دلیل هشدارهای عبدی خطاب به خاتمی چیست؟

کد خبر: 1311110

نامه عباس عبدی را به نحوی می توان تلاش برخی اصلاح طلبان برای شکل دادن به چپ جدید با عبور از رادیکالیسم دانست.عباس عبدی برای چنین هدفی گفت و گوی انتقادی با خاتمی را برگزیده و نقدهای صریحی خطاب به مرکزیت اصلاحات بیان کرده است.

دلیل هشدارهای عبدی خطاب به خاتمی چیست؟

«جانا سخن از زبان ما می‌گویی»؛ نامه اخیر عباس عبدی، تئوریسین جریان اصلاحات به سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات و ذکر چند نکته حیاتی آن‌قدر مهم و اساسی است که نتوان به راحتی از کنار آن گذشت. آن‌قدر مهم که اگر در 20 خرداد 1403، نتایج نامزدهای تأیید صلاحیت شده به گونه‌ دیگری بود مشخص نبود که اصلاحات زیست سیاسی خود را قرار بود چگونه دنبال و رهگیری کند.

 آیا اصلاحات را به محاق سیاسی می‌برد یا آنها را به سوی بلانکیسم سوق می‌داد؛ اما این احتمال قطعی بود و آن اتخاذ تصمیمات سخت برای جناح دوم خرداد بود.

در نامه سرگشاده‌ای که عباس عبدی به محمد خاتمی نوشته است، چند پیام مهم یادآوری شده است. نخستین علت نامه سرگشاده‌ای است که او به رشته تحریر و گاهی تقریر درآورده است به دلیل کانال‌کشی‌ها و نفوذ افرادی است که گاهی سبب شده رئیس دولت اصلاحات را در کنترل خود گرفته و یا او را به انجام رفتاری که مدنظر آنهاست وادار کنند. رادیکالیسمی که امروز عبدی خطر آن را در این نامه به رئیس معنوی جبهه اصلاحات یادآوری می‌کند.

به نظر می‌رسد او با ارسال نامه سرگشاده به رئیس دولت اصلاحات بنا دارد برای خطر رفورمیست‌ها از افکار عمومی و باب گفت‌وگو کمک بگیرد. مطلبی که خود او صراحتا در سطر ابتدایی نامه ذکر کرده و آورده است: «می‌توانستم مطالب این نامه را به صورت حضوری با شما در میان بگذارم و جنابعالی هم با روی گشوده همچون گذشته از شنیدن نظرات متفاوت استقبال کنید؛ اما تصمیم گرفتم آن را عمومی منتشر کنم، چراکه موضوع آن امری عمومی است و امید دارم که گفت‌وگوی عمومی در این باب بتواند بهتر راهگشا باشد. ازاین‌رو، این متن را فتح بابی برای گفت‌وگو می‌دانم و امیدوارم که مباحث مشابهی با دیگر نیروها و گرایش‌های سیاسی مطرح شود و ثمره آن را کشور ببرد.»

چرایی نامه‌نگاری عباس عبدی به رئیس دولت اصلاحات

در نامه سرگشاده این تئوریسین جریان اصلاحات یک حقیقت مهم نهفته است و آن اینکه عباس عبدی به خوبی درک کرده است که رفورمیست‌های رادیکال بزرگ‌ترین خطری هستند که مسعود پزشکیان و دولت او را تهدید می‌کنند و نمونه بارز آن هم اتفاقات و جار و جنجال‌هایی بود که پس از معرفی لیست کابینه به مجلس از سوی اصلاح‌طلبان صورت گرفت به گونه‌ای که سبب خروج محمدجواد ظریف، معاون راهبردی از دولت شد.

خطر تندروهای اصلاح‌طلب یک‌بار نیز در بهمن‌ماه 96 تجربه شده است. آن زمان که حلقه نیاوران، عرصه را برای سهم‌خواهی اصلاح‌طلبان تنگ‌تر کرده بود، پروژه هویت‌زدایی از دولت دوم حسن روحانی کلید خورد و با انکار و اجبار تندروها بخشی از بدنه جریان اصلاحات فاصله‌گذاری خود با دولت اعتدال را اجرا کرد و تندروهای جریان اصلاحات درست یک ماه پس از روی کار آمدن دولت پزشکیان پس از آنکه خواسته آنان در لیست نهایی کابینه اعمال نشد، به دنبال هویت‌زدایی زودرس از دولت پزشکیان بودند.

عباس عبدی به رئیس دولت اصلاحات چه نوشته است؟

در آنچه عباس عبدی برای سید محمد خاتمی آورده است، در چهار ایراد بر سه محور اجمالی به نقد درون‌جناحی پرداخته است. او ضمن اینکه خواهان تغییر رویه تشکیلات جبهه اصلاحات ایران شده، تفکرات و روابط ایزوله‌ای، عدم داشتن راه‌حل و همچنین روحیه مبارزه‌جو بودن را از اشکال‌های این جبهه برشمرده است.

 او از این حیث این مسائل را به محمد خاتمی انتقال داده که در نامه خود می‌نویسد: «جبهه اصلاحات‌ گرچه به لحاظ تشکیلاتی منتسب به جنابعالی نیست، ولی در تصور عمومی و در واقعیتِ امر، منسوب به شما هستند. بالطبع انتظار می‌رود که این نقدها به بحث و گفت‌وگو گذاشته شود و هدف این نوشته نیز همین است.»

تشکیلات جبهه اصلاحات ایران چیست؟

جبهه اصلاحات ایران ساختاری تشکیلاتی برای هماهنگی بیشتر بین احزاب و چهره‌های تأثیرگذار این جریان است که در سال 99 رسما تشکیل شد سپس از وزارت کشور پروانه فعالیت گرفت. البته این جبهه در گذشته با نام شورای هماهنگی جبهه اصلاحات یا شورای احزاب 18 گانه اصلاح‌طلب در دهه 80 فعالیت می‌کرد. در سال 91 نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان جایگزین شورای هماهنگی شد.

نهاد اجماع‌ساز نیز در سال 93 با تغییراتی در ترکیب اعضای خود به شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان تبدیل شد. ریاست شورای هماهنگی دوره‌ای و در هر دوره سه ماهه به یکی از دبیران کل احزاب 18 گانه واگذار می‌شد ؛اما در شورای اجماع‌ساز و سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان این رویه تغییر کرد و ریاست جبهه از بین اعضای حقیقی و حقوقی نامزد و رأی‌گیری می‌شد که محمدرضا عارف ریاست شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان را تا سال 98 برعهده داشت و سپس مجبور به استعفا شد. البته همین اقدام را نیز عبدالواحد موسوی‌لاری که نایب رئیسی شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان را برعهده داشت، صورت داد و با فشار تندروها استعفا کرد.

پس از انحلال شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان این‌بار جبهه اصلاحات ایران تشکیل شد. بهزاد نبوی معروف به چریک پیر ریاست این جبهه را برعهده گرفت؛ اما تندروها نبوی را نیز تاب نیاوردند و او را کنار زدند. «محمد قوچانی» از اعضای حزب کارگزاران سازندگی اولین نفری بود که طی مقاله‌ای مفصل، انتخاب آذر منصوری را زیر سوال برد و آن را کودتا نامید و سپس «محمدعلی وکیلی» کودتا در جبهه اصلاحات را از سوی حزب اتحاد ملت تأیید می‌کند و مشروعیت جبهه اصلاحات و ریاست آذر منصوری را زیر سوال می‌برد.

قوچانی با بین اینکه مهم‌ترین ابزار رأی آوردن آذر منصوری اما نه رأی تمایل اعضای جبهه اصلاحات که اول از همه پیام سید محمد خاتمی بود، از شکل‌گیری انتصاب و رد حق انتخاب در جبهه اصلاحات انتقاد کرده و می‌نویسد: «گرچه شعار اصلی اصلاح‌طلبان، حق انتخاب و رد انتصاب است؛ اما هنوز رئیس جبهه اصلاحات با اشارت، وصایت و بیعت تعیین می‌شود.»

قوچانی از ابراهیم اصغرزاده، محسن میردامادی و البته محسن امین‌زاده به‌عنوان نیروهای پشت پرده تغییرات در جبهه اصلاحات سخن به میان آورده و تأکید می‌کند: «در انتخاباتی غیررقابتی و درون‌گروهی با ساختاری مهندسی شده و در رایزنی با رهبر جبهه اصلاحات تک نامزدی به نام آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران به ریاست جبهه اصلاحات رسید.»

در حال حاضر حزب اتحاد ملت به‌عنوان میراث‌دار حزب منحله مشارکت دست بالا را در جبهه اصلاحات ایران دارد؛ حزبی رادیکال که همواره رادیکالیسم اعضای آن نه‌تنها از سوی جریانات سیاسی رقیب، بلکه خود اصلاح‌طلبان هم مورد نقد قرار گرفته است. این روزها «مصطفی تاج‌زاده» یکی از افراد تأثیرگذار در مواضع این حزب است.

اصلاح‌طلبان معتدل نگران هستند که رادیکالیسم این حزب، کل جریان اصلاحات را با هزینه‌هایی غیرضرور و شاید جبران‌ناپذیر مواجه کند که کنشگری سیاسی این جبهه به کلی در عرصه سیاست رسمی را مسدود کند. همین نگرانی‌ها باعث علنی ‌شدن انتقادات نسبت به وضعیت فعلی جبهه اصلاحات شد.

نگرانی‌های عبدی از چیست؟

عمده تذکرات عباس عبدی در نامه سرگشاده به محمد خاتمی حول گردانندگان جبهه اصلاحات می‌گذرد و بر کسی پوشیده نیست که این نامه نه نقدی بر جبهه اصلاحات ایران که نقد و اعتراضی بر خود سید محمد خاتمی است.

این تئوریسین جریان اصلاحات تأکید کرده است: «اولین نقدی که بنده به جریان رسمی اصلاح‌طلبی دارم، ادبیات سیاسی غالب نزد آنان است و این را بارها در مطالب خود به صورت مستقیم و غیرمستقیم ذکر کرده‌ام. برای من روشن است که میان ادبیات سیاسی شما با بخشی از نیروهای سیاسی اصلاحات تباین آشکار وجود دارد، ولی در نهایت صدای کسانی به‌عنوان صدای اصلی اصلاح‌طلبی - که در بعضی از اعضای جبهه اصلاحات نمود بارز یافته - شناخته می‌شود که زبانی رادیکال و مبارزه‌جویانه دارند، زبانی که بنا به تحلیل من تناسبی با مشی و راهبرد اصلاح‌طلبانه ندارد. در اینجا قصد تخطئه یا رد مشی مبارزه را ندارم، ولی ادبیات آن چه درست و چه نادرست باشد، متناسب با اصلاح‌طلبی نیست. این رویکرد بیش از اینکه در پی اصلاح باشد، دنبال شکست دادن طرف مقابل و جایگزین شدن آن است، در دوگانه خیر و شر گرفتار است و در نتیجه، قادر به ایجاد همدلی و فهم مشترک نیست.» 

عباس عبدی نقد دوم خود به ساختار تشکیلاتی جبهه اصلاحات ایران را نداشتن راه‌حل برای کشور دانسته است و می‌نویسد: «مشکل دوم آنان که تا حدی هم متأثر از مشکل اول است، فقدان رویکرد تحلیلی مؤثر و راهگشاست. فقط در همین حد اشاره کنم که چارچوب تحلیلی این افراد بیش از آنکه معطوف به آینده باشد، اسیر چارچوب‌های گذشته است. تحلیل‌هایی که معطوف به شخصیت و روان‌شناسی افراد است (اغلب هم نادرست است) و به ساختارها و عوامل اجتماعی توجهی ندارد. تحلیل‌هایی که در خدمت سیاست مبارزه است و نه در خدمت فهم واقعیت. شجاعت تصمیم‌گیری را در زندان رفتن و روی یک موضع ایستادن و مبارزه می‌داند، نه انعطاف‌پذیری و پیشبرد امور و خیر عمومی. به همین اندازه بسنده کرده و شرح بیشتر آن را به زمانی دیگر موکول می‌کنم.»

او گفته است: «مشکل سوم این است که این جریان در حال تبدیل شدن به یک گروه بسته با رویش‌های اندک و ریزش‌های فراوان است. یکی آنکه مواضع آنها (در کنار محدودیت‌های رسمی) باعث شده تا نسل بعدی و جوان‌تر جایگزین نشوند و از طرف دیگر، حلقه روابط خودشان هم بسته و محدود به شبکه روابط دوستی و خانوادگی شده است. کافی است که نگاهی به مجموعه افراد فعال آنان بیندازیم تا ببینیم که این‌ها چند دهه است با یکدیگر دوست و آشنا هستند؟ آنان اغلب در شرایط معین تاریخی و سیاسی با یکدیگر قرابت فکری و رفتاری داشته‌اند، ولی این قرابت فکری کم‌کم به مراودات خانوادگی، شغلی و...

تبدیل شده است و با تغییر شرایط همچنان همه آنان در یک گروه قرار دارند و چون هویت و موجودیت خود را در مبارزه (علیه دیگری) تعریف می‌کنند، یک انسجام صوری و ناپایدار را تجربه می‌کنند، درحالی‌که جریان سیاسی پویا باید جاذبه و دافعه آن پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.»

این تئوریسین جریان اصلاحات تأکید کرده است: «مشکل چهارم که برآمده از مشکلات قبلی است، میرایی این جبهه با ادامه وضع موجود است. فقدان قدرت تطبیق‌پذیری، در کنار نگاه به گذشته و نداشتن تحلیل جامعه‌شناختی و غلبه پیوندهای دوستی و انتسابی به جای پیوندهای سیاسی و حرفه‌ای موجب شده که از یک سو به دلیل رودربایستی چشم بر خطاهای یکدیگر ببندند و از سوی دیگر قادر به نوسازی و گسترش خود و نیز جذب و دفع کارآمد نیرو‌ و‌ فکر نیستند. نگرانی اصلی این است که نتوانند در دوران وفاق اثرگذاری مثبتی ایجاد کنند و این فرصت تاریخی را تثبیت و تعمیق بخشند. به نظرم وظیفه همه ماست که پس از این صریح‌تر به نقد رفتارها و گفتارهای نادرست منسوب به این جبهه بپردازیم، چراکه یکی از مهم‌ترین نیروهایی است که باید در این مرحله تاریخی کشور، نقش شایسته‌ای ایفا کند. اطمینان دارم که با حسن نظر به این نقد می‌پردازید و علت انتشار آن نیز این است که این موارد را باید در عرصه عمومی به بحث و گفت‌وگو گذاشت و طرح خصوصی آنها خوب است، ولی چندان گره‌گشا نیست.»

نامه عباس عبدی را به نحوی می توان تلاش برخی اصلاح طلبان برای شکل دادن به چپ جدید با عبور از رادیکالیسم دانست.

عباس عبدی برای چنین هدفی گفت و گوی انتقادی با خاتمی را برگزیده و نقدهای صریحی خطاب به مرکزیت اصلاحات بیان کرده است.

منبع: صبح نو

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها