دوراهی اروپا میان امریکا و بریکس

کد خبر: 1302948

«دیمیتری ترنین»، کارشناس امور سیاسی طی مقاله‌ای که در «شورای امور بین‌الملل روسیه» منتشر کرده است، به نحوه شکل‌گیری پیمان بریکس، سازمان همکاری شانگهای و رشد اقتصادی کشورهای عضو آن، در مقابل ائتلاف‌های ایالات متحده می‌پردازد.

دوراهی اروپا میان امریکا و بریکس

«دیمیتری ترنین»، کارشناس امور سیاسی طی مقاله‌ای که در «شورای امور بین‌الملل روسیه» منتشر کرده است، به نحوه شکل‌گیری پیمان بریکس، سازمان همکاری شانگهای و رشد اقتصادی کشورهای عضو آن، در مقابل ائتلاف‌های ایالات متحده می‌پردازد.

ترنین می‌نویسد؛ طی دو دهه گذشته، «اوراسیا» برای اولین بار تحت سلطه قدرتی از خارج این قاره بزرگ بوده است. در غرب اوراسیا، «ناتو» به رهبری ایالات متحده، در حال گذر از تغییراتی بزرگ بود و هفت عضو جدید را در دریای «سیاه» و دریای «آدریاتیک»، یعنی میان دریای «بالتیک» پذیرفت.

انقلاب‌های رنگی که توسط ایالات متحده حمایت و هدایت می‌شد‌؛ در تلاش برای وقوع، ابتدا در گرجستان و سپس در اوکراین، جهت پیوستن این کشورها به ائتلاف ناتو بود.

پس از سرکوب طالبان افغانستان، نیروهای امریکایی در کابل مستقر شدند و از طریق پایگاه‌های نظامی ایالات متحده در کشورهای همسایه آسیای مرکزی مانند ازبکستان و قرقیزستان، از آنها حمایت می‌شد.

چین از قدرت‌های برتر اوراسیا، در حال یکپارچه شدن در اقتصاد جهانی بود؛ جایی که «توافق واشنگتن» هنوز برقرار بود. این توافق، پیمانی سیاسی اقتصادی است که توسط مؤسسه‌های مستقر در واشنگتن مانند صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و وزارت خزانه‌داری ایالات متحده، برای کشورهای در حال توسعه بحران زده ترویج شده است.

در همین حین، آخرین بقایای «فابیانیسم» در هند از بین می‌رفت. انجمن فابیان، یک سازمان سوسیالیست بریتانیایی با هدف گسترش سوسیالیسم از طریق شیوه‌های اصلاح‌طلبانه و تدریجی است. این انجمن در سیاست دولت‌های به وجود آمده پس از استعمارزدایی از بریتانیا، بخصوص هند و سنگاپور مؤثر واقع شد. بعد از آن، هند که آماده پذیرش جهانی شدن بود، روابط با امریکا را در اولویت قرار داد.

روسیه، در حال بهبودی از فروپاشی اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی که ناشی از سقوط اتحاد جماهیر شوروی بود، هنوز امید داشت که بتواند با ایالات متحده و ناتو، شراکت استراتژیک داشته باشد.

دیمیتری ترنین در ادامه این مقاله می‌نویسد، قدرت امریکا در اوج خود بود و واشنگتن به معنای واقعی، جهان را در دستان خود داشت. ایالات متحده؛ تنها قدرت تاریخ که به موقعیت یک هژمونی جهانی دست یافته و هیچ بازیگر اصلی دیگری آن را به چالش نمی‌کشید، به طرز بدی از قدرت خود سوء‌استفاده می‌کرد.

ایالات متحده حداقل در ابتدا، به‌ جای سازماندهی یک سیستم چند قطبی واقعی براساس شناخت متقابل نسبت به منافع اصلی هر کشور، به روش «فرانکلین روزولت»، شروع به افزایش تسلط انحصاری و همه‌جانبه خود کرد.

واشنگتن با هر گام در جهت گسترش خزنده ناتو در شرق، روسیه را بیشتر تحت فشار قرار داده که نتیجه آن، کنترل تسلیحات مسکو و بر هم خوردن توافق هسته‌ای تهران بود. این مسأله همچنین، باعث ادامه‌دار شدن تحریک مداوم تایوان توسط چین بود و در عین حال، جنگ تجاری و فناوری را علیه پکن به راه انداخت تا رقیب اصلی اقتصادی خود را مهار کند.

خیزش شرق

در این میان؛ روسیه، هند و چین، سه کشور پیشرو غیر غربی در اوراسیا و همچنین بسیاری از دیگر بازیگران مستقل و مهم این قاره، از نظر اقتصادی به رشد خود ادامه داده و همکاری‌های خود را تحکیم بخشیدند.

آنها در حال حاضر، برترین اقتصادهای بزرگ جهان از نظر قدرت خرید هستند. چین برای حدود یک دهه، ابتکار بزرگ کمربند و جاده خود را ترویج داد. هند هم شروع به کاوش و سپس گسترش نقش جهانی خود کرد. در این میان، روسیه با چهار جمهوری دیگر از شوروی سابق، «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» را ایجاد کرده و مسکو، پکن، دهلی و برازیلیا هم، «بریکس» را تشکیل دادند.

امسال برای اولین بار در نشست بریکس در «کازان» روسیه، رهبرانی از کشورهای ایران، مصر، اتیوپی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی حضور داشتند.

ترنین در ادامه می‌نویسد، یکی دیگر از نهادهای مهم اوراسیا، سازمان همکاری شانگهای است که در ابتدا، به عنوان مجمعی برای چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی شروع به کار کرد. این سازمان اکنون شامل هند، پاکستان و ایران است و بلاروس هم بزودی به آن خواهد پیوست.

تعدادی دیگر از کشورهای اوراسیا، از ترکیه تا تایلند و مغولستان، قصد خود را برای پیوستن به بریکس یا سازمان همکاری شانگهای ابراز کرده‌اند.

واشنگتن برای مقابله با این روند در میان اعضای چیزی که به طور فزاینده آن را اکثریت جهانی می‌نامیم؛ وجهه ناتو را در اقیانوس آرام و هند ارتقا داد، اتحادهای دو جانبه و سه جانبه دوران جنگ سرد خود را در غرب اقیانوس آرام تقویت کرد و اتحاد جدیدی به نام «AUKUS» {یک پیمان امنیتی سه جانبه میان استرالیا، ایالات متحده و بریتانیا} را در اقیانوس آرام جنوبی بنا نهاد.

امریکایی‌ها همچنین به دنبال حمایت از هند برای تبدیل آن به یک کشور بزرگ محوری در گروه چهار هستند. تمام این ائتلاف‌های چندگانه، به طور کامل تحت تسلط ایالات متحده است و در جهت مهار و بازدارندگی دشمنان اصلی تعیین شده توسط واشنگتن، با هدف اصلی دفاع از موقعیت هژمونیک امریکا انجام می‌شود. این کشورها چین، روسیه، ایران و کره شمالی هستند.

چندجانبه گرایی علیه یکجانیه گرایی

بر خلاف این ائتلاف‌ها، نه بریکس و نه سازمان همکاری شانگهای، تحت سلطه یک قدرت واحد یا یک گروه سه‌گانه متشکل از کشورها نیستند. همچنین گسترش اخیر بریکس نشان می‌دهد که نمی‌خواهد نسخه‌ای از گروه هفت، به‌عنوان یک گروه هدایتگر نخبه‌گرا برای جهان غیر‌غربی باشد.

سازمان همکاری شانگهای شامل حداقل چهار قدرت هسته‌ای است که هر یک از آنها، سیاست خارجی کاملاً مستقلی را دنبال می‌کنند که از یک روش متمایز تفکر استراتژیک الهام گرفته شده و در خدمت مجموعه‌ای از منافع ملی کاملاً تعریف شده قرار دارد.

فرهنگ دیپلماتیک بریکس و سازمان شانگهای دارای برابری حاکمیتی، گفت‌و‌گو، احترام به منافع ملی و ارزش‌های تمدنی است. نه بریکس و نه سازمان همکاری شانگهای، به طور آشکار ضد امریکا یا غرب نیستند. تمرکز اصلی آنها بیشتر روی مسائل داخلی است تا خارجی.

البته روسیه، چین، هند، ایران و کشورهای دیگری هم اصرار دارند که بدون دخالت خارجی تجارت کنند. برخلاف کشورهایی که هزاران کیلومتر آن طرف‌تر هستند، آنها نمی‌خواهند بر اوراسیا تسلط پیدا کنند.

مسأله اصلی روسیه در قبال اوکراین، امنیت ملی بوده است، نه تشکیل یک امپراطوری. با این حال، امریکایی‌ها دلایل خوبی برای ترس از تسلط روسیه بر اوکراین دارند.

این ضربه سنگینی به موقعیت رهبری آنها در بلوک غرب و همچنین به نقش هژمونیک باقیمانده آنها در سایر نقاط جهان خواهد زد. واشنگتن این مسأله را آسان تلقی نمی‌کند و برای مقابله با آن، هر کاری که بتواند انجام خواهد داد.

به غیر از 16 هزار تحریمی که تا‌کنون علیه روسیه اعمال شده و صدها میلیارد دلاری که صرف جنگ در اوکراین شده است، ایالات متحده و حامیانش هم تلاش خواهند کرد تا میان کشورهای عضو پیمان بریکس یا سازمان همکاری شانگهای شکاف ایجاد کرده و مواضع داخلی رهبران را تضعیف کنند؛ کاری که در آن تجربه دارند و برای آن به خوبی مجهز هستند.

یکی دیگر از مسائل آشکاری که ایالات متحده روی آن تمرکز خواهد کرد، روابط چین و هند است که می‌تواند به آنها فرصتی برای قرار دادن دهلی علیه پکن بدهد و در ادامه، هند و روسیه را تضعیف کند.

آنها تا کنون موفق نشده‌اند. هندی‌ها برای توسعه کامل پتانسیل گسترده کشورشان، به سرمایه‌گذاری خارجی و پیشرفت فناوری نیاز دارند. آنها کشور خود را یک قدرت بزرگ می‌دانند، نه ابزاری که در برنامه‌ کشورهای دیگر استفاده شود. با افزایش سریع عزت‌نفس هندی‌ها، تصور اینکه دهلی دستور واشنگتن را انجام دهد، دشوار است.

دیمیتری ترنین در انتهای این مقاله می‌نویسد، کشورهای اوراسیا، ترسی از دستیابی روسیه به اهدافش در اوکراین ندارند. فضای امنیتی متقابل در حال ظهور در سازمان همکاری شانگهای، این قاره را چه از نظر استراتژیک در روابط با قدرت‌های بزرگ و چه از نظر سیستم‌های امنیتی منطقه‌ای یا خطرات تروریسم، بسیار با ثبات‌تر خواهد کرد.

ترتیبات مالی جدید در بریکس باعث خواهد شد که معامله‌های بدون دلار، میان اعضا امن‌تر شود. لجستیک جدید در سراسر اوراسیا، می‌تواند زمینه فراهم شدن ارتباط بهتری در بزرگترین و سر‌سخت‌ترین قاره جهان باشد.

در نهایت، کشورهای اروپای غربی باید میان ماندن در مدار ایالات متحده که قدرت آن در حال کمتر شدن است، یا رسیدن به دنیای جدید، گسترده و پر تحرک شرق، یکی را انتخاب کنند.

منبع: شورای روابط بین‌الملل روسیه

روزنامه ایران

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت