قاتلی که در کرج مشهور شد! +فیلم و عکس

مرد جوان در اقدامی تلخ در منطقه ماهدشت کرج یکی از دوستانش را که مغازه موبایل فروشی دارد با ضربه چاقو به گردنش کشت.

کد خبر : 1002228

رکنا: صبح روز پنجشنبه 4 اردیبهشت ماه کارمند مغازه موبایل فروشی در منطقه ماهدشت کرج هرچه با صاحب کارش تماس گرفت جوابی نشنید و پس از گذشت دقایقی و با توجه به نگرانی که در دل این جوان افتاده بود تصمیم گرفت به در خانه وی برود.

مرد جوان به جلوی در خانه مرد موبایل فروش که وضعیت مالی خوبی دارد رفت و هرچه زنگ خانه را به صدا در آورد پاسخی نشنید تا اینکه با پلیس تماس گرفت و ماموران پس از هماهنگی با مقام قضایی به کمک آتش نشانان وارد خانه شدند.

مرد موبایل فروش جلوی در آشپزخانه روی زمین افتاده و یک پتو نازک روی بدنش بود و کف اتاق غرق خون بود و وقتی ماموران پتو را از روی مرد جوان برداشتند مشخص شد وی با ضربه چاقو به گردنش به قتل رسیده است. پلیس در صحنه جرم

بدین ترتیب تیمی از ماموران دایره جنایی پلیس آگاهی کرج برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند و در تحقیقات مشخص شد که محمد 31 ساله از نظر وضعیت مالی در شرایط خوبی قرار دارد و به تنهایی زندگی می کند و با هیچ کسی اختلاف مالی و دشمنی نداشته است.

در ادامه تحقیقات مشخص شد که محمد ابتدا بیهوش روی زمین افتاده و سپس قاتل برای پایان دادن به درگیری بین آنها با ضربه چاقو به زندگی محمد پایان داده است.

هیچ سرنخی از عامل جنایت در صحنه جرم به دست نیامد و سرقتی از خانه محمد صورت نگرفته بود و در ادامه با توجه به اینکه قفل های در ورودی به ساختمان تخریب نشده بود فرضیه قتل از سوی یک آشنا پیش روی کارآگاهان قرار گرفت.

کارآگاهان در این مرحله پی بردند که یکی از دوستان محمد به نام منصور بارها به خانه این جوان رفت و آمد داشته و دوستی صمیمی و نزدیکی به هم دارند. تحقیقات از مظنون اول پرونده

کارآگاهان در این شاخه تحقیقات منصور را به پلیس آگاهی کرج احضار کردند که این مرد با حضور در پلیس آگاهی کرج ادعا کرد که با محمد دوست صمیمی بوده و در ماجرای قتل او هیچ نقشی نداشته است.

محمد با توجه به اینکه هیچ سرنخی از خود در صحنه جرم به جا نگذاشته بود آزاد شد اما پلیس که به رفتارهای او مشکوک شده بود به صورت نامحسوس وی را تحت نظر قرار دادند و تجسس های فنی و اطلاعاتی برای شناسایی قاتل مرد موبایل فروش ادامه داشت.

ردیابی ها ادامه داشت که ماموران توانستند سرنخ هایی از عامل جنایت که همان منصور بود به دست بیاورند و این بار کارآگاهان به سراغ منصور رفته و این مرد پس از دستگیری وقتی در برابر مدارک پلیسی قرار گرفت به ناچار لب به سخن گشود.

منصور در اعترافاتش گفت: با محمد دوستی صمیمی و نزدیکی داشتم و صبح روز جنایت پس از خرید نان به خانه او رفتم که بر سر یک زمین که از او خریده بودم با هم جر و بحث کردیم و در یک لحظه او را به عقب هل دادم و روی زمین افتاد و سپس با چاقو آشپزخانه به گردنش ضربه ای زدم و از ترس یک پتو روی او انداخته و صحنه قتل را ترک کردم. ادعاهای قاتل مرد موبایل فروش

منصور43 ساله که هیچ سابقه ای در پرونده اش ندارد می گوید در یک لحظه از خودم بیخود شدم و این قتل رقم خورد و از ترس اینکه فرزندانم بدون پدر شوند خود را به پلیس معرفی نکردم.

سابقه داری؟

نه.

به چه جرمی دستگیر شدی؟

قتل دوستم محمد.

چرا؟

اردیبهشت سال قبل یک زمین از به مبلغ 200 میلیون تومان خریدم و به صورت اقساط پول زمین را تا آذر ماه همه پول زمین را تسویه کردم، دوستی مان انقدر نزدیک بود که هر روز صبحانه با هم می خوردیم و کارهایش را نیز انجام می دادم اما از چندی قبل که قیمت زمین گران شد محمد اصرار داشت که قولنامه زمین را بیاورم و پاره کنم و پولم را برمی گرداند و عنوان می کرد به خانواده اش گفته که زمین را به نام من کرده تا با آن وام بگیرم و بر سر همین موضوع با هم جر و بحث داشتیم.

تا قبل از این ماجرا با هم اختلاف نداشتید؟

نه، از دبیرستان با هم دوست بودیم و فامیل نیز هستیم، محمد یک در حال ساخت یک باغچه بود و من صبح ها به دنبالش می رفتم و کارگرهایش را به سر زمین می بردم و هیچ پولی نمی گرفتم و در قبال این کارها نیز محمد هر بار که گوشی یکی از اعضای خانواده ام را برای تعمیر به مغازه موبایل فروشی اش می بردم تعمیر می کرد و هیچ پولی نمی گرفت.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

برای خوردن صبحانه نان تافتان خریده بودم و به خانه اش رفتم، محمد دوباره شروع به صحبت کرد که چرا قولنامه را نیاوردم و آن را پاره نکردم و جر و بحث مان بالا گرفت و من می گفتم که محمد اگر زمین ارزان می شد تو باز زمین را به همان قیمت فروخته شده از من پس می گرفتی یا نه؟ ابتدا درگیری فیزیکی پیدا کردیم، جلوی در ورودی آشپزخانه بودم، محمد در یک لحظه مرا هل داد، از خودم بیخود شدم و چاقو آشپزخانه را برداشتم و از محمد خواستم بیخیال شود اما او دست بردار نبود، خواستم با چاقو او را به عقب هل بدهم که چاقو به گردنش خورد و روی زمین افتاد.

از کسی کمک نخواستی؟

محمد خونریزی زیادی داشت، ترسیده بودم، سعی کردم با یک پیراهن زرشکی رنگ جلوی خونریزی را بگیرم اما بی فایده بود، یک پتو روی محل خونریزی گذاشتم و از ترس از خانه خارج شدم و به مغازه ام رفتم.

چرا به اورژانس خبر ندادی؟

ترسیده بودم.

بعد از چند روز دستگیر شدی؟

فردا روز مراسم چهلم محمد دستگیر شدم، چند بار می خواستم خودم را تسلیم پلیس کنم اما بچه هایم را می دیدم و می گفتم آنها بی پدر می شوند به همین خاطر در ابتدا ماجرای قتل را به پلیس اعتراف نکردم.

عذاب وجدان نداری؟

یک شب آرام نخوابیدم.

می دانی چه حکمی در انتظارت است؟

اعدام.

در بازداشتگاه به چه چیزی فکر می کنی؟

به خانواده ام و پسر 11 و دختر 5 ساله ام فکر می کنم.

به نظرت خانواده محمد رضایت می دهند؟

من شرمنده ام، از خدا خواستم نور به قلبشان بباره و مرا به خاطر بچه هایم ببخشند.

حرف آخر؟

من قصد کشتن نداشتم و با محمد دوست و فامیل بودم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: