چپها باعث کنارهگیری خوئینیها از بیترهبری شدند
عباس سلیمی نمین گفت: در ابتدای رهبری حضرت آیتالله خامنهای، جریان چپ نسبت به رهبری ایشان، صفآرایی داشت. در دوران مسوولیت ریاستجمهوری حضرت آیتالله خامنهای، یکسری صفبندیهایی میان دو جناح راست و چپ در دولت وقت وجود داشت که به دوران رهبری ایشان هم کشید. حضرت آیتالله خامنهای در دوران مسوولیت ریاستجمهوری خود، انتقادات جدی به مهندس موسوی در ارتباط با بحث جلوگیری از مشارکت مردم در تجارت، آموزش و بخشهای مختلف جامعه وارد میکردند که حضرت امام هم در اواخر عمرشان، بیشتر مواضع آیتالله خامنهای را پشتیبانی میکردند.
عباس سلیمی نمین، تحلیل گر مسائل سیاسی در گفت و گو با روزنامه صبح نو به اظهلارات اخیر سعید حجاریان واکنش نشان داده است که مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانیم:
به عنوان مطلع گفتوگو، شاید بد نباشد درباره وضعیت جریان چپ در اواخر عمر حضرت امام صحبت کنیم. چپها[اصلاحطلبان بعدی] معمولا در نسبت با رقیب راستگرا، خود را بیشتر به اندیشههای حضرت امام نزدیک میبینند. بررسی سالهای دهه60 به خصوص سالهای پایانی حیات حضرت امام، خلاف این مدعا را ثابت میکند.اندکی در اینباره برای ما توضیح بفرمایید.
در دورانی که جریان چپ، با در اختیارداشتن سه قوه، حاکمیت کامل بر کشور داشت، ضعفها و ایراداتی بروز کرد که در انتهای حیات حضرت امام، ایشان به صورت علنی اعتراضاتی به این ضعفها داشتند؛ مثلا به دلیل فعالیتهای اقتصادی که در قوه قضاییه صورت گرفته بود، ایشان به این قوه نهیبهایی زدند. در اواخر عمر شریف امام، جریان چپ به دلیل برخی تمایلات اقتصادی، خودراییها و یکجانبهگراییها، تدریجا موقعیت خود را از دست داد؛ مثلا در ارتباط با استفاده از بخش خصوصی در بخش تجارت و آموزشی، امام بارها نهیب زدند اما جریان چپ به فرمایشات امام توجه نمیکرد. در اواخر عمر حضرت امام همچنین جریان چپ، استفاده از برخی رانتها مثل دریافت برخی موافقت اصولیها را پیش گرفته بود که آن موقع دریافت یک موافقت اصولی، خیلی امتیاز بود و میتوانست وضعیت اقتصادی یک فرد را به طور کلی تغییر دهد. بنابراین برخی اعضای جریان چپ، در اواخر عمر حضرت امام، یکسری ایرادات و آفتهایی پیدا کردند که تا حدی هم میشود گفت که طبیعی بود چون قرارگرفتن در قدرت، برخی آفات را به دنبال میآورد. این آفات بعد از امام، خود را بیشتر نشان داد؛ یعنی کسانی که چنین آفتهایی متوجهشان شده بود، در دوره حیات امام، خیلی جرات نمیکردند که این مسائل را ابراز بدارند چون از امام میترسیدند که با آنها برخورد کند و آنها کاملا حذف شوند. به این دلیل و به دلایل دیگر، چپها از برخی تغییرات در خود دفاع نمیکردند. بعد از وفات حضرت امام، شرایط تغییر کرد و چپها به راحتی و به سهولت، از تغییرات صورت گرفته، دفاع میکردند.
چپها ادعا میکنند که پس از حیات حضرت امام و در دوران زعامت حضرت آیتالله خامنهای، به سرعت از معادلات قدرت حذف شدند. این ادعا تا چه اندازه قریب به واقعیت است؟
واقعیت ندارد؛ البته جریان چپ در دورانی که همه مسوولیتها را به عهده داشت، خودش برخورد حذفی داشت و بسیار تمامیتخواه عمل میکرد و افراد را به بهانههای مختلف مثل اینکه فلان آقا به اندازه کافی ضدآمریکایی یا ضدفرایند بازار نیست، از دایره قدرت حذف میکرد. اینکه گفته شود در رأس نظام، یک اهتمام جدی به وجود آمده بود تا جریان چپ را کنار بگذارد، خلاف واقع است؛ البته مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی در ارتباط با اینکه جریان چپ را یک مقداری مهار کند و نیروهای تندروی آنها را از قدرت کنار بگذارد، اقداماتی صورت داد. **مشی و نگرش شخص حضرت آیتالله خامنهای پس از زعامت رهبری انقلاب، نسبت به جریان چپ چگونه بود؟
احکامی که حضرت آیتالله خامنهای بعد از قرارگرفتن در جایگاه رهبری صادر کردند، خودش گواه بارزی بر این امر بود که میخواستند از همه نیروها استفاده کنند. به عنوان مثال، مقام معظم رهبری قصد داشتند مسوولیت حج را به حاجاحمدآقای خمینی که یک نیروی نزدیک به جناح چپ محسوب میشد، بسپارند که البته مادرشان[همسر حضرت امام] مخالفت کردند و به همین دلیل، احمدآقا نپذیرفتند.
دلیل مخالفت والده احمدآقا چه بود؟
چون حضرت امام به تازگی فوت کرده و ایشان[احمدآقا] تنها فرزند ذکور بودند، مایل بودند که احمدآقا نزد ایشان بمانند.
درباره احکامی که رهبر انقلاب به نیروهای چپ دادند، صحبت میفرمودید.
مثلا آقای موسویخوئینیها را به عنوان مشاور سیاسی خود تعیین کردند. چنین احکامی، گواه بر این داشت که رهبری میخواهند برای اداره کشور، از همه جریانات استفاده کنند. در دورانی که جریان چپ مقداری از صحنه خارج شده بود، من خودم یکبار با آقای کروبی جلسهای داشتم و به او گلایه میکردم که چرا فعال نیستید. آقای کروبی به صراحت گفت ما هر موقع میخواهیم فعالیتی را شروع کنیم، آقای هاشمی و اوامر ایشان، به گونهای ما را دچار مشکل میکنند و تشکیلات ما را به هم میزنند؛ البته دلیل این اقدام آقای هاشمی واضح بود چون میان ایشان و چپها، مناسبات خوبی برقرار نبود و حتی با تلاش رهبری مبنی بر اینکه چپ، آقای هاشمی را خیلی سیبل اهداف و حملات خود قرار ندهد، این موضوع متوقف نشد و آقای هاشمی مصمم بود تا جریان چپ را به هم بزند. آقای کروبی در همان دیدار، به ما گفت که ما نزد حضرت آیتالله خامنهای رفتم و از ایشان درخواست کردم، اکنون که ما فعالیتی نداریم، وجوه ماهانهای که دارید برای تشکیلات ما یعنی مجمع روحانیون مبارز پرداخت میکنید را متوقف کنید که ایشان[رهبری] به شدت مخالفت کردند و اعلام کردند که این پول را دریافت و فعالیتهای خود را آغاز کنید و اگر چنین نکنید، خودم[رهبری] تلاش میکنم تا جریان چپ، فعال شود. این استدلال که رهبری موافق نبودند جریان چپ، حضور سیاسی جدی در صحنه داشته باشد، با واقعیت تطبیق ندارد.
سعید حجاریان اخیرا مدعی شده که چون مشاورتهای آقای موسویخوئینیها، به سمع رهبری نمیرسیده، او ترجیح داده از دفتر رهبری استعفا بدهد و کنارهگیری کند. این ادعا تا چه اندازه با واقعیت همخوانی دارد؟
فردی که چنین ادعایی کرده، با ابتداییترین مکانیزم و ساختار دفتر رهبری بیگانه است ؛چون اولا وقتی یک موضوعی به صورت مکتوب، به مشاوران واگذار میشود، او[شخص مشاور] هم باید به صورت مکتوب پاسخ بدهد و فردی نمیتواند در این وسط، توقف ایجاد کند. موضوعات یا پروندهها، توسط شخص رهبری و به صورت مکتوب، به شخص مشاوران منتقل میشود و سپس، رهبری در انتظار میمانند تا از سمت مشاور، جواب بیاید و اگر مشاوره نیاید، شخص رهبری پیگیر ماجرا میشوند. پس در این میان، کسی نمیتواند واسطه قرار بگیرد. علاوه بر این، رهبری روزهایی در هفته، با نیروهای دفتر اعم از معاونان و مشاوران و حتی با افرادی که محدود از بیرون میآیند، نماز جماعت برگزار میشود. اگر وضعیتی که آقای حجاریان میگوید، واقعا وجود داشته به این معنی که مشاورتهای آقای خوئینی به سمع رهبری نمیرسیده، آقای خوئینی میتوانستند بعد از اقامه نماز، خدمت رهبری برسند و ابراز کنند که فلان مشاوره من، خدمت شما نرسیده است چون رهبری معمولا این فرصت را بعد از نماز به افراد میدهند تا صحبتهای خود را مطرح کنند و اساسا هیچ فردی نمیتواند ارتباط خصوصی رهبری با افراد مختلف، بعد از نماز را محدود کند. مکانیزم دفتر رهبری، هم ساختاری رسمی اداری دارد و هم ساختاری سنتی. ساختار سنتی، مانع از این میشود که فردی بتواند در تشکیلات، اخلال ایجاد کند؛ ضمن اینکه تشکیلات رسمی دفتر، روندی دارد که چنین چیزی در آن ممکن نیست.
با این وجود، دلیل قطع همکاری آقای خوئینیها با دفتر رهبری چه بود؟
قطع همکاری نبود چون حتی استعفا هم نداد. آقای خوئینی، آقای صدر را به عنوان رییس دفتر مشاورت خود در بیت رهبری قرار داد و این دفتر مشاورت، ذیل مدیریت آقای خوئینی کار میکرد. اما روایتی هست -البته نمیدانم تا چه اندازه این روایت صحیح است- که روزی آقای خوئینی خطاب به رهبری میگوید که ما نمیتوانیم چیزی بر داشتههای شما اضافه کنیم، یعنی شما مواردی که به ما واگذار میکنید، بیش از ما روی آنها تسلط دارید؛ لذا مشاورههای ما چندان مفید فایده نیست، البته من این روایت نقلی را مبنای تحلیل خود قرار نمیدهم. مبنا، همان مبنای عقلی است که اشاره کردم؛ یعنی رهبری وقتی پروندهای را برای مشاوره ارائه میکنند، اگر برنگردد، آن پرونده با یک انتظار و بازخواست مواجه میشود. در آن دوران، روی افرادی که با رهبری همراهی داشتند، فشار وارد میشد؛ به نوعی، جریان چپ نسبت به رهبری موضع داشت.
یعنی خود جریان چپ به آقای خوئینیها برای خروج از بیت رهبری، فشار آورده بود؟
بله، تحلیل من این است. در ابتدای رهبری حضرت آیتالله خامنهای، جریان چپ نسبت به رهبری ایشان، صفآرایی داشت. در دوران مسوولیت ریاستجمهوری حضرت آیتالله خامنهای، یکسری صفبندیهایی میان دو جناح راست و چپ در دولت وقت وجود داشت که به دوران رهبری ایشان هم کشید. حضرت آیتالله خامنهای در دوران مسوولیت ریاستجمهوری خود، انتقادات جدی به مهندس موسوی در ارتباط با بحث جلوگیری از مشارکت مردم در تجارت، آموزش و بخشهای مختلف جامعه وارد میکردند که حضرت امام هم در اواخر عمرشان، بیشتر مواضع آیتالله خامنهای را پشتیبانی میکردند. این بحثها به دوران رهبری ایشان هم کشید. حتی پس از جلسه مجلس خبرگان رهبری که حضرت آیتالله خامنهای را انتخاب کردند، برخی نیروهای چپ به «جماران» رفتند و سعی کردند تا مرحوم سیداحمدآقای خمینی را در برابر رهبری قرار بدهند. چپها آنجا اعلام کردند که اگر شما[احمدآقا] در موضع رهبری قرار بگیرید، ما از شما حمایت خواهیم کرد، منتها چون احمدآقا خودشان شاهد و ناظر این بودند که امام در دوران حیاتشان، چند بار تاکید کرده بودند که حضرت آیتالله خامنهای، شخصیتی مناسب برای آینده رهبری کشور است، هرگز از جریان چپ تندرو بازی نخوردند. موضعگیریهای اینچنینی علیه رهبری آقا، میتواند روی برخی نیروهای چپ که با بیت رهبری همکاری میکردند، فشارهایی را وارد آورده باشد.