دو روایت از عماد مغنیه از نگاه آمریکا و حزب‎الله

کد خبر: 629833

دو روایت از زندگی عماد مغنیه، فرمانده نظامی حزب الله لبنان، مردی که معتقد به پیروزی بزرگ بود و به آرزویش رسید.

جهان نیوز: آدم ها را از دو سو می توان نگاه کرد؛ یک بار از اردوگاه شیطان، یک بار از نگاه خدا. برخی شریک شیطان اند، پس شیطان به آن ها عشق می ورزد، برخی یاور و یادآور خدایند، پس شیطان به خون آن ها تشنه و در کمین است. عماد مغنیه معروف به حاج رضوان، 1962 به دنیا می آید، 2008 شهید می شود. چند لحظه به این مرد نگاه کنید؛ یک بار از منظر شیطان، یک بار از منظر خدا: او دشمن درجه یک آمریکا بود؛ فرمانده ارشد یک گروه تروریستی به اسم حزب الله لبنان! پلیس فدرال آمریکا و حتی اتحادیه اروپا، سال ها او را در فهرست افراد مورد تعقیب خود قرار داده بودند. پلیس آمریکا برای کشتن او 5 میلیون دلار، و «سیا» برای به دست آوردن هر خبری از او 25 میلیون دلار، مژدگانی تعیین کرده بود. با این حساب، فرمانده تشکیلات نظامی حزب الله، ظرف 26 سال، از اصلی ترین اهداف سرویس های امنیتی و جاسوسی آمریکا و اسرائیل بوده و در جنگ اسرائیل و لبنان در تابستان 2006 مهره اصلی نبرد و میدان بوده است. در رسانه های آمریکایی همواره از او به عنوان یک «تروریست» خطرناک و منحصر به فرد، یاد شده است. او نهایتا به گزارش شاهدان عینی، در فوریه 2008 در انفجاری مشکوک در حومه دمشق، کشته می شود. پدرش از علمای برجسته شیعه است. از سن 17 سالگی، به صورت جدی وارد مسیر مبارزه می شود. برای اولین بار که خودش را به یک تشکیلات نظامی معرفی می کند، از آن ها می خواهد به من آموزش بدهید چرا که «می خواهم با صهیونیست ها بجنگم». او خود را شاگرد شهید مصطفی چمران می داند و به شدت آدم با استعداد، اهل ایثار و یک انقلابی تمام عیار است. انقلاب اسلامی ایران که پیروز می شود خیلی دلش می خواهد به ایران بیاید و با امام خمینی (ره) بیشتر آشنا شود. معتقد به کار تشکیلاتی و در مبارزه با دشمن، همیشه معتقد به یک پیروزی بزرگ است. در مسیر جهاد، صاحب سبک و مسلط به برنامه های ویژه است و می گوید همیشه باید جلوتر از صهیونیست ها عمل کنیم. اعتقادات مذهبی عمیقی دارد. عاشق اهل بیت (ع) است. هر وقت که خودش را به ایران می رساند، زیارت امام رضا (ع) را از دست نمی دهد. او یک رزمنده گمنام و ناشناس است تا جایی که حتی هنوز تصاویر خیلی کمی از او در دسترس است. حتی بسیاری از نیروهای لبنانی هم او را به قیافه نمی شناسند. برای همین به راحتی در تمام مناطق، رفت و آمد می کند و اصلا کسی متوجه او نمی شود. هر وقت دنبالش می گردند، پیدایش نمی کنند اما هرگاه او می خواهد، هرکسی را به راحتی پیدا می کند. بهمن 1386 و به دنبال انفجار یک خوردو بمب‌گذاری شده در شهر دمشق به شهادت می رسد. حزب الله در بیانیه ای رسمی، اسرائیل را عامل اصلی ترور او معرفی می کند. این دو روایت، متعلق به زندگی مردی بود که صاحب تأثیر و تاریخ ساز است. مردی استثنایی که خیلی ها حاضر بودند همه زندگی شان را بدهند تا یک ساعت بیشتر زنده بماند. مردی اهل یقین و عمل، وقف شده برای جهاد و جان بر کف برای مبارزه، مردی که همواره جلوتر از مرگ حرکت کرده است؛ خود می گوید: این خیانت است که من از مرگ بترسم در حالی که برادران خود را به تکالیف جهادی فرا می‌خوانم؛ آن هم در شرایطی که مطمئن هستم برخی از آنها به شهادت خواهند رسید. ضعیف‌ترین سطح ایمان این است که چیزی را که برای آن‌ها می‌پسندم، برای خودم نیز بپسندم. «عماد مغنیه»، عاشق اباعبدلله الحسین (ع) است. در حرم دختر حسین (ع) - حضرت رقیه - عزاداری می کند، نذری می خورد، با لبخندش همه را به پیروزی مژده می دهد و فردا در انفجاری هدایت شده، شهید می شود، وقتی به پیکرش می رسند، او را در حالت سجده می یابند. اما مادرش گریه نمی کند، می گوید خوشحالم او به چیزی که دلش می خواست رسید، او از من می خواست برایش دعا کنم تا «شهید شود».
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها