ماجرای قولی که حاج قاسم درباره داعش داد
اشک تلخ با اشاره به اینکه بعد از سقوط پایگاه کتائب حضرت سید الشهدا و اسارت شهید حججی داعشیها خیلی روی این موضوع فضاسازی کردند؛ در این زمان شهید سلیمانی در مراسم بزرگداشت شهید حسین قمی شرکت کرد و گفت: کمتر از ۳ ماه دیگر جشن پیروزی پایان عمر داعش را اعلام میکنیم.
سعید نوروزیپور؛ سپهبد شهید قاسم سلیمانی یکی از محبوبترین چهرههای انقلاب اسلامی است و نماد مبارزه با نظام سلطه و ظلم جهانی شناخته میشود. به گواه فرماندهان جبهه مقاومت شهید سلیمانی هرگز فکری جز حرکت برای عزت اسلام و مظلومان جهان در سر نداشت و زندگی خود را صرف مبارزه با ظالمان کرد و همواره نگاهش به افق نگاه مقام معظم رهبری بود.
مقام معظم رهبری شامگاه ۱۳ دی ماه با حضور در منزل این شهید والامقام شهادت سردار سلیمانی به دست خبیثترین افراد عالم یعنی آمریکاییها و افتخار آنها به این جنایت را یک ویژگی ممتاز برای آن مجاهد شجاع برشمردند و خاطرنشان کردند: جهاد او جهاد بزرگی بود و خداوند نیز شهادت او را شهادت بزرگی قرار داد. این نعمت عظیم بر حاج قاسم که شایسته آن بود، گوارا باشد. حاج قاسم باید همینجور به شهادت میرسید.
در ادامه و به بهانه برگزاری دادگاه رسیدگی به ترور شهید سلیمانی گفتوگویی با «صادق اشکتلخ» از فرماندهان جبهه مقاومت و از نزدیکان شهید داشتیم تا در خصوص ابعاد این شخصیت والامقام بیشتر بدانیم.
درباره ابعاد شخصیتی شهید حاج قاسم سلیمانی بفرمایید.
شهید سلیمانی شخصیت جامعی بود که اگر سالها در وصف ویژگیهای چند بُعدی ایشان صحبت شود و کتاب نوشته شود باز هم حق مطلب ادا نمیشود. یک موقعی به صورت اجمالی نگاه میکردم دیدم رهبر معظم انقلاب اسلامی حدود ۴۰ ویژگی درخصوص حاج قاسم بیان فرمودند؛ من یک سرباز کوچک حاج قاسم در منطقه بودم برای این اوصاف مصداق داشتم؛ حاج قاسم مخلص، نوعدوست، باتدبیر، شجاع و ... بود. کلام حاج قاسم برخوردار از دو پشتوانه بود اول عمل و دوم اعتقاد و برای همین وقتی مطلبی عنوان میکرد به دلیل اینکه پشتوانه اعتقادی و عملی داشت در تار و پود همه فرماندهان و نیروها مینشست. حاج قاسم همیشه در دعاهایش میگفت خداوند صداقت ما را با شهادتمان اثبات کند و خداوند به بهترین شکل صداقت حاج قاسم را نشان داد.
یکی از ویژگیهای بارز حاج قاسم ولایتپذیری ایشان بود. در این خصوص بفرمایید.
در یکی از ماموریتها حاج قاسم به تدمر آمدند و جلسهای با تعداد محدودی از نیروها از جمله «حاج مالک» داشت. حاج مالک فرمانده نیروهای حزب الله از طرف سید حسن نصرالله در سوریه بود. در این جلسه حاج قاسم خطاب به یکی از مسئولین رده بالای سوریه پرسید آن مطلبی که گفتم انجام شد یا خیر که آن فرمانده به حاج قاسم گفت بعدا صحبت میکنیم. وقتی که گفت بعد صحبت میکنیم حاج قاسم با عصبانیت ماژیکی را که در دست داشت تا شرح عملیات را توضیح دهد بر روی نقشه کوبید و برگشت گفت صحبت میکنیم؟! تاخیر در امر ولایت معصیت است و شما میگوید صحبت میکنیم؟! بایدهای آقا برای ما وجوب شرعی دارد و با ناراحتی جلسه را ترک کرد.
بعدها از آن مسئول سوال کردیم که موضوع چه بود؟ گفت هر وقت حاج قاسم محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی شرفیاب میشود و ایشان رهنمودی برای جبهه مقاومت دارند، بلافاصله بعد از جلسه تماس میگیرد و دستورات حضرت آقا را با کد رمزهایی که وجود داشت اعلام میکرد و پس از آن خودشان به منطقه میآمدند برای پیگیری اجرا آن دستور. گویا در دیداری که حاج قاسم با رهبر معظم انقلاب داشتند ایشان در خصوص سقف نیروهای جبهه مقاومت عددی را اعلام میکنند و ایشان این موضوع را منتقل میکنند و زمانی که پیگیر اجرای آن میشوند میبینند که اجرا نشده است و دلیل عصبانی حاج قاسم این بود.
حاج قاسم میگفت وقتی امام خمینی (ره) فرمودند خرمشهر باید آزاد شود، این برای ما وجوب شرعی داشت و تاخیر فرماندهان معصیت بود؛ همچنین وقتی حضرت آقا میفرماید باید حکومت بشار اسد بماند، این باید برای ما وجوب شرعی دارد، زمانی که امام خامنهای میفرمایند داعش باید از بین برود این باید برای ما وجوب شرعی دارد و تاخیر در این برای ما معصیت است. نگاه حاج قاسم به کلام ولایت یک نگاه صد در صد تقدسی بود و میگفت باید و نبایدهای حضرت آقا برای ما وجوب شرعی دارد.
درباره حضور سردار سلیمانی در خطوط مقدم و سرکشی از مواضع نیروها بفرمایید.
در یک منطقهای حاج قاسم مقید بود که باید حتما به خطوط سرکشی کند و از حال و روز رزمندگانی که در خط مقدم هستند حتما مطلع شود. در یک جایی من پشت فرمان بودم حاج قاسم کنار من، آن منطقه در تیررس موشکهای دشمن بود، یکی از بچههای اطلاعات هم در ماشین ما بود اعلام کرد که دشمن به راحتی میتواند ما را بزنند حاج قاسم به من گفت برو خدا با ماست؛ وقتی حاج قاسم این جمله را گفت به گونهای خیالمان آسوده شد که گویی راه برای ما باز شد.
ماجرای حضور حاج قاسم در ختم شهید قمی و قولی که دادند چه بود؟
بعد از اینکه پایگاه کتائب حضرت سید الشهدا سقوط کرد و شهید حججی اسیر شد، داعشیهای خیلی روی این موضوع فضاسازی کردند؛ در این زمان شهید سلیمانی در مراسم شهید حسین قمی در شمال شرکت کردند و فرمود تا سه ماه دیگر پایان سلطه داعش است. زمانی که شهید سلیمانی به سوریه آمدند جلسهای تشکیل شد و در آن جلسه اعلام شد ۱۴ هزار کیلومتر مربع در سوریه در تصرف داعش است و این غیر از صحرای عراق و الانبار بود.
شهید سلیمانی در آن جلسه تاکید داشت با توکل بر خدا این کار انجام میشود، چون در آن جلسه بعضیها گفتند چطور زمان دادید حاجی با این حجم منطقه که در تصرف دشمن است؟! حاج قاسم باز تاکید کرد با توکل بر خدا این کار صورت میگیرد؛ اولین جلسه با فرماندهان ارتش سوریه و روسیه برگزار شد. آنها میگفتند اینکه عملیات را از عمق صحرا انجام دهیم تا برسیم به بوکمال از نظر نظامی کاری نشد است و به آن قائل نبودند و میگفتند اینجا جنگ با جو، زمین و دشمن است و طوفانهای عظیم شن، زمین رمل و نیروهای انتحاری داعش دردسرساز است و نمیپذیرفتند.
زمانی که آنها نپذیرفتند حاج قاسم گفت که خودمان با توکل بر خدا انجام میدهیم؛ جلسه دوم در تدمر برگزار شد و حاج مالک هم حضور داشت و مباحث تاکتیکی مطرح شد؛ در این جلسه حاج مالک هم قبول نکرد و بر این باور بود حجم تلفات بالا خواهد رفت.
دومین جلسهای بود که با این عملیات موافقت نشد، اما حاج قاسم تردیدی با خود راه نداد وقتی جنگ شروع شد در صحرا خود حاج قاسم شخصا فرماندهی کار را برعهده گرفت؛ وقتی به نزدیکی بوکمال رسیدم برداشت این بود که اگر وارد شهر بوکمال شویم همه چیز پایان بپذیرد چرا که حشدالشعبی هم از الانبار داشت عملیات را انجام میداد.
این موضوع اگر به گوش سید حسن نصرالله عزیز میرسید که حاج مالک نقشی موثری در این عملیات نداشته آنها را سرزنش میکرد؛ لذا حاج مالک به حاجی گفت ما دو تیپ را آماده کردیم که وارد محور شوند؛ حاج قاسم پشت بیسیم آمد و اعلان کرد سیدجابر با دو بسته وارد خواهد شد. منظور از دو بسته همان دو تیپ بود و فرمود آنها را به کاربگیرد؛ حاج قاسم همه را در پیروزیها سهیم میکرد و این نبود که بگوید این پیروزی را من به دست آوردم.
آن روز که به بوکمال رسیدیم و حشدالشعبی هم به قائم رسیده بود کار تمام شد و هشتمین روز بود و این در صورتی بود که آمریکاییها کاملا واقف بودند و هرکاری میکردند این سه ماهی که حاج قاسم گفته را افزایش دهند؛ خداوند متعال به دلیل اخلاص، شب نخوابیدنها، تلاش و اهتمامی که داشت این کار قبل از سه ما محقق کرد و پیروزی نصیب جبهه مقاومت شد.
شهید سلیمانی در میان نیروهای تیپ فاطمیون و زینبیون چگونه عمل میکرد؟
یک زمانی حاج قاسم را در دوران دفاع مقدس و در لشکر ثارالله کرمان میبینی که همه رزمندگان از یک شهر بودند و یکدیگر را میشناختند؛ اما یک موقع میبینی حاج قاسم بین رزمندگان پاکستانی و افغانستانی حضور پیدا میکنند، کلام حاج قاسم سلیمانی و شخصیت ایشان قلبهای آنها را تسخیر کرده بود.
زمانی که حاج قاسم به «شیخ نجار» برای معارفه بنده به عنوان فرمانده تیپ زینبیون آمدند بعد از سخنرانی آنقدر بچههای زینبیون به حاج قاسم ارادت داشتند که ایشان به دلیل شلوغی نتوانستند کفش خود را بپوشند و حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر را بدون کفش راه رفتند تا به ماشین خود برسند.
یک عشق و عاشقانههای وجودی و فراتر از موضوعات تشکیلاتی بین رزمندگان و حاج قاسم بود و آنها حاجی را همچون نگین و الماسی بین خود میدانستند؛ حاج قاسم وقتی سر سفرهایی در یگان مینشست و میخواست چیزی میل کند از فرمانده سوال میکرد آیا برای همه بچهها هست و تاکید داشت که غذا برای همه یکسان باشد.
پس از آزادی بوکمال داعش و آمریکایی چه کردند؟
در بعضی از جلسات اعلام میشد ما به گونهای عمل میکنیم که داعش از خاک سوریه خارج و وارد قسمتی از عراق شود اما شهید سلیمانی تاکید داشت که باید داعش نابود شود و پرچم آنها از بین برود؛ روزی که به بوکمال رسیدیم و حاج قاسم این پیام را به حضرت آقا دادند ارتش سوریه با پشتیبانی ارتش روسیه به المیادین واقع در ۷۰ کیلومتری بوکمال رسیده بود.
پس از آزادی بوکمال نیز آمریکاییها به دنبال این بودند برای نیم ساعت که شده به وسیله داعش مانوری در آنجا داشته باشند تا بگویند بیاناتی که رهبر معظم انقلاب و شهید سلیمانی داشتهاند درست نیست و بوکمال دست داعش است به همین دلیل کار بسیار سخت بود.
قطعا وصیت نامه شهید سلیمانی را مطالعه کردید. نظرتان در مورد جملاتی که در آن وجود دارد، چیست؟
با اعتقاد تمام میگویم آن جملهای که حاج قاسم در وصیتنامه نوشتند «ای مردم شما شاهد هستید به قدری که من با بچههای شما بودم با بچههای خودم نبودم» واقعا همینگونه بود. بچههای افغانستان، پاکستان، عراق، یمن و لبنان برای حاج قاسم با بچههای لشکر ثارالله کرمان فرق نمیکرد و نگاه سردار سلیمانی خیلی فراتر بود و با جدیدیت و حساسیت خاصی بر روی نیرویهای خود حساب باز میکرد.
در یکی از سرکشیهای بنده و شهید اصغر پاشایی همراه حاج قاسم بودیم، در حین قدم زدن یک نیروی سوری آمد پیش حاجی و گفت در درگیری با داعش تیر خوردم. حاج قاسم با زبان عربی گفت ببینم، رزمنده سوری آسینش را بالا برد و محل اثبات گلوله را نشان دهد که حاج قاسم خم شد و جای گلوله را بوسید. رزمنده سوری دستش را کشید و به زبان عربی گفت «والله یک نفر در عالم است و او حاج قاسم است».
جمله پایانی شما درباره حاج قاسم چیست؟
حاج قاسم به این رسیده بود که استراحت بعد از شهادت است چرا که وقتی به دلیل کار زیاد برخیها گله میکردند میگفت من از همه شما خستهترم./دفاع پرس
دیدگاه تان را بنویسید