واکنش دکتر حمید انصاری به اظهارات فائزه هاشمی در مورد مسئله فلسطین و اسراییل
رفسنجانی در موضوع فلسطین میگوید: «در مسئله فلسطین تنها راه درست مقاومت است چرا که هیچ طرح صلحی نمیتواند در مقابل ۵ میلیون آواره فلسطینی پاسخگو باشد. فاجعه فلسطین تمام نمیشود مگر اینکه استکبار و استعمار شکست بخورند و یا از اهداف استعماریشان صرفنظر کنند تا دنیا راحت شود».
جماران: اخیرا خانم فائزه هاشمی فرزند مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی اظهارنظراتی را در خصوص سیاستهای جمهوری اسلامی اسلامی در قبال رژیم جعلی صهیونیستی و نیز ارتباط کشورهای اسلامی با این رژیم بیان کرد.
این اظهارات با واکنشهای مختلفی در میان سیاسیون و رسانههای داخل و خارج کشور مواجه شد.
در همین خصوص دکتر حمید انصاری یادداشتی را نگاشته است که متن آن در پی میآید:
اخیرا اظهار نظری نسنجیده در موضوع فلسطین و ماهیت رژیم صهیونیستی انتشار یافت که بلافاصله مورد استقبال رسانههای وابسته به این رژیم قرار گرفت. از آنجا که مطالبه حق بازگشت صاحبان سرزمین فلسطین و پایان دادن به تداوم غصب آن از نقاط مشترک تمام مسلمانان و یکی از مهمترین مولفههای مرتبط با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران میباشد در عین احترام به حق آزادی اظهار نظر شهروندان (البته با رعایت قوانین موضوعه کشور)، تأسف عمیق خویش را از این اظهارات ابراز داشته و وظیفه دانستم چند نکته را صرفا به عنوان نظر شخصی خویش با خوانندگان محترم در میان بگذارم.
- اشتباه آشکار گوینده این است که غصب فلسطین را موضوعی تاریخی و مربوط به گذشته دانسته و با قیاس مع الفارق آن با جدایی بحرین از ایران و تشکیل مجدد جمهوریهای مستقل در قلمرو شوروی سابق و یا وحدت دو آلمان و جدایی دو کشور کره چنین نتیجه گرفته است که همانگونه که وضعیت فعلی این کشورها را به رسمیت میشناسیم میتوان عدم مشروعیت رژیم صهیونیستی را هم مورد تأمل قرار داد! درحالی که:
- جدایی بحرین از ایران نتیجه خیانت شاه بود که به فرمان انگلیسیها از جیب ملت ایران حاتم بخشی کرد و این ننگ را در کارنامه دودمان پهلوی ثبت نمود. در واگذاری بحرین هیچ لشکر کشی و آواره نمودن ساکنان و جایگزین کردن مهاجران در کار نبود. موضوع بحرین و فلسطین را یکی فرض کردن واقعا نشانه کم اطلاعی از تاریخچه دو سرزمین است. تنها نقطه مشترک هر دو این است که توطئه انگلیس و حمایت آمریکا باعث آن گردید و گرنه این دو موضوع در هیچ زمینهای قابل قیاس و نتیجه گیری مشترک نمیباشند.
- قیاس جمهوریهای استقلال یافته بعد از فروپاشی شوروی با موضوع غصب فلسطین بی پایهتر از قیاس قبل است. در اینجا نیز کسی مردمانی را با کشتار و جنایت از سرزمینشان آواره نکرده و قومی دیگر را به جای آنها مستقر ننموده است. استقلال این جمهوریها نتیجه اصلاحات گورباچف و دست کشیدن شوروی از سلطه سیاسی بر این کشورها بود. اتفاقا برعکس، این قضیه خود بطلان نتیجه گیری مذکور است چرا که امروز جمهوریهایی را در این منطقه به رسمیت میشناسیم که قبلا دولتهایی مستقل بوده اند، ولی سلطه نا حق شوروی، استقلال آنها را مخدوش کرده بود و هرگز به رسمیت شناخته شدن اتحاد شوروی سابق در سازمان ملل باعث مشروعیت این سلطه و تداوم آن نگردید و آنچه که بعد از فروپاشی شوروی اتفاق افتاد بازگشت به وضعیت سابق یعنی استقلال این کشورها بوده است.
- نامربوط بودن قضیه ادغام دو آلمان و شبه جزیره کره و قیاس آن به قضیه غصب فلسطین آشکارتر از آن است که نیازمند توضیح باشد. آلمان غربی و شرقی که در جنگ جهانی به زور از هم جدا شده بودند با نظر خواهی از مردمی که در خانههای خودشان ساکن بودند دوباره یکی شده و به وضع سابقشان برگشتند. وضع دو کره و جدایی آنها نیز که نتیجه جنگ آمریکا و ژاپن بود هیچ شباهتی به مساله فلسطین ندارد ساکنان دو کره در کشورهای خودشان زندگی میکنند ضمن اینکه این جدایی تحمیلی مطلوب ملت دو کره و مورد تایید دیگر ممالک نبوده و طرح اتحاد دو کره بطور جدی در دستور کار هر دو کشور و سازمان ملل است و فقط سیاستهای آمریکا و دیگر قدرتها مانع آن میباشد. مهمتر اینکه اتحاد یا جدایی دو آلمان و دو کره و مسئله استقلال جمهوریهای شوروی سابق ربطی به تمامیت ارضی و منافع ملی ایران ندارد در حالیکه اسرائیل کانون توطئه علیه امنیت کل خاورمیانه و ایران است.
- چنانکه قیاس مسأله فلسطین با چچن نیز مع الفارق است؛ چرا که ظلم به مردم فلسطین که با آواره کردن ۸ میلیون صاحبان چند هزار ساله این سرزمین و ایجاد یک رژیم جعلی توسط اقلیتی فراخوانده شده از دیگر مناطق جهان بدون داشتن کمترین حقی نسبت به این سرزمین آنهم با استفاده مداوم از سیاست کشتار و بمبارانهای پیاپی و تخریب خانهها و توسعه شهرکهای صهیونیست نشین در مزارع و منازل آنها در طول ۶۰ سال گذشته اتفاق افتاد، قابل قیاس با آنچه که در گوشه و کنار جهان همانند چچن بر اقلیتهای مسلمان از سوی دولتها میشود نمیباشد. ضمن اینکه کدام یک از مسئولین جمهوری اسلامی این ظلمها را تأیید کرده و یا محکوم نکرده و برای پیگیری رفع آن وظیفهای برای دولت قائل نیست.
- طنز جالب اینکه گوینده در چندین نوبت قبلا در مسائلی نظیر حق دوچرخه سواری بانوان و یا حضور آنان در ورزشگاهها گفته است که باید برای این حق جنگید (با همین تعبیر) و اینکه آماده پرداخت هرگونه هزینهای و از جمله به زندان رفتن میباشد. اگر واقعا دفاع از حق ولو در امور جزئی و ورزشی تا این حد ارزش دارد - که به نظر من دارد - آیا این استدلال را میپذیرید که، چون در کشورهای دیگر محرومیتهایی صدهابار مهمتر از این نسبت به بانوان اعمال میشود منفعت خودتان را در نظر بگیرید و کوتاه بیایید و منافع و امنیت خود و جمعی دیگر را به خطر نیندازید؟
چگونه در مسألهای به بزرگی موضوع فلسطین که توطئه تشکیل یک رژیم جنایتکار که بیش از ۷۰ سال نه تنها منافع عادی و مادی بلکه حیات و همه هستی یک ملت را درگیر خود ساخته است و مهمتر از آن بر اثر پیامدهای این توطئه، منافع کشورهای همسایه فلسطین و کل خاورمیانه و جهان اسلام و از جمله ایران را به مخاطره انداخته است، توصیه میکنید که، چون در جاهایی دیگر از جهان نیز بر مسلمانان ظلم روا شده یا میشود و یا، چون در گذشته تغییراتی در مرزهای کشورها و یا دولتها ایجاد شده است باید به روز باشیم، و بگوییم بالاخره مسئلهای است که اتفاق افتاده و رژیمی ولو روی کارآمده با دسیسههای استعمار، چون نامش در سازمان ملل بعنوان یک کشور ثبت شده، فلسطینیهای آواره کوتاه بیایند و کشورهای مجاور هم که لحظه لحظه تمامیت ارضیشان در خطر تجاوز صهیونیستها قرار دارد گذشت کنند و مردم و نظام ایران هم که سابقه حمایت یکپارچه معنوی از مظلومان فلسطین را که یکی از دلایل عمده قیامشان علیه شاه بواسطه هم پیمانی با اسرائیل بوده است و همچنین آرمانی که ۴۰ سال بعد از پیروزی انقلاب جزئی تفکیک ناپذیر از هویت مطالبات سیاسی نظامشان میباشد را فراموش کنند و به روز بشوند! و رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسند!
- ظاهرا ایشان به این مسئله بدیهی توجه ندارد که موضوع سیاستهای تجاوزکارانه و ادامه کشتار و بمبارانها در کرانه باختری و نوار غزه، و دشمنی فزاینده این رژیم با ایران مربوط به گذشته و قصههای تاریخی نیست همین الان و به روز جریان دارد. طرح آمریکایی خاورمیانه بزرگ در دستور کار است و سیاست برتری بلامنازع نظامی و اتمی اسرائیل به عنوان راهبرد غرب و آمریکا به صراحت بارها اعلام شده است. مگر نه اینکه در قریب به اتفاق بحرانها، جنگها و گرفتاریهای ۶ دهه اخیر خاورمیانه، رژیم صهیونیستی عامل اصلی بوده است؟ ایران بواسطه شرایط گذشته و حالش در متن این قضیه واقع شده است. آنچه که در مسیر فشار برای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی دنبال میشود آشکارا در تضاد با منافع ملی تمام کشورهای اسلامی بخصوص همسایگان و منطقه خاورمیانه و ایران است. تهدیدهای مداوم این رژیم برای حمله به مراکز حساس ایران، همکاری آن و حامیانش در جنگ تحمیلی علیه ایران، ترور دانشمندان ایرانی، همکاری با تروریستهای داعش و امثال آن، داشتن نقش محوری در ایجاد تحریمها و ناکارآمد سازی برجام و محروم ساختن ایران از فعالیتهای صلح آمیز هستهای واقعیتهای غیر قابل انکار میباشند.
- اسف بارتر از قیاسهای نامربوط فوق، استناد گوینده به رسمیت یافتن رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ در سازمان ملل است.
صرف نظر از اینکه امروزه ماهیت غیر مستقل بودن سازمان ملل و شورای امنیت از حیث سلطه آمریکا - بخصوص در ۷۰ سال قبل - از امور واضحی است که حتی افراد کم اطلاع از مسائل بین المللی به آن آگاهی دارند. ظاهرا گوینده گمان میکند ثبت یک رژیم سیاسی و اعلام موجودیت آن در سازمان ملل اعمّ از اینکه در بستر طبیعی تحولاتی نظیر رفراندوم و یا تحولات اجتماعی و انقلابها و یا بصورت نامشروع نظیر کودتاها و اشغالگریهای نظامی و امثال آن پدید آمده است سبب ایجاد مشروعیت واقعی گردیده و کشورهای دیگر ملزم به رسمیت شناختن آن و برقراری رابطه میباشند. در حقوق بین الملل عمومی هیچ الزام و تکلیفی در این زمینه نیست. اکنون به جز چند کشور اسلامی که بواسطه وابستگی و یا فشارهای آمریکا با اسرائیل رابطه برقرار کرده اند اکثریت کشورهای اسلامی این رژیم را به رسمیت نمیشناسند. اینکه اقدام رژیمهای مصر و اردن (که قبلا این ننگ را پذیرفته اند) در جهت تأمین استقلال و منافع کشور و مردمشان بوده یا نشانه نوکری و ادامه چپاول و به تعبیر ترامپ دوشیدن آنان به وسیله آمریکا، کاملا واضح است. وضعیت اسفبار امنیت و استقلال و شرایط اقتصادی وخیم مصر و اردن کافی است که بدانیم سراب تحقق منافع ملی از رهگذر برقراری رابطه با اسرائیل تا چه حد خام اندیشی است.
- فشار بر کشورهای وابسته نظیر عربستان و امارات برای پذیرش رسمیت این رژیم بخشی از سیاست تثبیت موقعیت این غده سرطانی است. هرکس که با تاریخچه پیدایش این رژیم و منشورها و نظام نامههای صهیونیستها اندک آشنایی داشته باشد به خوبی عواقب این رویکرد را میداند که چیزی جز نا امنتر ساختن تمام خاورمیانه، توسعه ایجاد گروههای تروریستی نظیر داعش و افزایش تنشها و جنگها در منطقه خاورمیانه نمیباشد این مقولات بخشی انکار ناپذیر از ماهیت رژیم صهیونیستی است و دقیقا به میزانی که این رژیم و حامیانش موفق به اجرای نقشههای خود در تثبیت موقعیت اسرائیل در منطقه شوند وقوع این پیامدها غیر قابل اجتناب است این واقعیت را روند گذشته سیاستهای مبتنی بر سازش کاملا آشکار کرده است.
در بخش دوم این نوشته با نقل فرازهایی از سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی امکان داوری در باره تفاوت دو دیدگاه و استدلالهای هر یک فراهم آمده است. «فلسطین» از دیدگاه آیت الله هاشمی رفسنجانیای کاش گوینده اظهارات انتشار یافته اخیر، قبلا دیدگاههای پدر بزرگوارشان در موضوع فلسطین و رژیم صهیونیستی را مرور میکردند که آن مرحوم نه صرفا به عنوان یک مسلمان مدافع مظلومان فلسطینی بلکه به تعبیر خود ایشان «به عنوان کارشناسی که بیش از ۵۰ سال این قضیه را به دقت زیر نظر داشته است» اظهار نظر کرده اند. چند فراز از سخنان مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در باره ماهیت رژیم صهیونیستی و آینده آن و وظیفه کشورهای اسلامی و راه حلها را ملاحظه فرمایید:
«نباید بگذاریم دیوار انزجار از رژیم صهیونیستی در جهان که با خون زن و مرد و پیر و جوان فلسطین در دنیا، مخصوصاً در اروپا ایجاد شده و بالا رفته، با سخنان نسنجیده ما فرو ریزد و جای آن سیم خاردارهایی در حمایت از اشغالگران بکارند»
«امروزه اسرائیل به عنوان یک قدرت و یک عامل تفرقه و تشتت در منطقه مطرح است و این کانون آتش و خطر توانسته است، بسیاری از امکانات مادی جهان اسلام را - مستقیم یا غیر مستقیم - به خود مشغول داشته و خطری که از ناحیه این رژیم به شدت منطقه را تهدید میکند، همچون سابق باقی است و بلکه جدیتر هم شده است و اگر قبلاً در مقام طرح بوده، امروز به مرحله تحقق در آمده و به همین دلیل ما باید این مسأله را زنده نگه داریم و توطئهها را افشا کنیم و دنیای اسلام و عرب را بیدار بکنیم و نگذاریم از این مهم، غفلت نمایند و نیز اجازه ندهیم که جهان اسلام به عنوان یک واقعیت تحمیل شده، تسلیم این توطئه بشود و بدانند که حضور این غده فساد در میان ممالک اسلامی، طبیعی نبوده و نخواهد بود».
«اگر قرار است مسأله فلسطین و مشکل رژیم اشغالگر قدس از طریق مذاکره حل بشود، مذاکره کننده به اندازه کافی داریم و اگر قرار است سازشکارها، مسأله را حل بکنند، اردن، مصر، عربستان سعودی و دیگران به خوبی قادر خواهند بود و اگر با رابطه با آمریکا و کشورهای استکباری، مسأله قابل حل شدن باشد، نوکران اینها هستند!»
«اولین بار کتابی به نام «القضیه الفلسطینیه» که مال اکرم زعیتر بود. تاریخ تشکیل دولت اسرائیل را که خواندم، حقیقتاً سر تا پای من لرزید و بارها و بارها گریه کردم. سرباز فراری بودم و در حال ترجمه کتاب بودم که بارها کتاب را زمین میگذاشتم و در باغچه راه میرفتم، برای اینکه خودم را آرام کنم»
«باید این اتفاق بیفتد و خود اسرائیلیها هم باید بدانند که الان مثل یک جسم خارجی در بدن یک انسان هستند که بالاخره روزی باید بیرون برود. اینکه کی، چگونه و چطور، بحثهایی است که در شرایط فعلی افقی را نمیبینیم. اما کاری که انجام بدهید و این مسئله را زنده نگه دارید»
«پیام ما به کشورهای مسلمان این است که جز همکاری برای نجات مظلومان مسلمان راه دیگری نیست». «روزی را میبینیم که اشغالگری به نام اسرائیل در منطقه وجود نخواهد داشت»
«در مورد آینده فلسطین من هنوز هم عقیده دارم که حضور اسرائیل و این دولت جعلی بالاخره موقت است و یک روزی بالاخره این جسم که خارجی است و درپیکر یک ملت ویک کشور وارد شده است بالاخره روزی حذف میشود؛ حالا کی وچگونه؟ شرایط فرق میکند؛ میتواند خیلی زود شرایطی فراهم شود که اسراییل صرفش نکند که بماند و میتواند هم خیلی طولانی شود، چون اسراییل و حامیانش دارند تلاش میکنند این دوره را خیلی طولانی کنند؛»
«در مسئله فلسطین تنها راه درست مقاومت است چرا که هیچ طرح صلحی نمیتواند در مقابل ۵ میلیون آواره فلسطینی پاسخگو باشد»
«مسلمانان فلسطین مظلوم و صهیونیستها ظالم هستند و این دو صف، مساوی نیستند. وظیفهی ما، رسانههای ما، کشورها و علمای اسلامی، این است که مشعل مبارزه فلسطینی را در دنیا تکرار کنیم، انعکاس دهیم و نگوییم که این امور تکراری است
فاجعه فلسطین تمام نمیشود مگر اینکه استکبار و استعمار شکست بخورند و یا از اهداف استعماریشان صرفنظر کنند تا دنیا راحت شود»
«بعضیها فکر میکنند یک جمعیت محدود در مقابل این همه قدرت بالاخره خسته خواهند شد و در مقابل این هم قدرت چه بکنند و بی حالی و بی عرضگی دنیای اسلام و دولتها به خصوص اینها را سرخورده خواهد کرد، اینجور نمیشود به این آسانی قضاوت بکنیم. اولا جهاد فلسطین مادر بسیاری از نهضتهای اسلامی در سراسر دنیاست ما خودمان در ایران از فلسطینیها الهام گرفتیم. لبنان، سوریه، افغانستان، اندونزی، مالزی، آسیای میانه، چچن، و بسیاری از کشورهای آفریقایی که حرکاتی دارند، سودان، اینها هم الهام گرفتند، وام دار این جهاد هستند، اینها هم تقویت شوند تاثیر متقابل مثبت دارند، اینها مادر حرکت خودشان را فراموش نمیکنند و دنبال آن خواهند بود، این خواهد ماند، ممکن است افت و خیز داشته باشد، ممکن است با شرایط دنیا کمی فراز و نشیب ببینیم، اما این نمیتواند ادامه نداشته باشد، چون ریشه در آوارگی پنج میلیون نفر انسان دارد در احساس مظلومیت ۸ میلیون انسان، در خونهای بناحق ریخته صدها هزار شهید که فریادشان بلند است و مردم را دعوت به ادامه راهشان میکنند و تفنگهای به زمین افتادهای که مردم را به برداشتن آنها دعوت میکنند و احساس حقانیت و مظلومیت و بیشتر از همه راه شهادت و سعادت و رسیدن به خداوند در این جریان خوابیده است نمیتوانیم بگوئیم این خاموش میشود، میتوانیم بگوئیم فراز و نشیب پیدا میکند و میماند و پایان آن هم بدون شک نجات فلسطین خواهد بود».
«نهایتا ملتها نمیتوانند وضع اسارات را تحمل نمایند، شما میبینید یهودیان با این همه لشکرکشی با این شرایط در فلسطین مواجه اند، پنجاه سال هم گذشته، صد سال هم بگذرد همین خواهد بود، جنگهای صلیبی نزدیک ۲۰۰ سال طول کشید آخرش آنگونه تمام شد، با زهم همین مقوله است بالاخره ملتها میآیند و مقاومت میکنند»
«اولاً مسئله فلسطین و اسرائیل از مهمترین مسایل جهان و منطقه ارزیابی میشود و باید این مسئله را به حساب اساسیترین مسایل جامعه اسلامی، منطقه ما و تا حدودی جامعه جهانی به حساب بیاوریم. تاریخ فلسطین در نیم قرن اخیر در کانون حوادث دنیا بوده است. شاید هیچ مسئلهای به اندازه فلسطین در طول این یک صد سال به طور مداوم و پیوسته در محور مسایل سیاسی منطقه و جهان نبود
مردم فلسطین مظلومترین مردم کشورهای جهان هستند. الان کشوری را نمیشناسم که مردمش به اندازه مردم فلسطین مظلوم باشند.»
«به عنوان یک کارشناس با سابقه طولانی ۵۰ ساله عرض میکنم که خلق، تداوم و آینده این رژیم مرهون خواستههای استکباری چند کشور قدرتمند غربی است که از همان اول یهودیان را مزاحم برنامههای حکومتی خویش میدانستند. سران این کشورها در نشستهای مختلف به این نتیجه رسیده بودند که باید یهودیان را در جایی- و ترجیحاً دور از اروپا- جمع کنند تا هم مزاحمتهای آنان کم شود و هم در صورت لزوم بتوانند کنترل کنند و نیز از آنها به مثابه پایگاههای چندمنظوره در جهت اهداف استعماری استفاده کنند.»
«اسرائیل با حمایتهای بیدریغ، قدرتی فوقالعاده نظامی در منطقه ما شده است که این یک تهدید جدی برای کشورهای منطقه، بهخصوص کشورهای اسلامی است چنین پایگاه چندمنظورهای در حساسترین نقطه، درجاییکه خاستگاه عمدهترین انبیا در تاریخ بوده و حساسترین حوادث تاریخ در اینجا اتفاق افتاده، به وجود آمده است»
«و آخرین نکتهای که لازم است در این مجال و مقال کوتاه به آن اشاره و تأکید کنم، تداوم مبارزه است. چرا که رژیم صهیونیستی در تاریخ بیش از ۶۰ سال اشغالگری خویش ثابت کرده که نه تنها به تعهدات صلح حتی ادعایی خود هیچ پایبند نیست، بلکه به قطعنامههای بینالمللی نیز توجهی ندارد. تاریخ سراغ ندارد که اسرائیل حتی برای ظاهرفریبی هم که شده، به قطعنامههای سازمانهای جهانی، مخصوصاً سازمان ملل متحد که سیاستهایش توسط حامیانش چیده میشود، عمل نماید پس راه مقابله با چنین رژیمی، تداوم مبارزات مردمی است. مبارزاتی که در داخل، وحدت همه گروههای فلسطینی را بدون تکیه بر حس ناسیونالیستی عربی و با محوریت اسلام میطلبد و در خارج از سرزمینهای اشغالی هم به کمکهای مادی و معنوی حکومتهای اسلامی و حمایتهای مسلمانان نیازمند است»
«فلسطین در تاریخ و جغرافیای جهان ماندنی است حتی اگر مردم فلسطین را با حیلههای مکرر در اردوگاهها و دیگر مناطق جهان پخش کنند، باز هم، نام فلسطین و قدس شریف، ظرفیت این را دارد که محور مبارزه با اشغالگران شود»
«مقاومت مردم غزه نشان داد که اسرائیل شکست پذیر است واینگونه نیست که، چون نیروی هستهای دارد شکست ناپذیر باشد»
«باید همواره از فلسطین حمایت کنیم. پیام ما به کشورهای مسلمان این است که جز همکاری برای نجات مظلومان مسلمان راه دیگری نیست»