مسافر #بوسنی شدیم برای شرکت در سالگرد #نسل_کشی و قتل عام مسلمانان در #سربرنتسا
این تراموا قدیمی ترین تراموای اروپاست که امپراتوری #اتریش در #سارایوو بنا نهاده, اوایل با اسب حرکت میکرد, حالا برقی شده. هر چند ظاهری بسیار قدیمی دارد ولی جدا مسافر جابجا میکند
درباره این #سقاخانه در قسمت قدیمی #سارایوو شنیده بودم, قسمت شد ببینم و شنیدن کی بود مانند دیدن. آن مسجد عقب عکس هم مال سال نهصد ووسی و پنج هجری است. از آب خنک سقاخانه خوردم و به شهید عطشان #کربلا سلام دادم, از قلب اروپا
قسمت قدیمی #سارایوو زنده زنده بود. مردم روی نیمکتهای کنار گذر نشسته بودند به گپ و گفت و خوشی و خوردن. یک شهر سیصدهزاز نفری را همین یک پاتوق اجتماعی بس
بعد از بیست و یک سال از اتمام جنگ بالکان هنوز یاد آن جنگ عجیب از ذهن و زندگی مردم نرفته, حتی در صنایع دستی شان هم آثارش پیداست
در همان بدو ورودمان به #سارایوو در حیاط دفتر رایزنی فرهنگی ایران جلسه کوچکی داشتیم و درباره برنامه هایمان صحبت کردیم. از راست مجید جاودان که زحمت دعوتنامه مان را کشید, #علی_شیروانی, من (که از قضا #مهدی_قزلی هستم), #میثم_امیری که یک بند میگفت برویم و جناب عامری #رایزن فرهنگی #ایران در #بوسنی
اینجا لیپلای است, نزدیک شهر زورونیک, اولین کمپ پیاده روی بعد از نزوک. مردم خسته یک روز پیاده روی رسیده اند و هر کس گوشه ای افتاده. امریکایی, بوسنیایی, ترک, ما هم که ایرانی. بعضی ها رسما امده اند پیک نیک. نظامی ها فقط نقش نظارتی دارند, کارها دست خود مردم است
توی راه جایی ماشینمان گیر کرد. این خانواده صرب خیلی کمک کردند تا آن را دربیاوریم, میخواستند نگه مان دارند برای نهار که نماندیم
در نزوک یک خانواده مسلمان که بره و جوجه به سیخ و نیزه کشیده بودند توصیه کردند در مورد ایرانی معرفی کردن خودمان محتاط باشیم, مخصوصا در مناطق صرب نشین و کروات نشین
ترکها در این برنامه خیلی جدی شرکت میکنند ولی دریغ از یک ایرانی
یک گروه از بوسنیایی ها دور این پرچم جمع شده بودند. پرسیدیم و فهمیدیم اسمش ایزد بوده, #شهید ایزد
هشت هزار و سیصد و هفتاد و دو نفر مسلمان را در سه روز در #سربرنیتسا و جاده مرگ کشته اند, #نسل_کشی کرده اند. پیاده روی برای همین است, شعارش هم همین است: سربرنیتا هرگز فراموشت نمیکنیم
میثم با محمد پسر بوسنیایی اهل همین محل گپ زد. پدربزرگ و دو عمویش را در نسل کشی از دست داده. میگوید سالها از جنگ گذشته ولی رابطه ما و صربها بهترنشده. پدربزرگ او یکماه پیش پیدا شده و عموهایش هنوز نه
این جوان اهل سربرنیتسا است, نظامی. پدرش را در نسل کشی از دست داده و قبرش در پوتوچاری است. مادرش از همین مسیر فرار کرده. ایران را میشناخت. وقتی فهمید شیعه هستیم گفت ما برادریم, الله همه جا الله است
مسجد جامع #سربرنیتسا. با سمیر که جوانی اهل شهر توزلاست و سربرنیتسا شهر مادریش حساب میشود, اینجا قرار گذاشتیم و چند ساعتی را با او گذراندیم. کمتر از صدمتر آنطرفتر کلیسای صربهاست. مسجدها و کلیساهای #بوسنی تمیز و هویت دار هستند. سمیر گفت صربها هر چهار #مسجد شهر را ویران کردند و حالا سه تا از آنها را مسلمانها از نو ساخته اند
مارش میرا, بوسنیایی ها اسم برنامه پیاده روی جولای را گذاشته اند مارش میرا. قبلا اسمش جاده مرگ بوده ولی برای رفع حساسیت عوضش کرده اند به مارش صلح. این تابلوی راهنما با همین اندازه کوچک برای راهنمایی شرکت کنندگان نصب شده بود
در سربرنیتسا خانه الماس را اجاره کردیم. الماس پیرزنی که زمان حمله صربها اینجا بوده. صبح برایمان قهوه اورد و با زبان بی زبانی با هم گپ زدیم. شانزده نفر از نزدیکانش را در زمان حمله صربها از دست داده که همگی در پوتوچاری دفن هستند
مهمان شدیم به خانه پدربزرگ و مادربزرگ سمیر. میثم سمیر را در اینستاگرام پیدا کرده بود. جنگ بین این پیرمرد و خانواده اش سه سال جدایی انداخته بود که یکسالش در بیخبری محض بوده
دریاچه پروجاتز کنار خانه پدربزرگ سمیر در اوست. انطرف دریاچه صربستان است و کوههای تارا. پدربزرگ سمیر میگوید تک تیراندازهایش از کوهها ما را میزدند. توی دریاچه تنی به آب زدم که فاصله سی کیلومتری این دهکده تا #سربرنیتسا حلال شود
چشمه های آب معدنی #سربرنیتسا. سمیر میگوید قبل از جنگ اینجا بسیار پر رونق بوده. در #بوسنی و مخصوصا سربرنیتسا همه چیز به قبل و بعد از جنگ تقسیم میشود. چند چشمه بود که هر کدام خاصیتی داشت, یکی برای چشم, یکی برای خارش, یکی برای زیبایی پوست. از همه شان به سر و صورتمان زدیم
این هم نمایی از مسجد و کلیسای سربرنیتسا کنار هم. سمیر میگوید صربها هنوز از ما بدشان می اید. بیش از نصف شهر مسلمانها هستند و کمتر از نصف صربها
بعضی ها در کمپهای راهپیمایی کاسبی راه انداخته اند به فروش نوشیدنی و ساندویچ. استقبال هم خوب است. ما هم از ساندویچهای سه مارکی شان خوردیم
گروههای امدادی و صلیب سرخ هم در کمپها مشغولند, ماساژ, زخم بندی, درمان تاول, آفتاب سوختگی و هر چیز دیگر
قبرستان پوتوچاری در #سربنیتسا. #پوتوچاری یک فرقی با تمام قبرستانهای عالم دارد, لازم نبود روی سنگ قبرها تاریخ مرگ نوشته شود.همه هزار و نهصد و نود و پنج, همه یکجا, همه یک زمان
قبرهای تازه حفر شده برای شهدای تازه شناسایی شده بوسنیایی. روی سنگ قبر شهدا ترجمه آیه شصت و یک سوره آل عمران حک شده که: و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا, بل احیا عند ربهم یرزقون
این هم صد و بیست و هفت شهید تازه شناسایی شده که یازدهم جولای خاکسپاری میشوند. فرصت شد بنشینم کنار تابوتشان و فاتحه ای بخوانم. #شهدا را از روی دی ان ای بازماندگان شناسایی میکنند و شناسایی شده ها را هرسال در #پوتوچاری دفن میکنند. شادی روحشان و آرامش بازماندگانشان صلوات
در #سربرنیتسا گاهی در حیاط خانه ها هم قبر هست, کنار مسجدها, روی تپه. اینجا مرده ها هم هفتاد وودو ملت هستند
کلیسای ارتدوکس و پشت سرش قبرستان مسلمانها در یک قاب. اینجا #بوسنی , اینجا #سربرنیتسا
در #بوسنی همه خانه ها بالکن دارد, بالکنها تلویزیون ندارد, و همه خانه ها گل دارد. گل و بالکن با ثروت به خانه و زندگی اضافه نمیشود, با سبک زندگی می آید
در #بوسنی سه قوم زندگی میکنند, بوشنیاکها که مسلمانند, کرواتها که کاتولیک اند و صربها که ارتدوکس هستند. اینجا عکس پوتین زیاد دیده میشود. صربها چشم امیدشان به روسیه است. هر جا عکس پوتین هست یعنی صربها آن را چسبانده اند و هرجا عکس پوتین پاره شده کار مسلمانهاست
دیدگاه تان را بنویسید