نمیخواهیم این خطا تکرار شود!
حنیف غفاری ؛ گروه سیاست خارجی فردا: آقای دکتر ظریف وزیر امور خارجه محترم کشورمان، با حضور در صحن علنی مجلس شورای اسلامی، نکاتی را در خصوص برجام، نوع نگاه دولت نسبت به توافق هستهای و وضعیت موجود در کشور ارائه کردند. نکاتی که اگرچه از سوی بسیاری از نمایندگان خانه ملت مورد قبول واقع نشد، اما میتواند آغازگر دیالوگی موثر در راستای جلوگیری از تکرار محاسبات نادرست در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان تلقی شود. در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
آسیب شناسی پروسهای که متنج به انعقاد برجام و متعاقبا، خروج آمریکا از این توافق شد، بیش از آنکه مربوط به متن توافق هستهای باشد، معطوف به نوع نگاه کلان، میان مدت و کوتاه مدتی بود که از سوی دولتمردان ما نسبت به توافق هستهای حاکم بود. اصلیترین خطایی که دولت ترامپ را در خصوص خروج از برجام و اصرار بر بازگشت تحریمهای یکجانبه کشورمان مصمم ساخت، قرار گرفتن توافق هستهای در "نقطه ثقل" معادلات سیاست خارجی و اقتصاد کشور بود. در آستانه انعقاد توافق هسته ای، برخی تحلیلگران هشدار داده بود که برجام در بهترین وضعیت ممکن، یک "ظرفیت تامتیکی محدود و قابل تغییر" تلقی میشود. با این حال، بزرگنمایی توافق هستهای از سوی دولت و دستگاه سیاست خارجی کشورمان و "ثابت تلقی کردن "آن سبب شد تا یک "ظرفیت محدود و گذرا" تبدیل به یک " مبنای راهبردی" در کشورمان شود.
از همان ابتدا محرز بود که برجام نمیتواند حکم یک مرکز ثقل (Center of mass) در سیاست خارجی و اقتصاد کشورمان داشته باشد، زیرا در محاسبات و معادلات دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی یک کشور، " نقطه ثقل" باید به اندازهای ثابت و محکم باشد که حتی امکان تغییر بالقوه آن نیز وجود نداشته باشد. اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان و حتی تحلیلگران غربی معتقد بودند که حتی با وجود امضای سند برجام توسط ایران و اعضای ۱+۵ و تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، رئیس جمهوری که بعد از اوباما بر سر کار میآید، قدرت خروج از توافق هستهای را خواهد داشت. این مسئله با توجه به مواضع سران حزب جمهوریخواهان و سناتورهایی مانند "تام کاتن"، " تد کروز" و حتی شخص ترامپ که برجام را توافقی فاجعه بار میدانست قابل پیش بینی بود.
همان زمان مشخص بود که اگر توافق هستهای بخواهد حکم یک مرکز ثقل راهبردی یا حتی "ظرفیت تاکتیکی ثابت" را در سیاستهای اقتصادی، منطقهای و بین المللی ما پیدا کند، ضریب آسیب پذیری کشور در این حوزهها تقویت خواهد شد. با این حال سوال اصلی اینجاست که چرا دولت "برجام" را دستاوردی بزرگ و تاریخی برای خود دانسته و راه را برای افزایش تصاعدی کاذب وزن واقعی آن بازگذاشت؟ بدیهی است که دولت ترامپ اقدام پیچیده و منحصر به فردی در قبال توافق هستهای صورت نداد! متاسفانه کاخ سفید تمرکز خود را بر روی "محاسبات نادرست" دولت ما گذاشت و اتفاقا سعی کرد از "ّبزرگنمایی برجام" در ایران و "نگاه مبنایی نادرست "نسبت به آن، بیشترین استفاده را در اعمال استراتژی فشار حداکثری علیه کشورمان ببرد. بنابراین، مسئله عمدهای که باید در آسیب شناسی توافق هستهای بیشتر مورد توجه قرار گیرد، "نوع نگاه دولت نسبت به برجام" بود.
مسئولین محترم دولت و وزارت امور خارجه باید این حقیقت را پذیرا باشند که هدایت معیشت مردم در ذیل چارچوب "برجام" بزرگترین خطای ممکن در حوزه اقتصادی کشور بود. رهبر معظم انقلاب به صورت مستمر و حتی در ماههای منتهی به انعقاد برجام، بارها هشدار دادند که اتخاذ الگویی غیر از "اقتصاد مقاومتی"، نمیتواند کشور رادر برابر توطئههای مستمر دشمنان مصون نگاه دارد. استناد به ظرفیتهای بالقوه و بالفعل داخلی در کشور و حتی استخدام ظرفیتهای خارجی در مسیر تقویت بنیانهای اقتصاد تولید محور، مواردی بود که تا حدود بسیار زیادی فدای "اقتصاد تحریم محور" یا به عبارت بهتر، "اقتصاد برجام محور" شد.
نکته دیگر، به آینده برجام و اقتصاد کشور باز میگردد. بدون شک، بازتولید یا حتی بازتعریف همان نگاه بازدارنده "تحریم محور" در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، ثمرهای جز تکرار ماجراهای تلخ سالهای اخیر نخواهد داشت. در حال حاضر، سینگالهایی از سوی حزب دموکرات آمریکا در خصوص "بازگشت مشروط به برجام"، آن هم به قیمت پذیرش محدودیتهای بیشتر از سوی ایران مخابره میشود. باید این حقیقت محض را پذیرفت که حتی اگر در غیرممکنترین وضعیت ممکن، جو بایدن (در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر) و بدون هیچ گونه پیش شرطی به برجام بازگردد، تا زمانی که نگاه ما نسبت به "توافق هستهای " اصلاح نشود و مسئولین در صدد احیای "اقتصاد تحریم محور" قرار گیرند، دوباره شاهد وارد آمدن یک شوک سنگین به معیشت مردم خواهیم بود. آنچه در برهه فعلی سرنوشت ساز و تعیین کننده محسوب میشود، "گذار از اقتصاد و سیاست تحریم محور" و تغییر وزن پدیدههایی از جمله "ّبرجام" از سوی مسئولین اجرایی کشورمان میباشد. در یک جمله کوتاه، لازم است "زمین بازی" تغییر کند. آری! "بازگشت به گذشته" اسفبار خواهد بود! عوارض اصرار بر دیدگاهی که امتحان خود را (به صورت مردود شده) پس داده است، دیگر قاعدتا نباید نمود و جایگاهی در مواضع دولتمردان ما داشته باشد. در صورتی که "اقتصاد مقاومتی" به مبنا و الگوی ما در حوزه مالی و اعتباری و گردش سرمایه در داخل و خارج از کشور تبدیل شده و هرگونه پدیده قابل تغییر و متزلزلی مانند برجام در ذیل این ساختار تعریف گردد، ضمن بستن راه نفوذ دشمن خواهیم توانست اقتصاد خود را به صورت بنیادین و اصولی بازتعریف کرده و برنده این رقابت پیچیده با دشمنان قسم خورده انقلاب باشیم. با این حال اگر خدای ناکرده پدیدههایی مانند "برجام" دوباره بخواهند محیط بر اقتصاد و سیاست خارجی ما باشند، چشم اندازی برای حل اصولی و بنیادین معضلات جاری در کشور وجود نخواهد داشت. این نوع نگاه بازدارنده، موجب آن میشود تا "کنشگری پویا"در عرصه اقتصاد و دیپلماسی، جای خود به "واکنشی منفعلانه" بدهد که قطعا نه تنها ثمرهای برای ملت و نظام نخواهد داشت، بلکه منتج به تحمل هزینههایی سنگینتر برای کشور خواهد شد.