نامه‌ای به مثابه شکست «اصلاح‌طلبی اجتماعی» / تصمیم هیأت امنای اصلاحات برای «پساروحانی»

سعید آجورلو در یادداشتی برای «صبح نو» نوشت: اگر بحران مشروعیت یا نمایندگی اصلاح‌طلبان را حاصل بحران کارآمدی و مقبولیت و سیاست‌ورزی بدانیم یا به‌صورت وارونه، حل بحران نمایندگی را موجب گشایش در سیاست‌ورزی اصلاحات بپنداریم، آنگاه هدف خوئینی‌هااز علنی‌شدن و بی‌پرده سخن‌گفتن را باید بخشی از پروژه «آشتی با بدنه» تصور کرد.

کد خبر : 1022647

گروه سیاست سایت فردا: نامه اخیر موسوی خوئینی‌ها که در واقع دعوت‌نامه‌ای بود برای احزاب و طیف‌های مختلف اصلاح‌طلب خاصه آنان که ساز عدم مشارکت می‌زدند، در روز‌های اخیر با تحلیل‌های گوناگونی همراه بوده است. از تلاش مرد خاکستری برای گرفتن جای خاتمی گرفته تا حضور پرشور اصلاح طلبان با کاندیدا‌های رادیکال. هر یک از فعالان سیاسی از نگاه خود به این نامه و پیام آن در این مقطع زمانی خاص نگریسته و دست به قلم شده است. سعید آجورلو، فعال سیاسی و رسانه‌ای اصولگرا، اما این نامه را به مثابه شکست «اصلاح‌طلبی اجتماعی» می‌داند و در یادداشتی برای روزنامه «صبح نو» می‌نویسد: «به میدان‌آمدن خوئینی‌هادر آستانه انتخابات ۱۴۰۰ با توجه به سابقه سکوت و فعالیت پشت پرده او در ۳۰ سال گذشته نمی‌تواند بی‌دلیل و بدون منطق صورت گرفته باشد. پاسخ یک‌جمله‌ای به این حضور را می‌توان تلاش برای کم‌کردن فشار از شانه‌های خاتمی دانست.» او همچنین معتقد است که: «حضور خوئینی‌هارا باید در خیزبرداشتن وی برای پرکردن جای هاشمی‌رفسنجانی در عرصه قدرت دانست؛ هم در سطح حاکمیت، هم در میان احزاب و نخبگان اصلاح‌طلب و هم بدنه اصلاحات.» آجورلو در بررسی هدف خوئینی‌ها از این نامه نیز می‌نویسد: «اگر بحران مشروعیت یا نمایندگی اصلاح‌طلبان را حاصل بحران کارآمدی و مقبولیت و سیاست‌ورزی بدانیم یا به‌صورت وارونه، حل بحران نمایندگی را موجب گشایش در سیاست‌ورزی اصلاحات بپنداریم، آنگاه هدف خوئینی‌هااز علنی‌شدن و بی‌پرده سخن‌گفتن را باید بخشی از پروژه «آشتی با بدنه» تصور کرد.» وی توضیح می‌دهد که «بخش اول این پروژه که از تقریباً دو سال پیش آغاز شده است، بازگشت به ادبیات دوم خرداد و رادیکالیسم بود که به‌جای تقبیح از جانب افرادی، چون حجاریان ستایش شد؛ چنانکه روح این رادیکالیسم در نامه اول خوئینی‌هاحلول کرد. این رادیکالیسم بخشی از فرایند بازسازی اصلاحات بود که تلاش داشت با نقد درون‌گفتمانی، ادبیات و سیاست‌ورزی عمل‌گرایانی، چون کارگزاران را تضعیف کند و از سوی دیگر برای حاکمیت خط و نشان بکشد و در عین حال، مجال رخ‌نمایی به اپوزیسیون ندهد تا خود بتواند هرگونه اعتراض را نمایندگی کند؛ بازسازی چپ نو یا چپ مدرن برای فشار حداکثری به حاکمیت با تاکتیک رادیکالیسم و تلاش برای هویت‌سازی در عصر «پساروحانی» تا خلأ نمایندگی و بسیج‌کنندگی اصلاح‌طلبان در وقایع دی ۹۶ و آبان ۹۸ را پر کند. در ۶ ماهه دوم سال ۹۹، اما آن‌ها جهت عوض کرده‌اند و به خیال اینکه ناب‌گرایی‌شان موجب رضایت بدنه شده است، فاز جدید پروژه را افتتاح کرده‌اند و دعوت به سیاست‌ورزی در انتخابات ۱۴۰۰ می‌کنند.» این فعال رسانه‌ای اصولگرا با تاکید بر اینکه «سیاست مشارکت فعال، صورت محافظه‌کار سیاست فشار حداکثری است که در سیاست عملی به زبان خوئینی‌هاترجمه شده است؛ نوعی عقب‌نشینی از حداکثرخواهی» به پیش‌بینی اثرات این کنش سیاسی در میان اصلاح طلبان پراخته و می‌نویسد: «به نظر می‌رسد که با وجود برخی سختگیری‌ها از جانب نخبگان جریان و حداقل سکوت‌شان در مقابل این نامه، نهایتاً احزاب اصلاح‌طلب پا به میدان سیاست‌ورزی برای انتخابات ۱۴۰۰ بگذارند و دعوت خوئینی‌هارا اجابت کنند چرا که در سناریوی هیات امنای اصلاحات، کنش خوئینی‌هامقدمه به میدان‌آمدن سیاست‌ورزان اصلاح‌طلب است.» به گفته، اما اصلاح طلبان برای رسیدن به هدف نهایی با موانعی مواجه هستند. از جمله آنکه «زمان طی‌شده از رادیکالیسم تا عمل‌گرایی در اصلاحات آنچنان کوتاه است که توانایی پاسخ به دلایل تغییر سیاست «آرمان‌گرایانه» به «مصلحت‌گرایانه» را ندارد و نمی‌تواند با توجه به تاریخ تجدیدنظرطلبی در دو سال گذشته، سیاست جدید خود را تبیین کند؛ از همین رو نخبگان و روشنفکران جریان و به تبعیت از آنها، بدنه هم فاصله زیادی تا قانع‌شدن خواهند داشت، برعکس احزاب اصلاح‌طلب.» وی هم چنین معتقد است که «نامه دوم آقای خویینی‌ها، پاک‌کردن صورت‌مساله به نفع راه‌حل غیرمرتبط با خواست بدنه اصلاحات است.» ۳وی در ادامه نیز به ایجاد چالش «پرنسیب» در صورت همراهی رادیکال‌هال اصلاح طلب با این راهبرد اشاره و تاکید می‌کند که حتی در صورت جلب این حمایت نیز یافتن گزینه حداکثری مورد توافق دارای صلاحیت از جانب حاکمیت، به یک دشواری برای جریان اصلاحات بدل خواهد شد. آجورلو در پایان نتیجه می‌گیرد که «خیز اصلاح‌طلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ حاوی این هشدار برای اصول‌گرایان است که هرگونه تفرق، نزاع درونی، ساده‌انگاری عرصه سیاست و رادیکالیسم به‌عنوان سرمایه جریان مقابل منجر به انرژی‌گرفتن آن‌ها خواهد شد. جریان اصلاحات جاده را عوض کرده و چشمی به پیروزی بایدن دارد و چشمی هم به تفرقه و رادیکالیسم اصول‌گرایان. «تحریم» انتخابات رویه فریبنده‌ای برای باطن سیاست آن‌ها در ۱۴۰۰ بود.»

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: