پیامدهای خطای محاسباتی اروپا در قبال ایران
مواضع غیرمسئولانه و طرح ادعاهای خلاف واقع همواره یکی از رویکردهای درپیش گرفته شده از سوی منظومه غرب بوده تا به بهانه آن محملی برای فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران داشته باشند. با مشخص بودن چنین شرایطی، اینکه آلمان و نهاد سیاست خارجی اتحادیه اروپا از جایگاه یک مدعی بر ادعایی نادرست اصرار کنند که حتی از سوی افکار عمومی کشورهای خود نیز امکانی برای پذیرش ندارد، چیزی جز ترجیح دادن گرایشهای سیاسی بر دفاع از انسانیت و مفاهیم حقوق بشری و البته غفلتهای راهبردی از مجموعه امنیتی جدید شکل گرفته در منطقه نیست.
مواضع غیرمسئولانه و طرح ادعاهای خلاف واقع همواره یکی از رویکردهای درپیش گرفته شده از سوی منظومه غرب بوده تا به بهانه آن محملی برای فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران داشته باشند. با مشخص بودن چنین شرایطی، اینکه آلمان و نهاد سیاست خارجی اتحادیه اروپا از جایگاه یک مدعی بر ادعایی نادرست اصرار کنند که حتی از سوی افکار عمومی کشورهای خود نیز امکانی برای پذیرش ندارد، چیزی جز ترجیح دادن گرایشهای سیاسی بر دفاع از انسانیت و مفاهیم حقوق بشری و البته غفلتهای راهبردی از مجموعه امنیتی جدید شکل گرفته در منطقه نیست.
بر همین اساس بود که در روزهای گذشته اجرای حکم اعدام جمشید شارمهد، شهروند ایرانی – آلمانی و سرکرده گروه تروریستی «تندر» که مسئول طراحی یک عملیات تروریستی و بمبگذاری و انفجار حسینیه سیدالشهدا(ع) شیراز در سال 1387 بود، سبب شد تا آلمان و در کنار آن «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا فارغ از دلایل آشکار مبنی بر سابقه تروریستی شارمهد به بهانه اجرای حکم اعدام او موج جدیدی از بحران دیپلماتیک را آغاز کنند. فضاسازیهای جدید اروپا علیه ایران که از مدتها پیش با طرح ادعای «ارسال پهپاد و سپس موشکهای بالستیک کوتاهبرد ایرانی برای روسیه» آغاز شد و به فرو رفتن در نقش مدافع حقوق بشر رسیده است، توأمان دو هدف تغییر معادلات میدانی در جنگ اوکراین و نیز ایجاد دستاویز برای تحمیل فشار بیشتر بر ایران را بویژه از طریق حمایت از تل آویو در روند ضد ایرانی این رژیم دنبال میکند. آلمان با فراخواندن سفیر خود از تهران و بستن کنسولگریهای ایران در شماری از شهرهای کشورش از جمله در «برلین»، «مونیخ»، «فرانکفورت» و «هامبورگ» برای اجرای این سناریوی ضد ایرانی نقش پیشتاز را ایفا میکند و در این راستا نهاد سیاست خارجی اتحادیه اروپا را نیز پشتوانه ادعاهای واهی خود علیه ایران میبیند.
سرریز بحران به قاره سبز
اما آنچه به تدریج روند مناسبات ایران و اروپا را در تیرگی فرو میبرد و بیش از پیش شکننده میکند، فقدان یک مفاهمه مشترک و در نتیجه تضعیف سازکارهای دیپلماسی است که در شرایط کنونی امکانی برای اجرا پیدا نمیکند. اروپاییها در شرایطی بر ابعاد و پیچیدگیهای موجود در بطن روابط خود با ایران میافزایند که مجموعه رخدادهای پس از عملیات 7 اکتبر سال گذشته را در محاسبات کنونی خود جای ندادهاند. چه تشدید تنش میان تهران و تل آویو چشمانداز تسری جنگ به کل منطقه خاورمیانه را به تصویر میکشد که سبب قرار گرفتن اروپا در سرازیری ناامنی و بیثباتی خواهد شد.
تردیدی وجود ندارد که وقوع یک جنگ همه جانبه میان ایران و اسرائیل نقطه عزیمت یک موج فراگیر برای بیثباتی منطقه، مهاجرت دسته جمعی شهرکنشینان به اروپا، تقابل احتمالی با اهداف اروپایی و... خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد آنچه در اوجگیری بحران دیپلماتیک میان ایران و اروپا از سوی این کشورها نادیده گرفته شده نقشی است که ایران در سالهای اخیر در محیط امنیتی دگرگون شده اروپا ایفا کرده و جایگاه مهمی در این منظومه پیدا کرده است؛ جایگاهی که زیر سایه نقش ایران در منع اشاعه سلاحهای هستهای، کمک به ایجاد ثبات منطقهای در خاورمیانه، امنیت انرژی، مهاجرت و پناهجویی و مبارزه با انتقال مواد مخدر به دست آمده است. اما این در حالی است که دستیابی ایران به فناوری موشکهای بالستیک در کنار نقش و نفوذ تعیین کننده آن در خاورمیانه، ایران را از منظر سیاست خارجی اتحادیه اروپا به یک موضوع مهم امنیتی نیز تبدیل کرده است. این تحول که به تغییر رویکرد قابل ملاحظه اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی در قامت یک کنشگر امنیتی در محیط امنیتی جدید و به تناسب آن، پیادهسازی یک سیاست تلفیقی از فشار و اجبار انجامیده است، تا سطح زیادی متأثر از درجه امنیتی شدن ایران در معادله اروپایی است. با همه اینها سدی که به واسطه تلاشهای داوطلبانه سالهای اخیر ایران برای ممانعت از سرریز مشکلات امنیتی غرب آسیا به داخل اروپا ایجاد شده، واقعیتی است که نباید از دید کشورهای اروپایی دور بماند. با وجود برجسته شدن اهمیت ایران از منظر امنیتی برای اروپا، به نظرمیرسد کشورهای این قاره در تبیین مناسبات خود با تهران دچار خطایی راهبردی شدهاند که در ادامه میتواند بر شمار بحرانهای این کشورها علاوه بر جنگ اوکراین، بیفزاید و آنها را در آیندهای نزدیک آمیخته به چالشهای امنیتی برآمده از تعمیق تنش در خاورمیانه کند.
گره بر گره انداختن آلمان
در چنین شرایطی درحالی که اتحادیه اروپا با بهرهمندی از اهرمی که در حوزه مناسبات تجاری و نظامی با اسرائیل دارد، امکانهای زیادی برای کشاندن جنگ غزه و تنش تهران و تل آویو از مسیر نظامی به یک مسیر دیپلماتیک و سیاسی دارد که راه نخست را برگزیده است. این اتحادیه بزرگترین شریک تجاری اسرائیل است که سهمی 28.8 درصدی در تجارت خارجی 2022 آن داشته است. اجرای یک ابتکارعمل برای بازنگری در توافقی که این تجارت را تسهیل میکند، میتوانست اسرائیل را در مسیر جنگ افروزیهای منطقهای خود دچار مشکل کند اما حمایت بیچون و چرای متحدان نزدیکش همچون آلمان نه تنها به مانعی برای این مهم تبدیل شد که خود برلین را در مسیر بازیگران مهم دامن زننده به بحران دیپلماتیک با ایران قرار داد. در چنین فضایی بود که آلمان در حالی که خود به عنوان یکی از مهمترین تجهیزکنندگان تسلیحاتی اسرائیل مطرح است و عملاً به یک شریک مسلم در نسل کشی «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل در غزه و لبنان تبدیل شده، همچنان به حربههای نخ نمای حقوق بشری متوسل میشود و با اعدام یک تروریست از سوی ایران گره بر گره بحران با ایران میاندازد.
همه اینها درحالی است که موضوع اوکراین و جنگ تمام نشدنی اسرائیل با غزه و لبنان روابط ایران و غرب را پیچیده کرده و جمهوری اسلامی هم سیاست صبر استراتژیک خود را کنار نهاده و حمایت از گروههای محور مقاومت را بخشی از راهبرد منطقهای و در چهارچوب منافع ملی خود میبیند. از این رو بلاتکلیفی اروپا و چشم بستن بر نقشی که تهران میتواند در ممانعت از سرریزشدن ناامنی و بیثباتی منطقه به کشورهای اروپایی داشته باشد، اهمیت واقع بینی این کشورها در دوری از ریسکهای پرهزینه را حائز اهمیت میکند و این مهم را روشن میسازد که کشورهای اروپایی بویژه آلمان، انگلیس و فرانسه چرا باید از پیوندهای دیپلماتیک خود با همه بازیگران منطقه جهت جلوگیری از گسترش جنگ بهره ببرند و به جای دمیدن بر آتش تقابل با ایران، سعی بر ترمیم رابطه و دور ایستادن از یک طرف جبهه جنگ یعنی تل آویو داشته باشند.
روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید