درباره مناظره قوچانی/ کوشکی؛
سیاست کار «همه فن حریفان» نیست
حرف و سخن کوشکی به اندازه ای که ظاهر خوشایندی برای خستگان از سیاست دارد توان جذب جامعه را خواهد داشت و نمی توان آن را نادیده گرفت و یا حذف کرد. این تفکر بر زیرساختی از نارضایتی اجتماعی قصد تخفیف و تنزیل سیاست را دارد. ایده مرکزی کوشکی بیشتر از هر زمانی در جریان و موجود است.
سرویس سیاسی فردا: سعید آجورلو در یادداشتی درباره مناظره شب گذشته کوشکی - قوچانی نوشت: مناظره شب گذشته کوشکی- قوچانی را می توان گامی بلندمدت در مسیر ساختن یک سیاست داخلی ملی پنداشت. کوشکی در قامت اپوزیسیون نظام دوحزبی و در هیبت شورش علیه سیاست داخلی موجود دریافته بود که در زمانه سرخوردگی سیاسی فضا برای سیاست ستیزی مهیا و مساعد است.
حرف و سخن کوشکی به اندازه ای که ظاهر خوشایندی برای خستگان از سیاست دارد توان جذب جامعه را خواهد داشت و نمی توان آن را نادیده گرفت و یا حذف کرد. این تفکر بر زیرساختی از نارضایتی اجتماعی قصد تخفیف و تنزیل سیاست را دارد. ایده مرکزی کوشکی بیشتر از هر زمانی در جریان و موجود است.
فراتر از وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور، سیاست گریزی پدیده و روندی جهانی است و به همین دلیل ایستادن مقابل این رویکرد به اندازه ای که گمان می شود آسان نیست. اما واقعیت این است که پاسخ دادن به شبهات برآمده از تفکر سیاست گریز می تواند بخشی از روند احیای سیاست داخلی ملی باشد. بزرگ ترین حسن این شورش، قرار دادن یک آینه مقابل سیاست داخلی است که معایب اش را نمایان و آشکار می کند و از این جهت گفت و گوی انتقادی با این تفکر می تواند در استقرار سامان سیاست داخلی ملی موثر باشد.
اما پاسخ به شبهه های تفکر شورشی و مرکزگریز نیازمند طرح چند سوال جدی است. اول اینکه این تفکر باید نسبت خود را با تجربه احمدی نژاد روشن کند و پاسخ دهد که نهایت مرکزگریزی کجاست و چرا نباید تفکر سیاست ستیز به سرنوشت احمدی نژاد دچار شود؟ به عبارتی چگونه می توان تضمین نمود که عاقبت سیاست ستیزی، نظام گریزی نیست؟
سوال دوم؛ میان مردم و سیاست مداران مطلوب کوشکی چه نهادهایی وعده ها را تضمین می کنند؟ حذف نهادهای میانی یا مبهم بودن آنها عاقبتی جز بی نظمی و هرج و مرج سیاسی ندارد. سوال سوم این است که آینده ای که این تفکر می خواهد بسازد چگونه است؟ هر قدر این رویکرد در نقد حال، پهلوان و یل است در ساختن آینده الکن و مبهم می نماید و بی ایده است. شعار جامعه بی سیاست ممکن است در ظاهر خوشایند باشد اما در نهایت تراژدی می سازد نه شکوه و افتخار چرا که سیاست مانند پزشکی و مهندسی حرفه است و نمی توان آن را به امان خود رها کرد و به «همه فن حریفان» سپرد.
تردیدی نیست که نظام حزبی نیاز به اصلاح دارد و نه انحلال. در این روند اصلاحی باید یک سیاست داخلی ملی شکل بگیرد که هم حداکثری از نیروهای اجتماعی را نمایندگی کند و هم توانایی رقابت بر سر مفهوم توسعه را ایجاد کند. حذف سیاست داخلی به هر چه بینجامد به کارآمدی منجر نمی شود. کارآمدی حاصل «سیاست» درست است نه «بی سیاستی». آن سوی وعده انحلال چپ/ راست، نه یک آلترناتیو راهگشا که یک ناکجاآباد و شاید در بهترین حالت حرکت به سمت سیاست داخلی تک حزبی است. انتخابات مجلس دوازدهم فرصت مناسبی برای گفت و گوی انتقادی با چنین تفکری است.
دیدگاه تان را بنویسید