تحلیل از چپ و راست؛

افق مذاکره

کد خبر: 1157588

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

افق مذاکره

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

افق روشن مذاکرات وین

حسن هانی‌زاده تحلیلگر مسائل بین‌الملل در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «سفر آقای جوزف بورل، مسئول اتحادیه اروپا به تهران در چارچوب تلاش جدید سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان برای شکستن بن‌بست مذاکرات وین قابل تجزیه و تحلیل است. از آنجا که صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای نتیجه مثبتی برای سه کشور اروپایی انگلیس فرانسه و آلمان نداشته لذا الان آقای جوزف بورل به‌خاطر اشتباهی که آژانس بین‌المللی با فشار آمریکا مرتکب شده درصدد بازتعریف جدیدی از روند مذاکرات وین برآمده و این سفر می‌تواند مقدمه‌ای برای بازگشت همه طرف‌های مذاکره کننده به میز مذاکره در وین باشد. سفر اخیر آقای سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه به تهران هم در این چارچوب قابل تحلیل است و روسیه به‌شدت تلاش دارد تا مذاکرات ایران و 1+4 در وین از سر گرفته شود و یک خروجی قابل قبولی از این مذاکرات به دست آورد. از آنجا که آمریکایی‌ها به‌شدت تلاش کردند تا روند مذاکرات را متوقف کنند و ایران هم با استفاده از برگ‌های برنده در مقابل این فشارها ایستادگی کرد لذا به نظر می‌رسد که رویکرد جدید سه کشور اروپایی این است که مذاکرات از سر گرفته شود و بن‌بست این مذاکرات هم شکسته شود. آقای جوزف بورل هم از سوی اتحادیه اروپا اختیارات کامل دارد تا شرایط ایران را برای بازگشت به میز مذاکرات بپذیرد به همین دلیل به نظر می‌رسد این سفر می‌تواند به منزله گشایشی در مذاکرات وین تلقی شود و مذاکرات هم پس از بازگشت آقای جوزف بورل به اروپا و تقدیم یک گزارش لازم به کشورهای اروپایی مخصوصا سه کشور تروئیکای اروپا، انگلیس، فرانسه و آلمان می‌تواند در شکست قفل مذاکرات وین موثر باشد. به نظر می‌رسد دورنمای مذاکرات افق کاملا روشنی داشته باشد. در حقیقت اتحادیه اروپا از همه ابزارهای فشار استفاده کرد و نتیجه نگرفت. اکنون سیاست معتدل‌تری در نظر دارد که در برابر تهران اتخاذ کند و آنچه حاصل گفت‌وگوهای آقای جوزف بورل با مقامات ایرانی است در تصمیم‌گیری نهایی اتحادیه اروپا برای بازگشت به میز مذاکره کاملا تاثیرگذار خواهد بود و در آینده گشایشی در روند مذاکرات به‌وجود خواهد آمد تا به مطالبات بحق ایران تن در دهند. از طرفی سفر آقای لاوروف، وزیر خارجه روسیه به تهران اهمیت بسیار بالایی داشت. از آنجا که الان روسیه تحت فشار کشورهای اروپایی و آمریکا به‌خاطر بحران اوکراین قرار گرفته و نیازمند همکاری و همدلی ایران برای خروج از این بحران و فشار است فلذا آقای لاوروف در سفر به تهران چند تفاهمنامه همکاری‌های سیاسی و بازرگانی را امضا کرد و توافقاتی برای ادامه روند مذاکرات صورت گرفت که سفر قریب‌الوقوع آقای پوتین، رئیس‌جمهور روسیه به تهران هم می‌تواند در شکل گیری یک مجموعه قدرتمند با شرکت ایران، روسیه و چین برای تقابل با هژمونی آمریکا کاملا موثر باشد. از این رو به نظر می‌رسد که سفر آینده آقای پوتین در حل بحران اوکراین کاملا موثر خواهد بود و ایران هم می‌تواند از ظرفیت خود برای پایان دادن به بحران اوکراین استفاده کند فلذا اکنون نگاه‌ها متوجه سفر آینده آقای پوتین به تهران خواهد بود.»

 

مذاکره پس از قطعنامه

صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت: «نبود توانایی در تصمیم‌گیری و بازی با نهادهای حقوقی برای فشار به تهران، منجر به کرنش ایران در برابر زیاده‌خواهی‌های محور غربی-عبری نشد؛ اگرچه تهدیدها و فضاسازی‌ها مذاکرات را به لبه پرتگاه برد اما باز هم به آمریکایی‌ها ثابت شد که هیچ گزینه‌ای جز مذاکره در برابر ایران، کارساز نیست. گزینه‌های روی میز اگرچه در این سال‌ها فشارهای اقتصادی را بر ملت ایران تحمیل و شرایط سختی را به‌وجود آورد اما غربی‌ها را به اهداف ترسیم‌شده‌شان نرساند. سفرهای متعدد روزهای گذشته به تهران و اعلام ازسرگیری مذاکرات در روزهای آینده و پس از دیدار جوزپ بورل با امیرعبداللهیان، مسیر جدیدی را ترسیم کرده است که با گام‌های مثبت طرفین می‌تواند منجر به توافق و خروج از مذاکرات فرسایشی شود.

صدور قطعنامه در شورای حکام علیه ایران و اخبار منفی اگرچه در هفته‌های گذشته اقتصاد کشور را به چالش کشید و گرانی و تورم بعد از پرواز دلار، مردم را نگران کرد اما فضای روانی و حباب شکل‌گرفته برای مدت طولانی نمی‌تواند ادامه داشته باشد و حالا با شوک آغاز مذاکرات پس از یک وقفه چندماهه، سیگنال‌های مثبت شرایط را متعادل خواهد کرد. آمریکایی‌ها در این چندسال و پس از خروج از برجام نتوانسته به اهداف خود دست یابند و بسیاری از مقامات حال و گذشته کاخ سفید به شکست سیاست فشار حداکثری بر ایران اذعان کرده‌اند، در چنین شرایطی اگر از گذشته درس بگیرند با درخواست‌های منطقی و متناسب با روح مذاکرات و با توجه به منافع ایران، می‌توانند به احیای برجام و ایجاد مسیر جدیدی در روندهای بین‌المللی، از بی‌اعتمادی موجود در مناسبات جهانی کاسته و شرایط گفت‌وگو درخصوص موضوعات مختلف با کشورهای مختلف را تسهیل کنند.»

 

رمزگشایی از بازگشت غرب به  میز مذاکره 

هادی محمدی در سرمقاله «خراسان» نوشت: «چه اتفاق مهمی افتاده است که طرف غربی که به ویژه طی هفته‌های اخیر بر به بن بست رسیدن مذاکرات  تاکید داشت و به طور تلویحی و گاه به صراحت تهدیدهایی را مبنی بر به پایان رسیدن مذاکره مطرح می‌کرد،اکنون به میز مذاکره بازگشته است؟

برای ارائه  پاسخی دقیق به این سوال  قاعدتا باید از جزئیات مذاکرات طرفین مطلع بود اما  نشانه‌های دیگری وجود دارد که توجه به آن‌ها تا حدی  پاسخ را شفاف خواهد کرد.جدا از این که  به نظر می‌رسدطرفین در شرایط فعلی تمایلی به افزایش تنش ندارند، پاسخ قاطع هسته‌ای ایران به قطعنامه اگرچه متناسب با متن قطعنامه بود و می‌توانست بیشتر از این هم باشد، به طرف‌های مقابل نشان داد ایران در این بازی اگر برنده نباشد اجازه نخواهد داد طرف دیگری هم خود را پیروز ببیند و حتی آماده است اقدامات  تکمیلی دیگری هم انجام دهد. خبرهای موثق رسیده به خراسان هم نشان می‌دهد سناریوهای بعدی ایران برای پاسخ به اقدامات مخرب طرف مقابل آماده شده بود و می‌توانست برای طرف مقابل  شوکه کننده باشد.

همچنین افزایش مبادلات خارجی ایران با کشورهای مختلف به ویژه کشورهای همسایه،  بازگشت برخی پول‌های بلوکه شده به ایران یا امکان استفاده و خرید ایران از آن منابع،  افزایش فروش نفت ایران به صورت مستقیم و با واسطه و سایر راه‌های دور زدن تحریم به ویژه با توجه به نیاز بازار انرژی به نفت ایران  به دلیل  جنگ اوکراین،  در کنار عبور دولت از گردنه حذف ارز ترجیحی، باعث شد آمریکا و متحدان اروپایی‌اش احساس کنند که ادامه این روند می‌تواند ایران را به مرحله غیر قابل کنترلی در حوزه پیشرفت‌های هسته‌ای برساند، تا حدی که دیگر برجام هم نتواند این موتور روشن شده را مهار کند.البته ایران نیز بارهااعلام کرده است که هیچ علاقه‌ای به افزایش سطح تنش ندارد و برجام در صورت احیا باید  انتفاع کامل اقتصادی برای کشورمان داشته باشد. بااین حال به نظر می‌رسد بعد از یک دوره افزایش تنش در سه ماه اخیر که اوجش را در تصویب قطعنامه ضد ایرانی شاهد بودیم، طرفین به این نتیجه رسیده‌اند که ادامه بازی بزدل به نفع هیچ طرفی نیست و حتی می‌تواند فضا رابرای سوء استفاده  طرف‌های ثالث مانند رژیم صهیونیستی که هیچ علاقه‌ای به احیای برجام و کاهش تنش ندارند، باز کند.

فعالیت‌های اخیر بورل و معاونش مورا در روزهای اخیر و چراغ سبز ایران و آمریکا برای آفتابی کردن فضای تیره و تار مذاکرات، نتیجه‌اش سفر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تهران بود و طرفین روز گذشته بیش از چهار ساعت در یک دور گفت وگو کردند.  هرچند هنوز مشخص نیست بسته پیشنهادی بورل در این سفر چه بوده و آیا پیشنهادهایی وسوسه کننده برای تهران و در چارچوب خطوط قرمز کشورمان به ویژه انتفاع کامل ایران از منافع اقتصادی برجام را در خود داشته یا نداشته، اما همین توافق اولیه برای از سرگیری مذاکرات در روزهای آینده که به گفته انریکه مورا در گفت وگویی کوتاه با بنده  احتمالا هفته آینده خواهد بود،  نشان می‌دهد طرف مقابل فهمیده که ایران در برابر فشارهای سیاسی به ظاهر فنی در آژانس و فشارهای اقتصادی،  حاضر به کوتاه آمدن از خواسته اصلی‌اش در برجام نیست و اصولا برجامی را که نتواند انتفاع اقتصادی ایران را تضمین کند بی فایده می‌داند. جمهوری اسلامی ایران همچنان چند خواسته اصلی و منطقی خود را پیگیری می‌کند که گرفتن تضمین لازم برای پایداری توافق،  راستی آزمایی برای موثر بودن توافق و رفع همه تحریم‌های برجامی و متناقض با برجام برای خوب بودن توافق سه محور اصلی این خواسته‌هاست و بدون این‌ها نمی‌توان امیدی به توافق احتمالی داشت. به نظر می‌رسد همچنان توپ در زمین طرف مقابل است،  هم آمریکا که با خروج غیرقانونی خود از برجام این تنش را ایجاد کرد و هم اروپایی‌ها که با همراهی عملی به رغم مخالفت لفظی، اثرات تحریم‌های آمریکا را دوچندان کردند و با تصویب قطعنامه شورای حکام در لفظ نیز کنار آمریکا ایستادند.  طرف مقابل همچنان باید به دنبال تصمیم سیاسی خود باشد تا مذاکرات آینده نیز به سرنوشت مذاکرات قبلی و بن بست ایجاد شده نینجامد.

روزهای آینده،  حساس و به لحاظ مذاکراتی پیچیده است و می‌تواند تکلیف این کلاف درهم پیچیده را تا حد زیادی روشن کند.  باید منتظر بود تا جزئیات بیشتری از مذاکرات طولانی تهران و خواسته‌های دو طرف و توافقات احتمالی منتشر شود تا بتوان بهتر قضاوت و تحلیل کرد.» 

 

خداحافظ، جهان تک‌قطبی

 جعفر بلوری در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: « دیروز جنگ اوکراین وارد پنجمین ماه خود شد و آن‌طور که کارشناسان این حوزه می‌گویند، قرار نیست به این زودی‌ها تمام شود و احتمالا دست کم تا پایان سال جاری میلادی ادامه خواهد داشت. ... در آغاز جنگ، بنا به دلایلی که در ادامه خواهیم نوشت، مواضع جبهه عظیمی که مقابل روس‌ها قرار داشتند تا حد زیادی به هم نزدیک بود و می‌شد نوعی اتحاد همراه با ذوق زدگی را بینشان حس کرد. ... اما با گذشت حدود یک ماه از شروع جنگ، رفته رفته اختلافات بین این 30 کشور خود را نشان داد. بسته به میزان وابستگی کشورهای غربی به نفت و گاز و گندم روسیه و همین‌طورگندم اوکراین، مواضع تغییر کرد. ... این عقب‌نشینی ابتدا از فرانسه شروع شد. ... پس از او نوبت به «هنری کیسینجر» دیپلمات کارکشته آلمانی-آمریکایی بود که با نیم نگاهی به چین، همین درخواست را در قالب ادبیات مخصوص خود تکرار کند آن هم دوبار و پس از کیسینجر نوبت به سازمان پیمان امنیت جمعی (ناتو) رسید که این درخواست را در چندین نوبت از اوکراین بکند و خشم زلنسکی را بر انگیزد!

«کسب سود» ماهیت نظام‌های سرمایه‌داری است و «انتخاب بهترین وسیله برای رسیدن به هدف (اینجا سود)» که یکی از تعاریف تکنوکراسی در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی است، از شعار‌های چنین نظام‌هایی است. یعنی اول هدف را انتخاب کن، سپس بهترین ابزار را برای رسیدن به آن هدف در اختیار بگیر. و چنان‌که یکی از این ابزارها، کارایی لازم را نداشت، فورا آن را تغییر بده. در این بین، توجهی به تناقضات احتمالی و اخلاق و راست و دروغ و رسوایی و... هم نکن! (هدف وسیله را توجیه می‌کند) در چنین نظام‌هایی اگر اخلاق تامین‌کننده سود باشد نیز از آن به عنوان یک ابزار! استفاده می‌شود. یکی از پاسخ‌ها به چراییِ تغییر مواضع غرب در قبال جنگ اوکراین را می‌توان در همین چارچوب بررسی کرد. غربی‌ها احتمالا تصور نمی‌کردند، جنگ این‌قدر طولانی شود و به تَبَعِ آن نیز، هزینه‌های جنگ این قدر افزایش یابد. اکنون که در حال مطالعه این مقاله‌اید، «اقتصاد» و «تورم» تبدیل به مهم‌ترین مسئله بسیاری از کشورهای دنیا از جمله همین کشورهای غربی شده و کلمه «گرانی» وارد ادبیات اقتصادی کشورهایی شده که شاید شنیدن نام آنها، تعجب خیلی‌ها را برانگیزد. ... از دل همین تورم، معضلات سیاسی و اجتماعی نیز خارج شده و کشورهای گردن کلفت زیادی دچار بحران‌های اجتماعی مثل اعتصاب‌های طولانی و بی‌سابقه و افزایش خودکشی، افزایش کارتن خوابی و فقر شده‌اند. ... بروز چنین بحران‌های خطرناک اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در واقع، همان دلیل اصلی است که مواضع کشورهای درگیر جنگ اوکراین را دوباره به هم نزدیک کرده است. در این بین، نزدیکی روسیه و چین به یکدیگر نیز در این عقب‌نشینی قطعا موثر بوده است. به طور قطع یکی از اهداف و آرزوهای جبهه غرب در جنگ اوکراین پس از تضعیف روسیه، تنبیه چین بود اما این‌طور نشد و این دو کشور بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شدند و کابوس امثال کیسینجر تعبیر شد. غربی‌ها به نظر می‌رسد به دلیل همان منطق «سود و زیان»ی که به آن اشاره شد، دیگر ادامه جنگ را به صرفه نمی‌بینند. درست نمی‌توان پیش‌بینی کرد که کِی اما، احتمالا همین روزهاست که راه‌حل‌های مشابه راه‌حل‌های کیسینجر و ماکرون و جانسون جدی‌تر از قبل از راه برسند و اوکراین را به تسلیم آبرومندانه ترغیب کنند غافل از این که، هم جنگ را باخته‌اند، هم اقتصادشان تضعیف شده و از همه مهم‌تر، نظم جهانی مورد علاقه‌شان دیگر آن نظم سابق نخواهد بود...شاید راز محکوم نشدن حمله روسیه به اوکراین از سوی بسیاری از کشورهای دنیا نیز به همین دلیل بود: «دیگر هیچ کس جهان تک‌قطبی را نمی‌خواهد!»

 

کار برای دشمن

مهدی فضائلی در یادداشتی برای «جوان» نوشت: "خوش بینی" ویژگی افراد مثبت اندیش است، اما با "امیدواری" فرق می‌کند. انسان خوش بین، از بین گزینه‌های محتمل پیش رو، به گزینه مثبت اقبال نشان می‌دهد و وقوع آنرا قوی‌تر ارزیابی می‌کند لیکن انسان امیدوار همزمان دارای سه ویژگی مهم است.

فرد صاحب امید اولا" دارای هدف یا اهداف مشخص است. یعنی بدون هدف داشتن امیدواری معنی ندارد.

ثانیا" انسان امیدوار، دارای قدرت اراده است و انگیزه لازم را برای حرکت به سمت هدف دارد؛ و سومین ویژگی افراد امیدوار، برخورداری از قدرت یافتن مسیر برای نیل به هدف است.

کسی که امیدوار است، معتقد است که اگر مانعی هم در سر راه رسیدن به هدفش ایجاد شود، می‌تواند مسیر تازه‌ای برای رسیدن به آن هدف پیدا کند.

اگر می‌خواهید اهمیت "امید" را دریابید و تأثیرش را در زندگی بهتر متوجه بشوید کافی است به تحقیقات انجام شده در این باره مراجعه کنید.

تحقیقات روانشناسی ثابت کرده است که امید داشتن، برای سلامت انسان مفید است و انسان‌های امیدوار کمتر گرفتار بیمار‌های روحی و روانی مثل افسردگی و اضطراب می‌شوند.

بر اساس همین نوع پژوهش ها، افراد امیدوار برای درمان بیماری‌های صعب العلاج مانند سرطان نیز به نتایج بسیار خوبی رسیده اند؛ و خلاصه اینکه، تحقیقات نشان می‌دهد که امید نقش بسیار پر رنگی در درمان بیماری دارد.

ویژگی‌ها و اثربخشی امید، اختصاص به افراد ندارد و جامعه را نیز شامل می‌شود یعنی جامعه امیدوار نیز جامعه‌ای است هدفمند و دارای انگیزه و اراده لازم برای رسیدن به اهدافش.

جامعه هدفمند همچنین قدرت مسیریابی را دارد و موانع، آنرا از حرکت باز نمی‌دارد.

در بحث‌های حوزه موفقیت گفته می‌شود:دو روش برای دیدن دنیا وجود دارد؛ بعضی از مردم چیزی را می‌بینند که می‌خواهند و بعضی دیگر چیز‌هایی را می‌بینند که مانع آن‌ها می‌شود تا به چیز‌هایی که می‌خواهند برسند.

انسان و جامعه امیدوار، جزو گروه اول هستند و پیوسته آنچیزی را می‌بینند و برای آن تلاش می‌کنند که می‌خواهند یا همان هدف.

آثار و پیامد‌های امید برای جامعه نیز به همان اندازه آثار مثبت امید برای فرد و بلکه بیشتر است لذا جامعه امیدوار نیز گرفتار افسردگی و دیگر بیماری‌های روحی و روانی نمی‌شود و در برابر مشکلات، هر چند هم که سخت باشند، تسلیم نمی‌گردد و زمین گیر نمی‌شود.

شاید الآن از این طریق بهتر بتوانیم دوستان و دشمنان خود را بشناسیم!

دشمن ما قطعا" در پی ناامید کردن ماست تا ما را بیمار و زمین گیر کند و دوست ما کسی است که مانع افسردگی و اضطراب و تسلیم شدن ما در برابر مشکلات باشد.

با عنایت به آنچه گذشت، اهمیت و درستی این فراز سخن رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با دست اندرکاران کنگره شهدای جامعه عشایر کشور را بهتر درک می‌کنیم که: "هر کسی که مردم را از آینده ناامید کند برای دشمن دارد کار میکند؛ چه بداند، چه نداند. "

 

دو نگاه به رویداد شیراز

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «ماجرای جمع شدن تعدادی جوان و نوجوان شیرازی در روز جهانی اسکیت در زمین اسکیت‌بازی و انتشار فیلم آن اتفاق جالبی است که واکنش‌ها به آن، نسبت به اصل ماجرا از اهمیت بیشتری برخوردار است. اگر خوب دقت کنیم، احتمالا این افراد پس از شنیدن بازتاب‌های این رویداد تعجب کرده و از خود خواهند پرسید، مگر ما چه کرده‌ایم که این همه برای رسانه‌ها و حکومت مهم شده است؟ ما جز رفتار روزانه خود مرتکب چه عمل خلافی شده‌ایم؟ این پرسش نقطه محوری است. اینکه بخش قابل توجهی از مردم و نسل جدید زندگی عادی خود را می‌کنند، و در عین حال این سبک زندگی برای دیگران بسیار عجیب و غیرمنتظره است.  در حقیقت آنان سال‌ها است که در حوزه خصوصی یا عرصه عمومی خود اینگونه زندگی می‌کنند، در همین مراسم نیز به صورت فردی یا دو ، سه نفری حضور دارند، هیچ‌کدام به دیگران توجه چندانی ندارند، جمعی هستند که افرادش جدا از یکدیگرند، چنین وضعی را همه ما در خیابان و پارک و بازار می‌بینیم. همچنین از وجود این سبک از زندگی در محیط‌های خانوادگی اطلاع داریم و از نظر آن جوانان، اینها جزیی طبیعی و روزانه از زندگی آنان است. به همین علت هم در نگاه‌شان و رفتارشان هیچ چیزی جز طبیعی بودن این رفتار دیده نمی‌شود ولی هنگامی که این گروه‌های جدا از یکدیگر در یک محیط عمومی یا حتی خصوصی جمع شوند و فیلم آن تهیه و سپس منتشر شود، از نظر حکومت و برخی از عناصر اجتماعی و سیاسی بار معنایی دیگری پیدا می‌کند؛ باری که اصلا در نگاه آن نوجوانان وجود ندارد. این وضع محصول تعارض این دو نگاه است. این وضعیتی است که سیاست‌های رسمی ایجاد کرده است. چگونه؟ از یک سو تاکید می‌کند که کاری به داخل خانه شما نداریم ولی در عرصه عمومی باید چنین و چنان باشید و فلان رفتار را رعایت کنید. از سوی دیگر جامعه را به نحوی سیاست‌زدایی کرده و در نتیجه رابطه جوان و نوجوان را با حکومت و مقررات آن قطع کرده است. برخلاف اغلب جوانان دهه هفتاد و هشتاد که خود را در ارتباط با امر عمومی و سیاست، هویت‌یابی و تعریف می‌کردند، جوانان و نوجوانان دهه ۱۳۹۰ و این دهه، به کلی با این امر قطع رابطه کرده‌اند و  نمی‌داند که ارزش‌های رسمی چیست که حتی بخواهد آن را رعایت کند‌. آنان با نهادهای اصلی جامعه قطع رابطه کرده و در خود فرو رفته‌اند.  و بالاخره کار حکومت شده نادیده گرفتن و حتی تکذیب این سبک از زندگی یا ارتباط دادن آن به توطئه‌های دیگران. نتیجه این عوامل، بی‌اطلاعی حکومت از آن چیزی است که در بطن جامعه رخ داده یا در حال رخ دادن است. گمان می‌کنیم که واقعیت جامعه همان است که ما آن را توصیف می‌کنیم. علت این ناآگاهی از درون جامعه، سیاست نادرست حاکم بر رسانه‌های رسمی کشور است. این بخش از مردم و جامعه در صداوسیمای کشور و رسانه‌های رسمی جایگاهی ندارند و زندگی و علایق آنان در رسانه رسمی بازتاب پیدا نمی‌کند و این رسانه‌ها فقط زندگی نوع خاصی از گروه‌ها را به رسمیت شناخته و بازتاب می‌دهند، لذا کسانی که فقط از رسانه رسمی استفاده می‌کنند، دنیا را با یک چشم بسیار بسته و محدود می‌بینند. البته در نقطه مقابل هم کسان دیگری هستند که دنیا را فقط از برخی رسانه‌های مخالف می‌بینند. آنان نیز به نحو دیگری سوگیری پیدا می‌کنند. در هر صورت هنگامی که چنین فیلمی منتشر می‌شود دنیای رسانه‌ای گروه اول، یعنی طرفداران رسانه‌های رسمی فرو می‌ریزد، به همین علت به جای آنکه آن را یک امر عادی و ناشی از بی‌اطلاعی خود تلقی کنند، دنبال «سرتیم» می‌گردند و درصدد سیاسی و امنیتی کردن ماجرا برمی‌آیند. اگر از این فیلم‌ها از زندگی خصوصی این نسل در خانه‌های‌شان پخش شود نیز همین اندازه بازتاب دارد، زیرا کار فیلم همین است که این تضادها را نشان دهد. تضادهایی که محصول زندگی ریاکارانه است. هنگامی که می‌گوییم کاری به زندگی شما در خانه نداریم، فقط در فضای عمومی چنین و ‌چنان باشید، آن‌هم به این علت که ما چنین می‌خواهیم، ریاکاری را نهادینه کرده‌ایم. نسل‌های قبلی با این ریاکاری زندگی کرده‌اند ولی نسل جدید صادق‌تر از آن است که چنین ریاکاری را سرلوحه رفتارش قرار دهد. یک بار دیگر فیلم را ببینید تا متوجه طبیعی بودن بیش از حد رفتار این نوجوانان دهه هشتادی شوید. بهتر است از برگزار‌کنندگان تشکر کنید که چشم‌ها را به این واقعیت‌ها آشنا کردند. جلوگیری از برگزاری چنین برنامه‌هایی فقط آنها را پنهان می‌کند. اگر نمی‌ترسید باب گفت‌وگو با این نسل را در صدا و سیما باز کنید. ایستادن در برابر آنان نتیجه‌ای ندارد.»

 

دولت حل مسأله؛ روح حاکم بر دولت مردمی

میثم عباسی فیروزجاه، پژوهشگر در یادداشتی برای «ایران» نوشت: «از زمان شروع به کار دولت سیزدهم نزدیک به یک سال می‌گذرد، اما برخی از پرسش‌ها هنوز بی‌پاسخ مانده یا در قالب نوشتار در نیامده است. یکی از سؤالات محوری در خصوص هر دولتی، روح حاکم بر آن دولت است؛ اینکه متناسب با گفتمان هر دولت، ایده کلی و روح حاکم بر آن چیست؟ در خصوص توضیح روح حاکم بر دولت مردمی باید چهار متغیر مهم را مدنظر قرار داد. این چهار متغیر عبارتند از:

1. شخصیت آیت‌الله رئیسی؛ روح حاکم بر هر دولتی با «شخصیت» عالی‌ترین مقام اجرایی آن گره خورده است. در این بین، نظرسنجی‌های چند سال اخیر نشان می‌دهد که مردم، آیت‌الله رئیسی را به عنوان شخصیتی «مردمی»، «خدمتگزار»، «قاطع» و «کارآمد» می‌شناسند که توان حل مشکلات را داراست. شخصیتی که با توجه به توان اجماع‌ساز خود می‌تواند «مسائل» را حل‌وفصل نماید.

2. روح حاکم بر دولت بدون شناسایی گفتمان آن امکان‌پذیر نیست و هر گفتمانی نیز در مقابل یک «غیر» (other) ساخته می‌شود. برای شناسایی غیریت دولت سیزدهم می‌توان به روش حکمرانی دولت دوازدهم و نتایج و پیامدهای آن اشاره کرد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که تصور مردم از دولت روحانی، یک دولت ناکارآمد و غیرمسئول است که مسائل اساسی کشور را «رها» کرده بود. «رهاشدگی» در کنار پیوند همه چیز به مذاکره با غرب و «شرطی کردن اقتصاد کشور» نه تنها مشکلات کشور را حل نکرد، بلکه به انباشت مسائل دامن زد. در مقابل این گفتمان بود که گفتمان رقیب، یعنی «گفتمان خدمت و عدالت»، توانست به نیروی سیاسی غالب در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 تبدیل شود.

3. مطالبه و خواست جامعه و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد مهم‌ترین مطالبه مردم در چند سال اخیر، مسائل و مشکلات معیشتی، افزایش قیمت‌ها، مشکل مسکن و اجاره‌بها، بی‌عدالتی، فساد و بی‌توجهی مسئولان به مسائل و مشکلات مردم بوده است. جامعه در انتخابات 1400، برخلاف انتخابات گذشته، دولت را از مسیر گفتمان انتخاب نکرد، بلکه ترجیح داد از منظر «حل مسائل و مشکلات»، دولتی را انتخاب نماید و احتمالاً باید در آینده نزدیک شاهد نزاع‌های گفتمانی باشیم.

4. رویکرد و عملکرد دولت مردمی، جهت‌گیری دولت مردمی ناظر به حل مهم‌ترین مسائل و مشکلات نظیر مقابله با کرونا، اصلاحات اقتصادی، سیاست خارجی چندبعدی، مردمی‌سازی دولت و حل مشکلات مردم در سفرهای استانی بوده است.

وقتی عوامل چهارگانه فوق را در کنار یکدیگر مفصل‌بندی می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که «دولت مردمی/ایران قوی» شعار دولت سیزدهم، «خدمت و عدالت»، گفتمان آن و «رویکرد حل مسأله» روح حاکم بر دولت مردمی است. توضیح همه مطالب فوق خارج از حوصله این نوشتار کوتاه است، اما در اینجا لازم است اشاراتی به «دولت حل مسأله» و ضرورت آن در ایران امروز داشته باشیم.

توضیح آنکه دولت مردمی فقط میراث‌بر سیاست‌ها و اقدامات دولت روحانی نیست، بلکه انبوهی از مشکلات و عقب‌ماندگی‌ها را به ارث برده است که حل آن نیازمند رویکرد «تدریجی»-«تحولی» در گام دوم انقلاب است. دولت‌های قبلی نیز درصدد حل مشکلاتی نظیر بی‌عدالتی، فساد، مسکن، آب و مشکلات زیست‌محیطی بوده‌اند ... نهضت خدمت‌رسانی با اتمام پروژه‌های نیمه‌تمام یکی از نمودهای «دولت حل مسأله» است. ... مورد دوم که می‌تواند فضای حاکم بر ذهنیت رئیس‌جمهور دولت مردمی را نشان دهد، اصلاحات اقتصادی در اردیبهشت امسال است. کارشناسان اقتصادی بر این باور بودند که شیوه توزیع یارانه‌ها و ارز 4200 تومانی زمینه‌ساز بی‌عدالتی، رانت و فساد در کشور است، موضوعی که با همان راهبرد «پاک کردن صورت مسأله»، تا آن زمان به تأخیر افتاده بود. از این‌روی، تغییر این سیاست‌ها نیازمند سرمایه اجتماعی و اعتماد سیاسی بود تا بتوان با مشکلات به صورت واقعی روبه‌رو شد و این رویه نادرست را اصلاح کرد. ...آیت‌الله رئیسی در سفر به استان خراسان شمالی از مفهومی استفاده کرد که بیشترین قابلیت را برای توضیح روح حاکم بر دولت مردمی داراست: «دولت ما دولت حل مسأله است نه پاک کردن صورت مسأله.» ضروری است این راهبرد در بدنه دولت تزریق شود تا با نگاه «مسأله‌محور»، انباشت مسائل و مشکلات به‌جا مانده از قبل کاهش یابد؛ کاری که هر چند سخت و دشوار است، اما برای ایران امروز ضروری و تأخیرناپذیر است.»

 


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها