شبح سیاست زدگی و محافظه کاری بالای سر هنر انقلابی
اوج جدید می تواند بازگشت به اوج متقدم با برخی اصلاحات باشد. بازتعریف دوباره مسائل هنر انقلابی و جدی گرفتن تحولات زمانه و مذاق جامعه می تواند درست ترین سیاست مدیریت جدید اوج باشد که راه را برای ادامه نشاط هنر انقلابی می گشاید. حال آنکه شبح محافظه کاری و سیاست زدگی بالای سر حیات معنوی اوج است. اوج می تواند هم تبدیل به صدا و سیما شود و راه کلیشه را برود و در عین حال می تواند تبدیل به حوزه هنری هم شود و مسیر محافظه کاری را بپیماید.
سعید آجورلو مدیر مسئول صبح نو نوشت: خداحافظی احسان محمد حسنی از سازمان اوج را باید به منزله پایان دوره اوج متقدم دانست. دوره ای که اوج تلاش کرد در جایگاه حوزه هنری دهه 60 و 70 قرار گیرد و ضمن تولید محصولات غیرکلیشه ای و رو به جلو، بازه همکاری را بزرگ تر و وسیع تر نماید و هنر انقلابی را در نسبت معقولی با مخاطب، فرم و محتوا قرار دهد. شکل گیری چنین نگرشی به هنر و فرهنگ قبل از هر چیز ناشی از شناخت درست مساله بود. مساله از نظر اوج متقدم، چگونگی قرار گرفتن اثر در متن بازار فرهنگ و دیده شدن توسط عموم مخاطبان بود. به تعبیری عمومی شدن هنر انقلاب مهم ترین مساله محمد حسنی و همکارانش چون حبیب والی نژاد بود. اوج در این مسیر بی اشتباه نبود اما به صورت کلی توانست در انفعال حوزه هنری و فضای گل درشت و کلیشه ای صدا و سیما، در جهت درستی حرکت کند و فصل جدیدی برای "هنر انقلابی" بسازد.
اوج متقدم از این جهت در نقطه مقابل دو رویکرد قرار می گیرد؛ یکی کلیشه سازی و بی تفاوتی به عمومی شدن اثر که ویژگی بارز صدا و سیمای جدید است و انفعال که روح حاکم به حوزه هنری سال های گذشته است. بنابراین بر خلاف این دو مجموعه بزرگ که اثر قابل عرضه و موثر در عرصه عمومی ندارند، اوج از قالب سیاست زدگی و محافظه کاری بیرون آمد و توانست فرزند زمان خود باشد. تا جایی که از نقاشی میدان ولی عصر(عج) تا "به افق فلسطین اول" تبدیل به رسانه هایی متفاوت و بالغ شدند که البته برنامه اول در معبر سیاست زدگی دوام نیاورد اما تبدیل به خاطره شد.
مسیری که اوج متقدم پیمود مسیری سخت و پرچالش بود؛ چرا که ساختن مثل "بادیگارد" و "ایستاده در غبار" علاوه بر رسیدن به اهمیت فرم نیازمند جسارتی بود که کمیاب می نمود. وارد شدن به چنین ساحتی که تاریخ و سیاست را با قواعد فرم و هنر سازگار کند و اثر را با سوال های جدی همراه نماید کار آسانی نبود؛ کاری که موازی با اوج در سه گانه سیانور، ماجرای نیمروز و رد خون هم انجام شده بود و پیش تر سردمداری چون حاتمی کیا داشت و نسل جدیدی از آثار انقلابی با شمایل جدید به میدان آمده بودند. از دل چنین ریسکی آنچه برای جبهه انقلاب حاصل شد، آفرینش آثار به یاد ماندنی و کاراکترهای محکم و ورود به بازار اصلی هنر بود. هنری که بدون رانت توانایی برقراری ارتباط با مخاطب را دارد و مخاطب حاضر است برای تماشای آن هزینه بپردازد. این یک دستاورد بزرگ برای جبهه انقلاب است که آثارش را برای همه مردم بسازد نه برای یک جمع محدود بدون پژواک های بزرگ. اوج متقدم از دل چنین ذهنیتی بیرون آمد و ساخته شد. و در این میان علاوه بر اثر، نیروی انسانی هم تولید و به میدان آمد. هر اثر هنری نسلی از نیروی انسانی را ساخت که بزرگ ترین سرمایه اوج است.
منصفانه است که بگوییم که اوج متقدم از زمانی که به افق فلسطین اول تعطیل شد رو به پایان بود و محمد حسنی با استعفایش فقط این پایان را اعلام کرد. به تعبیری امکان تداوم آن اوج با شکل و شمایل گذشته وجود نداشت. از مجموعه دلایل پایان اوج متقدم شاید بتوان پیدا نشدن جا و فضا برای اوج در میانه پلتفرم های خانگی، سینمای زرد و سطحی و کلیشه های فارابی و صدا و سیما را عنوان کرد. در چند سال اخیر از سویی صدا و سیما رو به آثار گل درشت آورده و تعریف از سرگرمی را تغییر داده است. در عین حال در وزارت ارشاد گذشته هم از سویی فارابی در برقراری معادله اثر انقلابی- مخاطب موفق نبود و از سوی دیگر گیشه در تسخیر سینمای زرد درآمد و عملا جایی برای آثار جدی نماند و چه بسا سینمای جدی معادل سینمای سیاه تعریف شد. پلتفرم ها هم در همین دوگانه زرد- سیاه به حیات ادامه دادند و عملا اوج نتوانست جا و مکان خود را میان سه گانه پلتفرم-سینما-تلویزیون پیدا کند. از این جهت اوج جدید قبل از هر چیز نیازمند یافتن جای خود در این سه گانه است.
اوج جدید می تواند بازگشت به اوج متقدم با برخی اصلاحات باشد. بازتعریف دوباره مسائل هنر انقلابی و جدی گرفتن تحولات زمانه و مذاق جامعه می تواند درست ترین سیاست مدیریت جدید اوج باشد که راه را برای ادامه نشاط هنر انقلابی می گشاید. حال آنکه شبح محافظه کاری و سیاست زدگی بالای سر حیات معنوی اوج است. اوج می تواند هم تبدیل به صدا و سیما شود و راه کلیشه را برود و در عین حال می تواند تبدیل به حوزه هنری هم شود و مسیر محافظه کاری را بپیماید. پیدا کردن راه اوج در میانه محافظه کاری و سیاست زدگی کار آسانی نیست اما راه خود اوج است که یک بار پیموده شده است. اگر غیر از این راه پیموده شود اوج فقط یک خاطره خوش خواهد ماند. خطر رفتن به راهی غیر از این به صورت جدی وجود دارد که اگر چنین شود علاوه بر عقب رفتن از راهی که گشودی شد ، راه خلق نیروی انسانی جدید در هنر انقلابی هم مسدود خواهد شد.
منبع: صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید