نعل وارونه «ب. ز» درباره «ب. ز»!

کد خبر: 1301989

رسانه‌های زنجیره‌ای در حالی دروغ قطعی «دیدار سعید جلیلی با بابک زنجانی» را منتشر کردند (و تکذیب هم شد) که خودشان و بزرگان سیاسی‌شان، اسباب برکشیدن بابک زنجانی بودند.

نعل وارونه «ب. ز» درباره «ب. ز»!

آقای «بیژن زنگنه» که به این دروغ دامن زد، همان مدیری است که فساد‌های زنجیره‌ای در قراردادهای نفت و گاز مانند کرسنت، توتال و استات اویل، در دوران مدیریت وی اتفاق افتاد. یک قلم خسارت آقای بیژن زنگنه (ب.ز)، خسارت ۱۸ میلیارد دلاری در پرونده کرسنت است. آقای روحانی، آذر ۱۳۸۱ (هنگامی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود) با ارسال نامه‌ای به خاتمی رئیس‌جمهور، شدیدا نسبت به عملکرد بیژن زنگنه وزیر نفت اعتراض کرده و درباره کرسنت هشدار داده بود: 

«عقد قرارداد طولانی گاز با شرکتی غیرمعتبر که بنابر گزارش‌های دریافتی از وزارت نفت طی سال‌های گذشته عملکردی ضعیف و توأم با نادیده گرفتن حقوق ایران در ارتباط با میدان نفتی مبارک داشته، تکرار تجربه تلخی است که سالیان دراز گرفتار آن خواهیم بود... شرایط بازار موجب گردیده که قیمت و شرایط قراردادی مذاکره شده در مقایسه با منطقه بسیار پایین و غیرمطلوب باشد. قرارداد کرسنت احتمالاً آثار منفی اقتصادی درازمدت بر بازار گاز کشور خواهد داشت و هیچ منفعت سیاسی نیز در پی نخواهد داشت. از حدود یک سال پیش سؤالاتی از وزیر نفت درباره قرارداد کرسنت مطرح کرده‌ام که با وجود دستور شما، پاسخی دریافت نشده است... قرارداد مذکور از طریق واسطه‌ها و عدم ارتباط مستقیم دولتی با یک شرکت غیرمعتبر به امضا رسیده است.»

در همین حال، گفت‌و‌گوی بابک زنجانی (ب. ز)‌، با نشریه کارگزارانی آسمان (به سردبیری محمد قوچانی) در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۹۲ (چهار ماه قبل از بازداشت وی) قابل تامل است. زنجانی در این گفت‌و‌گوی تبلیغاتی- در حالی که تصویرش بر صفحه اول نشریه کارگزاران نقش بسته- درباره روند رشد خود می‌گوید:

«زمانی که در پادگان ولی‌عصر تهران سرباز بودم، آقای ‌هاشمی‌ رفسنجانی [رئیس‌جمهور وقت] برای بازدید به آنجا آمدند، گفتند تعدادی سرباز برای ریاست‌جمهوری، بانک مرکزی و جاهای مختلف انتخاب کنند. وقتی به عنوان سرباز به بانک مرکزی رفتم گفتند شما باید به‌عنوان راننده، آقای نوربخش را جابه‌جا کنید. حدود 5 ماه از سربازی‌ام مانده بود. من در دفتر آقای نوربخش کار ثبت ‌نامه‌ها را انجام می‌دادم، بعد هم رانندگی آقای نوربخش را می‌کردم. بعد از خدمت... آقای نوربخش 4-5 جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار می‌داد تا در بازار پخش کنند. دلار 300 تومان بود و همه می‌گفتند دلار می‌خواهد هزار تومان شود. مردم می‌رفتند شب تا صبح در صف بانک‌ها می‌خوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار بفروشند. آقای نوربخش به من گفت شما هم بیا در این مجموعه‌هایی که دارند دلار تزریق می‌کنند و 4 یا 5 نفر بودند، کار کن. اولین روز 17 میلیون دلار ارز در بازار توزیع کردم و اولین کارمزد من هم 17 میلیون تومان بود 

[17 میلیون تومان کارمزد در یک روز به نرخ سه دهه قبل!!] با آن پول هم یک دفتر در میرداماد (خیابانی که بانک مرکزی نیز همان جاست) خریدم. هر روز دلار می‌گرفتم و در بازار می‌فروختم... (درباره عکس با‌ هاشمی و خاتمی و روحانی) من پیش این آقایان رفتم تا جایزه بگیرم... تا حالا سه چهار بار آقای ‌هاشمی را از نزدیک دیده‌ام. بعد از انتخابات، خدمت ایشان رفتم و توضیحی درباره کارهایم به ایشان دادم. بیشتر از 8 سال است که عکس ایشان 

در اتاقم هست.»

کیهان

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها