تقابل؛ اختلافات عمیق دو طیف چپ و راست اصلاحات علنی شد
اعترافات حسین مرعشی و پاسخ عباس عبدی را میتوان سرآغاز رسمی تقابل شدید دو طیف چپ و راست اصلاحطلبان در دوره اخیر دانست.
به گزارش فردا، به نقل از مثلثآنلاین، تقابل دو طیف راست و چپ اصلاحات هرچه به انتخابات ریاستجمهوری نزدیک میشویم، آشکارتر میشود. راستگرایان و با محوریت کارگزاران سازندگی اصرار دارند به هر نحوی که شده پایگاه قدرت سیاسی خود را حفظ کنند و در این مسیر ابایی ندارند از اینکه با دیگر اصلاحطلبان همراه نشوند و چپگرایان نیز مواضعشان آرامآرام آن قدر تند شده است که گاه به نظر میرسد از اصل انتخابات و گاه از اصل نظام عبور کردهاند. به یاد داریم که بعد از انتخابات مجلس یازدهم و شکست سنگین اصلاحطلبان عباس عبدی در یادداشتی با ادبیاتی تمسخرآمیز نوشت: «اگر به جای انتخابات غیر راهگشای سال بعد، نهاد نخستوزیری را در قانون زنده کنند، خیلی بهتر است. حداقل رییسجمهور منتخب و دولت او 4 یا 8 سال روی دست ساختار نمیماند. به نحوی که نه میتوانند آن را قورت دهند و نه میتوانند آن را بالا بیاورند ولی نخستوزیری این مشکل را ندارد. میتوان هر ماه یا هر سال یک نخستوزیر جوان و زبده و انقلابی را امتحان کرد و پس از مدتی، یا تجربه کسب میکنند و پیچ و خم کارها دست آنان میآید و مشکلات حل میشود. اگر هم نتوانستند مثل آب خوردن میتوان او را تغییر داد و یک امید کاذب و سراب دیگر به روی مردم گشود. حداقل از حالا کمتر دچار مشکل خواهند شد. ضمن اینکه با احیای نهاد نخستوزیری، حوصله مردم هم از این فرآیندهای پرهزینه و بیثمر و البته پر سر و صدا دیگر سر نمیرود. بهعلاوه پس از ۴۰ سال باید پیشرفتی کرده باشیم و خلاصه ببینیم که اصلا انتخابات به معنای غربی لازم است یا خیر؟ در اسلام هست؟ این روزها برخی دانشمندان جدید حاضر در ساختار قدرت فرصت پیدا کردهاند تا چنین پرسشهایی را جهت رفع چنین شکافهایی برای اولینبار طرح کنند».
پس از این یادداشت بود که سعید حجاریان به کمک عبدی آمد تا اولا بر دامنه استهزای سیاسی همجناحی خود بیفزاید و ثانیا نشان دهد که طیف چپ اصلاحات دیگر اعتقادی به اصل انتخابات هم ندارد. او در تکمله مواضع عبدی نوشت: «من برای آنکه نظر آقای عبدی لحاظ شود و ترکیب قانون اساسی برهم نخورد، پیشنهاد ایشان را اینگونه اصلاح میکنم که در انتخابات آتی فقط یک نامزد از سوی شورای نگهبان برای تصدی سمت ریاست جمهوری معرفی و تأیید شود. به این ترتیب اولا احزاب و نیروهای سیاسی تکلیف کار خود را پیش از موعد میدانند. ثانیا مردم سود و زیان ورود یا عدم ورود به انتخابات را دقیقتر محاسبه میکنند. ثالثا دعوایی میان نهاد اجرایی و نظارتی پدید نخواهد آمد، وانگهی در مصرف صندوق صرفهجویی میشود. رابعاً در تولیدات سمعی و بصری و متنی صرفهجویی میشود و خبری از برنامه تلویزیونی و ستاد انتخاباتی و پوستر و... نخواهد بود. البته فکر نکنیم مردم از چنین انتخاباتی استقبال نخواهد کرد. چرا که به هر حال در کشور ما عدهای سخن، عمل و پروژه کلان آقای جنتی را حجّت میدانند. بر همین مبنا میتوان عدهای را هم بسیج و به سوی صندوق رأی دلالتشان کرد و گفت، چنانچه مُهر انتخابات ۱۴۰۰ در شناسنامهتان درج و کدملیتان ثبت نشده باشد، قادر به دریافت گذرنامه و گواهینامه و کارت بازرگانی و... نخواهید بود و حق استخدام و تحصیل و هر نوع ارتقاء هم از شما سلب خواهد شد».
یا مصطفی تاجزاده، دیگر نفرات تندروی طیف چپ اصلاحات که به طور کلی گویا از نظام عبور کرده است و همواره به اصول اساسی قانون اساسی و نهاد ولایت فقیه سخنان تندی را مطرح میکند. همه اینها نشان میدهد که اصلاحطلبان باز هم مانند همان رویکردی که در دهه60 در پیش داشتند، تندروی میکنند؛ سخنی که حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی به آن اذعان دارد و در جلسه کمیته سیاسی اصلاحطلبان گفت: «با مردم در یک ارزیابی روشن بگوییم که کجاها اشتباه کردیم و از اعتمادی که مردم به ما کرده بودند کم استفاده کردیم یا اینکه منتخبان ما کجا ضعف داشتند خیلی صریح و روشن با مردم صحبت کنیم و انشاءالله مردم را برای انتخابات آینده به صحنه بیاوریم... ما همان نیروهایی هستیم که بازرگان را در مجلس تحمل نمیکردیم، همان نیروهایی هستیم که سحابی را تحمل نمیکردیم، همان نیروهای هستیم که کوچکترین مخالف را تحمل نمیکردیم تا امروز رسیدیم به چنین نقطهای... همان تمامیتخواهیای که ما گروه رقیب را به آن متهم میکنیم و میگوییم او تمامیتخواه است ما بعد از استقرار مجلس ششم همان تمامیتخواهی را کردیم... ما تمام قدرت را میخواهیم. خود من هم جزو کسانی بودم که در خیابانهای کرمان داد و فریاد این را زدهام، همه دوستان ما در سطح کشور این کار را کردهاند... حالا اگر میخواهید اصلاح بکنید باید خیلی ملایم و خیلی تدریجی، خیلی با حوصله بتوانید گامهایی را در جهت اصلاح کشور بردارید...».
این سخنان مرعشی از یک سو نوعی اعتراف تاریخی محسوب میشود و از سوی دیگر انتقاد آشکار او نسبت به طیف تندروی اصلاحات است و قصد گلایه از ادامه تندرویهای آنان در شرایط کنونی را دارد که البته بازهم با پاسخ تندروهایی مانند عباس عبدی مواجه شد، به نحوی که او در واکنش به مرعشی در روزنامه اعتماد نوشت: «احتمال میدهم که زیادهروی در این نقد، انگیزه سیاسی داشته است تا جلب اعتماد حکومت شود. ولی گمان میکنم که تقلیل امر سیاست به موضوع اعتماد، اشتباه و حتی خطرناک است. این اشتباهی است که در سیاست خارجی هم مرتکب میشویم... اولین نکته در منطق آقای مرعشی این است که اقداماتی را در گذشته به اصلاحطلبان منتسب میکند که فارغ از درستی یا نادرستی کمیت و کیفیت این انتسابها، بهطور ضمنی میخواهد نتیجه بگیرد که باید مسئولیت آنها را پذیرفت و این مسئولیتپذیری را نیز معادل تندادن به خواست رسمی و تمکین در برابر آن میکند. اول اینکه اگر کسانی به صورت فردی یا حتی گروهی و به صورت جمعی خود را مبرا از آن توصیف ایشان بدانند، چه کار باید کنند؟ آیا باید راهبرد دیگری را در پیش گیرند؟ در واقع به نظرم آقای مرعشی از یک تاکتیک روانی برای خلع سلاح مخاطب خود استفاده کرده که بله ما و شما چنین بودیم و اشتباه کردیم پس باید دستها را به علامت تسلیم بالا برد. خب اگر کسانی در گذشته همواره بر مسیر اشتباه بودهاند، باید علل آن را واکاوی کنند و الا بدون ریشهیابی این علل، همچنان میتوانند مرتکب اشتباه شوند، حتی اگر ایده جدیدی را طرح کنند. شاید آقای مرعشی با یک پیشفرض به دنبال تحلیل گذشته رفتند و در نتیجه در سخنرانی خود نقل قول اشتباهی را از یکی از دوستان سیاسی نقل کردند. بهطوری که من نیز تعجب کردم که اگر چنین خبری بوده، چرا در زمان مزبور به بنده نگفتهاند... مسئله این است که با بیان اشتباهات گذشته نمیتوان نتیجه گرفت که راهبرد جدید را باید چنین و چنان انتخاب کرد، بلکه ابتدا باید علت تکرار آن اشتباهات روشن و ریشهیابی شود. آیا اشتباهات تاکتیکی و فنی بوده یا راهبردی؟ برای مثال از نظر بنده اشتباهات اصلاحطلبان در سال 1384 و 1388 هر دو راهبردی بود و نه فنی و تا هنگامی که این تمایز شناخته نشود، نمیتوان نسبت به راهبرد آینده نظر داد. چه بسا که نظر درباره آینده بر اساس همان راهبرد گذشته تنظیم شده باشد».
این سخنان فارغ از جزئیاتی که هر دو به آن اشاره میکنند دو نکته را به وضوح نشان میدهد نخست آنکه دیگر بر هیچکس پوشیده نیست که اصلاحطلبان یا همان نیروهای چپ چه تندرویهای افسارگسیختهای را در این کشور انجام دادهاند تا حدی که امروز خودشان نیز به آن معترفند و نمیتوانند انکار کنند. در این بین جالب آن است که گرچه خودشان معترف تندرویهایشان هستند اما در عین حال بازهم در ظاهر خود را بهترین گزینه سیاستورزی به مردم معرفی میکنند که البته مسئله اخیر ریشه در قدرتطلبیشان دارد. دومین نکته آن است که به نظر میرسد عمق اختلافات طیف راست و چپ اصلاحات در اوج خود به سر میبرد؛ کارگزاران تلاش میکند از بند طیف چپ رها شود و آرامآرام مستقل عمل کند و بتواند در عرصه سیاسی همچنان فعالیت کند و چپگرایان با عبور از بسیاری از مبانی سعی میکنند فضا را ملتهب کنند تا اگر بازهم شکست سختی در انتخابات خوردند، همه چیز را پای نظام و نیروهای اصولگرا بیندازند غافل از آنکه مدتهاست پایگاه اجتماعیشان از دست رفته است.
در نهایت اعترافات حسین مرعشی و پاسخ عباس عبدی را میتوان سرآغاز رسمی تقابل شدید دو طیف چپ و راست اصلاحطلبان در دوره اخیر دانست که پیشبینی میشود این اختلافات و مناقشات در انتخابات ریاستجمهوری1400 به بیشترین شکل ممکن رخ نماید.