يوسف و زليخا با طعم سلحشور

کد خبر: 83839

هادی رمضانی

در ساخت سريالها و مجموعه هاي معارفي و قرآني وجود پشتوانه ي بسيار قوي در دو حوزه محتوا و ساختار بسيار ضروري است. پشتوانه تحقيقي حضور کارشناسان خبره حوزه و دانشگاه را مي‌طلبد و در حوزه نويسندگي و کارگرداني نيز مي‌بايست از برترين هاي اين رشته بهره جست تا ضمن تقيد به متون ديني, معارف و حقايق الهي منطبق بر آيات و نظر مفسرين مطرح و معاصر استخراج و سپس در زيباترين ساختار ممکن به مخاطب ارائه شود. سريال يوسف پيامبر طي 45 هفته ( با احتساب پخش آن در دو شبکه اول و قرآن چهار بار در هفته) در مجموع 180 بار از رسانه پخش شد. کثرت پخش،قرآني بودن، قصه جذاب، جديد بودن موضوع و عدم وجود رقيب در اين دو ويژگي موجب جذب مخاطب و تاثير گذاري اين سريال بوده است. با توجه به وجود داستان يوسف(ع) در قرآن بصورت مستقل در يک سوره با همين نام و تاکيد سازنده ي آن بر انطباق اين سريال با قرآن و تاکيد چند باره او بر شاخص قرار دادن تفسير شريف الميزان (تاليف علامه طباطبايي) در نويسندگي به عنوان فصل الخطاب وجوه مختلف تفسيري در ذيل آياتي که نظرات مفسرين در آن مختلف مي باشد, ما را بر آن داشت تا ضمن تطبيق منصفانه ي اين اثر با متن مرجع اعلام شده توسط سازنده (يعني تفسير الميزان) نگاهي کارشناسانه نيز به عمق و جهت تاثير گذاري اين مجموعه پرمخاطب داشته باشيم. اميد است نتيجه اين بررسي ها در ساخت مجموعه هاي معارفي رسانه و بالابردن سطح کمي و کيفي آنها مفيد بوده و حساسيت سياستگذاران رسانه را بيش از پيش ارتقا دهد چرا که حوزه معارف حوزه اي خاص با اقتضائات خاص مي باشد به اين معني که اگر در فيلم ها و مجموعه هاي معارفي حتي يک اشتباه رخ داده و يا حقيقي وارونه ارائه شود. آن اشتباه يا تحريف قابل جبران نبوده و تاثير منفي خود را در نگرش و يا رفتار توده مردم خواهد گذاشت در حاليکه در مجموعه هاي غير معارفي چنين حساسيتي وجود ندارد. حضرت يعقوب (ع) آنچه در اين سريال از شخصيت حضرت يعقوب نشان داده شد؛ اينگونه است: او فردي عاشق پيشه است که براي ازدواج با زن مورد علاقه اش (راحيل) هفت سال براي پدر زنش کار مي کند ولي پدر زن وي خواهر راحيل را به او مي دهد. يعقوب مجددا براي بدست آوردن راحيل هفت سال ديگر براي پدر زنش کار مي کند و سرانجام راحيل را ميگيرد. (ناگفته نماند ازدواج با دو خواهر بصورت همزمان با استناد به آيه 26 سوره نساء در شريعت تمامي انبياء گذشته نيز حرام بوده است) بعدها يعقوب به راحيل مي گويد حاضر بودم براي بدست آوردن تو هفتاد سال هم کار کنم. هر دو خواهر بعد از ورود به زندگي مشترک براي جلب محبت به يعقوب تصميم ميگيرند کنيزان خود را به عقد يعقوب در آورند تا يعقوب خوشحال شود و اينگونه بود يعقوب چهارزنه مي شود. لازم به ذکر است اين بخش از زندگي يعقوب دقيقا مطابق با تورات به تصوير کشيده شده است. رفتار يعقوب با همسران و فرزندانش به گونه‌اي است که درک نقش پيامبري او در سريال مشکل شود. او در مقابل چشم ديگر همسرانش، به راحيل توجه بسياري نشان مي‌دهد، او را به همراه يوسف با خود به صحرا مي‌برد و محبت بيشتري نشان مي‌دهد كه عكس العمل ديگر زنانش را هم به دنبال دارد. او براحتي تعابير نامناسب و خشني را در مورد فرزندانش به کار مي برد. با بلهه همسرش که در اين سريال به توطئه چيني متهم ميشود رفتار بسيار نامناسبي نشان مي دهد. با خشونت با او برخورد مي کند و او را به فرستادن به خانه پدري و گرفتن فرزندانش تهديد مي کند. در بيان تعبير خواب يوسف به فرزندانش به راحتي دروغ مي گويد و در حاليکه بر اساس علم تعبير خواب که حضرت يعقوب دارا بوده است در جواب فرزندانش در مورد تعبير خواب يوسف اظهار بي اطلاعي مي‌کند. در اين سريال آنچه به عنوان دليل حسادت برادران يوسف به وي به صورت بارز به نمايش گذاشته شد بي تدبيري حضرت يعقوب و رفتار تبعيض آميز او بود. اين رفتار تبعيض آميز تا قسمت هاي پاياني ادامه داشت. يعقوب پس شنيدن خبر خورده شدن يوسف توسط گرگ دو بار غش مي کند؛ از فرزندانش قهر مي کند. در را به روي خود مي بندد و تعابير بدي در مورد فرزنداش بکار مي برد. يعقوب غافل از وظيفه پيامبري و مسئوليتش در قبال مردم؛ با قهر کردن از فرزندان و خانواده براي خود کلبه احزان مي سازد و با بيهودگي کامل عمرش را به سر مي برد. يعقوب پس از اطلاع از زنده بودن يوسف توسط برادران و عذر خواهي و طلب آمرزش از سوي فرزندانش همچنان با کينه عمل زشت آنها را در دل دارد و با سخنان نيش دار با آنها سخن مي گويد. در مجموع آنچه از شخصيت اين پيامبر الهي ارائه شد او مردي بود که در جواني کارش عشق و عاشقي بود و در ميانسالي و پيري مردي لجوج؛ بهانه گير؛ نالان؛ مخل آرامش خانواده؛ کينه توز؛ مبهوت و آواره که در برخورد با فرزندان و زنانش بيشترين مشکل را دارد و از اداره زندگي شخصي و خانوادگي خود عاجز است. نظر علامه در الميزان: علامه طباطبايي در ذيل آيه 6 سوره يوسف (که حضرت يعقوب خواب حضرت يوسف را تعبير مي نمايد) مي‌فرمايد با توجه به تعبير خواب توسط حضرت يعقوب فهميده مي‌شود خود حضرت يعقوب نيز از مخلصين (به فتح لام) بوده و خدا وي را نيز تاويل احاديث آموخته است.(ج11 ص 131) از سوي ديگر اين شخصيت در آيات ديگر مورد تکريم خاص خداوند واقع شده است. در سوره هود آيه 71 خداوند تولد حضرت يعقوب را به حضرت ابراهيم (جد پدري حضرت يعقوب) بشارت مي دهد. در سوره يوسف خداوند ايشان را به صفاتي ممتاز نموده که نه يوسف و نه درباره ديگر انبياء اين صفات بکار نرفته است. خدا جايي ايشان را با عبارت (ذو علم) صاحب علم ياد نموده (يوسف 68) دردو جاي ديگر ايشان را داراي صبر جميل مي‌داند.(يوسف 18 و 83) و در جايي ديگر خداوند از زبان حضرت يعقوب وي را داناي علم الهي ميداند.(يوسف 86) با اندک تاملي در اين آيات براي هر شخص منصف و بي غرضي يقين حاصل مي شود که حضرت يعقوب با دارا بودن اين مراتب خاص و در راس همه آنها مخلص (به فتح لام) بودن از آينده خود و فرزندانش باذن الهي مطلع بوده و صرفا در مقام انجام امتحانات الهي و پشت سر گذاشتن آنها مامور به صبر جميل و کظم غيض بوده و رفتارهايي که با او نسبت داده شد که از فردي عادي که مومن به خدا باشد بعيد به نظر مي رسد چه برسد به نبي الهي با اين مشخصات و امتيازات كه در آيات متعدد در قرآن، نام او همراه با ابراهيم و اسحاق و اسماعيل آورده شده است. با مطالعه اجمالي سوره يوسف، نحوه برخورد حضرت يعقوب با فرزندانش نصيحت و بيان طلب آمرزش براي آنان و سپس بکار بردن تعبير صبر جميل (دو بار) براي خود، بوده است و رفتارش همچنان آکنده از مهرباني با فرزندانش است که در اين ساخته رفتار و عكس العمل او همچون افراد عادي به تصوير کشيده شده است. پسران يعقوب چگونه مردمي بودند؟ آنچه از برادران ناتني حضرت يوسف خصوصا قسمتهاي اول اين ساخته به نمايش درآمد بيانگر اين حقيقت بود که اين فرزندان بي ادب؛ پرخاشگر و کينه توز بودند. هيچگونه آثاري از ارتباطشان به خاندان وحي و نبوت در صورت و سيرت آنها مشاهده نمي شد, همواره در ميان خود و ديگر مردمان درگير و در حال نزاع بودند و مانند اراذل و اوباش بر روي هم چاقو و خنجر مي‌کشيدند و نسبت به پدر خودشان نيز بي ادبانه و با شماتت برخورد مي‌نمودند. ارائه چنين تصويري از فرزندان يک نبي الهي بيانگر نقطه ضعف حضرت يعقوب به عنوان نبي مخلص و معصوم خداوند در عدم توفيق و کوتاهي او در امر تربيت فرزندان خويش است.(حال چنين پيامبري چگونه مي تواند ديگران را تربيت کند؟) علامه طباطبايي ذيل آيه 8 سوره يوسف مي‌فرمايد: برادران يوسف جماعتي نيرومند کمک کار يکديگر و متعصب به هم بودند و تدبير شئون زندگي پدر و اصلاح امور معاش را بدست خود مي‌دانستند و آنان مردمي خداپرست ومعتقد به نبوت پدرشان بوده‌اند. علاوه بر اينکه ايشان پدر خود را دوست مي‌داشتند و او را احترام و تعظيم مي‌کردند و اگر نسبت به يوسف دست به چنين اقدامي زدند باز براي اين بود که محبت پدربيشتر را متوجه خود کنند.(ج 11 ص 140 و 141) همچنين در ذيل آيه 9 سوره يوسف مي فرمايد:"برادران اين عمل (کشتن يا طرد کردن يوسف) را گناه و آن را جرم مي‌دانستند و معلوم مي‌شود که ايشان احکام دين را محترم و مقدس مي‌شمردند.(ج 11 ص 150) حضرت يوسف (ع): در اين مجموعه شخصيت حضرت يوسف به عنوان محوري ترين شخصيت داستان با نسبت دادن اتهاماتي به وي بر خلاف نظر علامه طباطبايي نمايش داده شد که در ذيل به اختصار و در بندهايي مجزا به برخي از آنها اشاره مي شود. -يوسف در کودکي در حاليکه درتوسط برادران درون چاه قرار گرفت؛ با پيرمردي که به ادعاي خودش 1200 سال درون آن چاه انتظار يوسف را مي کشيد (ظاهرا حضرت خضر بود) مواجه شد و از روي تعاليمي ساختگي در تعداد بندهاي انگشتان دست و وجود رمز و راز در تداد اين بندها (يعني اعداد 5 و 14) دريافت نمود که موجب سعادت و نجات حضرت يوسف بود.( در تفسير الميزان هيچ سخني در اين باره گفته نشده است.) -يوسف از بدو ورود به خانه عزيز مصر ادعاي نبوت کرده و خطاب به مالک در 9 الي 11 سالگي مي گويد در اين حوادث مقدمه يک واقعه بزرگ است و براي انجام يک رسالت بزرگ بايد به مصر مي آمده است! علامه طباطبايي در ذيل آيه 15 سوره يوسف ضمن اشاره به وحي خداوند به حضرت يوسف که از جنس وحي نبوت بوده معني و محتواي آنرا اينگونه مي داند که "وحي کرديم به يوسف که سوگند مي خورم بطور يقين روزي برادران را به حقيقت اين عملشان خبر خواهي داد و از تاويل آنچه بتو کردند خبرشان خواهي کرد".(ج 11 ص 155) پس فرشته وحي به حضرت يوسف بشارت نبي شدن در کودکي را نداده است ضمن اينکه علامه ذيل آيه 22 همين سوره اعطاي حکم و علم به يوسف را که لازمه نبوت است از هجده سالگي به بعد مي داند نه از سنين کودکي. -با گذري اجمالي از نوجواني يوسف تا سنين رشد و بلوغ که از او شخصيتي دوگانه و وامانده بين نبي بودن و کودک بودن به تصوير درآمد و دراين مقال مجال پرداخت به جزييات آن نمي‌باشد به مسائلي پيرامون سنين نوجواني يوسف پرداخته مي‌شود. -وقتي زليخا از يوسف طلب کامروايي نمود بر روي بت موجود در اتاق پارچه اي افکند که علت اين عمل را شرم از بت اعلام کرد. علامه طباطبايي ضمن نقل اين داستان جعلي مي‌گويد: اين روايت و نظائرش رواياتي است حشويه و جبريه که ديني جز دروغ بستن به خدا و انبيائيش ندارند جعل نموده‌اند.(ج 11 ص 207) -يکي از مهمترين تهمتهايي که به شخصيت حضرت يوسف در اين ساخته زده شد جايي بود که يوسف در زندان به تعبير خواب دو نفر از هم زندانيهايش پرداخت و به کسي که مژده آزادي و سقايت پادشاه را داده بود گفت: اگر پيش پادشاه رفتي از من (يوسف) ياد کن و بگو که من بي گناه زنداني شده‌ام. کارگردان اين سفارش يوسف به دوست زنداني‌اش فراموش کردن خداوند توسط يوسف نشان داد که يوسف بلافاصله فهميد که لحظه‌اي خدا را فراموش کرده است و شروع به توبه و گريه و زاري نمود و اين فراموشي باعث مي‌شود که خداوند او را سالهاي ديگري در زندان نگه دارد تا متنبه شده و ديگر خدا را فراموش نکند. علامه طباطبايي ذيل آيه مربوط به اين قسمت (يوسف 42) مي‌فرمايد:شيطان از ياد رفيق زنداني يوسف محو کرد که نزد خدايگانش (عزيز مصر) از يوسف سخن بميان آورد و همين فراموشي بود که يوسف چند سالي ديگر در زندان ماند و اينکه يوسف خدا را فراموش کرده باشد با نص کتاب مخالفت دارد. همچنين (با استناد به آيه 24 سوره يوسف که خداوند يوسف را از مخلصين (به فتح لام) مي داند) نهايت درجه ناداني است که آدمي توقع داشته باشد انسان مخلص کسي است که بطور کلي اسباب را لغو بداند و مقاصد خود را بدون سبب انجام دهد و فقط به خدا متوسل شود. بکله اخلاص باعث مي‌شود انسان به سببهاي ديگر دلبستگي و اعتماد پيدا نکند نه آنکه از آنها استفاده نکند.(ج11 ص 285) -در يکي از سفرهاي براداران يوسف به مصر و حضور در مقابل او؛ يوسف به جامي تلنگه‌اي زد و آنرا به صدا در آورد و گفت اين جام به من خبر مي‌دهد که شما برادري از پدرتان داشتيد و او را به چاه انداختيد و مابقي سرگذشت بصورت صدايي از آن جام شنيده شد. علامه طباطبايي پس از نقل اين واقعه در مقام نقد آنرا سخيف و سست دانسته و آن را قبول ندارد.(ج 11 ص 157) -در قسمت‌هاي ابتدايي سريال مادر يوسف (راحيل) از دنيا رفت و سرپرستي يوسف و بنيامين را همسر ديگر يعقوب (خاله يوسف و بنيامين) بر عهده گرفت. علامه طباطبايي ذيل آيه 100 سوره يوسف معتقد است مادر حقيقي حضرت يوسف تا پايان داستان و ورود به مصر حضور داشته و از دنيا نرفته است.(ج 11 ص 383 و 392) -آيا يوسف نسبت به پدرش (يعقوب) ولايت داشت و يعقوب مي‌بايست از يوسف به عنوان ولي خود اطاعت مي‌کرد؟ يکي از توهمات کارگردان اين ساخته که ناشي از عدم آگاهي و مطالعه وي مي‌باشد آميخته کردن مباحث و تعاريف امروزي با زندگي انبياء است. از قسمت چهاردهم حضرت يعقوب عبارت "ولي" را درباره يوسف بکار برده و در قسمتهاي پاياني اطلاق مجدد اين واژه به يوسف از زبان يعقوب به کرات ديده شد. با استناد به نظر علامه طباطبايي در تفسير آيه 6 سوره يوسف که قبلا اشاره شده حضرت يعقوب خود از مخلصين (به فتح لام) مي‌باشد و در تعبير خواب يوسف مشخص است که خود حضرت يعقوب عالم به تاويل احاديث است و آنچه را که قرار بود خداوند در سالهاي بزرگسالي يوسف به او اعطا نمايد همه آن نعمتها را حضرت يعقوب دارا بود و در نتيجه همان نعمتها و تفضلات خداوند توانست به راحتي خواب حضرت يوسف را تعبير نمايد. ضمن اينکه همانگونه که بيان آن گذشت حضرت يعقوب در قرآن به صفاتي ممتاز شده است که آن صفات در مورد حضرت يوسف به کار نرفته است.(ذو علم بودن (يوسف 68، داناي علم الهي بودن يوسف 86) علامه طباطبايي در تفسير آيه 6 سوره يوسف ذيل واژه (اتمام نعمت) مي‌فرمايد مراد به اتمام نعمت تعقيب ولايت است و منافات ندارد که نسبت به اتمام نعمت را به همه آنان دهد، ولي اجتباء و تعليم احاديث را به يوسف و يعقوب اختصاص دهد.(ج 11 ص 133) نتيجه‌اي که از کلام علامه و بيانات گذشته بدست مي‌آيد اين است که يعقوب خود نبي و به عبارت ديگر ولي خداست و خداوند در امتداد شاخه نبوت و ولايت را از ميان فرزندان به يوسف اعطا مي نمايد. پيراهن يوسف پيراهني که يعقوب هنگام فرستادن يوسف با برادران به صحرا به يوسف مي‌پوشاند و به او گفت اين پيراهني است که جبريل از بهشت براي جدمان ابراهيم آورد تا او را از آتش نمرود حفظ کند و او آنرا به اسحاق داد و از اسحاق به من (يعقوب) رسيده است و در ادامه داستان اين پيراهن موجب حفظ يوسف در چاه و تا رسيدن به مصر شد و يوسف نيز در اواخر داستان همان پيراهن را به برادران داد تا موجب شفاي چشمان نابيناي يعقوب شود و يعقوب با گرفتن آن پيراهن بوي يوسف و بهشت را استشمام نمود. علامه طباطبايي ضمن نقل اين روايت مي فرمايد: اينگونه اخبار مطالبي دارد که ما نمي‌توانيم آنها را صحيح بدانيم علاوه بر اينکه سند معتبري هم ندارد. (ج 11 ص 392) نامه يعقوب به يوسف در قسمت‌هاي پاياني مجموعه، يعقوب با گمان اينکه يوسف مردي از آل فرعون است به او نامه نوشت و از وي خواست که بنيامين را که دستگير کرده است آزاد نمايد. علامه طباطبايي اين خبر را صحيح ندانسته و اعتباري بر سند آن قائل نمي‌باشد.(ج 11 ص 392) ازدواج يوسف با زليخا يکي از بزرگترين ابهامات و مشکلات اين ساخته، داستان ازدواج يوسف در اواخر داستان با زليخا است که تقريبا بيش از نيمي از کل قسمت هاي آن را تحت تاثير خود قرار داده بود. اين امر نشان از تمايل کارگردان نسبت به طرح موضوعات عوامانه و تبديل و تنزل يک داستان قرآني که قرار است حکمتهاي تربيتي و الهي در آن مطرح شود به داستان و فيلمي هندي دانست. گذشته از عدم صحت چنين رواياتي که درباره اين ازدواج وجو دارد، تاثيرات رسانه اي و اجتماعي آن قابل جبران نمي‌باشد. علامه طباطبايي در پايان تفسير سوره يوسف، ضمن اشاره به رواياتي که بيانگر ازدواج يوسف با زليخا مي‌باشد مي‌گويد اين روايات يا سندش ضعيف است يا متنش دچار تشويش و اضطراب است.(ج 11 ص 397) و پر واضح است که علامه اين دست از روايات را قبول نداشته و به آنها نيز نپرداخته است. با مراجعه به متن قرآن و روايات صحيح در مي‌يابيم با اينکه خداوند قول بخشش براي همه گناهان به غير از شرک را داده است(نساء 48)؛ اما براي پذيرش توبه نيز شرايطي قائل شده است. در آيه ديگر پذيرش توبه را منوط به استغفار در پي گناهي که از جهالت انسان رخ مي دهد، نموده است(نساء 17)؛ به عبارت ديگر کسي که عمري را در گناه به سر برده بعد از توفيق توبه بايد به جبران مافات پرداخته و وظائف خود را در سه بعد حق خدا حق الناس و حق النفس ادا نمايد. مثلا ساحران بعد از شکست در مقابل حضرت موسي به خدا و موسي ايمان آوردند و از اعمال ما قبلشان توبه کردند و تاوان گناهان و سحرشان که عمري مشغول ان بودند، کشته شدن به فجيع ترين حالت توسط فرعون بود هر چند توبه هاي اينگونه نيز بصورت استثنا در برهه هايي خاص که تحکيم دين خداوند آنرا اقتضا مي نمود اتفاق افتاده و از سوي خداوند مورد پذيرش قرار گرفته است و نمي توان به اين استثنائات تمسک جست و انها را به عنوان الگو از رسانه براي عموم مردم معرفي نمود. زن عزيز مصر (زليخا) که علامه از او با عنوان زن زانيه ياد مي کند (ج 11 ص 208) و يک عمر در بت پرستي و با فسق و فجور و هرزگي زندگي کرده و تا آخرين لحظات عمر و سنين پيري اشتياق جنسي نسبت به يوسف داشت و هيچگونه زمينه معنوي در برخورداري از توفيق توبه در او مشاهده نمي‌شود چگونه از عشق جنسي که مستغرق آن است به خدا و پيغمبر و معاد و غيره مي رسد و در صورت پذيرش توبه وي از طرف خداوند چه تاواني براي گناهانش مي‌پردازد مجازات او در اين ساخته رسيدن به معشوق جنسي خود و بهره مندي از لذائذي است که سالها در حسرت آن بوده است. قرباني اين واقعه حضرت يوسف بود که با نمايش جوان کردن او به عنوان معجزه الهي آغاز و سپس با پي‌گيري هاي مکررش درباره سلامتي زليخا و به ملاقات رفتن و بردن سيني غذاي او که با خنده‌هاي معني دار يوسف همراه بود،(که حکايت از رغبت دروني و قلبي اش براي ازدواجش با زليخا داشت) ادامه يافت و در بخشهاي پاياني با خواستگاريهاي عوام پسند پادشاه و پيشکار يوسف (مالک) تکميل شد و عليرغم تلاشهاي صورت گرفته براي مقدس جلوه دادن اين ازدواج، در نهايت با ازدواج خياباني يوسف و زليخا پايان يافت. رفتاري که اگر در عصر حاضر توسط يک جوان امروزي در خيابانهاي شهر اتفاق بيفتد به عنوان رفتاري ناهنجار تلقي مي‌شود و توسط متوليان ارشادي جامعه با او برخورد قضايي مي‌شود. آيا يک نبي مخلص (به فتح لام) خداوند مي‌تواند چنين دغدغه اي عاميانه و رفتارهاي دور از شان حتي يک مومن عادي داشته باشد.(حاشا و کلا) اين مختصر چکيده اي بود از اشکالات محتوايي با رويکرد معارفي که با نگاهي عادي به چشم آمد و با ديدي کارشناسانه و دقيقتر دهها اشکال جدي ديگر در معرفي شخصيت انبياء در اين ساخته وجود داشت. آميخته کردن داستاني قرآني با پيامهاي مستقيم سياسي امروزي و پيامهاي مستقيم و تصنعي معارفي از ديگر اشکالات بود. اشکالات ساختاري در دکور و گريم، انتخاب بازيگر و ديگر نکات هنري در جاي خود و از سوي متخصصان اين امر قابل بررسي و تامل است. سخني با کارگردان و رياست رسانه ملي با نگاهي به تيتراژ ابتدايي اين ساخته در مي‌يابيم نويسنده، تهيه کننده و کارگردان اين مجموعه کسي نيست جز جناب سلحشور، که اگر بخت يار بود مسئوليت تخصص‌هاي ديگري چون گريم، دکور، موسيقي و غيره را نيز بر عهده مي‌گرفت. اگر از پاسخ اين پرسش صرفنظر کنيم که ايشان با داشتن کدامين تخصص و تحصيل حوزوي يا دانشگاهي به سراغ قران و انتخاب احاديث رفته بايد بگوييم نامبرده با وجود نقد منتقدين مختلف در حوزه معارف و رسانه از ابتدا پخش اين ساخته از رسانه، کمر همت بر دفاع از خود و ساخته خود بسته و تلاشهاي فراواني در اين خصوص انجام داده است. از سفر به قم و ديدار با برخي ايات عظام گرفته تا مصاحبه هاي مختلف با جرائد و مطبوعات و سايت هاي خبري. اما آنچه در کلام و استدلالهاي ايشان در پاسخ به نقدها موج مي‌زند، آشفته بودن نگرش و عدم مطالعه و تعمق در مباحث قرآني و معارفي است. به گفته خودشان در يک مصاحبه، دينش را پاي منبر علما ياد گرفته است ولي برايمان روشن نيست چرا با علمايي مانند آيت الله سبحاني که انتقادي به ساخته اش وارد کرد آنقدر گستاخانه و دور از ادب و نزاکت پاسخ داد؛ حال اگر در پاي منابر علما ديگر نيز اينگونه دين را فهميده باشد پس واي بر آن فهم ديني! در مصاحبه ديگر براي تقدس بخشيدن به خود و ساخته اش و براي فراهم کردن زمينه هاي پذيرش اين دو از سوي قشري از جامعه گفت که هر روز هنگام اذان ظهر همگي عوامل نماز جماعت مي خوانند و همه عوامل با وضو بر سر صحنه حاضر مي شوند و بازيگران مهم سريال توسط استخاره و با قرآن انتخاب شدند و دهها اتفاق معجزه گونه ديگر که در مصاحبه هاي مختلف بيان شده است. که البته گفتني است که هيچ کدام از بازيگران هاليوودي فيلم محمد رسول الله با وضو و انتخاب با استخاره و ... به ايفاي نقش نپرداختند. اما هيچ منتقدي به فيلم و کارگردانش اشکالي وارد نساخت و همه جهان اسلام آن را با استقبال پذيرفتند. رياست سازمان صدا و سيما در مصاحبه اي در مورد اين سريال آن را منتطبق با قرآن دانسته و دليل فاخر بدن آن را استقبال مردم و داشتن مخاطب فراوان عنوان نمود. البته اين اظهارات جاي تعجب ندارد آنچه از برخي مصاحبه هاي کارگردان و برخي افراد مطلع برمي آيد اين ساخته صرفا با هماهنگي کارگردان با رياست قبلي رسانه ملي کليد خورده است و اعتراضات کارشناسان شوراي معارف سيما نيز کوچکترين تاثير مثبتي در نگرش کارگردان در اصلاح ابعاد مورد نقد نگذاشته است. در اواسط ساخت با آمدن رياست جديد رسانه، هيچ تغييري در روند ساخت آن رخ نداد و بدون انجام بررسي هاي لازم و مجدد در کم و کيف قرارداد و تحقيق در ساختار و محتواي آن از سوي رياست جديد صرفا با تامين الباقي بودجه هنگفت و ميلياردي اين ساخته در تسريع اتمام آن کمک نموده و بلافاصله بعد از اتمام پروژه با افتخار تمام آن را به عنوان اثري فاخر براي درج در پرونده رسانه و کارگردان اعلام نمود. رياست محترم رسانه ملي اگر برداشت هاي کج و معوج و پر از غلط کارگردان مورد علاقه شما از آيات قرآن و تحميل خواسته هاي شخصي به نحوه تولد، رشد، شخصيت، ازدواج، همسرداري و تربيت فرزند انبياء الهي از نظر حضرتعالي منتطبق با قرآن است بايد عرض کنيم قرآن ما با قرآن مورد نظر شما در اين خصوص هيچگونه مطابقتي ندارد زيرا اساسا داستان حضرت يوسف در قرآن با داستان حضرت يوسف با قرائت آقاي سلحشور تفاوتهاي ماهوي دارد. همچينين اگر داشتن مخاطب فراوان دليل موفقيت و فاخر بودن يک اثر است، بايد گفت سريال بي محتوا و افسانه اي جومونگ نيز توانسته مخاطبان بسيار زيادي را به خود جلب کند.(با عنايت به اينکه سريال يوسف پيامبر چهار بار در هفته و افسانه جومونگ دو بار پخش مي شود.) يقينا شما و هر فرد منصفي مخاطب فراوان افسانه جومونگ را دليلي بر مورد تاييد بودن محتواي آن نخواهيد دانست. از آنجا که حضرتعالي در امر رسانه و تاثيرات آن حتما صاحب نظر هستيد اطلاع داريد که ارائه اطلاعات غلط و برداشتهاي سليقه اي از قرآن و متون معارفي چه تاثيرات منفي و جبران ناپذيري بر اعتقادات توده مردم دارد که با دهها فيلم و سريال ديگر نمي توان آن لطمات را جبران نمود. حتما اطلاع داريد که کارگردان محترم با شعار ساخت سريال مستند بر تفسير شريف الميزان به جاي استفاده از تفسير ادعايي از تفسير مشحون از اسرائيليات و برداشتهاي ذوقي و با مشاوره مذهبي آقاي عسگر اولادي است که تفسير ايشان هم اکنون از رسانه ملي در حال پخش است. و حتما به اين سوال نيز پاسخ داده ايد که با وجود تفسير علامه طباطبايي که شهره عام و خاص است و با وجود شاگردان مبرز اييشان مانند آيت الله جوادي آملي چه دليلي بر استفاده از نظرات افراد ديگر و فاقد تخصص است. شايد هم شما در محظور قرار گرفته و از باب نذر روغن ريخته براي امامزاده با درک همه حقائق موجود مجبور به تعريف و تمجيد و حمايت همه جانبه از اين ساخته شده‌ايد. خدا عالم است. اي کاش با قدری تحمل پس از کار کارشناسي و تجميع نظر کارشناسان حوزه هاي مربوط به نقد و بررسي ساختاري و محتوايي سريال يوسف آقاي سلحشور و احراز نمره قبولي، آن را به کشورهاي ديگر فروخته نمي‌شد تا تفکر شيعي که مدعي تنقيح همه جانبه شخصيت و رفتار انبياء عظام و عصمت آنان مي باشد با دست خود تيشه به ريشه اعتقاداتش نمي‌زد. اي کاش همان پندار و ذهنيت عموم مردم درباره شخصيت حضرات يعقوب و يوسف که در هاله اي از تقدس بود در اذهانشان دست نخورده باقي مي‌ماند، و با پخش اين ساخته، مردم تصاوير تداعي کننده اين شخصيت هاي قرآني بر روي بادکنک، آدامس،سيني هاي آشپزخانه نمي‌ديدند و در اولين لحظات پايان بخش هر قسمت با دريافت پيامکي مبتني بر بارزترين گاف اين ساخته به مظلوميت قرآن و انبياي خداوند تاسف نمي‌خوردند. اي کاش رسانه‌اي که از منظر امام خميني مي‌بايست نقش دانشگاهي عمومي را براي هدايت و تربيت مردم ايفا نمايد در حد يک پيش دبستاني در رفع مهمترين نيازهاي جامعه در عرصه هاي تربيتي و ايجاد معرفت صحيح ديني که روز به روز در حال تضعيف است کارگر و را هگشا بود. و اي کاش هاي ديگر .... تذکر :- در اين مقاله براي حفظ حرمت آيات، از کتابت متن آيات پرهيز شده است. - مرجع استنادي ترجمه تفسير الميزان مي باشد. که علت انتخاب آن، علاوه بر خصوصيات منحصر به فرد اين تفسير، تاکيد کارگردان سريال يوسف پيامبر بر منطبق بودن تمامي مطالب بيان شده در سريال با اين تفسير است. ايشان در مصاحبه هاي متعدد بيان کرده که تمامي تفاسير و روايات مربوط به اين داستان را با تفسير الميزان تطبيق مي داده و در صورت انطباق کامل از آن استفاده مي کرده است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها