجربه کند.
رفتارهای برجامی بایدن میتواند تأثیری بر انتخابات 1400، بهخصوص به نفع اصلاحطلبان داشته باشد؟
وقتی گشایشی در فضای سیاسی کشور ایجاد شود و خصوصا چشماندازهای روشنی در روابط بینالملل و در روابط ایران با اروپا و آمریکا پدیدار شود، مردم احساس بسیار بهتری دارند و انتخابات جدیتر گرفته میشود؛ اما این را که این اتفاق به نفع اصلاحطلبان خواهد بود یا خیر، به طور قطعی نمیتوانم بگویم. بههرحال، بهبود روابط بینالمللی یقینا به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود و انتخابات را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
اصلاحطلبان بر معرفی کاندیدای تماما اصلاحطلب تأکید دارند، درحالیکه صداهایی مبنی بر احتمال ائتلاف با لاریجانی شنیده میشود. چقدر این احتمال وجود دارد؟ اساسا ائتلاف به نظر شما در سیاست امر صحیحی است یا نازلشدن از باورهای اصلاحطلبی است؟
الان زمانی است که هر کسی اظهارنظر خودش را میکند. به نظر من، در مورد اصلاحطلبان نهاد اجماعساز تشکیل شده و اکثریت درخور توجهی از احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب ذیل این نهاد قبول کردهاند که تصمیمگیری شود. بنابراین الان حرفهایی که زده میشود، اظهارنظرها و تحلیلهایی است که حتی تحلیلهای حزبی محسوب نمیشود، بلکه اظهارنظر شخصیتهای سیاسی است و قابلیت این را ندارد که بگوییم نظر تمام اصلاحطلبان است. البته عدهای بر این باورند که گزینهای مانند لاریجانی میتواند مناسبتر باشد، اما من معتقدم اگر کسی از طرف اصلاحطلبان بخواهد به مردم معرفی شود، باید سوابق اصلاحطلبی روشنی داشته باشد؛ در عین حال باید شخصیتی باشد که حساسیت و نگرانی در حاکمیت ایجاد نکند.
اصلاحطلبان در صورت شکست باید به جامعه برگردند یا دوباره برای قدرت تلاش و ائتلاف کنند؟ جامعه و بهخصوص کارگران از آنها استقبال خواهند کرد یا اصلاحطلبان را بخشی از مشکلات فعلی تحلیل میکنند؟
آنچه در لفظ بهعنوان بازگشت به جامعه مدنی گفته میشود و باید کار را در جامعه مدنی دنبال کرد، عمقی ندارد. خیلی از نیروها امور خیر و خیریهها را در رسیدگی به محرومان استنباط میکنند؛ درحالیکه مقصود از جامعه مدنی و حضور در جامعه مدنی این است که بتوانند نیروهای اجتماعی مختلف را ساماندهی کنند و در این سازماندهی بتوانند از طرف اقشار مختلف نمایندگی پیدا کنند. بههرحال مسائل کارگری با اعتصابات اخیر که شروع نمیشود. کارگران سراسر کشور باید سازمان پیدا کنند و بتوانند منافع خودشان را از طریق نمایندگانی که میپذیرند، در درون حاکمیت دنبال کنند. این منافع لزوما سیاسی نیست، بلکه مبتنی بر منافع صنفی و اجتماعی آنهاست. به غلط این فضا را سیاسی میکنند و تلاش میشود از اینگونه اعتراضها علیه دولت و حکومت استفاده شود؛ درصورتیکه مسائل کارگران بسیار متفاوت است، ازجمله دستمزد، نظارت بیشتر بر کارفرمایان، تعامل صحیح بین کارگر و کارفرما، مسائل رفاهی، معیشتی و... و اگر قرار است اصلاحطلبان درون جامعه برگردند، وظیفه آنها بهعنوان سیاستمدار، توسعه فعالیتهای اجتماعی در جهت سازماندهی و متشکلکردن اقشار مختلف جامعه است و هر موقع اصلاحطلبان موفق شدند صدای اقشار مختلف را بشنوند، آن موقع میشود گفت نیازی به شخصیت کاریزما ندارند و لازم نیست بر موجهای اعتراضی سوار شوند و از این طریق بر تودهها آدرس غلط بدهند. به نظر من با پیروزشدن یا پیروزنشدن اصلاحطلبان در 1400 عمده کار آنها باید ارتباط با اقشار مختلف جامعه باشد و به طور عمیق به مسائل اقتصادی، فرهنگی و... بپردازند. مفهوم توجه عمیق نیز بیانیهدادن نیست. باید راه و روشهای منجر به عدالت را برای همه اقشار جامعه تبیین کنند. همانطور که سیاستمداران باید صدای کارگران را بشنوند، باید صدای کارفرمایان را نیز بشنوند و بتوانند سیاستهایی را طراحی کنند که برایند آنها، وضعیت امیدبخش و بهبود وضعیت مردم باشد. اگر از 1400 تا دوره انتخابات بعدی اصلاحطلبان موفق شوند بخشی از این آرزو را که توانمندکردن جامعه است، محقق کنند، آن موقع میشود گفت اصلاحطلبی در جهت پیشبرد آرمانها و برنامهها موفق شود.
گزینههای مورد بررسی حزب اتحاد ملت تا به حال چه کسانی بودهاند؟
من در این خصوص نمیتوانم صحبت کنم و مناسبتر است با خانم آذر منصوری دراینباره صحبت شود.
کاندیداتوری عارف به صورت مستقل یا عدم تبعیت احزاب از نهاد اجماعساز منجر به تجربه ٨٤ میشود؟ چقدر کاندیداتوری عارف و ظریف را محتمل میدانید؟
هر کسی بخواهد شخصی و بدون جلب نظر اصلاحطلبان وارد انتخابات شود، مختار است؛ اما نباید انتظار این را که اصلاحطلبان از او حمایت کنند، داشته باشد. بههرحال آقای عارف مختار هستند که مستقل یا با حمایت اصلاحطلبان وارد صحنه شوند. تا آنجایی که من اطلاع دارم، آقای ظریف موافق حضور در انتخابات نیستند. سیاست قابل پیشبینی نیست، منتها من فکر میکنم آقای ظریف به صحنه نخواهند آمد و آقای عارف هم بدون اصلاحطلبان موفقیتی کسب نخواهند کرد.