وقتی فائزه هاشمی پشت نقاب اصلاحات را عیان کرد
صحبتهای غیرملی فائزه هاشمی درباره نفع اصلاحطلبان از تحریمهای ترامپ علیه مردم ایران، پردهها را کنار زد و اندرونی جریان اصلاحات برای مردم آشکار شد
وطن امروز: مصاحبه اخیر فائزه هاشمی، عضو حزب کارگزاران سازندگی با یکی از رسانههای اصلاحطلب بازخوردهای زیادی در فضای عمومی جامعه داشت. اذعان به تمایل درونی برای پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا با نیت افزایش فشارهای خارجی به ایران که نشان یک مشی خبیثانه و ضدملی داشت، نمایانگر جاری بودن روحیه ویرانیطلبی در میان بخشی از نیروهای سیاسی داخل کشور بود. گروگانگیری معیشت مردم و تجویز فشار اقتصادی با نیت معترض ساختن آنها و نهایتا وادار کردن نظام به تغییر سیاستهایش در جهت منافع آمریکا، چنان وقیحانه است که هیچ گروه سیاسی داخلی تا به حال شهامت بر زبان آوردن آن را به چنین بیان صریحی نداشته است. از همین رو واکنش منفی افکار عمومی به مصاحبه دختر آقای رفسنجانی امری طبیعی جلوه میکرد.
الگوی سیاست خانوادگی در بیت حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی مسالهای چندان جدید نیست؛ چه از آن زمان که چهرههای نزدیک به او و خانوادهاش با انتساب خود به آن مرحوم پستهای کلیدی زیادی را تصاحب کردند و چه زمانی که تصمیم گرفتند با تاسیس یک حزب از میان نیروهای سیاسی همسو با هاشمیرفسنجانی سیاستهای بلندمدتی را پیگیری کنند، باز هم نام فرزندان و خویشاوندان او به چشم میآمد. با این حال مواضع اخیر او که به نوعی تشت رسوایی اصلاحطلبان و تزویرشان در سالهای اخیر را از بام انداخت، باعث شد محسن هاشمی نیز لب به گلایه بگشاید و از خواهر خود حمایت نکند. رئیس شورای شهر تهران روز گذشته با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به خواهرش، با اعلام انزجار و ابراز برائت از مواضع او در حمایت از ترامپ، نوشت: «هنوز چهارمین سالگرد رحلت پدر، سپری نشده بود که انتشار مصاحبهای از تو موجبات ناراحتی علاقهمندان آیتالله هاشمیرفسنجانی و البته اعضای خانواده را فراهم کرد و بهانهای مناسب به افراطیون و تخریبگران پدر داد و برگ دیگری بر مظلومیتش اضافه شد. نوشتن این سطور به معنای آن نیست که خود را بزرگتر یا فهمیدهتر از تو میدانم، چرا که تقریبا همسن و سوابق سیاسی تو کمتر از من نیست، ولی احساس وظیفه کردم تذکراتی که بارها به شکل گفتگوهای خانوادگی طرح شده بود را در قالب نامه سرگشاده بیاورم. بخوبی میدانی که متفاوت با بسیاری از شخصیتهای کشور، پدر، چهرهای نبود که مواضع و تفکراتش پوشیده باشد، از او هزاران صفحه اثر در قالب کتاب، خاطرات، خطبههای نمازجمعه، سخنرانی، مصاحبه و... باقیمانده است که حدود یکصد جلد آن تاکنون منتشر شده است. اتفاقا در موضوع ترامپ، بر خطر او و تهدید خودکامگی او هشدار علنی داد و گفت: ترامپ چهرهای خطرناک و قلدری که به اصول پایبند نیست و قواعد و مقررات را براحتی به زیر پا میگذارد، میباشد». محسن هاشمی در بخش دیگری از نامه خود نوشت: «میدانی که ترامپ به واکنش احساسی و به دور از عقلانیت ایران در این ماههای آخر دل بسته بود تا بتواند آتش جنگ را روشن کند که با هشیاری و تدبیر مسؤولان، بویژه رهبر انقلاب این توطئه ناکام ماند و ایران با سرافرازی و ترامپ با شکست، سختترین دوره تحریمها را به پایان رساند. قطعا خود خوب میدانی و معتقدی که ترامپ کاری جز تهدید، تحریم، بدعهدی، ترور و توهین علیه ایران انجام نداد و سیاستمداری لمپن و قمارباز است و من سقوط ترامپ را به ملتهای ایران و آمریکا تبریک گفتم». فرزند ارشد مرحوم هاشمیرفسنجانی در بخش پایانی این نامه با مرتبط دانستن مواضع این روزهای خواهرش به خاطر برخوردهای نادرست با او، نوشت: «از تو صمیمانه تقاضا دارم صحبتهای خود را اصلاح و از این موضع عذرخواهی کنی و مانع تخریب پدر از طرف تجدیدنظرطلبان خارجی و افراطیون داخلی شوی». * موضع خائنانه یا اعتراف داوطلبانه؟ ممات تدریجی اصلاحطلبان در دهه ۸۰ به شکل معکوسی در دهه ۹۰ پیگیری شد و در حالی که گمان میرفت این جریان پس از سلسله شکستهای انتخاباتی خود در دهه ۸۰ و نهایتا شورشی که سال ۸۸ در برابر رای مردم از خود نشان داد اقبال چندانی برای بازگشت به عرصه قدرت و کسب آرای عمومی نداشته باشد، اما تحمیل تحریمهای خارجی از آغاز دهه ۹۰ و ملموس شدن تاثیرات آن بر معیشت مردم، باعث شد اصلاحطلبان فعالیت سیاسی خود در دهه ۹۰ را ذیل پروژه رفع تحریم تعریف کنند.
مرحوم هاشمیرفسنجانی که قریب به ۲ دهه هر بار به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در عرصه رایگیری حاضر شده و شکستی را نیز متعاقب آن تجربه کرده بود، تبدیل به محوریترین چهره اصلاحطلبان برای تعریف خود به عنوان عاملان رفع تحریم شد. حملات گسترده او به سیاستهای کلی نظام و حتی اتخاذ مواضعی علیه قدرت نظامی و موشکی کشور باعث شد اصلاحطلبان در پروژه بازگشت به قدرتی که برای خود تعریف کرده بودند، خود را منجیان رهایی کشور از تحریمهای خارجی در قالب یک رویکرد جدید سیاست خارجی تعریف کنند. اضطرار اجتماعی و وعدههای پرطمطراقی که روحانی به نمایندگی از این جریان مطرح میکرد، باعث شد نهایتا نام وی به عنوان گزینه این جریان از دل صندوقهای رای خارج شود؛ بنابراین اصلاحطلبان و در میان آنها تمام خویشاوندان و نزدیکان هاشمیرفسنجانی، این بار آغاز به تخریب رقبای خود کرده و از آنها به عنوان کاسبان و مدافعان تحریمهای خارجی یاد کردند. در چنین شرایطی و پس از شکست کامل برجام در عرصه عمل و مضاعف شدن تحریمهای خارجی، آنها از ترامپ به عنوان عاملی در راستای ناکام ماندن تلاشهایشان یاد کردند و بیاعتنا به این نکته که انتقادات منتقدان دولت نسبت به عواقب برجام به طور پیاپی محقق شد، سعی کردند این بار آن منتقدان را «ترامپیست» بخوانند تا از مقام پاسخگویی فرار کنند. با این حال موضع فائزه هاشمی به عنوان یکی از شناختهشدهترین حامیان دولت یازدهم و دوازدهم که از قضا عضو حزب کارگزاران سازندگی است، نشان از یک اعتراف داوطلبانه نسبت به اصل سیاست طیشده در یک دهه اخیر داشت. موضع وی که نسخه برابر اصلی با مواضع ضدانقلاب خارجی در راستای فشار حداکثری خارجی با نیت شکنجه اقتصادی مردم و نهایتا ناراضی ساختن آنها بود، پرده از یک راز بزرگتر برداشت. اصلاحطلبانی که همواره تلاش داشتند با پنهان کردن خود در پشت نارضایتیهای اقتصادی مردم از خود چهرهای دیگر بسازند، این بار با اعتراف یکی از اعضای خود روبهرو شدند. موضع فائزه هاشمی هرچند تا به حال با چنین صراحتی از سوی یک چهره شناختهشده از یک جریان بیان نشده بود، اما تا حدی قابل پیشبینی بود. حقیقت آن است که جریانی که بیشترین شعار را در زمینه لزوم رفع تحریمها داده بود این بار معترف به حیات سیاسی خود در سایه همین تحریمها شده بود و ادامه آن را بهمثابه بخشی از پروژه تضعیف و نهایتا تسلیم نظام به حساب آورده بود. به بیان دیگر جریان غربگرای داخلی همنوا با جریان خارجنشینی که به دنبال کشاندن کشور به لبه پرتگاه اقتصادی با نیت فروپاشی در برابر زیادهخواهیهای آمریکاست نهتنها از فشار خارجی بیشتر ارتزاق میکند، بلکه آن را به عنوان بخشی از نقشه سیاسی خود با نیت تحمیل خواستههایش به حاکمیت به حساب میآورد. * آیا حرف جدیدی زده شد؟ همانگونه که پیش از این نیز مورد اشاره قرار گرفت موضع اخیر فائزه هاشمی در نوع خود بیسابقه است و هیچکدام از نیروهای سیاسی داخلی و اعضای احزاب اصلاحطلب با چنین صراحتی نسبت به این مشی پشت پرده اقرار نکرده بودند با این حال نمیتوان منکر آن بود که آنچه عضو حزب کارگزاران سازندگی به زبان آورد سالها در پس پرده کنشهای سیاسی اصلاحطلبان قابل رویت بود. اصلاحطلبان که تمام اهتمام سیاسی خود را در دهه ۹۰ به عقبنشینی در برابر آمریکا و هضم در سیطره آن معطوف کرده بودند در تمام ۴ سال گذشته نیز از هیچ اقدامی برای محقق کردن اهداف دولت ترامپ فروگذار نکردند و چه در گفتار و چه در رفتار همواره منادیان پذیرفتن شکست در برابر فشار خارجی آمریکا و واگذار کردن امتیازات مطلوب ترامپ از جمله در زمینه نفوذ منطقهای ایران و محور مقاومت بودند. «وطن امروز» پیش از این در گزارشی با عنوان «مخلصان ترامپ، چاکران بایدن» به تلاش همهجانبه جریان اصلاحات برای عقبنشینی در برابر ترامپ و یاری رساندن به وی برای تحقق اهدافش در ایران پرداخته و نوشته بود: «ترامپیست نامیدن جریان انقلابی، به بهانه اینکه همانند غربگرایان به شکلی سادهلوحانه از تغییر دولت آمریکا مشعوف نشده بودند، از نخستین ساعات اعلام پیروزی بایدن پیگیری شد. آنها در شرایطی تلاش میکردند جبهه منتقدان دولت را که صحت گزارههای واقعبینانهاش در سالهای گذشته ثابت شده بود، حامی ترامپ توصیف کنند که از قضا زمانی که آنها با تمام توان به دنبال نشان دادن چراغ سبزی به ترامپ بودند، این جریان در برابر تمامیتخواهی و زورگویی ترامپ ایستادگی کرده بود. از سوی دیگر حتی اگر فرضا در موقعیت فعلی نیز ایران موضعی قاطع برای پذیرش پیشنهادهای مذاکراتی دولت جدید آمریکا داشته باشد و در این جایگاه قرار گرفته باشد که هر گونه تعاملی را مشروط به بازگشت دولت این کشور به برجام کند، ثمره نپذیرفتن ایده «مذاکره بدون پیششرط» غربگرایان با ترامپ است». خرداد سال۹۷ تنها یک ماه پس از خروج دولت آمریکا از توافق هستهای بود که خبر انتشار نامه ۱۰۰ فعال اصلاحطلب با موضوع پذیرش «مذاکره بدون پیششرط» با ترامپ خبرساز شد؛ نامهای که در میان اسامی امضاکنندگان آن نامهای آشنایی از برخی فعالان خارجنشین فتنه ۸۸ نیز به چشم میآمد. در بخشی از نامه مذکور از رهبر انقلاب درخواست شده بود «فارغ از جنگهای روانی کاخ سفید با یک تصمیم ملی اعلام کند حاضر به انجام مذاکرات بدون قید و شرط با آمریکاست تا قدمی در راهحل مشکلات و اختلافات برداشته شود». سعید حجاریان از دیگر چهرههای اصلاحطلبی بود که آذرماه سال گذشته در گفتوگویی با اشاره به لزوم پذیرش فشارهای ترامپ گفته بود: «من معتقدم ترامپ به دلیل ویژگیهای شخصی و شکستهایی که در سیاست خارجیاش خورده است، نیازمند یک برد ولو کوچک است تا از پیچ انتخابات ۲۰۲۰ بگذرد، لذا مسؤولان ما میتوانند از این فرصت استفاده کرده و با ترتیبات دیپلماتیک از آخرین فرصتها استفاده کنند تا مشکل تحریمها را ولو به صورت ناقص و موقت حل کنند!». اما در رأس این جریان، حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور نیز سال گذشته در جریان سفر آبه شینزو، نخستوزیر مستعفی ژاپن به تهران و پس از آنکه با جواب قاطع رهبر انقلاب مبنی بر عدم صلاحیت ترامپ برای دریافت پیام روبهرو شد، طبق آنچه جان بولتون در کتاب خاطرات خود نوشته است روحانی باز هم تمام تلاش خود را برای ارسال یک چراغ سبز به ترامپ انجام داد. او در بخشی از این کتاب به نقل از آبه مینویسد: «آبه دستکم از اینکه ایران فورا این ملاقات را علنی کرده گلایه داشت، اما باز هم معتقد بود روحانی واقعا خواهان گفتگو با آمریکاست و درباره اینکه روحانی چگونه پس از ملاقات آبه با [آیتالله]خامنهای، در راهرو دنبال آبه دویده تا به او بگوید برداشتن تحریمها میتواند به گشایش باب گفتگو کمک کند، سخنسرایی کرد». مورد دیگر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت روحانی بودکه طی ۴ سال دوره ریاستجمهوری ترامپ بارها از مذاکره با دولت آمریکا گفت. ظریف حتی کمتر از یک ماه پس از شهادت سپهبد شهید سلیمانی، در موضعی نسنجیده از شرایط مذاکره با دولت ترامپ سخن گفت. * اسرار هویدای اصلاحطلبان پیوند گسستناپذیری که اصلاحطلبان میان منافع و نقشه راه داخلی خود با اهداف سیاست خارجی آمریکا در مهار کشورمان برقرار کردهاند باعث شده تا عملا این جریان، همانگونه که در مصاحبه فائزه هاشمی عیان شد تحقق اهداف خود را در سایه تحقق اهداف آمریکا جستوجو کند. دل بستن به فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم و تبدیل کردن این فشارها به اهرمی برای وادارسازی نظام جمهوری اسلامی به پذیرش تعهدات تحمیل شده عیانترین مسالهای بود که از سوی این عضو حزب کارگزاران بیان شد. در همین زمینه چندان جای تعجب نیست که چگونه اصلاحطلبان تمایل داشته و دارند نتایج انتخاباتهای داخلی را تبدیل به متغیری وابسته به تصمیمات خارجی کنند، آنچنان که وزیر امور خارجه به عنوان یکی از نمادهای مدیریتی اصلاحات در سال ۹۳ در شورای روابط خارجی آمریکا صراحتا از نمایندگان این کشور برای پیروزی همقطاران خود طلب کمک میکند. با مجموعه این اوصاف، حرفهای فائزه هاشمی پیرامون تمایلش به پیروزی ترامپ و امتداد یافتن فشارهای خارجی را میتوان حرفی از اندرون خانههای اصلاحطلبان دانست که در محیط بیرونی و با صدایی بلند بیان شد و نامه سرگشاده محسن هاشمی به وی نیز ناشی از فشارهای عمومی به جریان اصلاحات به خاطر افشا شدن ماهیت آنان است. *** ناکامسازی ایران، مرکز ثقل ذهنیت غربگرایان یکی از بخشهای گفتوگوی اخیر فائزه هاشمی که در سایه اظهارات شاذ او در سوگواری شکست ترامپ کمتر مورد توجه و ارزیابی قرار گرفت موضعی بود که وی پیرامون سردار شهید حاجقاسم سلیمانی اتخاذ کرد. در حالی هاشمی سعی کرد با گزافهگویی پیرامون تاثیرات انکارناپذیر این سردار مقاومت در قدرت ایران تشکیک وارد کند که اساسا موفقیت شهید سلیمانی در شکست داعش و سایر گروههای تکفیری و متعاقب آن عدم توفیق دولت ایران در بهرهبرداری حداکثری از این پیروزی نشاندهنده شکاف موجود میان گفتمان انقلاب و گفتمان جریان غربگرا است. هاشمی در این گفتگو با اشاره به شخصیت شهید سلیمانی گفت: «الان که ایام سالگرد ترور آقای سلیمانی است، ولی من نمیشنوم که یک نفر بگوید آقای سلیمانی چه کار کرد. البته من آن دوره دفاعمقدس و جنگ با عراق را میگذارم کنار، اشارهام به جریان سوریه و بهار عربی به بعد است. نتیجه عملکرد آقای سلیمانی و ما به عنوان مقاومت چه شد؟ چه گرهی از مشکلات کشور ما را باز کرد؟ چه مسیری را برای توسعه باز کرده است؟ ما کجا میتوانیم افتخار کنیم که مقاومت کردیم و حالا به این رسیدیم و توانستیم توسعه را در اقتصاد، سیاست، آزادی، سیاست خارجی و... به پیش ببریم. حداقل عنوان نشده است». این پرگوییها در حالی از سوی این چهره اصلاحطلب به زبان آمده است که روشنترین گواه در موفقیت سیاستهای منطقهای شهید سلیمانی، دفع خطر حتمی حمله نیروهای تکفیری به ایران، مهار حداکثری آنها در منطقه و در نهایت تثبیت حوزه نفوذ کشورمان در مقابل جدیترین دشمن منطقهای یعنی رژیم صهیونیستی است. چنین دستاوردی که در نهایت آمریکا را وادار به عمل بزدلانه ترور این سردار قهرمان کرد در شرایطی است که دولت یازدهم و دوازدهم حتی در چیدن میوه این پیروزی نیز ناکام بوده و با دیپلماسی منطقهای ضعیف خود حتی در به دست آوردن جایگاه مهمی در بازار این کشورها ناکام عمل کرد. با این حال، فارغ از عملکرد دستگاه سیاست خارجی دولت در مناسبات منطقهای آنچه انکارناپذیر است، تلاش همهجانبه غربگرایان برای مهار اهرمهای قدرت ایران از جمله نفوذ منطقهای کشورمان است. به عبارت دیگر «ناکامسازی ایران» و مهار توان بازدارندگیاش به عنوان مهمترین مانع در برابر تجاوز خارجی یکی از جدیترین خطوطی است که اصلاحطلبان همواره سعی در حمله به آن دارند. همزبانی صریح فائزه هاشمی با آمریکا، رژیم صهیونیستی و رژیمهای مرتجع عربی منطقه در حمله به سردار شهید مقاومت نشان از خیز بلند این جریان برای تحقق اهداف دشمنان ایران دارد.