سناریوی قتل زندایی و دختردایی به خاطر یک کینه +عکس
طراح نقشه جنایت مدعی است بهدلیل کینهای که از زندایی و دخترداییاش داشته سناریوی قتل آنها را نوشته است
همشهری: تابستان سال گذشته وقتی شوهر مهرانا در دریای شمال غرق شد، خانواده او مدعی شدند که عروس ۱۷ سالهشان و مادر او در ماجرای غرق شدن پسر ۲۸ سالهشان مقصرند. این ماجرا شروع اختلافات میان مهرانا و خانواده شوهرش شد که از قضا عمه و پسرعمههایش بودند تا اینکه چندماه بعد اجساد غرق خون این مادر و دختر که به طرز هولناکی به قتل رسیده بودند در خانهشان کشف شد و حالا یکی از پسرعمههای مهرانا ادعا میکند که بهدلیل داشتن کینه از این مادر و دختر، نقشه قتل آنها را کشیده است. بهگزارش همشهری، ساکنان شهر تایباد در استان خراسان رضوی هنوز ماجرای قتل هولناک مهرانا ۱۷ ساله و مادرش را از خاطر نبرده اند. جنایتی که شامگاه ۱۹ بهمن سال گذشته رخ داد و تا مدتها نقل محفل مردم شهر بود. حالا که حدود ۶ ماه از این جنایت گذشته است، هنوز سؤالات زیادی در ذهن مردم شهر است؛ اینکه انگیزه اصلی قاتلان چه بود و چرا آنها با قساوت تمام این مادر و دختر را سلاخی کرده بودند؟ محمدصدیق مودودی، پدر مهرانا است. مردی که یکباره خانوادهاش را از دست داده و حالا تنها خواستهاش مجازات هرچه زودتر عاملان این جنایت است. او در گفتگو با خبرنگار همشهری ماجرای حادثه را اینطور روایت میکند: مهرانا تنها فرزندم بود. از وقتی نوجوان بود، شوهرخواهرم میگفت که او باید عروس آنها شود. این اتفاق هم چند سال بعد رخ داد و دخترم با پسر خواهرم به نام علی ازدواج کرد. آنموقع مهرانا ۱۵ ساله بود و علی ۲۶ ساله. خانواده علی وضعیت مالی خوبی داشتند. پس از ازدواج مهرانا و علی در طبقه اول خانهای ۲ طبقه و در کنار خانه خانواده علی ساکن شدند و زندگیشان را شروع کردند، اما شهریور سال گذشته حادثهای رخ داد که مسیر زندگی آنها را تغییر داد. پدر مهرانا میگوید: «دخترم هنوز نوجوان و محصل بود. شهریور پارسال، او و شوهرش تصمیم گرفتند قبل از باز شدن مدارس به شمال بروند. به ما هم گفتند بیایید، اما من نرفتم و آنها بههمراه همسرم و یکی از خالههای مهرانا و فرزندان او راهی سواحل عباس آباد شدند کهای کاش هرگز نرفته بودند.» بعدازظهر یک روز جمعه بود که مهرانا به همراه شوهرش، دخترخالهاش و شوهر او برای شنا راهی دریا شدند. آن روز، اما دریا توفانی بود و زمانی که آنها سرگرم تفریح بودند گرفتار امواج شدند و نجاتغریقها که متوجه حادثه شده بودند به کمکشان شتافتند. مهرانا و دخترخالهاش و شوهر او توسط نجاتغریقها به ساحل منتقل شدند، اما از علی خبری نبود. دقایقی بعد پیکر او که روی آب آمده بود به ساحل منتقل شد. مهرانا که بیهوش بود پس از عملیات احیاء از مرگ نجات یافت، اما علی بهدلیل اینکه شن و آب زیادی وارد ریه اش شده بود جانش را از دست داد.
انگشت اتهام پدر مهرانا میگوید: «بعد از این حادثه خانواده خواهرم میگفتند که مهرانا و مادرش در مرگ پسر آنها مقصرند. بارها به آنها گفتم که اگر چنین فکری میکنند، از ما شکایت کنند تا برایشان ثابت شود که مقصر نیستیم. با این حال هر از گاهی از این طرف و آنطرف میشنیدم که پسرهای خواهرم گفتهاند که بالاخره یک روز انتقام برادرشان را میگیرند.» پس از مرگ علی، مهرانا به درخواست مادرشوهرش به خانه شوهرش رفت که تا پایان زمان عدهاش در آنجا و کنار خانواده شوهرش بماند. پدر و مادر مهرانا هم که نمیخواستند تنها فرزندشان تنها باشد به آنجا رفتند که کنار دخترشان باشند. در این مدت بهدلیل اینکه شوهر مهرانا اموال زیادی از پدرش به ارث برده بود و وضعیت مالی خوبی داشت، اختلافاتی میان خانواده مهرانا و خانواده شوهرش بهوجود آمد. برادران علی بهدنبال آن بودند که اموال وی ازجمله تریلی او را بفروشند و این در حالی بود که مهرانا هم سهمی در این اموال داشت. پدر مهرانا میگوید: «برای پایان دادن به این اختلافات نزد یک قاضی بازنشسته رفتیم و با اینکه دامادم میلیاردها تومان ثروت داشت، اما در نهایت برادرهایش یک چک ۳۰۰ میلیون تومانی به دخترم دادند و گفتند که همه ارث او از شوهرش همین است. ولی تنها چند روز پس از دادن چک بود که آن حادثه اتفاق افتاد.»
شب جنایت ۱۹ بهمن سال ۹۸، وحشتناکترین روز زندگی پدر مهراناست. او میگوید: «تازه از سر کار به خانه برگشته بودم. هوا تاریک بود و وقتی رسیدم، ابراهیم، یکی از برادرهای دامادم را دیدم. خانهشان چسبیده به خانه دخترم بود. احوالپرسی کردیم و بعد به خانه رفتم. دخترم گفت که هوس کرانچی کرده و همسرم هم بستنی میخواست. دوباره از خانه خارج شدم و سوار ماشین به سوپرمارکت رفتم. سرگرم خرید شدم و با همسرم تماس گرفتم که بپرسم چه نوع بستنی میخواهد، اما گوشیاش را جواب نداد. به دخترم زنگ زدم، اما او هم جواب نداد. نگران شدم و به خانه برگشتم، اما هر چه زنگ زدم، کسی جواب آیفون را نداد. با کمک جوانی که در حال عبور از کوچه بود، از دیوار بالا رفتم و به حیاط پریدم. در ورودی خانه باز بود. وارد راهرو که شدم، رد خون را دیدم و وحشت کردم. نفسم بند آمده بود. جلوتر که رفتم، جسد دخترم و همسرم را دیدم. (با گریه) آنها را سلاخی کرده بودند. رفت و برگشت من کلا ۲۰ دقیقه طول کشید و در این مدت همسر و دخترم به طرز وحشتناکی به قتل رسیده بودند.»
شروع تحقیقات با فریادهای پدر مهرانا، همسایهها خودشان را به محل حادثه رساندند و پلیس را خبر کردند. در چشم برهم زدنی صدها نفر از مردم شهر در مقابل محل جنایت جمع شده بودند و با ورود تیمی از مأموران آگاهی و بازپرس جنایی، تحقیقات برای کشف راز جنایت شروع شد. پدر مهرانا ادامه میدهد: «از همان ابتدا به پسران خواهرم شک داشتم. آنها از شب قبل تریلیشان را مقابل خانه دخترم پارک کرده و در زمان جنایت آن را روشن گذاشته بودند که کسی صدای فریادهای همسر و دخترم را نشنود. با این حال تلاش میکردند که مرا قاتل جلوه دهند و همین باعث شد که چند روزی تحت نظر پلیس باشم.» ماموران آگاهی در جریان تحقیقات خود متوجه شدند که قاتلان سوار بر یک تاکسی تلفنی به محل جنایت رفته بودند. با ردگیری تماسها، بررسی دوربینهای مداربسته و تحقیقات شبانهروزی، مردی که تاکسی را کرایه کرده بود شناسایی شد. او جوانی به نام مجتبی بود که چند روز پس از جنایت دستگیر شد و اعتراف کرد که با همدستی رسول (برادر شوهر مهرانا) مادر و دختر را به قتل رسانده است. با اعترافات او رسول نیز دستگیر شد و در بازجوییها اعتراف کرد بهدلیل کینهای که از مهرانا (دخترداییاش) و مادر او داشته نقشه قتل آنها را کشیده و با کمک دوستش مجتبی به خانه آنها رفته و مادر و دختر را سلاخی کرده است.
ابهامات پرونده پدر مهرانا میگوید: «من مطمئن هستم که برادر رسول یعنی ابراهیم هم در این ماجرا نقش داشته است. شب حادثه و قبل از اینکه برای خرید از خانه خارج شوم او را مقابل خانهاش دیدم. ابراهیم در حقیقت کشیک میداد که ببیند من چه زمانی از خانه خارج میشوم و بعد از خروج من، رسول و مجتبی را خبر کرده و آنها هم با ورود به خانه دخترم، نقشهشان را اجرا کردند.» او میگوید: «با اینکه ابراهیم نیز پس از این حادثه دستگیر شد، اما چند روز بعد با سپردن وثیقه آزاد شد و حالا نهتنها من، بلکه خیلی از مردم شهر از اینکه او آزاد شده خونشان به جوش آمده است چرا که قتل همسر و دختر بیگناهم احساسات مردم شهرمان را هم جریحهدار کرده و مردم هم از دیدن این مرد که آزادانه در شهر میگردد، عصبانی هستند.» براساس این گزارش، رسول که هماکنون در بازداشت به سر میبرد در اعترافات خود گفته که، چون مهرانا و مادرش را در مرگ برادرش مقصر میدانسته و از آنها کینه به دل داشته دست به این جنایت زده است، اما خانواده قربانیان عقیده دارند که انگیزه اصلی او از جنایت مالی بوده است چرا که او و برادرش برای تصاحب اموال شوهر مهرانا، این زن و مادرش را سد راه خود میدیدند و به همین دلیل دست به قتل آنها زدهاند. پدر مهرانا میگوید: حالا تنها خواستهام قصاص قاتلان است چرا که کسی که به دخترداییاش که زن برادرش بوده و زنداییاش رحم نکرده، به دیگر افراد جامعه هم رحم نخواهد کرد.