افشای انبارلویی از نقش موسوی خوئینیها در فتنههای ۷۸ و ۸۸
انبارلویی نوشت: دشمن به بهانه تعطیلی روزنامه سلام به مدیرمسئولی آقای خوئینیها، فتنه ۱۸ تیر سال ۷۸ را کلید زد. همین شیوه را در سال ۸۸ به کار برد و ۸ ماه کشور را دچار اغتشاش و آشوب کرد. در هر دو فتنه، مجمع روحانیون مبارز و علمای محترم آن بهویژه حجتالاسلام سیدمحمد موسوی خوئینیها نقشآفرین بودند.
خبرگزاری فارس: محمد کاظم انبارلویی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی تحت عنوان «تأملی در نامه موسوی خوئینیها» نوشت:نامه سرگشاده حجتالاسلام والمسلمین موسوی خوئینیها طی دو روز گذشته مورد نقد مشفقانه برخی در داخل و بازتابهایی در خارج قرار گرفت.
وقتی یک عالم پردهنشین سخن میگوید، باید استقبال کرد و در نقد آن ادبیات گفتگو را در سطح ملی ارتقا داد و آن را مدیریت کرد.
۱- دشمن از انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶ به این فکر افتاد برای ضربه زدن به نظام، کافی است «دز رقابت» در داخل را مدیریت کرد و از آن یک نبرد نرم فتنهآمیز ساخت. برای همین موفق شد به بهانه تعطیلی روزنامه سلام به مدیرمسئولی آقای خوئینیها، فتنه ۱۸ تیر سال ۷۸ را پس از دو سال از روی کار آمدن خاتمی کلید بزند. همین شیوه را ۱۰ سال بعد به بهانه رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ به کار برد و ۸ ماه کشور را دچار اغتشاش و آشوب کرد. در هر دو فتنه، مجمع روحانیون مبارز و علمای محترم آن بهویژه حجتالاسلام سیدمحمد موسوی خوئینیها نقشآفرین بودند. این دو فتنه محصول توطئه سرویسهای امنیتی آمریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی و به کارگردانی بنیاد سوروس و کمکهای مستقیم مالی وی صورت گرفت.
یحییکیان تاجبخش عضو سیا و نماینده سوروس در ایران با وصل به مصطفی تاجزاده جزء کارگردانان اصلی این دو فتنه بودند و سعید حجاریان با کمک دکتر حسین بشیریه که بعد از فتنه ۸۸ به آمریکا گریخت، سوخت ایدئولوژیک آن را تأمین میکردند و این دو به همراه اشراری از جبهه اصلاحات تحت عنوان جنبش سبز در خدمت مجمع روحانیون مبارز از دوستان نزدیک آقای خوئینیها بودند.
اشراری که در وسط معرکهگیری و اردوکشی خیابانی به پارلمان اروپا و کنگره آمریکا رفتند و عاجزانه درخواست تشدید تحریمها علیه ملت ایران را مطرح کردند. متأسفانه مجمع و آقای خوئینیها در مسیر وحدت و همگرایی جماعتی قرار گرفتند که یک سرش سرویسهای امنیتی، سر دیگرش منافقین و سلطنتطلبها و ضدانقلاب و سر سوم آن احزاب به اصطلاح اصلاحطلب بودند.
بعد از فتنه ۱۸ تیر ۷۸ و حوادث ناشی از اعلام رمز تقلب در آشوبهای ۸۸، شاهد چند اردوکشی خیابانی هم به بهانههایی از این دست در دولت آقای روحانی بودیم، اما این آشوبها، چون منشأ خارجی آشکار داشت و رمقی هم از اصحاب فتنه در داخل باقی نمانده بود، عقیم ماند.
امروز ما در فرانسه هر هفته شنبهها شاهد اردوکشی خیابانی هستیم که با جنبش ضدنژادپرستی به صورت روزانه پیوند خورده است.
امروز در انگلیس هم این صحنهها را میبینیم. در ۵۰ ایالت آمریکا هر روز مردم به خیابانها میآیند و به حکام جابر، جائر، نژادپرست و ستمکار کاخ سفید لعن و نفرین میفرستند، پرچم آمریکا را آتش میزنند و نمادهای نژادپرستی را یکی پس از دیگری به زیر میکشانند. معلوم شد بادی که میخواستند در ایران بکارند، توفان آن را در خیابانهای خود درو کردند. این مکر الهی با دشمنان انقلاب دیدنی است.
بزرگترین اقتصادهای جهان در غرب نظیر آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه از پس این آشوبها برنیامدهاند و این در حالی است که در ایران با آن که هر روز فهرستی به نارضایتی مردم اضافه میکنند، نه شورشی است، نه آشوبی. این آرامش در ایران مورد حقد و حسد قدرتهای جهانی است.
امروز آمریکاییها و شرکای جهانی آن در تدارک یک آشوب در تهران و برخی شهرهای بزرگ ایران هستند. میخواهند ریخت حکومت و نظم معنوی ایرانیان را به هم بریزند. تشدید تحریمها از یک سو و اخلال در نوع تصمیمات مسئولان دولتی در پاسخگویی به مطالبات مردم از سوی دیگر، در تدارک آشوب یادشده است.
سرویسهای خبری آمریکا و جریان رسانهای آنها هر روز در تدارک افزایش ضریب نفرت و ضریب افسردگی هستند تا با تلفیق آن دو شاید آشوبی را تدارک ببینند. حتی جریان نیرومندی که در دستگاه قضا به وجود آمده برای مبارزه با فساد را تخطئه میکنند تا به ضریب دلخواه برسند،، اما هرچه تلاش میکنند، کمتر به نتیجه میرسند.
جنبش مواسات و کمک مؤمنانه طی ماه رمضان و پس از آن، آب سردی به این تحرکات بود، جنبشی که در هیچ کشور دنیا به خاطر مخاطرات کرونا به وجود نیامد تا درد معیشتی محرومان و مستضعفان را کاهش دهد، اما در ایران با هوشمندی رهبری به خوبی عملیاتی شد.
در وسط معرکه نبرد نرم و سخت جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و اروپا یک دفعه نامه سرگشاده آقای خوئینیها سر باز میکند و برخی ناگواریها در مدیریت دولت و غفلت مسئولین و عدم عمل به وعدهها را به حساب رهبری و شیوه و روش مدیریت کلان کشور فاکتور میکند، آنهم از سوی کسی که خود و جریان او در به وجود آمدن وضعیت کنونی و کارکرد دولت فعلی مسئولیت مستقیم دارند.
آقای خوئینیها کافی است یک بار دیگر شعارها و وعدههای آقای روحانی را در میتینگهای انتخاباتی که این روزها در فضای مجازی مورد بازخوانی قرار گرفته، مطالعه کنند، ببینند از چه کسی حمایت کردهاند و او چه کارنامهای از خود باقی گذاشته است و نقش او و دوستانش در این دولت و نابسامانیهای به وجود آمده چیست؟.
انصاف این بود حداقل نقش خود و دوستان خود را در نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میپذیرفت و میگفت دولت فعلی که مورد حمایت اوست، قیمت دلار را از دولت قبل چند تحویل گرفت و الان چند است؟ پرونده ایران در شورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل چه وزنی داشت و الان چه وزنی دارد؟ اعتماد به آمریکا و بیتدبیری در برجام چه هزینههایی روی دست مردم گذاشته است؟.
آقای خوئینیها در این هفت سال کجا بودند که یک دفعه به فکر نقد روش و شیوه مدیریت کشور افتادهاند؟ این نامه قاعدتا باید خطاب به رئیسجمهور باشد و عذرخواهی از ملت که همه آرزوها و راهحلهای مدیریت کشور را در سبد برجام گذاشتند و آمریکا با لگد خود به این سبد، هرچه در آن بود به زمین ریخت.
۲- پاسخ به نامه سرگشاده آقای خوئینیها را از این زاویه که نقش او در مجمع روحانیون مبارز در پدیداری فتنهها، آشوبها و مشکلات کشور نبینیم و نگاهی مثبت داشته باشیم و بگوییم ایشان کشفی در مورد مشکلات کشور نمودهاند و آن را صادقانه بیان کردهاند. حرف اصلی ایشان در نامه، موضوع شیوه و روش مدیریت کلان کشور توسط رهبری است. هر کس که آغاز نامه را میبیند، در جستوجوی آن است که وی یک راهحل جدید بدهد و سخن از شیوه و روش نو برای اداره کشور به میان آورد، اما نامه خیلی سریع بدون پاسخگویی به این انتظار پایان مییابد.
او میگوید؛ «اگر شیوهای که در اداره کشور تاکنون به کار رفته، نتیجه محاسبات متعارف و براساس آرا و تحلیلهای شناختهشده در حکمرانی است، پس هستند کسانی پرشمار صاحبنظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشاند و درست و نادرست آن را تذکر دهند.»
خب، بسمالله، درست و نادرست آن را تذکر دهند. خود آقای خوئینیها بگوید شیوه و روش درست کدام است؟ اما خبری از این درستی و نادرستی نیست!
وی ادامه میدهد: «اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه، دانستههایی از مبادی غیرمتعارف است که در اختیار خواصی از بندگان خداست که بنده و امثال بنده هیچ حظّی از آن نداریم، در این صورت آنچه بر کشور، مردم و جمهوری اسلامی میگذرد، سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است.»
چه کسی گفته تصمیمات کشور در اختیارخواصی از بندگان خداست؟
تصمیمات کشور براساس نصوص حکمرانی که در قانون اساسی آمده است، اتخاذ میشود. دولتها و مجالس تصمیمگیری یکی پس از دیگری با انتخابات مردم میآیند و میروند و مسئولیت حسن و قبح تصمیمات خود را در فرآیند تصمیمگیری قانونی در نهادهای قانونی کشور باید بپذیرند.
اگر آقای خوئینیها غیر از آنچه که در قانون اساسی در مورد آیین حکمرانی، راه و روش و شیوهای دارند باید در این نامه میآوردند. اگر ندارند، همان راهحلهایی که در فتنه ۱۸ تیر ۷۸ و آشوب ۸۸ به آن مبادرت کردند، خب، مردم و رهبری آن را قبول ندارند این شیوهها تسلیم مملکت به دشمن است!
این که گفتهاند؛ «باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد (شیوه و روش حکمرانی) بگشایند» گویی تاکنون مجاز نبودند.
تاریخ دو دهه اخیر نشان میدهد آقای خوئینیها و دوستان و همپیمانان او تا سرحد محاربه با نظام مردم پیش رفتهاند. نقد با زبان و قلم که جای خود دارد!
شیوه و روش آقای خوئینیها در به چالش کشیدن سازوکارهای تصمیمسازی و تصمیمگیری در نهادهای قانونی نظام از شورای عالی امنیت گرفته تا تصمیمات دولت، مجلس و نهادهای قضائی تاکنون جواب نداده است. تسلیم ایران به غرب بهویژه آمریکا بدون هیچ آوردهای که نمونه اش را در برجام دیدیم، رویکرد درستی نیست. از فتنه ۷۸ جنبش ملوچ و منوچ بیرون آمد، از فتنه ۸۸ تشدید تحریمها و از گفتگوهای برجامی، خسارت محض. خوب بود ایشان در این نامه حداقل اشارهای به روشها و شیوههایی که دوستان او تاکنون به کار بردهاند، یاد میکردند و یا اگر روش و شیوهای برای آینده غیر از اینها سراغ دارند، ذکری به میان میآوردند.
کسانی که این فجایع را به بار آوردند، جزء خواص بندگان خدا نبودند، دوستان مجمع روحانیون و خود آقای خوئینیها بودند.
۳- این کمترین با این قلم ضعیف و زبان الکن، کوچکتر از آن است که در مورد شیوه و روش حکمرانی دومین امام انقلاب چیزی بگویم، اما در همین حدی که در قانون اساسی او را به عنوان مسئول مستقیم مسئولیتهای ذکرشده در اصل ۱۱۰ قانون اساسی را یادآور میشود. مسئله تأمین و تضمین امنیت کشور در برابر قدرتهای بزرگ و قدرتهای منطقهای با خون دل در این دو، سه دهه به دست آمده است.
امروز هیچ قدرتی در جهان قادر نیست حتی یک فشنگ به سوی مرزهای ما و به سوی ملت ما شلیک کند. نهتنها به سوی مرزهای ما، بلکه به حضور راهبردی ما در برخی کشورها شلیک کند. دشمن میداند در این باره قانون یکی بزنند، ۱۰ تا میخورند را اجرا خواهیم کرد. این دستاورد بزرگی است. اگر نخواهیم به آن اعتراف کنیم، بی انصافی است. اگر این قدرت نبود و شیوه و روش اداره امنیت کشور توسط فرمانده کل قوا نبود، امروز آقای خوئینیها باید پشت درب منزل خود ناموس خود را تحویل داعش میداد.
در مورد اهتمام رهبری به اقتصاد کشور و معیشت مردم و هدایت کلی دولتها به سمت پاسخگویی در برابر مطالبات معیشتی مردم به شیوهها و روشهای گوناگون، همین بس یادآور شویم همین هدایتها علیرغم مشکلات عظیمی که در کشور از بیتدبیری، پیری و فرسودگی برخی دولتها سراغ داریم، کشور در مرتبت هفدهمین اقتصاد برتر جهان نشسته است. به همین دلیل تحریمها اثری در اراده مقاومت ملت ایران در برابر دشمن ندارد.
ایران در روزگاری با صدور ۶ میلیون بشکه در روز به نوعی اداره میشد که منجر به انقلاب اسلامی شد. امروز صدور نفت ایران نزدیک به صفر شده است، اما کشور دارد اداره میشود. اگر هر دولت غیر از دولت اسلامی سر کار بود، باید شاهد قحطی در کشور بودیم. دموکراسی و آزادی در کشور، دکور نیست. رهبری به رأی ملت احترام میگذارد. خواست مردم و دولتها را که با پشتوانه رأی ملت بیان میشود، در مسیر قانون اساسی و میثاق ملت با هدایتهای پیامبرگونه مدیریت میکند، به همین دلیل دولت هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی با دیدگاههای متفاوت مورد حمایت و البته نقد و راهگشایی رهبری همراه بوده است.
خدا رحمت کند شهید قاسم سلیمانی و او را با اولیای خدا محشور بگرداند. او در وصیتنامه خود، شهادت به مظلومیت امام دوم انقلاب داد و فرمود؛ «عاقبت به خیر نخواهد شد کسی که نسبت خود را با انقلاب، جمهوری اسلامی و شخص، ولی فقیه تعریف نکند.» به عنوان کوچکترین خیرخواه آقای خوئینیها عرض میکنم؛ شما که سابقه خدمت به انقلاب در زمان امام (ره) به عنوان دادستان انقلاب، امیرحاج و... داشتهاید، چرا باید در کارنامه سیاسی خود دو فتنه سیاسی را ثبت کنید و آدرس خود را در این نامه برای اجرای فتنه سوم به آمریکاییها بدهید؟
شما خوب میدانید مردم از این فتنهها با هدایت موسای انقلاب عبور میکنند. تشییع باشکوه پیکر مطهر شهید حججی و شهید سلیمانی ثابت کرد مردم به دنبال چه منطقی هستند و از چه ارادهای در مدیریت کشور حمایت میکنند. احترام به این منطق و به رسمیت شناختن این اراده، شرط عقلانیت سیاسی و عاقبت بهخیری است.