سعید حجاریان: موافق دولت صدقهای نیستم
درباره علت و میزان بیاعتمادی مردم به دولت به زمینهها و روندی که طی کرده است، گفت: «بیاعتمادی مردم به قدرت یا به بیان دیگر، نهاد دولت سابقهای طولانی دارد. مقدمه آن در دوره پهلوی رخ داد. زمانی که مردم دیدند دولتمردان پهلوی آنگونه که بایسته است، رفتار نمیکنند و نهایتا هم کار به انقلاب و فرار رسید؛ یعنی اساسا بحث اعتمادسازی از دستور کار خارج بود. اما بحث ما درباره بعد از انقلاب است و من بر این دوره تمرکز میکنم. ببینید!
روزنامه شرق: اولین نشانههای بیاعتمادی در دولت مهندس بازرگان رخ داد. مرحوم بازرگان به هرحال شخصیتی مرضیالطرفین محسوب میشد و به گمان بسیاری از جمله شخص امام صلاحیت نخستوزیری داشت، منتهی اختیار مملکتداری به او سپرده نشد. خود ایشان میگوید چاقوی بیدسته به من دادهاند؛ یعنی همین بحثی که تا امروز گشوده است؛ شکاف اختیار و مسئولیت و میبینیم دولت موقت هر کاری میکند، یک نفر یا یک گروه یکجای مملکت خرابکاری میکند. یکی تصفیه میکند، یکی خودسری میکند. این اولین جرقه بیاعتمادی بعد از انقلاب بود و مردم و بعضی گروهها فهمیدند احتمالا در روی همان پاشنه خواهد چرخید. نمونه دیگر جالب توجه است که این هم بیاعتمادی به بار آورد». به گزارش «انصافنیوز» او ادامه داد: «از این گذشته، من به دفعات گفتهام دروغ یکی از عوامل اصلی این وضعیت نابهنجار ماست که بی اعتمادی یکی از نتایج آن است. واقعیت این است هم احمدینژاد دروغ گفت و هم روحانی. بهعلاوه ما در جمهوری اسلامی با مسئلهای مواجه هستیم، بهنام آزردگی نهادینه. یعنی کسی نیست از برخورد نهادهای دولتی مصون باشد و آزار نبیند و از همه مهمتر؛ ببینید ما یک دهه پیش با پدیدهای روبهرو بودیم که در دوربین زل میزد و دروغ میگفت. حالا ما با پدیدههایی مواجه هستیم که به بیتالمال دستاندازی میکنند...». حجاریان میگوید در مقاطعی پس از انقلاب در زمینه کمکردن دامنه بیاعتمادیها تلاشهایی شده است: «در مقاطعی در زمینه اعتمادسازی کوششهایی صورت گرفته است. مثلا مهندس موسوی زمانی که شایعه کمبود گندم مطرح شد، دستور داد نانواها آردشان را بیرون از نانوایی بگذارند تا مردم فکر کنند از کمبود جا این اتفاق افتاده است. یا مثلا در زمینه بحث تخصیص کوپن، بهرغم انتقاداتی که به این مکانیسم اقتصادی وارد است، مردم احساس میکردند دولت نظری به آنها دارد، ولو به شکل حداقلی و با سیاست بازتوزیع». او در پاسخ به اینکه در زمان آقای خاتمی این تلاشها به چه صورت بوده است، گفت: «آقای خاتمی از این سنخ کارهای نمادین نکرد، چون کشور شرایط جنگی نداشت، اما در عمل از حقوق مردم حراست کرد، فساد را کاهش داد و به لحاظ امنیتی کشور را حفظ کرد و مهمتر از همه ترمز قتلهای زنجیرهای را کشید. من نمیخواهم دوره اصلاحات را سراسر سفید نشان دهم، اما استنباطم این است هنرمندان و قشرهایی که در فراموشی و زیر فشار بودند، قدری توانستند به فعالیتهای خود سامان بدهند؛ البته خطونشانها همچنان باقی بود!» سعید حجاریان درباره اینکه آیا هنوز راهی برای اعتمادسازی وجود دارد، گفت: «من معتقدم راه اعتمادسازی، در کشوری با شرایط ما، همان مقوله مراقبت یا care کردن است. من موافق دولت صدقهای نیستم و اساسا دولت خیر (charity state) را نادرست میدانم، منتها در ایران بعضی آن را با دولت رفاه یکی میدانند. با همین ملاحظه معتقدم دولت باید مسئله اشتغال را از وضعیت بحران خارج کند. توجه کنید از حل مسئله و برطرفکردن کامل بیکاری نمیگویم؛ چون در کوتاهمدت اتفاق نمیافتد. ببینید اگر بیکار وجود نداشته باشد یا بیکارِ ناامید نباشد، ناهنجاری کم میشود و دیگر نمیبینیم کسی به جرم دزدیدن نان محکوم به اعدام شود یا بهخاطر دزدیدن پوشک برای بچهاش یا حتی چند عدد نارنج دادگاهی شود. در اینجا باید به تفکیک میان دولت خیّر و دولت مراقب اشاره کنم. گاهی اوقات مثلا در زمانی که کشور در وضعیت اورژانسی است، نیاز به دولت خیّر داریم تا سیلزدهها و زلزلهزدهها را مدیریت کند، اقلام حمایتی توزیع کند و حتی تا مدتی پول بپردازد. الان، زمان کروناست و ممکن است چنین شود؛ چنانکه مثلا یونان یا آمریکا، بهعنوان دو کشور که یکی وضعیت مطلوب اقتصادی ندارد و دیگری در وضعیت مطلوبی به سر میبرد، هر دو در بحران کرونا به شهروندان پرداخت نقدی دارند. اما دولت خیّر، موقت است و کارویژه آن باید بعد از مدتی متوقف و کمکها قطع شود تا دوباره کسبوکار راه بیفتد و اعتمادبهنفس مردم آسیبدیده بهجای خودش برگردد. فراموش نکنید، برای یک سرپرست خانوار که شغل و درآمد خوبی داشته و به علت سیل، زلزله یا موارد دیگر شغل و خانه و سرمایهاش را از دست داده، ساده نیست با حمایت زندگی کند و خواسته اصلی او احیای وضعیت پیشین است، اما دولت مراقب مربوط به دوره ثبات است و استمرار دارد و مراقب است بلایی به سر مردم نیاید».